مقدمه
یکی از مشترکات ادیان الهی و بسیاری از ادیان غیر الهی بحث از فرجام جهان و انسان است که از آن تعبیر به آخرالزمان می کنیم. آخرالزمان دوره ای است که در آن تاریخ انسانی رو به پایان است. دوره ای است که زمینۀ تحقق آرزوی نهایی انسان ها و به گونه ای هدف از آفرینش که قرب الهی است به تحقق نهایی نزدیک می شود و آمال نهایی بشریت در این دوره لباس واقعیت به تن می کند و پس از یک دورۀ مشخص یا تقریبا مشخص عمر این دوره از جهان به پایان می رسد و قیامت کبری برپا می شود و سرانجام حیات بعدی آغاز می شود.
مسیحیت نیز از این قصه استثناء نمی باشد. در این آیین نیز از همان دوران اولیه آرزوی شکل گیری دوره ای طلایی که در آن آرمانهای والا شکل بگیرد و به تعبیری ملکوت آسمان تحقق یابد، مورد توجه بوده است. اما این زندگی آرمانی در حیات پیروان مسیح نه تنها محقق نشد بلکه با عروج (یا به تعبیر مسیحیت تصلیب) حضرت عیسی علیه السلام رنگ باخت. هرچند تلاش پیروان حضرت عیسی علیه السلام برای امید دادن به مردم برای شکل گیری این دوره، ادامه داشت و امیدوار بودند که با بازگشت هرچه سریعتر آن حضرت این دوره شکل بگیرد اما با گذشت چند دهه و چند سده این امید رو به خاموشی نهاد و در نهایت این آرزو به آخرالزمان منتقل گشت و جنبش های هزاره گرا نیز در همین راستا شکل گرفت و امید بازگشت عیسی در آغاز هزاره انتظار رفت. اما در همان سدۀ اول به بعد در بارۀ چگونگی و شرایط شکل گیری این دوره مباحثی مطرح گشت و ادبیاتی به نام ادبیات مکاشفه ای در مسیحیت بوجود آمد که مهمترین آنها مکاشفۀ یوحنا است. در این مقاله این مکاشفه را تحلیل و ارزیابی خواهیم کرد. از آنجایی که محور این مقاله مکاشفه یوحناست بنابر این منبع این مقاله همین کتاب و تحلیل آن خواهد بود.
ادبیات مکاشفه ای
پیش بینی حوادث آخرالزمان یکی از مباحث جذاب ادیان بوده و هست زیرا از یک سو تصویری برای پیروان آن دین فراهم می کند تا آیندۀ خود را تجسم کنند و از سوی دیگر امیدی را در دل آنها زنده نگه می دارد و به نوعی تسلی بخش به افرادی است که به واسطۀ پیروی از این دین به سختی و تعب افتاده اند به گونه ای که زندگی آرمانی را قابل تحقق، هرچند در دور ه ای دیگر و در آینده ببینند. مکاشفۀ یوحنا مهمترین متنی است که در آیین مسیحیت این مسئله را پیگیری و تبیین کرده است و جزء ادبیات مکاشفه ای محسوب می شود. ابتدا توضیحی درباره ادبیات مکاشفه ای ارایه می کنیم و سپس محتوای مکاشفه یوحنا را بررسی و تحلیل می کنیم.
آنچه تحت عنوان ادبیات مکاشفه ای مطرح می شود عمدتا مربوط به حوادث آینده ای است که بشریت با آن مواجه شده و یا خواهد شد. بسیاری از بحث های این نوع ادبیات مربوط به حوادث آخرالزمان است. بحث های آخرالزمانی و تغییرات کیهانی و طبیعی و سرنوشت انسانها در آموزه های دینی بسیار پر رنگ است. این نوع ادبیات و پیش گویی ها را در متون مقدس ادیان از جمله قرآن کریم که وضعیت جهان پیش از قیامت را توصیف می کند تا حدودی مشاهده می کنیم، اما عمدتا در روایات مربوط به آخرالزمان به این مسئله با جزئیات بیشتری توجه شده است. در عهد عتیق نیز بسیاری از کتب انبیا مربوط به مکاشفات و پیش گویی های انبیای بنی اسرائیل است که وضعیت آینده یهودیان و حوادثی را که بر آنها خواهد رفت، پیش گویی کرده اند. مسیحیت نیز از این وضعیت استثنا نبوده و با این نوع از نوشته ها در میان متون مسیحی مواجه می شویم. مهمترین این نوشته ها مکاشفۀ یوحناست که ضمن معرفی آن، پیش-گویی های آخرالزمانی آنرا تحلیل خواهیم کرد.
مکاشفۀ یوحنا
آخرین کتاب عهد جدید، مکاشفۀ یوحناست. صرف نظر از اینکه این کتاب از نظر تاریخ نگارش آخرین کتاب باشد یا نه، از نظر محتوا آخرین کتاب است، زیرا از انتظار کلیسا سخن می گوید که در دنیاست و با اشتیاق منتظر پایان مأموریتش می باشد. این کتاب از جمله کتاب های مربوط به آخرالزمان است و برای تشویق و تسلی کسانی نوشته شده که زیر ظلم و جور بوده اند. مکاشفۀ یوحنا در میان کتاب های عهد جدید منحصر به فرد است زیرا تنها کتابی است که همۀ آن نبوت است و تمام مطالبِ تصویر شده در آن مربوط به تصاویر نبوتی مکتوب در کتاب های عهد عتیق است، گرچه بخش مهم آن مربوط به پیش گویی آخرالزمان است.
این کتاب خطاب به هفت کلیسایی نوشته شده که همگی در آسیای صغیر قرار داشتند و مدت زیادی از تأسیس آنها می گذشته است. دربارۀ تاریخ و شرایط نگارش این کتاب دو نظریۀ مهم وجود دارد. عده ای آن را مربوط به زمان " نرون" می دانند که مسیحیان در رم تحت فشار بوده و در آتش سوزی رم، در زحمت افتادند. نظریۀ دوم نگارش این کتاب را مربوط به زمان سلطنت " دومیتیان" در سال های 81 تا 96م می داند و این نظریه بیشتر مورد تأیید است و شهادت ایرنئوس نیز آنرا تأیید می کند.
نویسندۀ مکاشفه را یوحنا دانسته اند که خود شاهد رؤیاها بوده است. برای تفسیر این مکاشفه، چهار رویکرد تفسیری وجود دارد:
1."مکتب وقایع زمان نگارش" که تمام مطالب مکاشفه را مربوط به زمان نگارش می داند و اگر نویسنده از مجازات های آینده سخن می گوید، در واقع می خواهد خشم خود را از وضعیت زمان خود بیان کند. غالب علمای لیبرال طرفدار این گرایش هستند.
2."مکتب اخلاقی" که وقایع مکاشفه را به زمان نگارش یا آینده مربوط نمی کند بلکه آنها را مفاهیم اخلاقی می داند.
3." مکتب تاریخ کلیسا" که معتقد است این مکاشفه تاریخ کلیسا را از روز پنطیکاست تا رجعت ثانوی مسیح به تصویر کشیده است.
4."مکتب آینده گرا" که دربارۀ سه فصل اول با مکتب تاریخ کلیسا موافق است و باب های بعدی را مربوط به حوادث آخرالزمان و پیش از رجعت حضرت عیسی علیه السلام می داند.
این کتاب از دو بخش عمده تشکیل شده است، که اولین بخش آن یعنی فصل های 2 تا 3 شامل پند و اندرزهای مذهبی و نه پنداره ها یا رمزآفرینی ها است که در نامه های جداگانه ای خطاب به هفت کلیسای آسیای صغیر نگاشته شده اند. در بخش دوم یعنی فصل های 4 تا 22:5، رؤیاها، تمثیل ها و نمادها که در اغلب موارد بدون تعبیر و یا تفسیر است قسمت گسترده ای از متن کتاب را تشکیل داده و مفسران را واداشته تا لزوماً تعبیرهای متفاوتی از آنها ارائه دهند.
این کتاب (مکاشفات) در زمانی نوشته شده که مسیحیان سخت تحت شکنجه و آزار بودند. لذا برخی احتمال داده اند یوحنا مطالب خود را به طور رمزی بیان می کند تا دشمنان مسیحیت به مفاهیم اصلی آن پی نبرند. بنابراین اکثر قسمت های مکاشفه به زبان سمبولیک و رمزی نوشته شده که در جملاتی کوتاه و سربسته جمع شده اند.
