دمدمی مزاج بودن طبیعی است. همهی ما میتوانیم خارج از قاعده، پریشان، تحت تأثیر هورمونها و بدخو باشیم. بعضی آدمها حتی جذب تیپهای شخصیتی دمدمی مزاج میشوند، چون پیشبینیپذیرنبودن ممکن است جذاب باشد.
اما اگر بیش از 30 سال دارید، دمدمی مزاج بودنِ دیگران احتمالا جاذبهاش را برای شما از دست داده است. اگر میخواهید طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج را یاد بگیرید و بتوانید با این افراد ارتباط صحیحی برقرار کنید، این نوشته را کامل بخوانید.
بعد از 30سالگی، احتمالا چنین چیزهایی برای شما جذاباند: بازیگوشی، ذکاوت، شوخطبعی، هنر، استعداد، فردیت و علاقهمندیهای گوناگون. دمدمی مزاج بودنِ دائم بهسرعت خستهکننده میشود. کسانی که دمدمیمزاج بودن را رمانتیک جلوه میدهند، احتمالا مجبور نیستند با افراد دمدمی مزاج زندگی کنند.
دمدمی مزاج بودن چیزی نیست که افراد مبتلا به آن انتخابش کرده باشند. پس بدگویی از آنها را متوقف کنید. اجازه بدهید ایدههای خود را برای طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج، برای شما بیان کنیم.
علت دمدمی مزاج بودن در سنین مختلف
سن نوجوانی زمان کلاسیک دمدمیمزاج بودن است. جوانی و هورمونهای سرکش ممکن است کاری کنند که نوجوان نداند احساساتش را چطور مدیریت کند. اگر بخواهیم منصف باشیم، باید بگوییم لوب پیشانی مغز که بخشی از آن مسئول کنترل خود و مدیریت احساس است، از نظر فیزیکی تا حدود 21سالگی رشد میکند. در آن زمان، جوان بالغ میتواند در فکرکردن به چیزهای کلیتر و کنترل ضربهها بهتر عمل کند.
فرد دمدمی مزاج ممکن است در زندگی خود مراحل دشواری را بگذراند. او ممکن است خسته، بیمار یا شدیدا نگران باشد و در زمینههایی مانند خواب یا احساس عشق و امنیت دچار کمبود باشد. چنین افرادی نیاز به شنیدهشدن، حمایت و مراقبت دارند و اگر مورد توجه قرار نگیرند، قطعا به افسردگی بالینی و سایر اختلالات و نوسانات خلقی دچار خواهند شد.
اما نوع دیگری از دمدمی مزاج بودن وجود دارد که مختص افراد قلدر است. آنها از خلقوخوی خود برای ترساندن و استثمار استفاده میکنند. در اینجا میخواهیم درمورد این جنبه از مسئله صحبت کنیم. هرچه باشد، باید طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج را بدانیم.
زمانی که دمدمی مزاج بودن وسیلهی رسیدن به اهداف میشود
افراد ممکن است به این دلیل دمدمیمزاج باشند که زندگیشان و نیز شیوههایی که با آن زندگی خود را هدایت میکنند، بهنحوی است که نیازهای عاطفی آنها را بهاندازهیکافی برآورده نمیکند. این باعث افزایش دمدمی مزاج بودن بهعنوان نوعی عارضهی جانبی میشود.
احتمالا آنها بهصورت معمول دمدمی مزاج نیستند، بنابراین واضح است که به کمک نیاز دارند. بااینوجود، دمدمی مزاج بودن هر علتی که داشته باشد، باز هم اقتضا میکند در برابر آن از خود محافظت کنید و دست از مقابله با آن برندارید.
اما دمدمی مزاجِ استثمارگر فرق میکند. اگر آنها را رصد کنید، بهاحتمالزیاد میبینید که بهطورکلی بیشازحد دچار خودارجاعیاند. افراد دیگر تا آنجایی بهحساب میآیند که شخص دمدمی مزاج بتواند برای برآوردن نیازهای خود از آنها استفاده کنند. آنها ممکن است چه بهشکل خودآگاه و چه ناخودآگاه آموخته باشند که بیاختیاریِ هیجانی به آنها «امتیازاتی» میدهد.
نادیدهگرفتن در بعضی مواقع راهحل مناسبی است
بهطور معمول افراد دمدمیمزاج از روی عادت، به احساسات خودشان در برابر احساسات دیگران اولویت میدهند و خدای نکرده اگر ما یک وقتی دمدمی مزاج شویم، قادر به تحملش نیستند. دیگران همواره نگرانند که آنها چه فکر میکنند. این عدماشتراکگذاری عاطفی یا بیتوجهی به احساس خودتان و توجه بیشازحد به احساسات آنها، نوعی حرص و طمع است و مهم نیست ظاهرش چگونه باشد.
در طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج، ممکن است درککردن و گوشدادن برای این افراد مفید باشد، البته اگر خلقوخوی آنها ناخودآگاه بهسمت کنترل دیگران نباشد. اما اگر آنها از دمدمیمزاج بودن منافعی مانند توجه، نفوذ، قدرت و موقعیت بهدست میآورند، این رفتار متوقف نمیشود، مگر زمانی که: دمدمی مزاج بودن، دیگر این مزایا را به آنها ندهد یا شروع به برآوردن این نیازها از راههای معقولانهتری کنند.
این یکی از چیزهایی است که دربارهی طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج باید بدانید. من بهشدت معتقدم خلقوخو را نباید همکاری به همکار دیگر یا فردی حرفهای به مشتریانش تحمیل کند. بخشی از حرفهایبودن، مدیریت احساسات است.
متوجهم که همهی اینها ممکن است قضاوتگرانه بهنظر برسد، اما ما قضاوتهایی داریم و ناچاریم گاهی از آنها استفاده کنیم. بنابراین چگونه میتوان به بهترین شکل تأثیرات آدمهای دمدمی مزاج را مدیریت کرد، یا بهترین طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج چیست؟
1. گزینههای خود را در نظر بگیرید
اگر کسی را میشناسید که بهنظر میرسد همیشه فضای احساسی را تحت سلطه میگیرد، بهتر است با خودتان صریح باشید: او دیکتاتور است. «قلدر» اصطلاح دیگری برای این افراد است.
اگر همدلی، دلسوزی، نصیحت و توجه کلیِ شما به آنها کمک نمیکند و دمدمی مزاج بودنشان شما را آزار میدهد، و همچنین اگر بهنظر نمیرسد برای این مسئله اهمیتی قائل باشند، پس بهدقت بررسی کنید: آیا شما در زندگیتان به این فرد نیاز دارید؟
دوستی دوطرفه است. شما باید بدهبستان داشته باشید، نه اینکه شما همیشه دهنده باشید و او همیشه گیرنده. اگر به هر دلیلی مجبورید چنین افرادی را در زندگیتان تحمل کنید، این موارد را در طرز برخورد با آنها در نظر داشته باشید:
2. وارد بازیشان نشوید
اگر دقت نکنیم، فرد دمدمی مزاج میتواند شروع به گرفتن امتیاز کند، چون بهنظرمان میرسد که راحتتر این است که خواستههای چنین فردی را برآورده کنیم. بااینحال راحتیِ کوتاهمدت برابر است با عذاب بلندمدت. بهیاد داشته باشید که مردم تا زمانی که برای تغییرنکردن، پاداش میگیرند، تغییر نخواهند کرد. اکنون مصصم شوید که بیجهت تحت تأثیر قرار نگیرید. مراقبتکردن و دادن امتیازات ویژه را متوقف کنید.
یکی از روانشناسان میگوید: یکی از زنانی که برای رواندرمانی به من مراجعه کرده بود، شکایت میکرد که همکارش وقتی سرحال است، داستانهای جذابی دربارهی آخر هفتههایش تعریف میکند، اما وقتی دیگران درباره فعالیتهایشان صحبت میکنند، اغلب بیحوصله و کلافه بهنظر میرسد. این خانم صحبتکردن دربارهی خودش را با زن دمدمی مزاج کاملا متوقف کرده بود و اساسا تبدیل به «گوش اجارهای» شده بود. به او پیشنهادی کردم که ممکن است غیرقابلدرک بهنظر برسد، اما این روش کارآمد بود.
3.به دمدمی مزاج بودن پاداش ندهید
افراد دمدمی مزاج تمایل دارند کنترل اوضاع را در دست بگیرند، هرچند در این راه موفقیت زیادی نمی توانند کسب کنند و بهدلیل تصمیمات متضاد، مختلف و سریعی که میگیرند، هم خودشان و هم شما را اذیت خواهند کرد. بهتر است این رفتارشان را تأیید نکنید و وقتی تصمیمی میگیرند، زیر بارشان نروید. نگذارید تحت تأثیر شرایطی قرار بگیرید که آنها ایجاد میکنند.
4. سؤال کنید
بعضی افرادِ دمدمی مزاج ممکن است از خشم بهعنوان راهی برای تحت تأثیر قراردادن شما استفاده کنند یا در لاک خود فروروند و حرف نزنند. ممکن هم هست ناگهان بهشیوهای منفی شروع به صحبتکردن دربارهی چیزهایی کنند که برای شما عزیز و محترماند.
یک روز حالشان خوب است و یک روز بد. آنها مانند شنهای روانی زیر پای شما هستند و نمیگذارند بفهمید کجا ایستادهاید. همهی ما ممکن است کمی نوسان داشته باشیم، اما تیپهای شخصیتیِ دمدمی مزاج دقیقهبهدقیقه تغییر میکنند. اگر بهجای اینکه صرفا به این فکر کنید که چه احساسی دربارهی اتفاقات رخداده دارید، صرفا این اتفاقات را زیر نظر بگیرید، خواهید دید که تغییرات خلقوخوی این افراد، هدفمند و برای تحت تأثیر قراردادن دیگران است.
اما اگر یکوقت از خود بدخلقی نشان دهید، ممکن است شگفتزده و حتی عصبانی شوند، چرا که شما وارد قلمرو آنها شدهاید.
توجهنکردن به خلقوخوی افراد دمدمی مزاج ممکن است بازیهایشان را برهم بزند. این یکی دیگر از نکاتی است که در طرز برخورد با این افراد به شما کمک میکند. چه کسی گفته است که رفتار آنها نباید مورد سؤال قرار گیرد؟ گاهی بهچالشکشیدن خلقوخوی این اشخاص ممکن است باعث شود رفتار خود را از بیرون مشاهده کنند.
من متوجه شدم که دائما نیش و کنایه میزنی. آیا از چیزی ناراحتی؟
بیحوصله بهنظر میرسی. بهنظرت حرفهایم خستهکنندهاند؟
فکر میکنم کجخلقی تو روحیهی بقیه را در محل کار خراب میکند.
اینگونه جملهها میتوانند:
اگر شخص از خلقوخوی خود بهعنوان وسیلهای برای تحت فشار قراردادن دیگران استفاده میکند، او را خلعسلاح کند.
اگر شخص واقعا مشکلی دارد، کاری کنند بگذارد کمکش کنید.
حتی اگر در جواب بگوید «منظورت چیست؟» و مسئله را انکار کند، دیگر دمدمی مزاج بودن او تبدیل به «مسئله» میشود، بهجای اینکه ابزاری باشد که بهوسیلهی آن، خواستههای خود را بهدست آورد. پس، این نکته را هم در طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج در نظر داشته باشید.
5.طرز برخورد همدلانه با افراد دمدمی مزاج
ممکن اسن بعضی آدمها واقعا مضطرب، افسرده یا حتی از نظر روانی بیمار باشند. اما ما همچنان نیاز داریم این مسئله را از چگونگی رفتارشان با دیگران جدا کنیم. اگر به دیگران اجازه دهیم به این دلیل که مضطرباند یا طلاق گرفتهاند یا از نظر بالینی افسردهاند، هر رفتاری که میخواهند داشته باشند، آن وقت وسوسهشان میکنیم که ناخودآگاه از مصائبشان بهعنوان ابزار استفاده کنند.
