به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و معرفی رمان «دیدار در کوالالامپور» نوشته ناصر قلمکاری با حضور اهل فرهنگ و علاقهمندان به ادبیات در دفتر نشر چشمه برگزار شد.
اولین سخنران این برنامه بلقیس سلیمانی بود که گفت: برای اینکه مخاطب را دوباره به صحنه کتاب خواندن بکشانیم باید به او بگوییم: بخوان، لذت ببر و سرگرم شو! بحثم را با همین دیدگاه آغاز و ابتدا بیان میکنم دیدار در کوالالامپور چه نیست و سپس توضیح میدهم که چه هست و چرا وجود اینگونه کتابها را ضروری میدانم. این رمان آپارتمانی نیست. چیزی که از دهه 1370 شروع شد و بهتدریج ادبیاتمان را اشباع کرد؛ شبکه محدودی از ارتباطهای کوتاه با جزئیات زیاد و فضایی محدود که سریع از هم میپاشد و تقریبا تم اصلی آن خیانت است.
وی در ادامه گفت: ما اغلب پرورده رمان دیکنزی هستیم. ادبیاتی که خطوط پررنگ یک عصر را بازتاب میدهد. از بزرگ علوی تا آلاحمد و از احمد محمود تا محمود دولتآبادی در این زمرهاند. اینها ذوق خوانندگان اجتماعی ایران را شکل دادهاند. مزیت دیگر این کتاب این است که از دلزدگی متافیزیکی و روشنفکری در آن خبری نیست. در ایران از بوف کور و در دنیا از دکتر ژیواگو بهبعد میتوانیم این راوی دلزده را سراغ بگیریم. خوب هم هست ولی وقتی مرز اشباع را رد کند به معضل بدل میشود.
نویسنده رمان «مارونی ها» گفت: از زوال هم اثری در رمان نمییابیم که از تمهای مکرر ادبیات داستانیمان بوده است. بنگرید به سالاریهای بزرگ علوی تا زوال خانم احدیت. زوالِ خاندان، ایدئولوژی و ارزشها بنمایههاییست که در اکثر کارها استفاده میشود. دیدار در کوالالامپور هرگز در مجموعه تعاریفی که از ادبیات خوب میدهند و آن را به آتش و تبر و اقلیت نسبت میدهند نمیگنجد. نخبهگرا نیست و جادو نمیکند. آنارشی و وجد دیونیسوسی ندارد و ضمنا اهل واکاوی طبیعت بشر هم نیست.
سلیمانی گفت: امکان دارد بپرسید تمام این شاخصها خوب بود و گفتید هیچکدام در کتاب نیست! پس کتاب چی هست؟ این کتاب دقیقا همان ادبیاتی است که به آن نیاز داریم؛ اثری که وظیفه فراموششده رمان را بهخوبی ایفا میکند: سرگرم کنندگی. به اعتقاد میلان کوندرا امروزه ابزارهایی نظیر سینما و تلویزیون مصارف سرگرمی را پوشش میدهند و ادبیات دیگر چنین وظیفهای ندارد و باید فراتر برود. اما گمان میکنم ضرورت بازگشت به اصل رمان برقرار است و دیدار در کوالالامپور بهحقیقت همین کار را میکند. رمانی تا حدی ژانریک، قصهگو و جریانمحور که همه المانهای لازم برای نگهداشتن مخاطب را در خود دارد؛ عشق، ماجرا و گستردگی مرزهای مکانی و زمانی. داستانی که الگویش را از زندگی گرفته و میدانیم چنین داستانهایی بسیار مقبول خواننده هستند.
این داستان نویس در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بخشی از ماجراها بر اساس فرم سفر تنیده شده. از همان آغازِ ادبیات و سروده شدن اودیسه تا امروز، نویسندهها نوعی کاتارسیسم را برای خواننده ایجاد میکنند. تجاربی که وی احتمالا در زندگی عادیاش نخواهد داشت. رمان مستندگونه است. هر یک از ما بهنوعی با مهاجرت درگیر بودهایم. اما مساله رمان دادخواستش علیه رویای بهشت خارج از این مرزهاست. تمی که از عهد مشروطیت درگیرش بودهایم. فرار از مرزهای فکری، ارزشی و جغرافیایی. در عین وارد بودن برخی نقدها به رمان، همین که چند ساعت یکسره ما را درگیر میکند درخور ستایش است.
در بخش بعدی این نشست، محسن آزرم گفت: به دیدار در کوالالامپور اینگونه مینگرم که آیا اثری یکدست تصویری است یا آنکه درهای تصویر را بهروی مخاطب بسته است؟ اوایل دهه 1370 پروندهای در مجله گردون درباره عدم اقبال فیلمسازان به آثار ادبی ایرانی منتشر شد. گلهها دوطرفه است و دلایل پیچیدهای دارد. اما با نگاهی کلی میتوان گفت که نویسندگان ما تصویری نمیاندیشند و از آنسو کارگردانان نیز ترجیح میدهند با سرقت ایدهها از میان کتابها آنها را وارد فیلمنامههایشان کنند.
وی افزود: امروزه بسیاری از نویسندگان در آثارشان آگاهانه از دنیای تصویر کناره میجویند. دیدار در کوالالامپور از این باب برایم جذاب بود که دریافتم نویسنده آن را با نگاهی سینمایی خلق کرده. خیلی خوشحالم چون پس از سالها با داستانی روبهرو میشوم که جنبههای تصویری در آن رعایت شده. سفرِ اسطورهای در رمان نکته مهم ایست. یعنی همان چیزی که باید پیش بیاید تا شخصیت را پس از طوفان اولیه دگرگون کند. نظیر جریانی که از دهه 1970 در فیلمنامهنویسی آمریکایی رخ داد.
این منتقد در بخشی از سخنانش گفت: شخصا بهعنوان خواننده از مواجهه با داستانهایی که در تهران و اغلب بخشهای خاصی از آن میگذرند خسته شدهام. فصلهای جذاب کتاب برای من آنهاییست که بیرون تهران میگذرند. بسیاری از نمونههای شاخص سینمایی و مشخصا وسترن ماجرای تلاش برای بقا هستند. تصور من این است که نویسنده ابتدا بخشهای سفر و جزیره را ورز داده و سپس به قسمت تهران و بازار بورس پرداخته و بخش تهران به اندازه جزیره جذاب نیست.
آزرم همچنین گفت: درباره شخصیت اول کتاب مواردی همچون رابطهاش با زنها و ماجراهای اتومبیلش وجود دارد که انگار نویسنده برای ساختن شخصیت اینها را به وی الصاق کرده. من با اطمینان میتوانم دیدار... را به هر کارگردانی که دنبال داستان است پیشنهاد کنم. اثری که حتی با استعداد متوسط در فیلمنامهنویسی تبدیل به فیلمی خوب میشود. فیلمهای ایرانی اغلب ترکیبی از ژانرها هستند و این اثر دقیقا مطابق با همین خصلت سینمای ماست.
در ادامه سلیمانی گفت: هنرمندان بسیاری در سراسر جهان به سرمایهداری و آثار ناگوارش بر زندگی بشر پرداختهاند. دیدار در کوالالامپور به بیماری اقتصاد ایران و نوکیسه ها میپردازد اما سرشت سرمایهداری را نمیکاود.
در ادامه حسین سناپور گفت: برایم جالب است که وقتی درباره کتابی حرف میزنیم انگار مجبوریم ابتدا تکلیفش را از دید اجتماعی معلوم کنیم. یعنی هیچکس مستقیم از اثر صحبت نمیکند. این نشان میدهد دچار بحران کتابخوانی هستیم. ما هربار با اعطای نوبل به هیجان میآییم و شکوه میکنیم که چرا خودمان نظیر این هنرمندان را نداریم. ولی در این مملکت پنج جایزه درست و حسابی وجود ندارد و نقدهایمان هم اغلب کوبنده است. باید یاد بگیریم که هر کسی در هر نوعی و ژانری وقتی خوب مینویسد باید تقدیر شود. اما متاسفانه نخبههای ما با این شیوه به آثار نگاه نمیکنند.
وی افزود: هر جامعهای به انواع و اقسام کتابها نیاز دارد. نمیشود سلیقه خود را به نویسندهها و خوانندهها دیکته کنیم. این یکی از مهمترین مشکلات فعلی ماست. بدگوییهای مکرر از نویسندهها روی اقبال مخاطب نیز تاثیر گذاشته و کتاب رونق نمیگیرد. اما مشخصا درباره دیدار در کوالالامپور باید بگویم که خوشخوان است. به چند موضوع از جمله مهاجرت میپردازد. سفر از جذابترین تمهای داستانهاست. اکنون هم به موضوع ما بدل شده. اینها در این کتاب خوب و باورپذیر درآمده.
این مدرس داستان نویسی در پایان سخنانش گفت: همه باید به رونق کتابخوانی کمک کنیم که نویسندهها رشد کنند و صداهای بیشتری در داستاننویسیمان پدید آید تا از هر کدام سوژههای جدیدی بیرون بیاید.