ماهان شبکه ایرانیان

۷ ترفند روان‌شناسی برای جلب اعتماد آدم‌ها

برای این که شخصی بفهمد قابل اعتماد هستید یا نه، گفتار و کردارتان را تحلیل می‌کند تا تشخیص دهد نسبت به او نیت خوبی دارید یا ندارید و آیا چیزی دارید که نشان‌دهد به آن نیت‌ها عمل می‌کنید.

برای این که شخصی بفهمد قابل اعتماد هستید یا نه، گفتار و کردارتان را تحلیل می‌کند تا تشخیص دهد نسبت به او نیت خوبی دارید یا ندارید و آیا چیزی دارید که نشان‌دهد به آن نیت‌ها عمل می‌کنید.

در این نوشتار با 7 ترفند روانشناسی آشنا می‌شویم که برای جلب اعتماد آدمها به شما کمک می‌کنند.

مزیت‌های برون‌فکنی معتمدبودن بسیار زیاد است، و همان طور که استاد دانشگاه کلمبیا، هیدی گرنت هال‌وِرسون، در کتاب‌اش "هیچ کس شما را درک نمی‌کند و چه باید کرد تا درک‌کند” شرح می‌دهد هزینه‌های ناکامی در این کار نیز به همان اندازه مهم است.

پژوهشی که در مجله‌ مدیریت دانش چاپ شده است نشان می‌دهد کارمندان وقتی به همکارانشان اعتماد داشته باشند بیشتر تمایل دارند اطلاعات خود را در اختیار آن‌ها بگذارند. آدم‌ها وقتی به همکاران خود به چشم دوست نگاه می‌کنند احساس حریم‌سازی و مرزبندی کم‌تری دارند. و شرکت‌هایی که پایین‌ترین میزان کارگشت یا نرخ استخدام و انفصال را دارند شرکت‌هایی هستند که در اعضای هیات‌مدیره و مدیران ارشد آن‌ها حس اعتماد را کارکنانشان القاء می‌کنند.

در درجه‌ی بعد، درک آدم‌ها از قابل اعتماد بودن شما متکی بر توانایی‌تان برای القاء صمیمیت و شایستگی‌تان خواهد بود. خوشبختانه، روش‌هایی وجود دارند که از طریق آن‌ها می‌توانید به راحتی این احساس را به دیگران ابلاغ کنید:

1.بهترین چهره‌تان را رو کنید.

هالورسون می‌گوید شما می‌توانید یک راست بروید سراغ کسی و به او بگوید، "من نمی‌خواهم به تو آسیب بزنم”، ولی به خاطر وجود عامل غرابت در بیان چنین چیزهایی، بهتر است با ایماء و اشاره و غیرمستقیم‌تر صمیمیت خود را نشان بدهید. نخستین گام برای انجام این کار آن است که نشان بدهید به او توجه می‌کنید.

به توصیه‌ی هال‌ورسون برای این کار لبخند بزنید، تماس چشمی را حفظ کنید، و سرتان را تکان دهید تا نشان بدهید به آن چه طرف دیگر می‌گوید واقعاً دقت می‌کنید.

از همه مهم تر، واقعاً به چیزی که به شما گفته می‌شود دقت کنید- آدم‌ها نیاز دارند احساس کنند به حرفشان گوش داده‌ می‌شود، حتی اگر نتوانید آنچه را از شما می‌خواهند به آن‌ها بدهید یا نتوانید کمک خاصی بکنید.

2.ابراز همدردی کنید.

خودتان را جای طرف مقابلتان قرار دهید و سعی کنید با یافتن علایق، بی علاقگی‌ها، و تجربیات مشترک با او ارتباط برقرار کنید.

هال‌ورسون می‌گوید یک روش کارآمد و اغلب نادیده گرفته شده گفتنِ جمله‌ی”متاسفم” است. این را به عنوان راهی برای پذیرش سرزنش نمی‌گویید بلکه می گویید تا پشیمانی‌تان را از کار بدی که در حق طرف مقابل انجام شده است ابراز کنید.

در پژوهش‌های مدرسه کسب و کار هاروارد و وارتون به این نتیجه‌گیری رسیده‌اند که احتمال بسیار بیشتری وجود دارد آدم‌ها تلفن همراهشان را به کسی قرض بدهند که ابتدا می‌گوید: "به خاطر بارش باران متاسفم!” بیان این که تجربه‌ی کسی را درک می‌کنید و برای او بهترین‌ها را آرزو می‌کنید به میزان محسوسی اعتماد را افزایش می‌دهد.

3.خودتان به آدم‌ها اعتماد کنید.

هال‌ورسون می‌گوید آدم‌ها ذاتاً میل به تلافی و جبران محبت دارند، و وقتی صحبت به اعتماد می‌رسد قضیه‌ی جبران کردن واقعاً صدق می‌کند.

هال‌ورسون می‌نویسد: احتمال این که به کسی اعتماد کنیم که بدائتا به ما اعتماد کرده است- کسی که  به جای رقابت زننده، به ما کمک کرده است و منافع دیگران را به منافع خود ترجیح داده است- بسیار بیشتر است.

او پیشنهاد می‌دهد با ارائه‌ی جزییات شخصی- ولی درست – از خودتان اعتماد یک نفر را جلب‌کنید. "سوای این که به شما دید منفی نخواهند داشت، احتمال دارد مخاطب، این کار را دعوتی به صمیمیت احساس کند، دعوتی که نشان می‌دهد با هم در یک تیم هستید.”

4.اراده‌ی قدرتمندتان را نشان دهید.

آیا شما به همکاری که در کنترل خود مشکل جدی دارد اعتماد می‌کنید؟ احتمالاً نه.

در پژوهشی در دانشگاه وی.یو آمستردام دریافتند وقتی در انظار عموی مستقیماً مبادرت به رفتارهایی می کنید که نماگرِ قدرت کنترل و اراده‌ی پایین هستند قابلیت معتمدبودن‌تان کاهش می‌یابد.

هرچند در حالت ایده آل رفتارهای شخصی هرکس باید شخصی بماند، ولی این رفتارها به غریبه‌ها می گویند که آیا می‌توانید به استانداردهای هر رابطه‌ی سالمی، از جمله روابطی که در سر کار دارید، پای بند باشید یا نه.

برای القاء بهتر شایستگی‌تان به همکاران‌تان، یا باید عادت‌های بدتان را ترک کنید یا حداقل آن‌ها را فقط برای خودتان نگه دارید.

5.ازخودراضی نباشید.

هرکاری می‌کنید، اعتماد به نفس را با شایستگی اشتباه نگیرید. دبا این کهه ممکن است هرگز آن قدرها شایستگی و صلاحیت حرفه‌ای نداشته باشید، ولی می دانید قطعاً یک مقدار اعتماد به نفس سالم – و ناسالم – در شما وجود دارد.

هال‌ورسون توضیح می‌دهد خطرات اعتمادِ به نفس بیش از حد شامل آمادگی ناکافی، تعیین اهداف غیرواقع بینانه، لقمه‌ی بزرگ تر از دهان برداشتن، و کلاً انتخاب‌های بد می‌شود. و تمام این‌ها باعث می‌شود در اداره از همه محبوبیت کم تری داشته باشید.

به جای آن، حس اعتماد به نفس واقع گرایانه ای را به دیگران القاء کنید که حاکی از فروتنی است. در این صورت احتمال کم تری وجود دارد برای اعتماد به نفس همکارتان تهدیدی به شمار بیایید، و در نتیجه اشتباهاتتان چندان موجب شادی هم اتاقی‌هایتان نخواهد شد.
6.از زبان بدن به سود خود استفاده کنید.