هنگامی که یک کتاب از زبانی به زبان دیگر ترجمه می شود هر چند کار ترجمه با دقت صورت گیرد ممکن است مفاهیم و معانی آن در ترجمه آسیب ببینند خصوصا اگر با متنی رمزی و اسرارآمیز یا سمبولیک مواجه باشیم. مکاشفه چندین بار و در زمانهای متفاوت از زبانی به زبان دیگر ترجمه شده است و اولین نسخه های آن به صورت دستی و توسط کسانی که از دانش کافی برای درک رموز و سمبولهای مکاشفه بهره مند نبودند کپی برداری شده و احتمال بُروز اشتباه در نگارش و یا درک معانی و معادل سازی ها زیاد است. این اشتباهات در مورد یک جمله رمزی و سمبولیک، ممکن است کل معنای جمله و رمز پنهان شده در آن را به کلی عوض کند و یا از بین ببرد. بنابراین ما نمی دانیم آنچه که از کتاب مکاشفه در اختیار ماست، تا چه اندازه با رؤیای الهام شده به یوحنا و متن اصلی نوشته شده بدست او مطابق است و تا چه اندازه رموز پنهان در آن دست نخورده باقی مانده است. از این رو آیندۀ به تصویر کشیده شده در این مکاشفه شاید به طور کامل با رؤیای واقعی یوحنا مطابق نباشد و احتمال وجود خطا یا انحراف در درک واقعیت را باید در نظر گرفت. یوحنا می گوید: سپس همانطور که نگاه می کردم دیدم که در آسمان دروازه ای گشوده شد. آنگاه همان آوایی که قبلاً نیز شنیده بودم، بگوش رسید. آن آوا که همچون صدای شیپوری نیرومند بود به من گفت که بیا بالا تا وقایع آینده را به تو نشان دهم، ناگهان روح خدا مرا فراگرفت و من خود را در آسمان دیدم...» (مکاشفه 4: 1- 2)
پس از آنکه یوحنا در رؤیا در بارگاه الهی حاضر شده و شکوه و جلال و جبروت آن را می بیند، متوجه طوماری در هم پیچیده می شود که سرنوشت دنیا و تمام موجودات و انسانها در دو طرف طومار نگاشته شده و به 7 مُهر آن را مهر و موم نموده اند. این طومار بدست حضرت مسیح علیه السلام داده می شود تا مهرها را یکی یکی بگشاید و طومار را بخواند. هر مهر، سمبلی از یک مرحله تاریخی و یا یک اتفاق و حادثه مهم است. در این مقاله تمرکز اصلی بر مکتب تاریخ کلیسا است.
مُهر اول: اسب سفید و سوار فاتح و پیروزمند
چون مهر اول گشوده شد یوحنا در رؤیا دید که: نگاه کردم و اسبی سفید دیدم، سوار بر اسب کسی را دیدم که کمانی در دست و تاجی بر سر داشت او اسب را به جلو می راند تا در نبردهای بسیار پیروز شود و فاتح جنگ باشد. (مکاشفه یوحنا 6: 2)
بر اساس مکاتب چهارگانه ای که در تفسیر این مکاشفه وجود دارد و به آنها اشاره شد در تعبیر هفت مهر طومار، دو احتمال وجود دارد: احتمال اول اینکه از آنجایی که مهرها بدست حضرت مسیح و در حضور یوحنا گشوده می شوند ممکن است مراحل زمانی معرفی شده در رؤیا، از تولد مسیح آغاز و تا برقراری حکومت عدل و داد جهانی در آخر الزمان ادامه یابد. احتمال دوم این است که تمام هفت مهر مربوط به وقایع آخرالزمانی و وقایع و حوادث پیش از ظهور دوم مسیح و حکومت جهانی او باشد ولی شواهد و قراین بیشتر احتمال اول را تأیید می کنند یعنی بنظر نمی رسد که یوحنا حداقل دو هزار سال تاریخ مسیحیت را نادیده گرفته باشد، بنابراین به احتمال زیاد وی در رؤیا تمام وقایع مهم و تاریخ سازی که در طول این دو هزار سال رخ داده را شرح می دهد سپس به طور مفصل تری به بیان وقایع آخرالزمانی می پردازد. با این دید مهر اول را می توان به اولین و مهم ترین اتفاقی که در دنیای مسیحیت پس از غیبت مسیح روی داده تعبیر نمود.
در قرن چهارم میلادی بود که امپراطور روم «کنستانتین فاتح» به دین مسیحیت گروید و به این ترتیب در سرزمین پهناور روم، مسیحیت که تا آن زمان ممنوع بود به ناگاه دین رسمی اعلام شد و مسیحیانی که تا آن زمان آزار و شکنجه می شدند ناگهان آزاد و سربلند گشتند. کنستانتین با فتوحات زیادش بر قلمرو روم و همچنین دنیای مسیحیت افزود و مسیحیت را در تمام اروپا و حتی آسیای صغیر و ارمنستان گستراند.
بنابراین سواری که یوحنا، کمان در دست و تاج بر سر معرفی کرده که اسبش را به جلو می راند تا فاتح و پیروز جنگ باشد می تواند به کنستانتین و پیروزی هایش اشاره داشته باشد.
مهر دوم: اسب سرخ؛ ناآرامی و جنگ و هرج و مرج
«این بار اسبی سرخ پدیدار شد. به سوار آن شمشیری داده شد تا قادر باشد صلح و سلامتی را از زمین بردارد و بجای آن، هرج و مرج ایجاد کند. در نتیجه جنگ و خونریزی در همه جا آغاز شد»(مکاشفه یوحنا 6: 3-4)
بنظر می رسد این جملات می تواند به دومین واقعه تکان دهنده جهان مسیحیت یعنی جنگهای صلیبی که در قرون دهم و یازدهم رخ داد اشاره می کند. این جنگها تقریباً نیمی از دنیای آن روزگار را به خود مشغول ساخت.
مهر سوم: اسب سیاه؛ قحطی و گرسنگی
«آنگاه پس از گشوده شدن مهر سوم اسب سیاهی را دیدم که سوارش ترازویی را در دست داشت سپس از میان چهار موجود زنده، صدایی به گوش رسید که می گفت: یک هشت یک گندم به یک دینار و سه هشت یک جو به یک دینار و به روغن زیتون و شراب ضرر نرسان».( مکاشفه یوحنا 6: 3 -4)
این می تواند توصیفی از قحطی، گرسنگی و کمبود مواد غذایی در اروپا پس از جنگهای صلیبی باشد که در نتیجه باج و خراج های طاقت فرسای حاکمان و فرمانروایان از محصولات و آذوقه رعایا برای تأمین مخارج سنگین جنگ بوجود آمد.
مهر چهارم: اسب زرد رنگ؛ مرگ و نابودی
«ناگاه اسب زرد رنگ ظاهر شد که سوارش مرگ نام داشت به دنبال او اسب دیگری می آمد که نام سوارش دنیای مردگان بود. به آن دو اختیار قدرت داده شد، تا یک چهارم زمین را بوسیله جنگ، قحطی، بیماری و جانوران وحشی نابود کنند.» (مکاشفه یوحنا 6: 7 -8)
این جملات، معرف چهره قرون وسطی در اروپا است که قحطی و گرسنگی مردم را تهدید می کرد، "وبا" و "طاعون" (مرگ سیاه) جان تعداد بیشماری از انسانها را گرفته بود و از هر خانه ای قربانی می-گرفت. جنگهای داخلی شدت گرفته بود و فساد و تباهی در قاره اروپا گسترش یافته بود.
مهر پنجم: فریاد شهدا برای دادرسی
«وقتی مهر پنجم را باز کرد، قربانگاهی ظاهر شد. زیر قربانگاه روح های کسانی را دیدم که برای موعظه کلام خدا و شهادت راستین خود شهید شده بودند. ایشان با صدایی بلند به خداوند می گفتند: ای خداوند قدوس و حق، تا به کی بر ساکنان زمین داوری نمی کنی و انتقام خون ما را از آنان نمی گیری؟ و به هر یک از ایشان جامه سفیدی داده شد و به ایشان گفته شد که اندکی دیگر، آرامی نمایند تا عدد همقطارانی که مثل ایشان کشته خواهند شد، تمام شود.» (مکاشفه یوحنا 6: 9 -11)
در نیمه قرن پانزدهم و شروع اصلاحات مذهبی، در مقابل تعالیم خشک و افراطی کاتولیک عقاید جدید و تفاسیر جدیدی از مسیحیت شکل می گیرند که پروتستانیسم و کالوینیسم دو نمونه از مشهورترین آن عقاید می باشند. در واکنش به این جریان های معترض و عدالتخواه، کلیسای کاتولیک، دادگاههای تفتیش عقاید، سوزاندن و مجازات های غیرانسانی دیگری را برای خاطیان و کسانی که سخن جدیدی داشتند در نظر می گیرد. در نتیجۀ این برخورد خصمانه، کثرت عقاید جدید و تعصباتی که هر گروه در مقابل گروه-های دیگر نشان می داد سبب جنگهای مذهبی شدید و ویرانگری در اروپا شد و هزاران مُبلِغ و پیروان آنها یا در آتش کلیسا سوزانده شدند و یا در جنگ با مخالفین، جان خود را از دست دادند. مبلغانی که هدف بسیاری از آنها برقراری عدالت و بازگشت مسیحیت به تعالیم واقعی مسیح علیه السلام بود. شاید این همان قربانگاهی است که یوحنا در رؤیا دیده است.
مهر ششم: غضب خداوند
«آنگاه بره یعنی مسیح مهر ششم را گشود. ناگهان زلزله شدیدی رخ داد. خورشید مانند پارچه ای سیاه تیره و تار گشت و ماه به رنگ خون درآمد. سپس دیدم که ستارگان آسمان بر زمین می ریزند درست مانند انجیر که بر زمین می ریزد... آسمان نیز مانند یک طومار به هم پیچید و ناپدید گشت و تمام کوهها و جزیره ها تکان خورده از جای خود منتقل شدند و پادشاهان و. . در غارها مخفی شده و از غضب عیسی علیه السلام آرزو می کنند که کوه ها بر سر آنها بریزند».( مکاشفه یوحنا 6: 12 -16)
در مهر ششم به نظر می رسد با توصیف قیامت و نابودی جهان مادی روبرو هستیم. ولی در فقرات بعدی می خوانیم که انگار پیش از قیامت کار مهم و ناتمامی باقی مانده که باید انجام گردد.
«سپس فرشته دیگری را دیدم که از مشرق می آمد و مُهر بزرگ خدای را به همراه می آورد. او به آن چهار فرشته ای که قدرت داشتند به زمین و دریا صدمه بزنند گفت: دست نگه دارید! به دریا و زمین و درختان آسیبی نرسانید، تا مهر خدا را به پیشانی بندگان او بزنم. (مکاشفه یوحنا 7: 2-3)
مهر هفتم: وقایع آخرالزمان
پس از اینکه بر پا شدن قیامت در مهر ششم به نمایش درآمد و نیکوکاران در محضر خدای بخشنده نعمت و برکت و عمر جاودان یافتند؛ گویی زمان، اندکی به عقب بر می گردد و پس از یک وقفه و سکوت، یوحنا آنچه که در آخرالزمان می باید اتفاق افتد را به چشم می بیند.
«هنگامی که برّه مهر هفتم را گشود در آسمان نزدیک به نیم ساعت سکوت مطلق برقرار شد. سپس دیدم که هفت فرشته در حضور خدا ایستاده اند. به ایشان هفت شیپور داده شد و سپس فرشته ای مجمری از طلا و بخور را گرفت و به دعای مقدسین متبرک شده و دودش به بالا می رفت و سپس مجمر را به زمین انداخت و سبب زلزله شد.» (مکاشفه یوحنا8: 1-5)
شیپور اول: تگرگ و آتش و خون
پس از اینکه یوحنا با زبانی استعاری بیان می کند که آخرالزمان با بلایا و فتنه های بسیاری همراه است و برای رهایی از این سختی ها و فتنه ها مؤمنین باید یاد خدا را در دلها داشته باشند و از او غافل نشده، برای ظهور منجی دست دعا به سوی آسمان بلند کنند و در راه درستی و پاکی ثابت قدم بمانند تا رحمت خداوند بر آنها نازل شود، ادامه می دهد:
«فرشته اول شیپور را به صدا درآورد، ناگهان بر روی زمین تگرگ و آتش و خون بارید بطوری که یک سوم زمین آتش گرفت و یک سوم درختان با تمام سبزه ها سوخت.» (مکاشفه یوحنا 8: 6-7)
هر یک از این شیپورها بیانگر یک حادثه و یک اتفاق مهم پیش از ظهور منجی است. شیپور اول احتمالاً گویای وقوع جنگ، بارش گلوله سربی و بمب و باروت است که در همه جای جهان میان ملت ها و اقوام گوناگون درخواهد گرفت (و شاید از هم اکنون شروع شده باشد).
شیپور دوم: کوه آتشین
«فرشته دوم شیپور را نواخت. ناگاه چیزی مثل کوهی بزرگ و آتشین به دریا افتاد به طوری که یک سوم تمام کشتی ها غرق شدند و یک سوم دریا مانند خون سرخ شد و یک سوم تمام ماهیها مردند»(مکاشفه یوحنا 8: 8-9) شاید این جملات به فوران یک آتشفشان در سطحی گسترده در اقیانوسها اشاره می کند و یا شاید نمایانگر کشیده شدن جنگها در آخرالزمان به دریاها و اقیانوس ها باشد.
شیپور سوم: سقوط ستاره اَفْسِنْتین
«و چون فرشته سوم بنواخت، ناگاه ستاره ای عظیم چون چراغی افروخته شده از آسمان فرود آمد و بر یک سوم نهرها و چشمه های آب افتاد و نام آن ستاره را افسنتین (تلخ) می خوانند و یک سوم آبها به افسنتین مبدل گشت و مردمان بسیار از آبهایی که تلخ شده بود مردند.» (مکاشفه یوحنا 8: 10-11)
شاید برخورد یک شهاب سنگ عظیم باعث بروز تغییرات در محیط زیست و ترکیبات آبهای زیرزمینی شود و یا فوران گدازه های آتشفشانی موجب رخنه کردن گازهای گوگرد دار و ترکیبات سمی به آب های خارجی گردد. حتی خشک سالی ها و آلودگی های زیست محیطی که توسط انسان بوجود آمده اند می تواند غلظت مواد سمی آبها را افزایش دهد و یا حتی زباله های رادیواکتیویته و نشت آب سنگین رآکتورهای هسته ای به آبهای سطحی باعث بروز چنین فاجعه ای شود.
شیپور چهارم: تاریکی نور آسمان
«سپس فرشته چهارم شیپور را نواخت. همان لحظه به یک سوم آفتاب و یک سوم ماه و یک سوم ستارگان صدمه رسید بطوریکه یک سوم آنها تاریک شد به این ترتیب یک سوم روز و یک سوم شب در تاریکی فرو رفت. همچنانکه غرق تماشا بودم، عقابی دیدم که در وسط آسمان پرواز می کند و به آواز بلند می-گوید: وای! وای! وای به حال اهالی زمین، زیرا اکنون آن سه فرشته دیگر شیپور خود را به صدا درخواهند آورد.» (مکاشفه یوحنا 8: 12-13)
تاریکی خورشید و ماه و ستارگان ممکن است به دلیل آلودگی هوا و یا دودها و خاکسترهای آتشفشانی که در هوا پخش شده اند و یا وقوع خسوف و کسوف هشت ساعته ای باشد که نیمی از آن در روز و نیمی در شب حادث خواهد گردید (یک سوم شبانه روز یا همان هشت ساعت).
