بررسی ماهیت قرض الحسنه و آثار مادی و معنوی آن
وام بی بهره و غیر ربوی، یکی از اعمال مستحب اسلام است که از آن به قرض الحسنه (وام نیکو) یاد می شود؛ چرا که آثار و برکات آن بر فرد و جامعه، چنان است که خداوند آن را در ردیف دو واجب اصلی اسلام یعنی نماز و زکات مطرح کرده و خواهان عمل به این رفتار اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی از سوی مومنان شده و بدان تشویق و ترغیب می کند.نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام، گوشه هایی از آثار مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی قرض الحسنه را بیان کرده است.
چیستی و ماهیت قرض الحسنه
قرض که در فارسی به معنای وام است؛ یک رفتار اقتصادی است که می تواند به دو شکل انجام گیرد. گاه وام دهنده افزون بر اصل وامی که پرداخته مبلغ یا چیزی را طلب می کند که به آن قرض ربوی می گویند؛ و گاه دیگر، وام دهنده چیزی را مطالبه نمی کند و تنها اصل مال خویش را بازپس می گیرد.
در فرهنگ های لغت عربی، قرض به معنای اعطای بخشی از مال دانسته شده است، به صورتی که قرض دهنده آن را بازپس گیرد.[1]
در اصطلاح فقه اسلامی، قرض، تملیک مال به دیگری با ضمانت است به اینکه بر عهده وام گیرنده بازگرداندن مال باشد، اعمّ از اینکه عین یا مثل و یا قیمت آن باشد.[2]
قرض یک نوع معامله میان دو طرف است. در عقد قرارداد قرض که بهتر است نوشته شود[3]، اگر قید شود که تنها اصل مال بازگردانده شود، همان قرض الحسنه و عملی بسیار پسندیده و نیکو است؛ ولی اگر در بازپس گیری قرض، همراه با اصل قرض، مالی دیگر یا چیزی به آن افزوده شود، قرض ربوی و از نظر احکام اسلامی حرام است.[4]
برخی ها قرض الحسنه را همان انفاق گرفته اند[5] در حالی که انفاق از معاملات نیست، بلکه می توان آن را از ایقاعات دانست؛ چرا که انفاق در لغت به معنای اخراج مال از ملک[6] و در اصطلاح قرآن، اخراج از مال و غیر مال و از واجب و غیر واجب است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه انفاق) اما در قرض شخص طبق عقد و قراردادی مال خود را به تملیک دیگری در می آورد به شرط بازپس گیری و باز پس دادن؛ بنابراین، نمی توان قرض الحسنه را در فرهنگ قرآن به معنای انفاق دانست؛ هر چند می توان واژه انفاق و کاربردهای آن را در فرهنگ قرآنی به عنوان یک مفهوم عام و کلی در نظر گرفت که در این صورت شامل قرض الحسنه نیز می شود.
مقصود ما از قرض الحسنه به معنای عقد قرارداد با انسان محتاج و نیازمندی است که وام را به شرط پس دادن می گیرد. ناگفته نماند که رابطه «دَین» با قرض الحسنه، رابطه عموم و خصوص است؛ چرا که دَین مالی است کلّی که در ذمّه فرد ثابت می شود، چه به وسیله اقتراض باشد و یا قرار گرفتن مبیع در بیع سَلَم یا ثَمَن در نسیه یا اجرت در اجاره یا صداق در نکاح و غیر آن؛ ولی قرض، ثابت شدن مال کلّی در ذمّه است فقط به صورت اقتراض.[7]
خداوند، ضامن قرض الحسنه
از همین عبارت امام خمینی(ره) معلوم می شود که قرض چه ربوی و چه قرض الحسنه آن، از مصادیق عقد و قرارداد و معامله است که شخص، متعهد می شود که مال گرفته شده را پس دهد و بازپس دادن مال را بر عهده خود گیرد.
قرض الحسنه از نظر اسلام عملی بسیار خوب و پسندیده و مستحبی است که در کنار اعمال واجبی چون نماز و زکات مورد تاکید و تشویق قرار گرفته است.[8] خداوند در این آیه در کنار فرمان به دو امر واجب، به قرض الحسنه نیز که عملی مستحب است، فرمان می دهد و از این فرمان می توان استحباب موکد آن را به دست آورد.
خداوند به سبب اهمیت قرض الحسنه در زندگی مردمان، با بیان پاداش هایی چون پاداش نامحدود و غیر قابل شمارش[9] و جلب شکر و سپاس و حلم الهی به سوی خود[10] بر آن است تا مردم به این عمل اقتصادی و کمک و دستگیری به نیازمندان واقعی و حقیقی تشویق شوند.
از آنجایی که قرض دادن به معنای معامله ای است که مال وام دهنده از ملکیت او خارج و به تملک وام گیرنده درمی آید، شخص وام دهنده، برای تامین بازپس گیری مال خویش، ضامن می خواهد و یا گرو و رهنی طلب می کند، اما در قرض الحسنه که شخص تنها برای رضایت و خشنودی خداوند، اقدام به اخراج مال خود از ملک خود می کند و آن را به تملیک دیگری در می آورد، خود خداوند ضامن می شود. البته چنان که گفته شد، زمانی خداوند قرض الحسنه را ضمانت می کند که شخص با اخلاص و بدون هیچ گونه قصد و غرض نفسانی و دنیایی و مادی قرض الحسنه را پرداخت نماید؛ چرا که در این صورت، وام گیرنده، شخص ظاهری وام نیست، بلکه شخص گیرنده خود خداوند است که وام را می گیرد و به دست وام گیرنده می دهد. از این رو، کسی که وام گرفته است خود خداوند است. پس خداوند متعهد و ملتزم به پرداخت وام است.[11]
در روایات چندی این معنا مورد تاکید قرار گرفته که نیازمند واقعی و محتاج حقیقی، ترس و واهمه ای در بازپس دادن قرض الحسنه نداشته باشد؛ چرا که خداوند خود ضامن است و آن را پرداخت می کند.
پیامبر (ص) درباره ضمانت قرض الحسنه از سوی خداوند می فرماید: إِنَّ اللّه تَعالی مَعَ الدّائِنِ حَتّی یقْضی دَینَهُ مالَمْ یکنْ دَینُهُ فیما یکرَهُ اللّه؛ خداوند یار قرض دار است تا قرض خود را بپردازد به شرط آنکه قرض وی بر خلاف رضای خدا نباشد.[12]
آن حضرت باز می فرماید: مَنْ أَخَذَ أَمْوالَ النّاسِ یریدُ أَداءَ ها أَدَّی اللّه عَنْهُ وَمَنْ أَخَذَ ها یریدُ إِتْلافَها اَتْلَفَهُ اللّه؛ هر کس اموال مردم را بگیرد و قصد پرداخت آن را داشته باشد خداوند آن را بپردازد (او را یاری می کند) و هر کس اموال مردم را بگیرد و قصد تلف کردن داشته باشد خداوند آن را تلف کند.[13]
رسول اکرم (ص) خود ضامن کسی است که با اخلاص می خواهد قرض الحسنه خود را بپردازد. آن حضرت می فرماید: اَلدَّینُ دَینانِ: فَمَنْ ماتَ وَ هُوَ ینْوی قَضاءَهُ فَاَنَا وَلیهُ وَ مَنْ ماتَ وَلاینْوی قَضاءَهُ فَذاک الَّذی یؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِهِ لَیسَ یوْمَئِذٍ دینارٌ وَ لادِرْهَمٌ؛ قرض بر دو نوع است: هر کس از دنیا برود و قصد داشته باشد که قرض خود را بپردازد من سرپرست او خواهم بود و هر کس از دنیا برود و قصد داشته باشد که قرض خود را نپردازد، در مقابل آن از اعمال نیک او برمی دارند، زیرا در آن روز دینار و درهمی نیست.[14]
امام صادق (ع) با توجه به اینکه قرض گیرنده و ضامن پرداخت آن خداوند است، در برخی از امور خاص و ضروری زندگی قرض الحسنه گرفتن را تجویز کرده و می فرماید که وام گیرنده ترس و اندوهی در باره باز پرداخت وام خود نداشته باشد که خداوند آن را می پردازد؛ چنانکه روزی هر روزه او را ضامن است و می پردازد. امام(ع) می فرماید: عَنْ اَبی موسی، قالَ: قُلْتُ لاَبی عَبْدِاللّه علیه السلام: جُعِلْتُ فِداک یسْتَقْرِضُ الرَّجُلُ وَ یحِجُّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: یسْتَقْرِضُ وَ یتَزَوَّجُ؟ قالَ: نَعَمْ، اِنَّهُ ینْتَظِرُ رِزْقَ اللّه غُدْوَهً وَ عَشیهً؛ ابو موسی می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم، آیا مرد، می تواند قرض بگیرد و حج برود؟ فرمودند: بله، عرض کردم: آیا می تواند قرض بگیرد و ازدواج کند؟ فرمودند: بله، قرض کند و ازدواج نماید و شب و روز منتظر روزی خدا باشد.[15]
در اهمیت و ارزش قرض الحسنه همین بس که انسان با این کار خود، فرمان خداوندی را در تعاون و مشارکت در کارهای خیر به جا می آورد[16] و دست های نیازمند و محتاجی را رد نمی کند و با این کار حقی از حقوق مومنان بر خود را ادا می کند؛ چرا که در هر مالی، حقوقی برای دو گروه سائلان و نیازمندان (محرومان) بر شخص دارنده مال است.[17]
همچنین، در ارزش این کار باید به این نکته توجه کرد که وام گیرنده، زمانی دست نیاز به سوی دیگری دراز می کند که نیازمند است و آبروی خویش را عرضه می دارد تا مالی قرض گیرد و به زخم خود بزند و بعد آن را پس دهد.
نقش قرض الحسنه در زندگی انسان های سالم و مومن بسیار سازنده و مفید است؛ چرا که با تقویت وضعیت اقتصادی و بهبودی آن، عامل قوام فرد و جامعه می شود (نساء، آیه 5) و شخص را به کار و تلاش و تولید سوق می دهد. از این رو در روایات، ثواب قرض دادن بیش از صدقه دادن و انفاق دانسته شده است، چرا که گاه انسان صدقه به کسی می دهد که او نیازی ندارد؛ هم چنین قرض گیرنده با توجه به تعهدی که می سپارد بر آن است تا با تولید و تلاش خود، وام خود را پس دهد و این عمل قرض در گردش سالم اقتصاد و جریان مفید و سازنده پول و مال تاثیرگذار است. البته حکمت های دیگری را می توان برای این قرض برشمرد که در صدقه و انفاقات مستحب نیست. پیامبر(ص) در بیان ارزش گذاری اعمال مومنان، قرض را باارزش تر می داند و می فرماید: اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَهٍ وَ القَرضُ بِثَمانِیهَ عَشرَ وَ صِلَهُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرینَ؛ صدقه دادن، ده حسنه؛ قرض دادن، هجده حسنه؛ رابطه با برادران دینی، بیست حسنه؛ و صله رحم، بیست و چهار حسنه دارد.[18]
امام صادق(ع) نیز قرض دادن را بهتر از صدقه دادن می داند و می فرماید: لاِنْ اُقْرِضَ قَرْضا اَحَبُّ اِلَی مِنْ اَنْ اَصِلَ بِمِثْلِهِ؛ مالی را قرض بدهم، بیشتر دوست دارم تا آن را ببخشم.[19]
پاداش های مادی و معنوی قرض الحسنه
در آیات و روایات، پاداش ها بسیاری برای قرض الحسنه برشمرده شده است. این پاداش ها مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی است. مهم ترین پاداش قرض الحسنه در همان اصل قرض دادن نهفته، زیرا شخص وام دهنده با خداوند معامله می کند و کسی که قرض می گیرد در حقیقت خداوند است.[20]
دیگر آن که خداوند خود ضمانت بازپس دادن وام را کرده و بی گمان خداوند شاکر و سپاسگزار است[21] و با برکت قرار دادن در مال شخص او را بی نیاز خواهد کرد و به فضل خود بر مال او می افزاید. از این رو در بیان سود و پاداش حاصل از قرض دادن به نیازمندان و محتاجان می فرماید که خداوند پاداش نامحدود و بی شماری را در نظر گرفته است.[22]
خداوند در این آیات از پاداش و اجرت کریمانه خود سخن می گوید؛ بنابراین می بایست پاداشی عظیم و نیکو و بزرگوارانه ای باشد که خداوند برای وام دهنده در نظر گرفته است. این پاداش ها تنها اختصاص به دنیا ندارد بلکه در دنیا و آخرت و نیز مادی و معنوی خواهد بود.[23]
از آثار و برکات اجتماعی و کارکردهای دنیوی قرض الحسنه می توان به ایجاد محبت بین مردم و تحقق انسجام و وحدت اسلامی اشاره کرد. امام صادق(ع) می فرماید: ثَلاثٌ تـُورِثُ المَحَبَّه: الـدَیـنُ وَ التَّـواضُعُ وَ البَذلُ؛ سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـی و بخشـش.[24]
از جمله آثار قرض الحسنه می توان به محو سیئات و تبدیل آن به حسنات اشاره کرد.[25] بنابراین، وام دهنده با این کار خویش، گویی تازه از مادر متولد شده و نقش کار او همانند توبه، تاثیرگذار است و مشکلاتی که به سبب گناه گرفتار آن است برطرف می شود. پس می توان گفت که وام دادن، موجب جلب منفعت و دفع و رفع بلا و گرفتاری نیز است.
خداوند در آیه 12 سوره مائده از جمله پاداش های بزرگ قرض الحسنه را دستیابی به فوز عظیم و کامیابی در بهشت جاودان دانسته است. پس می بایست این عمل را از اعمال صالح و نیکی دانست که تضمین کننده بهشت برای آدمی است.
آداب قرض الحسنه
در آیات و روایات، آدابی برای قرض الحسنه بیان شده که باید از سوی دهنده و گیرنده آن مراعات شود. از جمله اینکه قرض دهنده مراعات آبرو و قرض گیرنده را بکند. از این رو خداوند گفتگوی محرمانه در مورد توصیه به قرض الحسنه را از کارهای پسندیده و شایسته شمرده است.[26]
یکی از آداب قرض الحسنه نوشتن آن است که از سوی گیرنده و دهنده وام انجام می شود یا کسی که دارای سواد نوشتن است برای این کار به خدمت می گیرند و شخص نویسنده نمی بایست از نوشتن امتناع کند و حتی پولی را برای نوشتن خود بخواهد.[27] حتی برخی نوشتن را برای نویسنده واجب دانسته اند.[28]
مهلت دادن به قرض گیرنده از آداب و احکام قرض است. پیامبر(ص) در این باره می فرماید: مَنْ أَقْرَضَ مَلْهوفا فَأَحْسَنَ طِلْبَتَهُ اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ وَ أَعْطاهُ اللّه بِکلِّ دِرْهَمٍ أَلْفَ قِنْطارٍ مِنَ الْجَنَّةِ؛ هر کس به گرفتار و درمانده ای قرض بدهد و در پس گرفتن آن خوشرفتاری کند (گناهانش پاک شده و) اعمالش را دوباره شروع می کند و خداوند در برابر هر درهم، هزار قنطار (ثروتی فراوان) در بهشت به او عطا کند.[29]
پیامبر(ص) هم چنین مهلت دادن به معسر و تنگدست را تشویق کرده و می فرماید: همانطور که برای آن کسی که از تو قرض گرفته جایز نیست که اداء آن را به تأخیر بیندازد، پس برای تو هم جایز نخواهد بود که با این که می دانی او تنگدست است از او مطالبه کنی.[30]
مهلت دادن به تنگدست در پرداخت قرض، از عوامل استجابت دعا و رهایی از گرفتاری و اندوه است. پیامبر (ص) درباره نقش امهال به معسر در زندگی مادی و دنیوی انسان می فرماید: مَنْ أَرادَ تُسْتَجابُ دَعْوَتُهُ وَأَنْ تُکشَفَ کرْبَتُهُ فَلْیفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ؛ هر کس می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.[31]
لازم است قرض گیرنده همواره در اندیشه ادای قرض خود باشد و از خداوند بخواهد تا شرایط ادای قرض را برای او فراهم آورد و او نیز با کار وکوشش برای تحقق این نیت خود گام بردارد. از نظر امام رضا (ع) کسی که نخواهد وامش را پس دهد یا تلاشی نمی کند، در حکم سارق و دزد است. آن حضرت می فرماید: اِعْلَمْ أَنَّ مَنِ اسْتَدانَ دَینا وَنَوی قَضاءَهُ، فَهُوَ فی أَمانِ اللّه حَتّی یقْضیهُ، فَإنْ لَمْ ینْوِ قَضاءَهُ فَهُوَ سارِقٌ؛ کسی که قرض بگیرد در صورتی که تصمیم داشته باشد آن را پس دهد در امان خداست تا آن را اداء کند ولی اگر تصمیم نداشته باشد آن را به صاحبش برگرداند، دزد محسوب می شود.[32]
هر چند که در قرض الحسنه هر گونه شرط برای بازپرداخت چیزی یا مالی بیش از مقدار قرض جایز نیست؛ ولی از اعمال مستحب این است که قرض گیرنده، مالی یا چیزی را بیش از اندازه قرض در هنگام بازپس دادن بدهد. امام صادق (ع) در آداب قرض الحسنه می فرماید: فَاِنْ اَعْطاهُ اَکثَرَ مِمّا اَخَذَهُ مِنْ شَرْطٍ بَینَهُما فَهُوَ مُباحٌ لَهُ، وَ لَیسَ لَهُ عِنْدَ اللّه ثَوابٌ فیما اَقْرَضَهُ؛ اگر قرض گیرنده بدون قرار قبلی، سودی به قرض دهنده بدهد مُباح است، ولی آن قرض دهنده پاداشی از خدا نخواهد گرفت.[33]
اما اگر با شرط بخواهد چیزی افزون بر اصل به او برگردانده شود. این همان ربای حرام و گناه است نه قرض الحسنه هر چند که به نام قرض الحسنه داده و گرفته شود. علی بن جعفر می گوید: از برادرم امام کاظم(ع) در مورد مردی که صد درهم قرض به دیگری داد به این شرط که پنج درهم یا کمتر یا بیشتر (از قرض) به او بدهد پرسیدم؟ فرمودند: این عمل ربای محض است.[34]
برای گرفتن قرض الحسنه نباید سراغ هر کسی رفت و آبروی خود را هزینه کرد؛ بلکه باید نزد کسانی برویم که احتمال پاسخ گویی مثبت از آنان می رود. از این رو امام حسین سلام الله علیه پیشنهاد و سفارش می کند که نزد افراد خاصی از جامعه برویم که احتمال پاسخ گرفتن مثبت از آنان بسیار بالاست. آن حضرت (ع) می فرماید: لاتَرفَعْ حاجَتَک إلّا إلی أحَدِ ثَلاثَهٍ: إلی ذی دینٍ أو مُرُوَّهٍ أو حَسَبٍ؛ جز به نزد یکی از این سه کس حاجت مبر: دیندار یا صاحب مروّت یا دارای اصالت خانوادگی.[35]
قناعت، بهتر از قرض گرفتن
البته قرض گرفتن در صورت نیاز خوب است، ولی هیچ چیز بهتر از قناعت و حفظ آبرو و صبر نیست که خداوند درهای رحمت بیکران خود را به سوی او باز می کند و او را از فضل خویش بهره مند می کند. پیامبر (ص) می فرماید: أَقِلَّ مِنَ الدَّینِ تَعِشْ حُرّا؛ قرض کمتر گیر تا آزاد باشی.[36]
امام علی(ع) در این باره می فرماید: اِیاکمْ وَ الدَّینَ فَاِنَّهُ مَذَلَّهٌ بِالنَّهارِ، وَ مَهَمَّهٌ بِاللَّیلِ وَ قَضاءٌ فِی الدُّنْیا وَ قَضاءٌ فِی الآْخِرَهِ؛ زیر بار بدهی نروید زیرا بدهکاری، خواری روز و اندوه شب است و در دنیا و آخرت باز پرداختی دارد.[37]
آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: کثْرَهُ الدَّینِ تُصَیرُ الصّادِقَ کاذِبا وَ المُنْجِزَ مُخْلِفا؛ بدهی بسیار، راستگو را دروغگو و خوش قول را بدقول می کند.[38]
از نظر آن حضرت(ع) وام گرفتن، چیزی در حد بردگی است و باید تا می توان از آن پرهیز کرد: اَلدَّینُ رِقٌّ فَلا تَبْذُلْ رِقَّک لِمَنْ لا یعْرِفُ حَقَّک؛ بدهی (نوعی) بندگی است، پس زمام اختیار خود را به کسی که حق تو را نمیشناسد مسپار (کنایه از این است که از هر کس قرض نگیر).[39]
آثار ترک قرض الحسنه
چنانکه گفته شد، قرض الحسنه در زندگی فردی و اجتماعی، چنان نقش اساسی و کلیدی دارد که خداوند این مستحب را در کار واجباتی چون نماز و روزه بیان کرده و بر انجام آن فرمان داده است.[40] بنابراین، ترک آن نه تنها موجب ناخشنودی خداوند و عدم برکت در زندگی شخص می شود، بلکه آثار و تبعات دیگری دارد که در آیات و روایات بیان شده است.
خداوند در آیاتی ترک قرض الحسنه از سوی افراد جامعه را بسیار زشت و گناه بر می شمارد و تارکان آن را لعنت می کند. افزون بر اینکه ترک این عمل صالح و نیک، موجب بیماردلی شخص و جامعه می شود و انسان ها را قسی القلب می سازد. خداوند در آیات 12 و 13 سوره مائده ترک قرض الحسنه از سوی بنی اسرائیل را از اسباب ابتلای آنان به لعنت الهی و قساوت قلب دانسته است و به مومنان هشدار می دهد که این گونه عمل نکنند تا ایشان نیز گرفتار لعن الهی شده وسنگدل گردند.
اگر قرض الحسنه دادن، تضمین کننده ورود انسان به بهشت است، ترک آن نیز موجب محرومیت است؛ بویژه آنکه تارک آن را خداوند لعن کرده است و بی گمان ملعون از خدا و بهشت او دور خواهد بود. پیامبر(ص) در همین باره می فرماید: مَنِ احْتاجَ إِلَیهِ أَخوهُ الْمُسْلِمُ فی قَرْضٍ وَ هُوَ یقْدِرُ عَلَیهِ فَلَمْ یفْعَلْ حَرَّمَ اللّه عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّهِ؛ کسی که برادر مسلمانش در قرضی به او نیاز پیدا کند و او بتواند قرض بدهد و چنین نکند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.[41]
از نظر قرآن، جامعه ای که تارک قرض الحسنه باشد، از جاده حق و اعتدال خارج می شود و به افراط و تفریط گرفتار می شود و سلامت خود را از دست می دهد.[42]
امام علی(ع) به ثروتمندان و دارندگان مال هشدار می دهد که درخواست قرض دیگران را نادیده نگیرند؛ چرا که زمانه بسیار متغیر است و اگر امروز دارا هستی فردا ممکن است ندار باشی و نیازمند قرض؛ پس امروز قرض بده تا فردا به تو وام دهند: وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَک فی حالِ غِناک لِیجْعَلَ قَضاءَهُ لَک فی یوْمِ عُسْرَتِک؛ غنیمت بدان کسی را که در زمان توانگری ات از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستی ات (قیامت) بپردازد.[43]
پی نوشت:
[1] الصحاح، ج 3، ص 1102 «قرض»؛ تاج العروس، ج 10، ص 137
[2] تحریرالوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 599
[3] بقره، آیه 282؛ مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 681
[4] بقره، آیات 275 تا 278؛ آل عمران، آیه 130؛ نساء، آیه 161؛ روم، آیه 39
[5] التبیان، ج 9، ص 529؛ مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 607 و ج 9 - 10، ص 358
[6] مجمع البیان، طبرسی، ج 1 - 2، ص 121
[7] تحریرالوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 595
[9] بقره، آیه 245؛ مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 607 - 608
[11] بقره، آیه 245؛ مائده، آیه 12؛ حدید، آیه 11؛ مزمل، آیه 20؛ و نیز زبدهًْ البیان، ص 572
[15] وسائل الشیعه، ج 13، ص 82، ح 1
[17] ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیات 24 و 25
[18] کافی، ج 4، ص 10، ح 3
[19] بحارالانوار، ج 103، ص 139، ح 5
[20] بقره، آیه 245؛ مائده، آیه 12
[22] بقره، آیه 245، حدید، آیات 11 و 18
[26] نساء، آیه 114؛ و نیز تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 549، ح 558
[28] مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 682
[31] کنزالعمال، ج 6، ص 215، ح 15398
[33] بحارالانوار، ج 103، ص 157، ح 1
[34] وسائل الشیعه، ج 13، ص 108، ح 7
[35] میزان الحکمة- ح 4488
[37] کافی، ج 5، ص 95، ح 11
[38] غررالحکم، ج 4، ص 592، ح 7105
[39] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 306، ح 503
[43] نهج البلاغه، از نامه 31