به گزارش ایسنا، فرشاد مومنی در نشست هفتگی دین و اقتصاد اظهار کرد: یکی از بزرگترین خلاهای معرفتی در ایران در حیطه مباحث مربوط به نفت برمیگردد با اینکه همه سرنوشت تعاملات ایرانیان در 100 سال اخیر و به صورت فزاینده با نفت گره خورده، ولی همچنان یک سایه سنگینی روی اطلاعات مربوط به الگوی تعامل اقتصاد سیاسی و توسعه ایران با نفت سنگینی میکند.
او افزود: در کنار آن پیچیدگیها و عدم شناختهایی که در این زمینه وجود دارد با ابعاد بیسابقهای در زمینه دستکاری واقعیتها در این موضوع روبرو هستیم.
این اقتصاددان ادامه داد: آنچه به تعبیر ژان بود ریار درباره واقعیت حاد مطرح میشود در این زمینه قابل مشاهده است. به این ترتیب که بخشهایی از واقعیت به طرز غیرعادی بزرگتر از آنچه هستند مطرح میشود و بخشهای دیگر بنا بر اقتضائات بسیار کوچک نشان داده میشوند. همچنان چنین تفکری مسائل مربوط به قاعدهگذاری و حتی پژوهش در زمینه نفت را تحت تاثیر قرار داده و چون عدم شفافیت وجود دارد و از سوی دیگر مسئله نفت و نحوه تعامل همه عرصه حیات جمعی ایرانیان با این پدیده گره خورده است، قابل صرف نظر کردن نیست.
عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: عدم شناختها اجازه نمیدهد که از ذخیرههای دانایی که در یکصد سال اخیر به دست آمده، به نحو بایستهای استفاده شود. به طور کلی مسائل مربوط به نفت را در چند حیطه متفاوت میشود بررسی کرد. یکی مسائل مربوط به درون صنعت نفت است. مسائل مربوط به این حیطه همچنان جزو غیرشفافترینهاست و معمولا دادههایی که حتی شکل شمایل بسیار سادهای در این حیطه دارند، با وقفه زمانی چند ده ساله مطرح میشود.
مومنی افزود: این عدم شفافیت کمک میکند کسی به خود جرأت اعمال نظارت تخصصی ندهد و ما در این زمینه همچنان هزینه میدهیم. یک زاویه بسیار مهم دیگر مربوط میشود به پیوند بین نفت و مسائل توسعه ملی در ایران. یعنی جهتگیریهایی که درباره نحوه قاعدهگذاری در یک اقتصاد نفتی است و مسائل و پیچیدگیهای بسیار خارقالعادهای از این زاویه دارد.
این اقتصاددان افزود: به طور نسبی شفافیت در اطلاعات مربوط به این حیطه در مقایسه با آنچه کشور نیاز دارد به ابعاد اهمیتی که نفت بر سرنوشت توسعه ایران دارد، هنوز به شدت ناکافی است، ولی در مقایسه مناسبات درون صنعت نفت به طور نسبی بحثهای بیشتری درباره آن مطرح شده است.
او با اشاره به دوران دفاع مقدس و مباحث مربوط به نفت در آن دوره گفت: ما در آن زمان با پدیدهای حیرتانگیزی در این جنبه روبرو هستیم که به هیچ وجه به اندازه اهمیتی که دارد درباره آن بحث نشده است. ابتدا اینکه در طول تاریخ اقتصاد نفتی ایران به محض پیروزی انقلاب اسلامی رهبران ما تصمیم خطیر و خارقالعادهای گرفتند و آن این بود که این صادرات نفت را به شدت کاهش دهند. بر اساس گزارشهای سازمان برنامه و بودجه، صادرات نفت از روزانه چهار میلیون بشکه در روزهای پایانی حکومت پهلوی به روزانه 800 هزار بشکه در 10 ساله اول پیروزی انقلاب اسلامی رسید. برداشت من این است که چنین تصمیم خطیر و خارقالعادهای جز در شرایط انقلابی جرأتی برای گرفتن آن نبود و انصاف این است که این تصمیم را یکی از بهترین نمونههای صدقورزی مسئولان آن دوران بدانیم. یکی از مطالبههای کلیدی مردم آن بود که اقتصاد ایران از تکمحصولی بودن رهایی یابد.
مومنی ادامه داد: این تصمیمگیری مسئولان ما دهها مسائل جانبی دیگر را هم به همراه داشت. برای مثال میدانیم که به محض پیروزی انقلاب اسلامی مجددا در بازارهای جهانی نفت با یک جهش با قیمتها روبرو شد، اما به اعتبار آن تصمیم خارقالعاده و راهبردی در این حوزه گرفته شد و آن این بود که علیرغم این جهش معنیدار قیمت نفت هیچ یک از آثار و عوارض بیماری هلندی یا نفرین منابع را در اقتصاد سیاسی ایران ظاهر نکرد و اگر چنین ظهوری اتفاق میافتاد تقریبا اداره جنگ غیرممکن میشد.
وی اضافه کرد: سالها پیش با استناد به گزارش بسیار ارزشمندی که در سازمان برنامه و بودجه تهیه شده بود در کتاب علم اقتصاد و بحران در اقتصاد ایران در یکی از فصول این کتاب نشان دادند، این تصمیم به تنهایی یک شوک نفتی 30 درصدی به جی بی پی کشور وارد کرده و میبینیم که شوک نفتی ثبت شده در عملکرد سال 1358 چیزی کمتر از 10 درصد است و میتوانیم متوجه شویم که انقلاب اسلامی توانست چه میزان انرژی آزاد کند که دو سوم شوک نفتی را مهار کرد.
عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی همچنین گفت: یک تحول بسیار مهم دیگر این است که به دنبال این تصمیم راهبردی، در تاکید هزینههای دولت که از محل درآمد نفتی حاصل میشد، تحول خیلی بزرگی مشاهده میکنیم. این تحول بزرگ این است که سهم هزینههای مربوط به نظامیگری و سرکوب در دولت بعد از انقلاب از ماهیت سرکوب تغییر کرد و به دفاع مقدس تبدیل شد.
مومنی افزود: به اعتبار الگوی جدیدی از رابطه دولت و مردم که در دوره 10 ساله بعد از انقلاب شاهد آن بودیم، امنیت ملی از کانال تامین حداکثر رفاه اکثریت مردم تامین میشد. بنابراین سهم امور دفاعی در 10 ساله اول انقلاب نسبت به دوره سالهای 1352 تا 1357 حدود 50 درصد کاهش نشان داده و در عوض سهم امور اجتماعی رشدی بیش از دو برابر را به نمایش میگذارد.
این اقتصاددان به سخنانش افزود: در دوره بعد از انقلاب اسلامی بیسابقهترین میزان جهش انباشت سرمایه انسانی و حمایت از بالندگی آنها ثبت شده و این نقطه عطفی در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران به حساب میآید.
وی افزود: نکته بسیار مهم دیگر این است که از نقطه عطف پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ هر قدر که به درآمدهای نفتی افزوده شده، به کاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی منجر شده و از این منظر هم در دوره 10 ساله بعد از انقلاب و هم دوره قبل از انقلاب بینظیر است که متاسفانه درباره آن کمتر شنیدهایم. نکته اینجاست که هر چه مولفهای که دستاوردهای انقلاب اسلامی در حیطه رابطه بین نفت و توسعه ملی محسوب میشدند، در دوران «تعدیل ساختاری» دوباره به سنت پیشین پیش از انقلاب برگشتند. به این ترتیب مرتبا به اتکای اقتصاد ملی به نفت افزوده شد و مسئله تعهد توسعهگرا به8 امور حاکمیتی به طرز شگفتانگیزی رو به افول رفت و به بحرانیترین شرایط خود رسید و به این ترتیب هر قدر درآمد نفتی بیشتر شد بر نابرابریها افزوده شد.
مومنی همچنین گفت: بر اثر بازگشت به سیاستهای پیش از انقلاب درباره نفت و توسعه ملی از دوره سالهای 1368 تا امروز شاهد آن هستیم که انبوهی از دورهای باطل توسعه نیافتگی پیش آمد که خسارتهای آشفتگی ساز ناپایدارکننده و ناامنسازی را بر مناسبات اقتصادی کشور تحمیل کرد و آثار آن در اقتصاد سیاسی ایران پدیدار شد.
وی همچنین گفت: به طور سلسله مراتبی بر اثر اجرای برنامه تعدیل ساختاری هم وضعیت معیشت مردم دچار مشکلات حاد شد و هم بنیه تولیدی و موقعیت بنگاههای تولیدی وضعیت نگرانکنندهای پیدا کرد و طنز تلخ این است که هر قدر قیمت نفت بالاتر میرود میزان بحران مالی دولت بیشتر میشود و این نیازمند رمزگشایی جدی است.
این اقتصاددان افزود: کلید رمز در اینجا توسل به شوکدرمانی در دوران پس از تعدیل ساختاری است که باعث شده به ویژه از منظر رفتارهای مالی، دولت تا حدود زیادی منطقهای استفاده توسعهگرا از نفت را که در سالهای بعد از انقلاب تشدید شده بود را از دست بدهد.
مومنی با اشاره به سخنان پیشین خود گفت: هشدار داده بودم که از نقطه عطف برنامه تعدیل ساختاری تا امروز رفتارهای مالی دولت حکایت از گذاری خطرناک از دولت خامفروش به دولت آیندهفروش دارد. منظور از دولت آیندهفروش این است که هر روز بیش از گذشته برای اداره امور جاری خود نیازمند وامگیریهای داخلی و خارجی شده است و این پدیده بسیار خطرناکی است و طنز تلخ این است که این مناسبات که از طریق فاینانس مطرح میشود، در این فضای سیاستزده شکل و شمایل قهرمانانه به خود گرفته که این دستکاری واقعی است.
وی ادامه داد: باید نهیبی به خود بزنیم که آیا این مناسبات با منافع گروههای منفعتجو همراستایی دارد و یا با منافع عمومی هم سازگاری دارد. سخن ما این است که چنین رفتارهایی با منافع عدهای سازگاری دارد، ولی با منافع عمومی ناسازگار است و اکنون از سوی برخی از مسئولان به عنوان هنر محسوب میشود.
این اقتصاددان در بخش دیگری از سخنانش گفت: همچنین در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی آنجا که از رابطه نفت با توسعه ملی صحبت میشود همچنان با خلاهای معرفتی، سازمان و برنامهای جدی روبرو هستیم. هنوز در اقتصاد سیاسی ایران کشور ما فاقد ستاد حاکمیتی درباره مسائل مربوط به انرژی و هماهنگسازی مسائل مربوط به انرژی با توسعه ملی است و این آشوبناکی همچنان به اقتصاد ایران و به توسعه کشور لطمه وارد میکند. متاسفانه ما هنوز نتوانستهایم پیوندهای معناداری بین صنعت نفت و اقتصاد ملی از منظر مربوط کردن نیازهای این صنعت در نظامهای آموزشی کشور و بلوغ تکنولوژیک پدید بیاوریم و هنوز با کوچکترین تنگنایی در مناسبات سیاست خارجی به اعتبار مسائل فناوری کشور با بحران در حیطه نفت روبرو میشویم.
او ابراز تاسف کرد با وجود اینکه شرکت ملی نفت یکی از پرسابقهترین شرکتهای ملی نفت در دنیاست، ولی هنوز این شرکت قادر نیست به یک قدرت در بازار ملی نفت تبدیل شود و طنز تلخ این ماجرا نیز این است که درباره این عارضه صحبت نمیشود و ما نمیدانیم در حالی که بعضی از کشورهای در حال توسعه غیرنفتی جهان تبدیل به یک قدرت جهانی در این حیطه تبدیل شدهاند، ولی جایگاه شرکت ملی نفت ما مدام نسبت به گذشته در حال افول است.
وی تصریح کرد: به هم ریختگیهای ناشی از فقدان ستاد حاکمیتی باعث شده است در بسیاری از مسائل سرنوشتساز نفت مجریهای فاقد صلاحیت کافی نقش تصمیمگیر راهبردی را به عهده بگیرند و ما در ربع قرن گذشته در این زمینه هزینههای بسیار سنگینی را پرداخت کردهایم.
او افزود: بالاخره اینکه مسئله خامفروشی اشتغالزدا در نظام تصمیمگیری ما قباحت خود را از دست داده است. در اقتصاد سیاسی ما بعضا گفته میشود بیاییم به صادرات تنوعبخشی دهیم و منظورشان این است که علاوه بر نفت مثلا سنگ آهن بفروشیم که از این منظر نیز ادامه این وضعیت ما را با فاجعههای بسیاری روبرو خواهد کرد.