یک راه ساده برای شایسته به نظر رسیدن صرفاً داشتن تماس چشمی به وقت صحبت کردن است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند کسانی که چنین کاری می‌کنند همیشه انسان‌های باهوش‌تری به نظر می‌رسند.

هال‌ورسون همچنین سریع تر صحبت کردن، حرکات بدنی و تکان دادن سر، و صاف نشستن را پیشنهاد می‌کند که ثابت شده است این عوامل در مخاطب حسی را ایجاد می‌کند که شما را شایسته‌تر می‌بینید.

شگرد جالب دیگر "فیگورهای قدرت” به خود گرفتن است، اصطلاحی که روانشناس اجتماعی، امی کادی، آن را مطرح کرد. با ایستادن یا نشستن به طرز گل و گشاد(با پاهای از هم باز شده، یا رو به جلو دراز شده) نه تنها قدرت اطمینان خود را به دیگران انتقال می‌دهید، بلکه تغییرات سریعی در وضعیت و زبان بدنتان می‌شوید که شما را قدرتمند‌تر می‌کند، قدرتی که هال‌ورسون می‌گوید با میزان شایستگی‌تان در ارتباط است.

هال‌ورسون می‌گوید: ”فیگور قدرت گرفتن روش بسیار خوبی برای نشان دادن ماهرانه‌یشایستگی‌تان است- به خصوص اگر از آن دسته آدم‌هایی نیستید که از خودشان تعریف و تمجید می‌کنند- درحالی که همزمان نیروی قدرتی فراهم می‌آورد که به شما کمک می‌کند از عهده‌ی چالش بعدی‌تان نیز برآیید.”

7.به آن چه می‌توانید انجام دهید تاکید کنید نه بر آن چه انجام داده‌اید.

در وجود بیش‌تر ما یک کشش ناخودآگاه به سمت "کار بزرگ بعدی” وجود دارد تا به سمت "کار بزرگی” که هم اینک در حال وقوع است.

در یک پژوهش جدید توسط پژوهشگران دانشگاه‌های هاروارد و استنفورد، شرکت کنندگان، دو متقاضی کار را ارزیابی و میزان توانایی‌شان را برای مقام مدیریت تعیین می‌کردند. هر دو متقاضی سابقه‌ی به یک نسبت تاثیرگذاری داشتند، ولی یکی از آن‌ها دو سال سابقه‌ی کار مرتبط و نمره‌ی خوبی در تست مهارت مدیریت داشت و دیگری هیچ سابقه‌ی کار مرتبطی نداشت ولی نمره‌ی تست توانایی مدیریت بالایی گرفته بود.

شرکت کنندگان در پژوهش معتقد بودند متقاضی دوم – که هیج سابقه‌ی کار مرتبطی نداشت ولی توانایی مدیریت اش عالی بود- برای آن شغل گزینه‌ی مناسب تری است، که با در نظر گرفتن شیوه‌ی کار مغز ما انسان‌ها چندان نتیجه‌ی تعجب بر انگیزی نیست.

هالورسون توضیح می‌دهد، مغز ما بیشتر به اطلاعات غیرقطعی توجه می‌کند، چون می‌خواهد معنی آن‌ها را بفهمد. و این به پردازش عمیق تر و طولانی تر آن اطلاعات می انجاند، و تازمانی که اطلاعات موجود مطلوب باشند، پردازشِ بیشتر به ما نگرش مثبت تری نسبت به توانایی یک نفر می‌دهد.

هالورسون می‌گوید، پس حتی اگر سابقه‌ی درخشان و موفقی دارید، روی هدفتان در آینده – هرچه که هست- تمرکز کنید نه در گذشته‌تان. او می‌نویسد: "آنچه باعث می‌شود آدم‌ها بنشینند و به شما توجه کنند، این است که چه کسی می‌توانید باشید.”

منبع: بیزنس اینسایدر
ترجمه: بازده
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان