باید به این نکته پرداخت که والدین چطور باید روابط فرزندان خود با جنس مخالفشان را کنترل کنند و در حالی که بیشتر این رابطهها به صورت پنهانی و دور از چشم بزرگترها صورت میگیرد، چطور میشود از وجود این روابط مطلع شد؟
در این زمینه اولین نکتهای که والدین باید در نظر بگیرند، این است که شیوهٔ کنترل مستقیم فرزندان، نهتنها جوابگو نیست، بلکه باعث بازخورد منفی از آنها نیز خواهد شد. با کنترل مستقیم نمیتوان این موضوع را مهار کرد؛ چراکه ممکن است بچهها را به واکنشهایی چون عدمتمکین و پنهانکاری بیشتر و فرورفتن عمیقتر در دل روابط ناایمن یا غیرمطمئن وادارد.
بنابراین باید برای هدایت و جهتدهی درست به فرزند، توانایی خودکنترلی را در او ایجاد کرد و رشد داد. طوری که فرزند رفتهرفته به حد مطلوبی از تشخیص مصلحت و خطر در این زمینه دست یابد. راهِ رساندن نوجوانان به این کنترل درونی این است که والدین عزت نفس آنها را تقویت کنند، روابط عاطفی صمیمی و عمیق با بچهها داشته باشند و محیط خانه و رابطهٔ فرزند با والدینش را در نظر او امن، صمیمی و قابل اعتماد ترسیم کنند.
تحقیقات نشان میدهد بچههایی که احساس تنهایی بیشتر میکنند، یا عزت نفس کمتری دارند یا در خانوادههای آشفته رشد میکنند؛ میل بیشتری به برقراری رابطه با جنس مخالف از خود نشان میدهند.
این به معنای آن است که فقر عاطفی و شخصیتی باعث میشود نوجوانان، به سمت رابطه با جنس مخالف یا حتی رابطهٔ زودرس جنسی خیز بردارند؛ چرا که به نوعی با احساس دلمشغولی، وابستگی و تعلق در اینگونه روابط روبرو میشوند.
میبایست والدین روی شخصیت و افزایش اعتماد به نفس فرزندان کار کنند و بسیار مراقب باشند او را تحقیر یا با دیگری مقایسه نکنند. به او احترام بگذارند و محبت بیدریغ و بلاشرط نصیبش کنند. هر چه این کارهای پایهای و زمینهساز استحکام شخصیتی فرزند، جدیتر و محکمتر انجام شود، نوجوان یا جوان باشخصیت تنومندی که از خود سراغ دارد، کمتر در معرض خطرهایی مثل رابطهٔ جنسی زودرس یا روابط پُرتهدید و پرخطر دیگر قرار خواهد گرفت.
بنابراین فقط با دادن اعتمادبهنفس، روابط نرم و عاطفی صمیمی و برقراری جو اعتماد در محیط خانواده میتوانیم فرزندانمان را در مقابل بحرانهایی از این دست مقاوم کنیم؛ اما اگر والدین بعد از اینکه فرزندشان وارد رابطهٔ ناایمن با جنس مخالف شد متوجه این موضوع شدند باید چگونه واکنش نشان دهند؟
باز هم باید با او همدلی کنیم و اطمینان دهیم او را درک میکنیم و هنوز به او اعتماد داریم. دراین مواقع بدترین واکنش والدین تحقیر و تخطئه فرزند است. به خاطر بسپاریم نباید این قضیه را فاجعه و مسئلهای حاد جلوه داد و به فرزند احساس گناه داد؛ چون برگزیدن این رفتار، فقط مشکل را حادتر میکند.
والدین باید به راحتی با فرزندشان در این باره بحث و گفتوگو و این موضوع را از زوایای مختلف بررسی کنند و فرزندشان را از خطراتی که ممکن است در این رابطه با آن روبرو شوند، نظیر سوءاستفادهها و اخاذیها، آشنا کنند. اگر برخورد ناراحتکنندهای با او داشته باشند، مشکل حل نمیشود و فرزند آنها به طور پنهانی در رابطه باقی میماند و حتی به حفظ آن حریصتر خواهد شد.
بنابراین مهمترین نکته آن است که فرزند ما احساس بیپناهی یا طردشدگی نکند. گمان نکند اشتباهی نابخشودنی کرده و فکر نکند از چشم والدین افتاده است. باید مواظب باشیم شخصیت حساس و شکنندهٔ نوجوانمان تخریب نشود و به او فرصت دوباره بدهیم. باید به این نکته توجه داشته باشیم اگر کسی از طرف والدین ضربه بخورد به رابطههای مذکور بیشتر پناه خواهد برد و در صورتی که با مقاومت خانواده روبرو شود همهٔ انرژیاش را برای پنهانکاری و به اصطلاح دورزدن خانواده صرف خواهد کرد.