یکی از روانشناسان میگوید: «من با بیمارانی طرف بودهام که شدیدا دچار روانپریشی بودهاند. یک روز وینی را که بیماری اسکیزوفرنی داشت، با خودم از آسایشگاه به شهر بردم. پیشازاین هیچوقت گستاخی و سرکشیاش را آزمایش نکرده بودم. خب او از نظر بالینی دیوانه بود، نبود؟ او نمیتوانست خودش را کنترل کند. واقعا؟ در همین وضعیت در میان ناسزاگفتنش به من و عابرانی که رد میشدند، بهسمت او برگشتم و گفتم: «از ناسزاگفتن به مردم و بیادبی به من دست بردار. میدانم که میتوانی بهتر از این باشی.»
او ابتدا شوکه شد. سپس کاملا منطقی عذرخواهی کرد و از آن به بعد رفتار مناسبتری را حداقل با من در پیش گرفت. با این روش که اجازه بدهیم آدمها بهدلیل داشتن مشکل یا مسئلهای، هر رفتاری میخواهند انجام دهند، نمیتوان به کسی کمک کرد.»
بسیاری از افراد افسرده وجود دارند که بر سر دیگران فریاد نمیزنند و بسیاری از کسانی که مشکل روانی دارند، مؤدب و خوشرو هستند. گاهی زمانی که مرزها را تعیین میکنیم، میتوانیم همدردی واقعیتری نشان دهیم. دادن امتیازهای زیاد برابر با تبعیض است.
6. خود را بهخاطر اتفاقات سرزنش نکنید
«رئیس من مثل آبوهواست.» منظورم این است که همیشه در حال تغییر است. یک روز خیلی خوشروست و روز دیگر درها را به هم میکوبد و با هیچکس حرف نمیزند. من مغزم را میکاوم تا بفهمم چه اشتباهی کردهام.
خوشرویی آدمهای دمدمی مزاج برای ما ارزش بیشتری دارد، اما هیچکس نباید بهخاطر موقعیتهای نادری که این خوشرویی پدیدار میشود، سپاسگزار آنها باشد. اگر اجازه بدهیم آبوهوا بیشازاندازه روی ما اثر بگذارد، نمیتوانیم هیچکاری بکنیم.بااینحساب، چه کسی مسئولیت هوا را بهعهده میگیرد؟ حتی اگر شما کار اشتباهی کرده باشید، این مسئله جدا از کجخلقی آنهاست.
دمدمی مزاج بودنِ افراد از طریق دلالت ذهنی آنها عمل میکند. کجخلقی دلالت بر این دارد که شما بهشکلی کار اشتباهی کردهاید و چون احساس گناه در بسیاری از ما قدرتمند است، حتی این احتمال که ممکن است کار اشتباهی کرده باشیم، به اعتمادبهنفسمان ضربه میزند و ما را بههم میریزد. با بهکاربردن نکتهی شمارهی 4، چرخهی استراتژی دلالت را برای طرز برخورد با افراد دمدمی مزاج بهشیوهی مناسب متوقف کنید.
اگر با فرد فوقالعاده دمدمی مزاجی زندگی میکنید، حتما برای بیرونرفتن، استراحتکردن و تفریحِ خودتان وقت بگذارید و حتی در صورت لزوم، گاهی از او فاصله بگیرید. دلیل دمدمی مزاج بودن هرچه باشد، انرژی شما را تخلیه میکند. اینکه همیشه نقش «بزرگسال عاقل» را بازی کنید، بسیار خستهکننده است. اگر مراقب نباشید، ممکن است شما هم بهاندازهی او دمدمی مزاج شوید. دوباره تأکید میکنم: حتی مشکلدارترین آدمها و حتی روانپریشترینهایشان، هنوز میتوانند درک کنند که دیگران هم نیازهایی دارند.
منبع: وبسایت چطور