ماهان شبکه ایرانیان

نجیب محفوظ؛ قصه گویی از سرزمین فراعنه

نجیب محفوظ کسی که جایزه ادبی نوبل را برای اولین بار برای ادبیات عربی به ارمغان آورد. در سال ۱۹۱۱ در قاهره متولد شد.

برترین ها - محمودرضا حائری: نجیب محفوظ کسی که جایزه ادبی نوبل را برای اولین بار برای ادبیات عربی به ارمغان آورد. در سال 1911 در قاهره متولد شد. این نویسنده مصر ی که موجب توجه دنیای غرب به ادبیات معاصر عربی شد در طول بیش از 70 سال 34 رمان و بیش از 350 داستان کوتاه نوشت. تعداد زیادی از آثار او چه در مصر چه در خارج از مصر در سینما اقتباس شده است. نجیب محفوظ در سال 2006 درگذشت.

 ویژگی آثار او روایت تاریخ تحولات اجتماعی قرن بیستم مصر است.  به خاطر  حمایت از پیمان کمپ دیوید، آثار او در بسیاری از کشورهای عربی  ممنوع شد. این  ممنوعیت تا سال 1988 که او برنده ی جایزه ی نوبل شد ادامه داشت.
 
 نجیب محفوظ؛ قصه گویی از سرزمین فراعنه

انقلاب 1919 مصر تاثیر نیرومندی بر محفوظ گذاشت. او که در  آن زمان 7 ساله بود از پنجره به سربازان انگلیسی می نگریست که به تظاهرکنندگان شلیک می کردند. نجیب محفوظ در آن نوجوانی به شکل گسترده ای مطالعه می کرد و تحت تاثیر طاها حسین و سلما موسی بود.

نجیب محفوظ از دانشگاه قاهره در رشته فلسفه لیسانس گرفت. در قسمت فرهنگی خدمات کشوری مصر از سال 1934 تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1971 کار کرد. ابتدا در وزارت موقوفات مشغول به‌کار و سپس مدیر سانسور ادارهٔ هنر و سرانجام رئیس بنیاد حمایت از سینما و در دوران آخر کارمندی، مشاور وزیر فرهنگ شد.

آثار اولیه محفوظ در دوران مصر باستان می گذرند. شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران به او اجازه نمی داد که داستان هایی بنویسد که در دوران معاصر مصر رخ می دهند. تم های مختلفی در داستان های محفوظ وجود دارد. از جمله اگزیستناسیالیسم، سوسیالیسم، مذهب و..

نویسندگان مدرن ادبیات غرب تاثیر زیادی بر  محفوظ داشتند از جمله مارسل پروست، جیمز جویس و فرانتس کافکا. مهم ترین اثر داستانی محفوظ سه گانه ی گذر قصر است. این  سه گانه در دهه 1950 نوشته شده است. کارشناس ادبی روزنامه ایندیپندنت، فیلیپ استوارت، که مترجم برخی کتابهای محفوظ به انگلیسی هم هست معتقد است: «در ادبیات جهانی اثری نظیر گذر قصر به وجود نیامده است، همان طور که درباره بعضی کتاب های تولستوی، فلوبر و پروست نیز می توان همین نظر را متذکر شد.»

«گذر قصر رمانی است که زندگی یک خانواده سنتی مصری را در فاصله سالهای 1917 تا 1919 در قاهره به تصویر می کشد. شخصیتهای اصلی داستان افراد این خانواده هستند. محفوظ داستان را با مادر خانواده، امینه، آغاز می کند. او که همیشه در خانه است کاملا مطیع همسر خود است و وظیفه خود می داند که به همسرش بگوید: «نظر من همان نظر شماست. من از خودم هیچ نظری ندارم».
 
 نجیب محفوظ؛ قصه گویی از سرزمین فراعنه
 
پدر خانواده یا همان السید احمد عبدالجواد که مغازه دار است  شخصیتی دوگانه دارد. او در  خانه سعی می کند همواره حرمت و برتری خود را حفظ کند و با ایجاد قوانین سختگیرانه و سنتی سعی در کنترل خانواده خود دارد. اعضای خانواده برای رهایی از خشم او معمولا به دروغهای مصلحت آمیز پناه می برند و او را در جریان همه امور قرار نمیدهند. اگرچه او ظاهرا یک مسلمان متعهد است، ولی ابایی از  عیاشی و هوسرانی ندارد. میهمانی های شبانه با دوستان نزدیک برنامه هر شب او ست و شبها دیر وقت به خانه برمیگردد. درعین حال او ازخانواده اش توقع دارد که اخلاق را به صورت جدی تری اجرا کنند.

در این خانواده پنج فرزند وجود دارند. بزرگترین پسر، یاسین، حاصل ازدواج قبلی السید احمد است. یاسین مانند پدرش اهل هوسرانی است و هنگامی که از شخصیت پدرش در خارج از خانه آگاه می شود خوشحال می شود، چون آن همان زندگی است که او به دنبالش بود. فهمی پسر دوم خانواده دانشجوی حقوق و فردی متعهد و جدی و علاقمند به سیاست است و بیش از همه درگیر مبارزات ملی گرایانه بر ضد استعمار انگلیس است و نهایتا در این راه جان خود را از دست می دهد.
 
کمال پسر کوچک خانواده است که با رفتارهای کودکانه خود میتواند از شر بعضی سختگیری های پدر در امان باشد. خدیجه و عایشه دختران خانواده هستند. هنگامی که داستان آغاز میشود خدیجه بیست ساله و عایشه شانزده ساله اند. عایشه زیبا و امکان بیشتری برای ازدواج دارد. یکی از مشکلات خانواده این است که خدیجه هنوز ازدواج نکرده و شایسته نیست که دختر کوچکتر اول ازدواج کند. هر چند نهایتا این سنت به هم میخورد و عایشه زودتر ازدواج میکند...»

جمال الغیطانى یکى از شاگردان نجیب محفوظ در داستان نویسى طى مراسمى که به منظور بزرگداشت استادش در دانشگاه امریکایى قاهره برگزار شده بود گفت: جهان سى سال در شناخت نجیب محفوظ تاخیر داشته است. این تاخیر را پیچیدگى روابط جهان عرب با دنیاى غرب موجب شده است. وقتى به کمک همین دانشگاه و نهادهاى فرهنگى دیگر آثار نجیب به 40 زبان زنده ى دنیا ترجمه شد، آنگاه جهانیان نویسنده ى ما را شناختند. این مرد تکیده و لاغر که هرگز کار ساده ى دولتى اش را رها نکرد و هرگز از کافه هاى مردم عوام پا پس نکشید.

« نجیب محفوظ که زمانى هم از سوى حکومتیان و هم از جانب منتقدان مذهبى آنان در معرض حمله و انتقاد بود، در برابر توقعات هر دو سوى گفت: ما نویسنده ایم، سوداگر نیستیم. ما را با بیش و کمى منافع نترسانید. هم حقیقت، عزیز است و هم هنر محترم. لذا جایى براى معامله نیست.»
 
 نجیب محفوظ؛ قصه گویی از سرزمین فراعنه

بخشی از خطابه نوبل نجیب محفوظ

شاید بپرسید  این مرد جهان سومی چگونه توانست آن فراغ بال را بیابد و داستان  بنویسد. سوال بجایی است... زیرا من از جهانی می آیم که بار وام های خارجی کمرش را خم کرده و باز پرداخت آنها، آن را باگرسنگی و چیزی در حد آن تهدید می کند. از جهانی می آیم که گروهی از مردمش را سیل هلاک می کند و گروهی دیگر را در آفریقا از گرسنگی می کشد.
 
در جنوب آفریقا، میلیون ها آدم هستند که حس تحقیر و محرومیت از هر نوع حقوقی، آن هم در عصر حقوق بشر، هر روز شمار بیشتری از آنان را از میان می برد. انگار که جزو  آدمیان نیستند. در کرانه ی باختری و غزه، مردمی اگرچه روی خاک خود و خاک آبا و اجداد خود زندگی می کنند روزگار تباهی را می گذرانند. آنها قیام کردند و خواستار چیزی شدند که از ضروریات اولیه بشری بود و آن این که مسکن و ماوای مناسبی داشته باشند که دیگران آن را حق ایشان بدانند، ولی سزای قیام دلیرانه و سترگشتان- از مرد و زن گرفته تا کودک و جوان- شکستن استخوان و کشتن به ضرب گلوله و خانه خرابی و شکنجه در زندان ها و بازداشتگاه ها بود...

شاید پایم را از گلیم خود درازتر نکرده باشم اگر به نام جهان سوم به کشورهای پیشرفته خطاب کنم: تماشاچی بی تفاوت فاجعه های ما نباشید. برشماست که نقشی متناسب با شان خود در این میان داشته باشید. شما به خاطر وضع برتری که دارید از بابت آسیبی که در این جهان پهناور به هر گیاه و  حیوانی وارد می آید- انسان به جای خود- مسئول هستید. سخن بسیار گفته ایم و اینک وقت آن است که عمل کنیم. این وقت آن است که به سلطه ی راهزنان و رباخوران پایان دهیم...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان