ماهان شبکه ایرانیان

کامران محمدی:

تبِ نوشتن ناشی از یک سوءتفاهم است

کامران محمدی تبِ نوشتن را ناشی از یک سوءتفاهم دانست و گفت علاقه‌مندان هنر فکر می‌کنند ساده‌ترین راه، نوشتن است.

تبِ نوشتن ناشی از یک سوءتفاهم است

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره تب نوشتن و نویسنده شدن، گفت:  وقتی از دور به نوشتن نگاه می‌کنیم، در مقایسه با سایر رشته‌های هنری، بسیار ساده‌تر و سهل‌الوصول‌تر به نظر می‌رسد. برای کار در حوزه‌ موسیقی به ساز و تمرین و کلاس و استاد نیاز است تا فقط الفبایش را یاد بگیرید، ورود به دنیای سینما و تئاتر حتی از این هم سخت‌تر به نظر می‌رسد، هنرهای تجسمی هم همین‌طور. اما نوشتن به چیزی نیاز ندارد. حالا حتی به خودکار و کاغذ هم نیازی نیست! الفبای نوشتن هم همان الفبای زبان مادری است.

او افزود: بنابراین از خیل بی‌شمار کسانی که به دنیای هنر علاقه دارند و این عرصه را هم نمی‌شناسند، دچار این سوءتفاهم می‌شوند که ساده‌ترین راه، نوشتن است. هر کسی که سواد خواندن و نوشتن دارد، بدون نیاز به هیچ چیز و هیچ کس دیگری می‌تواند شروع کند و البته خیلی‌ها هم شروع می‌کنند. نتیجه‌اش می‌شود تبی که می‌گویید. به‌خصوص حالا که برای انتشار نوشته‌ها هم دیگر مانعی به نام ناشر وجود ندارد. ما می‌توانیم نوشته‌های‌مان را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنیم و لایک بگیریم. وقتی می‌شود به همین راحتی مشهور شد، چرا نشویم؟!

محمدی درباره این‌که چگونه می‌توان نویسندگانی را که در کتاب اول متوقف شده‌اند در مسیر درست قرار داد، اظهار کرد: وقتی از نوشتن به معنای نویسنده شدن حرف می‌زنیم، ماجرا کمی فرق می‌کند. از بین آن‌هایی که موضوع را جدی‌تر می‌گیرند و به نویسنده شدن فکر می‌کنند، شاید حدود 90درصد، در ابتدای راه کار را رها می‌کنند؛ چون وقتی شما به طور جدی وارد این وادی می‌شوید، تازه می‌فهمید که تفاوتی با موسیقی و سینما و نقاشی ندارد.

او با بیان این‌که شاید 10 درصد از علاقه‌مندان به نویسندگی کار خود را ادامه دهند، خاطرنشان کرد: برای نوشتن نیز کار زیادی لازم است و  رقابت خردکننده‌ای وجود دارد، استعداد با همان شدت مطرح است و حتی ضرورت مطالعه‌ بسیار، کار را سخت‌تر هم می‌کند. بنابراین مثل سایر حوزه‌ها، شاید فقط 10درصد از علاقه‌مندان کارشان را ادامه می‌دهند. از این‌ها باز هم تعداد بسیاری، هدف را کوتاه‌مدت و ساده می‌گیرند و آن‌چه برای‌شان مهم و ارضاکننده است، فقط انتشار یک کتاب است.

این نویسنده بیان کرد: ناآشنایی با مسائل و مشکلات بعد از انتشار کتاب اول و خیال‌پردازی‌های مرتبط با آن باعث می‌شود وقتی کتاب‌شان را منتشر کردند، همه‌ شور،  شوق و علاقه‌شان از بین برود. برخی ارضا می‌شوند و دیگر میل به کار ندارند، بسیاری هم تازه می‌فهمند دنیای داستان، هیچ چیز ندارد؛ نه شهرت، نه ثروت و نه حتی اهمیت. کتاب‌اولی‌هایی که کار را رها می‌کنند، عموما کسانی‌اند که بعد از کتاب اول دچار سرخوردگی می‌شوند. با هزار امید و آرزو کار می‌کنند و کتاب‌شان را آماده می‌کنند و تازه بعد از آن، با مشکلات فراوان انتشارش مواجه می‌شوند.