ولی پرواز عقاب و واویلای او نشان می دهد وقایع دردناک و وحشتناک تازه با شیپور پنجم شروع می-شوند و آنچه تاکنون اتفاق افتاده در برابر اتفاقات آینده ناچیز و کم ارزش است.
شیپور پنجم: چاه بی انتها و دود تیره و تار
«هنگامی که فرشته پنجم شیپورش را به صدا درآورد، دیدم که ستاره ای از آسمان بر زمین افتاد به این ستاره کلید چاهی را دادند که انتها نداشت (چاه هاویه). چون چاه هاویه را بگشاد، دودی مانند دود کوره-ای بزرگ برخاست. به طوری که آفتاب و هوا از دود چاه تیره و تار شد. سپس از میان دود ملخهایی بیرون آمده، روی زمین را پوشاندند و به ایشان قوت داده شد تا مانند عقربها نیش زنند. اما به ایشان گفته شد که با علف و گیاه و درختان کاری نداشته باشند بلکه فقط به کسانی آسیب برساند که مُهر خدا را بر پیشانی خود ندارند. به ایشان اجازه داده شد که مردم را برای مدت پنج ماه آزار و شکنجه دهند تا ایشان مانند کسی که عقرب او را گزیده باشد درد کشند اما به ملخها اجازه کشتن مردم داده نشد. در آن زمان مردم آرزوی مرگ خواهند کرد اما مرگ از ایشان خواهد گریخت.
ملخها شبیه اسبان جنگی بودند بر روی سرشان چیزی شبیه تاجهای زرین قرار داشت و صورتشان همچون صورت انسان بود، ایشان مویی بلند مانند موی زنان و دندانهایی مانند دندان شیر داشتند. ... پادشاه آنها همان فرشته چاه هاویه (بی انتها) است که به زبان عبری او را «ابَّدون» و به یونانی «آپولیون» می نامند که معنای آن نابود کننده می باشد. یک وای یعنی یک بلا گذشت و هنوز دو بلای دیگر در راه است.» (مکاشفه یوحنا 9: 1-12)
چاه هاویه (بدون انتها) می تواند تشبیهی از یک آتشفشان فعال باشد که به اعماق زمین راه دارد و از آن ستونهایی از دود و گازهای گوگردی و سمی خارج می شود این آتشفشان ممکن است در اثر برخورد یک شهاب سنگ ویا حرکت صفحات زمین فعال شده باشد. توصیفی که از ملخها شده کمی عجیب و اسرارآمیز است. شاید این ملخها در حقیقت گازها و ریزگردهای سمی متصاعد شده از میان دود و آتشفشان باشد که اتفاقاً در همان فقرات نیز اشاره شده است که ملخها از میان دود بیرون می آیند. این گازها موجب اختلالات تنفسی، بیماریهای ریوی، احساس اختناق و نفس تنگی، سردرد و سرگیجه های شدید و حالت تهوع می شوند. شاید درد و سوزشهای ریوی حاصل از استنشاق این گازها به نیش عقرب تشبیه شده است، سوزشی که از درون، مجاری ریوی و قفسه سینه را می سوزاند و از آن خلاصی نمی توان یافت. از آنجایی که در فقرات نیز ذکر شده که این ملخها به علفها و گیاهان و درختان آسیب نمی رسانند فرضیه گازهای سمی بیشتر تقویت می شود. چون این گازها برای جانوران و مکانیسم تنفسی آنها بسیار خطرناک می باشد در حالی که برای گیاهان چندان مضر نیست. اگر این تشبیه درست باشد این آتشفشان در دیار کفر و شرک (کسانی که مُهر خدا را بر پیشانی خود ندارند) فعال شده و به مدت پنج ماه خاکسترها و دودهای آتشفشانی، آسمان آنجا را تیره و تار خواهد ساخت. شبیه به این اتفاق چند سال پیش در ایسلند رخ داد اما دود حاصل از آتشفشان فقط دو هفته فضای شهر را آلوده کرده بود پس از آن و به کمک جریانهای پر قدرت جوی دود، پراکنده و آتشفشان دوباره آرام گرفت.
شیپور ششم: ماشین های کشتار
«وقتی فرشته ششم شیپور را نواخت، از چهارگوشه قربانگاه زرین که در حضور خدا قرار داشت صدایی شنیدم که به فرشته ششم گفت: آن چهار فرشته شیطان را که بر رود عظیم فرات بسته شده اند، آزاد ساز. آنگاه آن چهار فرشته که برای چنین روز و ساعتی آماده شده بودند آزاد شدند تا یک سوم مردم را بکشند شنیدم که آنها دویست میلیون جنگجوی سواره در اختیار داشتند. اسبان و سواران ایشان را در رؤیا دیدم، سواران آنان زره جنگی به تن داشتند که بعضی به رنگ سرخ آتشین، بعضی آبی آسمانی و بقیه به رنگ زرد بود. سر اسبان ایشان بیشتر به سر شیران شباهت داشت و از دهانشان دود و آتش و گوگرد بیرون می آمد که یک سوم مردم را از بین برد. قدرت مرگبار آنها نه تنها در دهانشان بلکه در دمشان نیز بود، زیرا دمشان شبیه سر مارهایی بود که نیش می زنند و زخمهایی کشنده ایجاد می کنند.
کسانی که از این بلایا جان سالم بدر بردند، باز حاضر نشدند خدا را بپرستند... اینان نمی خواستند از آدم کشی، جادوگری، زنا و دزدی دست بکشند و بسوی خدا بازگردند.» (مکاشفه یوحنا 9: 13-21)
این جملات از اتفاقی بزرگ در کنار رود فرات حکایت می کند. چهار گروه که برای جنگی تمام عیار با یکدیگر آماده می شوند.
اتفاقی مشابه در روایات و احادیث شیعه و سنی نیز آمده است که از فتنه و جنگی بزرگ در کنار فرات سخن می گوید، آنچنانکه آب فرات به رنگ خون درآید.
شاید اتفاقاتی که هم اکنون در سوریه و عراق در جریان است و جنگهای قومی و مذهبی این منطقه زمینه ساز جنگی بزرگ در آنجا شود جنگی که پای کشورهای دیگر را نیز به منطقه باز کند. منظور از رنگ زره های جنگجویان که قرمز آتشین و آبی آسمانی و زرد توصیف شده احتمالاً رنگ پرچم های کشورهای درگیر در جنگ می باشد و با توجه به جمعیت دویست میلیونی سربازان، این کشورها می باید جزء پر جمعیت ترین کشورهای جهان باشند و با در نظر گرفتن تحولات جاری در منطقه به احتمال زیاد این کشورها می توانند روسیه، چین، آمریکا، انگلیس، فرانسه و یا ترکیبی از آنها باشند.
اسبانی که چون شیر از دهانشان آتش و دود و گوگرد بیرون می آید و مارهایی که از پس آنها نیش می-زنند اشاره به توپ و تانک هایی دارد که چون اسب در میدان به جلو می تازند و از پس آنها مسلسل ها و تفنگهایی که زخمهایی کشنده ایجاد می کنند. نکته حائز اهمیت این است که در زمان یوحنا هنوز از باروت در جنگها استفاده نمی شده و در حقیقت سلاح گرم شامل توپ و تفنگ هنوز اختراع نشده بود با این حال یوحنا در رؤیای خود اسبانی می بیند که سرهایشان چون شیر است و از دهانشان دود و آتش و گوگرد (باروت) بیرون می آید.
در ادامه فقرات می خوانیم که باز این جنگ و خونریزی باعث نمی شود سیاستمداران به خود آیند، آنها کماکان دست از فریبکاری و جنگ و غارت دیگر ملت ها بر نمی دارند. ملتها نیز به خدا و راستی و صداقت پناه نیاورده بلکه شیطان را پیروی می کنند. به این ترتیب عدالت و آزادی همچنان دو گوهر دست نیافتنی باقی می ماند تا زمانی که وعده خدا و ظهور منجی محقق گردد.
شیپور هفتم: تعلق سلطنت جهان به خدا و مسیح
با دمیدن شیپور هفتم صدایی در آسمان بلند شد که می گفت سلطنت جهان از آن خداوند و مسیح او شد و تا ابد ادامه خواهد داشت و آن 24 پیر برآنها سجده کردند و از اینکه خداوند سلطنت را بدست گرفته سپاس گزاری کردند. (مکاشفه یوحنا 11: 15-18) سپس علائمی ظهور می کند از جمله زنی که آفتاب را در بردارد و زیر پاهایش ماه قرار گرفته و بر سرش تاجی از 12 ستاره است.
آیا این نمی تواند اشاره به حضرت صدیقۀ طاهره باشد و خورشید و ماه اشاره به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمومنین علیه السلام و دوازده ستاره اشاره به امامان علیهم السلام باشد.
علامات دیگر از جمله جنگ فرشتگان با اژدها و شکست او و به زمین افکنده شدن آن در ادامۀ مکاشفه آمده است. هم چنین خروج وحشی از دریا در فصل 13 و وحشی از زمین مورد بحث است. سپس عیسی علیه السلام با 144 هزار نفر بر کوه صهیون ایستادند.
در فصل 15 و 16 سخن از هفت فرشته ای است که هفت بلا را که هفت پیالۀ غضب خداست نازل می کنند و بر وحش و عدد او غلبه می کنند. در فصل 17 از زنی سخن به میان می آید که همۀ پادشاهان با او زنا کرده اند و بسیار مزین به لباس و جواهرات است که نابود می شود. این می تواند کنایه از دنیا باشد که قدرتمندان به ناحق آن را تصاحب کرده و از آن بهره مند شده اند.
در فصل 18 سخن از انهدام بابل عظیم به میان می آید که می تواند کنایه از نابودی قدرت های بزرگ جهانی باشد.
در فصل 19 سخن از شادی ساکنان آسمان است که از نابودی دشمنان شادی و سجده بر خدای می کنند. در ادامه از گشوده شدن آسمان و ظهور اسبی که سوارش امین و حق نام دارد سخن به میان آمده که به حق داوری کرده و جنگ می کند. و جامه ای خون آلود دارد و نام آن کلمۀ خداست که در راه خدا با دشمنان می جنگد و آنها و وحش و نبی کاذب را شکست می دهد.
در فصل 10 از زندانی شدن هزار سالۀ شیطان در چاه هاویه سخن به میان آمده و البته بعد از هزار سال مدت کمی آزاد می شود تا در نبرد نهایی شکست بخورد.
در فصل 21 سخن از تشکیل دنیای جدیدی است که از آن با عنوان اورشلیم جدید یاد می شود که در آن هیچ ظلمی نخواهد بود و مردم همواره با خدا خواهند بود. این شهر دارای 12 ستون و دوازده دروازه است و همواره باز خواهند بود چون دیگر شبی وجود ندارد.
بر اساس مکاشفه یوحنا حوادث آخرالزمان که با ظهور ثانوی مسیح همراه است، آغاری است بر پایان ظلم و ستم و نابودی ستمگران و جباران و شروع حکومت الهی که از آن تعبیر به ملکوت آسمان می شود و در این زمان حکومت هزار ساله مسیح آغاز شده و مؤمنان در صلح و عدالت زندگی می کنند و پس از آن شیطان از بند آزاد و برای همیشه نابود خواهد شد. بر اساس این کتاب، جهان آخرت و معاد مسیحی در همین دنیا شروع شده و داوری نهایی نیز در همین جهان رخ خواهد داد و این جهان به گونه ای نو خواهد بود که در آن هیچ ملالی نیست و مرگ به آن راه نخواهد داشت(مکاشفه یوحنا 21: 1-4)
بنابر این آخرالزمان مسیحی با معاد مسیحی که زمان حساب و کتاب و پاداش و جزای الهی است در همین دنیا با ظهور دوم مسیح تحقق می یابد و چنین نیست که پس از ظهور مسیح و حکومت او همه عالم مادی نابود شود و همه موجودات بمیرند و سپس برای حیات جاوید که در جهانی بسیار متفاوت و متعالی است، برانگیخته شوند.
نتیجه گیری
اگر بخواهیم بر اساس مکاتبی که در تفسیر این مکاشفه بوجود آمده سخن بگوییم. این حوادث می تواند نشان دهندۀ آرمان های مسیحیان تحت ستم آن روز باشد و نیز می تواند پیشگویی از حوادث جهان تا آخرالزمان باشد که البته با احتمال ظنی توانستیم آنها را بر حوادث رخ داده در جهان منطبق کنیم. اما اگر نگاه اسطوره وار به این مکاشفه داشته باشیم و بیانات آن را سمبلیک بدانیم، از اصل پیام این مکاشفه نمی توان غفلت کرد و آن عبارت است از نبرد دائمی خیر و شر تا به آخرالزمان برسیم که در آن نیز نبرد نهایی رخ خواهد داد و پیروزی از آن حق و حقیقت طلبان خواهد بود. البته در میزان این جنگ و نبردها و تعداد کشتگان این جنگ ها ممکن است خدشه کنیم که آیا اکثر انسان ها و موجودات نابود خواهند شد یا اینکه با آشکار شدن حق بسیاری به سوی حق بازخوهند گشت و تنها سردامداران ظلم و پیروان پابرجای آنها نابود خواهند شد. اکثر مردم تحت ستم به حق خواهند پیوست و حکومت الهی که از آن تعبیر به ملکوت آسمان شده و همان حکومت هزار ساله مسیح است آغاز شده و مؤمنان در صلح و عدالت زندگی می کنند.
منابع
1.عهد جدید، مکاشفه یوحنا
2.الطوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبه، تهران، مؤسسه اعلمی، 1389
3.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، انتشارات الوفاء، 1403
4.جواد باغبانی و عباس رسول زاده، شناخت کلیسای کاتولیک، انتشارات سمت و مؤسسه امام خمینی، تهران، 1393
5.مریل سی تنی،، معرفی عهد جدید، ترجمه ی ط میکائلیان، تهران، انتشارات حیات ابدی 1362