دو قطره اشک یکی برای شهید و شهادت و اشک دیگر برای خوف الهی. شهادت در راه خدا ثوابی عظیم در بردارد. و اشک و گریه از خوف الهی گریه و اشک ریزی اختیاری برخاسته از علم به امور و مسائلی چون جلال و جبروت خدا و غضب و خشم الهی، یک امر محبوب و مستحب است. آموزه های قرآنی، برای چنین گریه و اشکی ارزش بسیاری قائل شده است. این گونه گریه ها و اشک ها مانند اشک هایی که مؤمنان برای امام حسین(ع) و امامان مظلوم و مقتول و مسموم دیگر می ریزند، چون برخاسته از معرفت است، آدمی را همانند آب، صفا می دهد و چشم روشنی دیدگان قلب و باطن انسان و عامل رشد و بالندگی اوست.در مطلب حاضر جایگاه اشک معرفتی اختیاری در رشد و تزکیه نفس و رسیدن به کمالات و مقامات معنوی تبیین شده است.
مفهوم شناسی شهادت
کلمه «شهید» و «شهادت» از کلمات رایج معمولی است که فقط در مورد بعضی افراد استعمال می کنیم. هر کشته یا مرده ای شهید نیست. روزی صدها نفر کشته می شوند و هزارها نفر می میرند و به آنها شهید نمی گوییم. اطراف کلمه «شهید» را هاله ای از قدس و تعالی احاطه کرده است. به کسی شهید گفته می شود که در یک راه مقدس و برای هدفی مقدس جان خود را از دست بدهد.
شهید کسی است که به خون خود ارزش و ابدیت و جاودانگی داده است. آن کس که مال خود را صرف خدمت و بنای خیر می کند، به مال خود ابدیت و ارزش می دهد. آن کس که اثر علمی باقی می گذارد، به فکر خود و آن کس که اثر صنعتی و فنی باقی می گذارد، به هنر خود و آن کس که فرزند خود یا دیگران را تربیت می کند، به عمل خود ارزش و ابدیت می دهد، و شهید به خون خود ارزش و ابدیت می دهد. این تفاوت میان شهید و دیگران هست که شهید پاکباخته است و «سودا چنین خوش است که یکجا کند کسی».
دستاورد اساسی حضرت امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، احیاء اسلام ناب محمّدی(ص) و مهمترین ویژگی آن احیاء فرهنگ شهادت و ایثارگری بود. با مروری گذرا در فرایند نهضت امام خمینی و قوام نظام اسلامی به خوبی می توان دریافت که اگر فرهنگ شهادت طلبی و ایثارگری نبود، نه انقلاب به پیروزی می رسید و نه نظام اسلامی دوام می یافت، همانگونه که در صدر اسلام نیز اگر این ویژگی نبود نه اسلام شکل گرفته بود و نه دوام می یافت. بنابراین موضوع شهادت و ایثارگری سکه پربهایی است که در یک روی آن باید والاترین ارزشهای الهی را مشاهده کرد و در روی دیگر آن دستاوردها و آثار و برکات بی بدیل را.
خون شهید
شهید کسی است که به خون خود ارزش و ابدیت و جاودانگی داده است. آن کس که مال خود را صرف خدمت و بنای خیر می کند، به مال خود ابدیت و ارزش می دهد. آن کس که اثر علمی باقی می گذارد، به فکر خود و آن کس که اثر صنعتی و فنی باقی می گذارد، به هنر خود و آن کس که فرزند خود یا دیگران را تربیت می کند، به عمل خود ارزش و ابدیت می دهد، و شهید به خون خود ارزش و ابدیت می دهد. این تفاوت میان شهید و دیگران هست که شهید پاکباخته است و «سودا چنین خوش است که یکجا کند کسی». اما عالم یا منفق یا معلم یا مربی یا هنرمند قسمتی از ما یملک خود را ارزش و ابدیت می دهد. قبلا گفتیم که عالم و مربی و صنعتگر و فیلسوف و منفق، مدیون شهدایند و شهدا مدیون کسی نیستند. خون شهید به زمین نمی ریزد بلکه هزار برابر می شود و به دیگران تزریق می شود و در رگهای دیگران برای همیشه جریان می یابد، و این است معنی جاوید شدن خون شهید و این است معنی اینکه شهدا حماسه می آفرینند، و به همین جهت پیشوایان آرزوی شهادت می کردند و به همین جهت اسلام در هر زمانی نیازمند به شهید است.8 - اینجا باید این بحث تحقیق بشود که ملاک اصلی قداست چیست؟ چرا خود پرستی پلیدی است و کار برای خدمت به غیر و برای انجام وظیفه و مسؤولیت یا برای رضای خدا مقدس است؟ آیا ملاک، مادیت و تجرد است؟ آیا ملاک، وجود و عدم است؟ آیا ملاک، حرکت و توقف است؟ آیا ملاک، هماهنگی با اهداف جهان و حرکت تکاملی جهان است؟ و آیا علت تقدس - همان طور که در متن گفته ایم - ابدی شدن و جاودانگی و نجات از مرگ است؟9 - حشر/23
یکی از مسائلی که در قرآن مجید برای بیان حیات عالی شهداء و اشاره به مقام بسیار رفیع و والای آنها آمده است، جمله «عند ربّهم یرزقون» است. امام سجاد می فرماید: مَا مِن قَطرَةٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّوَجلَّ مِن قَطرَتَینِ، قَطرَةُ دَمٍ فِی سَبیلِ اللّهِ، وَ قَطرَةُ دَمعَةٍ فِی سَوادِ اللَّیلِ لَا یرِیدُ بِها العَبدُ إلاّ اللّهَ عَزَّوَجلَّ هیچ قطره ای نزد خداوند عزّوجلّ محبوب تر از دو قطره نیست.
1.قطره خونی که در راه خدا ریخته شود،
2.قطره اشکی که در دل شبِ تار برای خداوند عزّ و جلّ می ریزد.[1]
شهادت است. شهید کسی است که با نثار جان خود، درخت اسلام را آبیاری کرده و فساد را ریشه کن می کند. شهیدان، مقاومت و پویایی جامعه را تضمین می نمایند و به جامعه ظرفیت روحی می بخشند و ضعف و سستی را از بین می برند. اگر خون شهیدان نبود که شجره طیبه رسالت را سیراب نماید نه از اسلام خبری بود و نه از مکتب توحید بخش الهی اثری. و در یک جمله می توان گفت که پر محتواترین عنوان، در راستای تکامل انسان، از دیدگاه متون اسلامی عنوان «شهید» است. در تفکر شیعی، برترین کامیابی، بزرگترین پیروزی، والاترین مقام، بالاترین امتیاز، عظیم ترین فوز، نیکوترین نیکی، رفیع ترین مرتبت و عالی ترین رتبت و گرانمایه ترین درجه، رسیدن به فیض عظمای شهادت است و برای شهید، گرانبهاترین اوقات و شکوهمندترین لحظه ها و زیباترین زمان ها، ساعتی است که پیروزمندانه به دست دشمنان پست بیگانه...به مرگ شرافتمندانه نائل گردد، و جام شهادت را به لب گرفته و آن را به بهای جان خریداری نماید. اینک او شهید است، یعنی تجسّم و عینیت یافته و شکل گرفته مکتب تشیع و الگو و معیاری برای همه بشریت. جهاد مقدّس شهید و خون پاکی که در این راه به زمین ریخته می شود، عامل بقای جوامع انسانی و تداوم ارزش های مقدّسی است که انسانیت و شرف و عدالت و آزادی در پرتو آنها، جان و رمق می گیرند و استمرار می یابند. شهید چون شمع می سوزد و با نور خویش، ظلمات و تاریکی های زندگانی بشر را روشن می کند و راه رشد و سلامت و سعادت جامعه انسانی را صاف و هموار می سازد. مرحوم استاد علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید: «شهادت یکی از حقایق قرآنی است که در موارد متعدد یادشده، دارای معانی وسیعی است. حواس عادی ما و نیروهای وجودی ما تنها صورت افعال را تحمل می کند. حقایق اعمال و معانی نفسانیه، کفر و ایمان، شقاوت و سعادت، خیر و شر، حسن و قبح، و آنچه از دسترس حس مخفی است و تنها با قلوب کسب می شود، اینها از دید انسان خارج است که نه بر آن احاطه و نه از آن احصاء است برای حاضرین چه رسد برای غایبین، اما شهیدان به ادراکی می رسند که بر اینها اشراف و از اینها مطلع و در کنارشان حضور دارند.»
جایگاه و منزلت شهید
یکی از مسائلی که در قرآن مجید برای بیان حیات عالی شهداء و اشاره به مقام بسیار رفیع و والای آنها آمده است، جمله «عند ربّهم یرزقون» است. مقام عند ربّهم، عالی ترین مقام انسانی است و به عبارت دیگر کمال نهائی انسان است که هیچ حائلی میان انسان و خدا، وجود ندارد. در واقع اتصال به مقام ربوبی و لقاء الهی و نهایت کمال انسان است. چه جایگاه و منزلگاهی از آن بالاتر، که عاشق را در جوار معشوق جای دهند و این، همان چیزی است که انسانها حقیقتاً در جستجوی آن هستند.
پیامبر (ص) فرمود که: خداوند برای شهیدان هفت خصلت مقرر کرده است:
1.با نخستین قطره خونی که از خون او ریخته می شود، تمام گناهان او مورد عفو قرار می گیرد.
2.سرش در کنار دو حور از حوریان بهشتی قرار می گیرد و آنها غبار از چهره شهید پاک می کنند و به او خوش آمد می گویند. او هم متقابلاً به همسران بهشتی خود مرحبا می گوید.
3.از لباسهای بهشتی بر اندامش می پوشانند.
4.پذیرایی کنندگان بهشتیانی که وارد بهشت می شوند، با عطرهای بهشتی، او را عطرآگین می کنند.
5.جایگاه خود را، در بهشت می بیند.
6.به روحش گفته می شود، در هر کجای بهشت که می خواهی استراحت کن.
7.به وجه اللّه نظر می کند، و این موضوع رضایت و خشنودی برای هر پیامبر و شهیدی است.[2]
به شهادت «فوز عظیم» گفته شده است، چرا که شهید با شهادت خود به هدف نهایی که لقاء پروردگار و مقام در جوار(عند ربّهم) باشد، رسیده است. و در این مسابقه نهایی، پیروز شده و بعد از مسابقه نهائی دیگر آزمایشی نیست. امام علی (ع) می فرماید: تحقیقاً مرگ، طلب کننده ای است با شتاب، ایستنده از چنگال مرگ نخواهد رفت و فرار کننده از مرگ، آن را ناتوان نخواهد نمود. راستی که گرامی ترین مرگها کشته شدن در راه خدا است. سوگند به آن که جان پسر ابوطالب، در دست اوست که هزار ضربت شمشیر بر من، آسان تر از مرگ بر بستر است.[3]
خون، عزیزترین موجودی پیکر انسان است که با نبود آن، جان هم نیست. با این حساب، کسی که حاضر باشد از «خون» خویش در راه مکتب و عدالت و حق بگذرد، آماده جانبازی است و این همان «شهادت طلبی» است که از الفبای «فرهنگ عاشورا» ست. هم آن که خون می دهد و از جان می گذرد، عزیز است و ماندگار، هم آنکه در راه انتقام خون های به ناحق ریخته قیام می کند. کسی که در راه هدف های عالی اسلام با انگیزه تثبیت ارزشهای اسلامی جان خویش را فدا کند، به بالاترین درجه کمال ممکن است دست یافته باشد و اوست که سرباز لایق و حقیقی اسلام به شمار می رود. او در عین شجاعت و برخورداری از روحیه شهادت، تن خویش را فدا و جان را در خدا فنا ساخته است. او با غلبه مطلق جان بر تن، از همه امکانات خویش برای رسیدن به اوج کمال بهره برده و پهلو به پهلوی انبیاء، صدیقین و صالحین می زند.
در شهادت سه ویژگی مشاهده می گردد: الف: فی سبیل اللّه ب: آگاهی ج: اختیار که داشتن روحی بزرگ و توانمندی پیش نیازی برای رشادت و شهادت محسوب می گردد. هنگامی که فرهنگ شهادت در جامعه رواج یافت، شوق و شعفی در قلوب بوجود آمده که سبب مسابقه و رقابت بر سر کسب این مقام می شود. پیامبر گرامی اسلام(ص)، با ترویج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندک و ناتوان (به لحاظ مادی) مسلمانان اولیه، نصرت و یاری خداوند متعال را کسب کرده، بزرگترین ضربه ها را بر پیکر کفر و شرک زده و سبب تثبیت و گسترش سریع اسلام شود. همان طور که جهاد، رشادت و شهادت، سبب عزت مسلمانان می شود، سرباز زدن از جهاد و شهادت، سبب سلطه دشمنان کینه توز بر اسلام و مسلمانان می گردد. با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبی، لرزه بر اندام دشمنان می افتد و آنها را از نفوذ در دژهای اسلام، مأیوس و ناامید می کند و چه بسیار پر برکت است برای مسلمانان و چه وحشتناک است برای دشمنان اسلام. پس تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است که استقرار عدل جهانی را بدنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از این فرهنگ، یعنی ذلّت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدایت. خداوند گریه های معرفتی اولیای خود را در نیمه های شب که از بستر برمی خیزند و به عبادت می پردازند و اشک می ریزند و خشوع و خضوع دارند، هرچند که از خوف جلال و یا طمع جمال باشد دوست می دارد و آن را ستایش می کند.[4]
چه کنیم تا در قیامت چشمانمان گریان نباشد؟
گریه، زبان گویای دل است و ریزش اشک از چشمان، گویای احساسات، علایق و تمایلات درونی گریه کننده می باشد. گریه، مظهر شدید ترین حالات احساسی انسان است.
چشمی که گریه ندارد، مهر و سوز ندارد و کسی که مهر و سوز ندارد قلبش مرده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این زمینه فرموده است: من علامات الشقاء: جمود العین و قسوه القلب…خشکی چشم و قساوت قلب، از علامت های شقاوت انسان است.(خصال صدوق، ج1، ص43 2.) و علت قساوت قلب هم گناه است؛ چنانچه حضرت علی علیه السلام می فرماید«مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوب»؛ «چشم ها خشک نمی شوند، مگر به سبب قساوتی که دل ها پیدا می کنند و دل ها قساوت پیدا نمی کنند، مگر به سبب گناهانی که انجام می شود»(وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 16، ص 45.)
یکی از زیبا ترین و بهترین حالات انسان برای اشک ریختن و گریستن، اشک پشیمانی و توبه و استغفار از گناهان است و در این باره احادیث و روایات زیادی از بزرگان دینی وارد شده است.
امام صادق (علیه السلام) به ابو بصیر فرمود: اگر از امری می ترسی و یا حاجتی می خواهی پس شروع به تمجید و ثنای الهی کن! چنان که او سزاوارش است و بر پیامبر و آلش درود بفرست، و خود را به گریه بیانداز، گرچه مثل سر مگسی باشد زیرا پدرم می فرمود: نزدیکترین حالت بنده به خدا گریه در حال سجده است. و از آن حضرت است که گریه ات نمی آید خودت را به گریه بیانداز اگر به اندازه سر سوزنی از تو اشک خارج شده پس خوشا به حالت.(آداب راز ونیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدة الداعی)، ج 1، ص 147) امام زین العابدین علیه السلام نیز در روایتی بسیار مهم فرمودند: «کُلُّ عَینٍ ساهِرةٌ یَومَ القِیامةِ إلّا ثلاثَ عُیونٍ: عَینٌ سَهِرَت فی سَبیلِ اللّهِ، وعینٌ غَضَّت عَن مَحارمِ اللّهِ، وعَینٌ فاضَت مِن خَشیة اللّهِ». تمام چشم ها در روز قیامت گریان و چون چشمه روانند مگر سه چشم: چشم بیداری کشیده در راه خدا و چشم فروهشته از حرام های الهی و چشم اشک بار از ترس خدا.( کافی، ج 2 ص 80 ح 2- چشم تماشا، ج1 ص144.) در حدیث شریف دیگری حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: کُلُّ عَینٍ یَومَ القِیامَةِ باکِیَةٌ، وکُلُّ عَینٍ یَومَ القِیامَةِ ساهِرَةٌ، إلّا عَینَ مَنِ اختَصَّهُ اللّهُ بِکَرامَتِهِ، وبَکی عَلی ما یُنتَهَکُ مِنَ الحُسَینِ وآلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام.(دانش نامه امام حسین (ع) بر پایه قرآن و حدیث،ج 10. ص40) همه چشم ها در قیامت، گریان و بیدارند، جز چشمی که مشمول کرامت ویژه خدا باشد و به خاطر شکسته شدن حریم حسین علیه السلام و خاندان محمّد صلی الله علیه و آله، گریه کرده باشد.
قطره اشک برای خدا
سوز دل و گریه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آیات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال دیگر، هر کجا و هر مقامی باشد، از درک بالا و فهم و شعور سرچشمه می گیرد. آن که می فهمد، می سوزد و اشک می ریزد و آن که نمی فهمد، نه می سوزد و نه اشک می ریزد.
سوز و گریه و آرامش و اطمینان
امام صادق علیه السلام فرموده است: «هر چشمی در روز قیامت، گریان است؛ مگر چشمی که از محارم خدا اجتناب کند و چشمی که شب را در طاعت خدا، بیدار باشد و چشمی که در دل شب از خشیت خدا، گریه کند»5. از این حدیث بر می آید که آن چه در این سوی پرده به صورت خشیت از خدا و سوز و گریه در دل شب می باشد، در پشت پرده، به صورت آرامش و اطمینان است و به هنگام آشکار شدن حقایق پشت پرده (در روز قیامت)، به ظهور می رسد. روز قیامت، روز ظهور باطن ها و سرایر و روز آشکار شدن حقایق پشت پرده است و چیزهایی که در آن روز آشکار می شوند، حقیقت هایی هستند که در پشت پرده موجودند.
بنابراین بنده ای که چون کودک از ترس تنبیه و مجازات گریه می کند و اشک می ریزد یا به قصد به دست آوردن چیز محبوب و دلخواهی اشک می ریزد و می گرید، دوست می دارد؛ زیرا در هر دو شکل، این بنده می خواهد به خدایی برسد که کمال مطلق است. به سخن دیگر، گریه های معرفتی چه براساس ترس و خوف بردگان باشد یا طمع بازرگانان، گریه ها و اشک های محبوب خداوند است؛ زیرا این اشک های معرفتی از خوف و طمع است که انسان را به سمت اشک های حبی سوق می دهد و در نهایت به کمال مطلقی می رساند که اشک فراق محبوب است، چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) در دعای کمیل می فرماید؛ در فراق تو در دوزخ نیز اشک خواهم ریخت و فریاد برمی آورم؛ زیرا توان و طاقت دوری و فراق محبوب را ندارم. امیرمومنان اشک ریزی معرفتی مومنان را از مصادیق و نشانه های مهم بندگی و عبودیت مومنان دانسته می فرمایند: العبودیه خمسه اشیاء: خلاء البطن، و قراءه القرآن، و قیام اللیل، والتضرع عند الصبح، والبکاء من خشیه الله؛ بندگی، پنج چیز است: تهی داشتن شکم، خواندن قرآن، شب زنده داری، دعا و زاری در صبحگاهان و گریستن از ترس خدا[5] این اشک ها درهر حال آثار و برکاتی در دنیا وآخرت برای انسان دارد.
پی نوشت ها
[1] مجلسی، بحارالأنوار، ج 16، ص10
[2] وسایل الشیعه، ج 11، ص 10.
[3] نهج البلاغه، خطبه 122.
[4] سجده/ 16
[5] جامع الاخبار، ص 505، ح 1397