محمدی در ادامه متذکر شد: هیچ‌کس علاقه‌ای به انتشار کتاب اول یک نویسنده جوان ندارد. حق هم دارد، چون کتاب‌های نویسندگان کارکشته و صاحب‌نام هم عموما فروش ندارند. تیراژ کتاب‌ها به 500 و 700  نسخه رسیده است. بعد از این غول بزرگ، کتاب منتشر می‌شود و هیچ اتفاقی نمی‌افتد. حتی متخصصان این عرصه هم عموما اسم کتاب را نمی‌شنوند و همان 500 نسخه هم روی دست ناشر می‌ماند. نه شهرتی به دست می‌آید، نه ثروتی و نه حتی اهمیتی. طبیعی است که تعداد زیادی از نویسندگان کتاب‌اولی، دیگر کار را ادامه نمی‌دهند و فقط بعضی‌ها که انگیزه‌های قوی‌تری دارند یا اصولا موضوع برای‌شان چندان جدی نیست، این مسیر را همچنان طی می‌کنند.

او افزود: شاید حمایت دولت از نویسندگان کتاب‌اولی مستعدتر، مفید باشد. همین‌طور جایزه‌ها که متاسفانه جای‌شان به‌شدت خالی است نقش مهمی در ایجاد پویایی و دادن انگیزه دارند و کارهایی از این دست. اما من معتقدم این‌ها همه بخشی از فرایند این حرفه و هنر است. فرایند حرفه‌ای شدن در همه‌ عرصه‌های هنری، استخوان‌سوز است و فقط کرگدن‌ها در این بازی راه‌شان را پیدا می‌کنند. پس نباید چندان هم به دنبال میان‌بر بود. بلکه آن‌چه ضروری‌تر است، بهبود شرایط نشر و بالا بردن تیراژ است.

این داستان‌نویس اظهار کرد: دولت در شناساندن نویسنده‌ها به جامعه و دنیا هیچ کاری نمی‌کند. کتاب‌های ترجمه عملا ادبیات داخلی را نابود کرده است و ما همچنان کنوانسیون ‌ بِرن را امضا نمی‌کنیم و... اگر ادبیات رونق بگیرد، خودبه‌خود تازه‌واردها هم انگیزه‌ بیش‌تری برای کار پیدا می‌کنند.

او با بیان این‌که بخش مهمی از میل به نویسندگی، تحت تاثیر کسب‌وکار نسبتا تازه‌ تدریس داستان‌نویسی است، گفت: کارگاه الزاما نویسنده تربیت نمی‌کند. همان‌طور که کلاس‌های نقاشی و حتی رشته‌ نقاشی در دانشگاه، الزاما نقاش تولید نمی‌کند. اما به هر حال وجود کارگاه‌ها دست‌کم می‌تواند به علاقه‌مندان این حوزه ثابت کند که بهتر است سراغ رشته‌ دیگری بروند.

او همچنین گفت: پدیده‌ کارگاه و آموزش داستان ربط چندانی به نویسندگی حرفه‌ای ندارد، بلکه صرفا نشانه‌ای است از وجود علاقه‌ بسیار به این رشته، مثل سایر رشته‌های هنری که گفتم. بنابراین، این رابطه برعکس است؛ یعنی کارگاه‌ها باعث تند شدن تب نویسندگی نشده‌اند، بلکه علاقه به نوشتن که از دور ساده هم به نظر می‌رسد این تقاضا را ایجاد کرده است که کلاس‌هایی هم به وجود بیایند.

محمدی در پاسخ به این‌که چگونه می‌توان نارضایتی از میزان کتاب‌خوانی در جامعه و رغبت زیاد به نوشتن را کنار هم قرار داد، بیان کرد: علاقه به نوشتن، از اساس یک علاقه خام و بدون توجه به ضروریات این وادی است. همان‌طور که همه می‌خواهند بازیگر و خواننده شوند، اما حاضر نیستند سختی‌هایش را تحمل کنند. معتقدم ارتباطی بین میزان مطالعه مردم و میل به نوشتن وجود ندارد. میل به نوشتن، میل به لایک گرفتن است، میل به شهرت و ثروت و توهمات دیگری است که اصولا به دنیای داستان‌نویسی ربطی ندارد. در بهترین حالت، میل به نوشتن، میل به حرف زدن است، در حالی‌که گرایش به مطالعه، گرایش به گوش دادن است؛ یعنی همان عنصر غایب در فرهنگ و زندگی ما.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان