ماهان شبکه ایرانیان

خودشناسی به روش وحشتناک

اگر شما هم جزء اون دسته از آدم هایی که به فیلم های ترسناک علاقه مند هستید، برای اطلاعات بیشتر توصیه می کنیم که این مقاله را بخوانید.

خودشناسی به روش وحشتناک

رکسانا خوشابی

 

 

راستش را بگویید آیا شما فیلم طوقه‌های ترسناک را دوست دارید؟ آیا ستون حوادث وحشتناک روزنامه‌ها را دوست دارید یا از مطالعه آن‌ها می‌ترسید؟

بدون شک ستون حوادث در خود هشدارهایی دارد و در بسیاری موارد روی سخن با مردم ساده دلی است که در زمینه کلاهبرداری‌ها و رویدادهای جنایی بی‌تجربه‌اند و بدین ترتیب می‌خواهد آگاهی آن‌ها را زیادتر کرده، دام‌های اجتماعی را به آن‌ها نشان دهد و از فریب افراد بیشتر جلوگیری کند!

اما آیا همه کسانی که این ستون‌ها و صفحات را دنبال می‌کنند همین هدف را از خواندن هشدارها دارند، یعنی صرفا می‌خواهند آگاهی خود را بیشتر کنند؟ آیا کنجکاوند و از خواندن خبرهای عجیب، حس کنجکاویشان ارضا می‌شود؟

فعلا به حوادث زیر توجه کنید تا با هم به این پرسش‌ها جواب دهیم.

زنی به خاطر اختلافاتی که با شوهرش داشت، او را مدتی به زندان انداخت. شوهر بعد از آزادی از زندان نقشه قتل همسرش را کشید و بالاخره او را کشت!

«عقرب» لقب کسی است که با تشکیل یک باند خانوادگی حدود دو سال اقدام به قتل رانندگان کامیون می‌کرد. این مرد بالاخره در ملاء عام به دار مجازات آویخته شد!

مرد جوانی بعد از قتل همسر دوم خود فرار کرد. تنها خواسته این زن، نگهداری از طفل هفت ساله‌اش بود که از شوهر قبلی او مانده بود.

پدر سنگدلی که دختر بچه یک و نیم‌ ساله خود را با گذاشتن بالش روی صورتش خفه کرده بود از نظر پزشک قانونی، سالم تشخیص داده شد و پزشکان اعلام کردند این مرد هیچ‌گونه بیماری روانی ندارد و می‌توان او را محاکمه و مجازات کرد!

زنی که با طعمه قرار دادن دخترانش اقدام به اخاذی از جوانان می‌کرد، بازداشت شد! دختر جوان این زن در جاده قدیم قزوین – تهران و با اشاره دست جلوی مردها را می‌گرفت و با ادعای این که مادرش بیمار است و باید سریع‌تر به بیمارستان انتقال داده شود کمک می‌خواست سپس وقتی مرد بیچاره وارد خانه می‌شد.

ناگهان دو زن و یک مرد جوان بر سر او ریخته و با تهدید به مرگ اموالش را به سرقت می‌بردند. در بازجویی‌ها مشخص شد که متهمان از چند سال گذشته تاکنون چندین بار به همین اتهام بازداشت و پس از تحمل مدتی حبس، آزاد شده‌اند! 

همان طور که می‌بینید بسیاری از این اخبار، دلخراش و ناراحت‌کننده‌اند. شما هم چند دقیقه فکر کنید و ببینید بعد از خواندن آن‌ها چه احساسی دارید؟ شاید باورتان نشود اما حتی با دقت در احساس خود بعد از مطالعه ستونی مثل ستون حوادث، می‌توانید به خودشناسی بیشتر برسید! برای شناخت بیشتر خود به این موارد توجه کنید:

بعضی از افراد هستند که وقتی در خیابان دعوا می‌شود و دو نفر همدیگر را به شدت کتک می‌زنند یا به هم بد و بیراه می گویند، دور آن‌ها جمع می‌شوند و مشتاقانه آن‌ها را تماشا می‌کنند، درست مثل این که دارند یک نمایش جذاب، تماشا می‌کنند! (البته منظورم آن‌هایی نیست که جلو می‌روند تا دعوا کنند‌ه‌ها را جدا و دعوا را تمام کنند).

برخی از همین مشتاقان‌ما، وقتی اخبار عجیب و غریب خطرناک هم می‌خوانند همان احساس را دارند. این‌ها در واقع خشم‌های فرو خورده و ابراز نشده‌ای دارند که وقتی از طریق افراد دیگر ابراز می‌شود انگار دلشان خنک می‌شود و آرام می‌شوند!

وقتی کسی، کسی را می‌زند یا توهین‌‌های آبدار می‌کند، یا وقتی مجرمی اعدام و مجازات می‌شود، ناخودآگاه با تداعی ظلم‌های بی‌جوابی که به خودشان شده دلشان خنک می‌شود و البته اگر مجرم یا زورگو فرار کند و دستگیر نشود احساس خشم و ناراحتی آن‌ها زیادتر می‌شود و ممکن است تا مدتی ناراحت و خشمگین باقی بمانند.

در واقع این‌ها خشمی را که خود، قدرت بروزش را ندارند با خواندن یا شنیدن چنین اخباری، به شکلی غیرمستقیم بروز می‌دهند! و با زیر سوال بردن، بد و بیراه گفتن یا تقبیح شدید خود ظالم یا مجرم، به شکل غیرمستقیم‌تری، آن را بروز می‌دهند!

برخی دیگر از افراد هستند که اصولا نسبت به جامعه و دیگران بدگمانند (نوعی اختلال روانی، بدگمانی و بدبینی دارند) این‌ها با خواندن این اخبار می‌خواهند ثابت کنند جامعه جای ناامن و خطرناکی است و با این دستاویز، خود و افراد خانواده و اطرافیان خود را محدودتر می‌کنند.

اینان این خبرها را مدرک احساس ناامنی خود می‌دانند و چون اصولا عاشق جمع کردن مدرک‌اند و مدرک‌گیر نمی‌آورند، مجموعه حوادث را خیلی دوست دارند!

بعضی افراد هستند که وقتی چنین حوادث ناراحت‌کننده‌ای را می‌خوانند خدا را شکر می‌کنند که خود، درگیر چنین چیزها و مسایلی نیستند. این‌ها افراد قدرشناس و شاکری هستند، اما دسته‌ای هم هستند که با خودشیفتگی و غرور، خود را بالاتر از سایرین قرار می‌دهند، جامعه را متوحش و خود را پاک و مبرا قلمداد می‌کنند.

چنین حوادثی برای آن‌ها میدان تاخت و تازی برای بالا بردن خود و منزه جلوه دادن خود است! عده‌ای دیگر هم هستند که این حوادث برایشان سرگرمی محسوب می‌شود.

آن‌ها این اخبار را کاملا باور نمی‌کنند و با محتوا و مفهوم واقعی آن‌ها درگیر نمی‌شوند بلکه به شکلی سطحی و گذرا مثل یک کتاب داستان آن‌ها را می‌خوانند.

آیا این‌ها هم به نوعی خشم‌های فرو خورده یا احساسات پنهان شده‌ای ندارند که با خواندن داستان و جداسازی خود از محتوای آن، آن‌ها را بروز می‌دهند؟

شما در کدامیک از این دسته‌ها جای دارید؟ آیا بیشتر به جنبه‌های آگاه‌کننده حوادث توجه دارید و مثلا می‌خواهید ببینید افراد منفی چه روش‌هایی را انتخاب می‌کنند و چه کسانی در جلوی صحنه نقش‌ها و نقشه‌های منفی را اجرا می‌کنند؟ یا حس‌ها و انگیزه‌های دیگری شما را به سمت مطالعه و بررسی حوادث سوق می‌دهد؟

اگرچه دسته‌بندی افراد در این مقاله صرفا از یک زاویه و آن هم با توجه به تجارب شخصی‌ام انجام شده، اما مایلم نظرتان را به دو نکته در آن‌ها جلب کنم.

اول این که از هر فرصتی (حتی از مطالعه حوادث) می‌توانیم برای شناخت بیشتر خود استفاده کنیم. دوم این که وقتی به هر دلیلی به سوی انجام کاری کشش پیدا می‌کنیم بهتر است سعی کنیم بیشترین و سازنده‌ترین بهره را از انجام آن ببریم و اهداف بزرگتر و آگاه‌کننده‌تر آن را دنبال کنیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان