شهاب حسینی، نماد یک ستاره است. وقتی میگویم ستاره منظورم، سوپراستار سینمایی نیست، که شاید بتوان حسینی را در این گروه هم جای داد، اما شهاب حسینی را از آن نظر یک ستاره میخوانم که از مجریگری در تلویزیون شروع کرد، با بازیگری در همین مدیوم کارش را ادامه داد و با حضور در فیلمهای مطرح و گیشهای و ایفای نقشهای دلربا و عاشقپیشه محبوب شد و درنهایت با پیدا کردن مسیر اصلی بازیگریاش، نهتنها تواناییاش را بهعنوان یک بازیگر مهم ثابت کرد که با کسب نخل طلای جشنواره کن، اگرنه مهمترین، حداقل یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی جهانی مسیر رشد و تکاملش را کامل کرد.
کافی است چند سکانس از اولین بازیهای حسینی در تلویزیون بیندازید، مثلاً مجموعه «تب سرد» که آن روزها خیلی هم سر زبانها بود. گرچه بازی وی در نقشی دوپهلو و کاملاً خاکستری ستودنی است، اما شهاب حسینی که در «جدایی نادر از سیمین» میبینیم کجا و آن کجا؟
جدایی نادر از سیمین
چند سال پیش، میشد به شهاب حسینی بهعنوان یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون اشاره کرد. اما امروز، حسینی بهعنوان یک بازیگر درجهیک، گزیده کارتر است و بهجای ایفای نقشهای متعدد، در چند نقش محدود اما متفاوت و ماندگار ظاهر میشود. از قباد «شهرزاد» بگیرید تا خسروی «برادرم خسرو». و آخ که این آخری چقدر عجیب خوب است. باور اینکه شهاب حسینی برای این فیلم هیچ جایزهای دریافت نکرده است همانقدر سخت است که تصور استقبال کمرنگ تماشاچیان از اولین تجربه فیلمسازی احسان بیگلری. «برادرم خسرو» یک درام کلاسیک و قصهگوست که همه مرزهای قصهگویی را پشت سر میگذارد و در عین استقلال محتوا و به تصویر کشیدن روح سرگشته انسان امروزی و هویت پنهان او پشت ماسکهای دروغین، میتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و هرکدام از کاراکترهایش تبدیل به چالشی شوند برای مخاطب تا آنها را کنکاش کند و نمونههایش را میان اطرافیان خود پیدا کند.
عرضه نسخه نمایش خانگی «برادرم خسرو» همانقدر که یادمان میاندازد سینمای قصهگو و دردمند چگونه است، یادآوری میکند که شهاب حسینی ستارهای است خاموش نشدنی در سینمای امروز ایران. همین امر بهانهای شده تا نگاهی بی اندازیم به کارنامه کاری این بازیگر مطرح و نامآشنای ایرانی.
برادرم خسرو
سید شهابالدین حسینی هنرمندی است که بیشتر بهواسطه فعالیتش در عرصه بازیگری شناخته میشود، اما اینکه او را یک بازیگر صرف بدانیم کملطفی است. کمتر عرصهای در هنر هست که حسینی به آن سر نزده باشد و فعالیتی در آن نکرده باشد. او ابتدا فعالیتش را با مجریگری در برنامههای تلویزیونی جوانان و نوجوانان در شبکه دو آغاز کرد. موفقیت حسینی در این برنامه، پایش را به سریال «پلیس جوان» باز کرد،گرچه قبل از آن نقش کوتاهی در سریال پربیننده «پس از باران» ایفا کرده بود. موفقیت این سریال نیز مسیر حسینی را هموارتر کرد، چنانچه در سال 1380 در اولین تجربه سینمایی خود، «رخساره» حاضر میشود؛ عاشقانهای به کارگردانی امیر قویدل است میتوان آن را در کنار «پلیس جوان» آفرینش کاراکتری دانست که حسینی تا سالها به بازآفرینی آن پرداخت: جوانی دلباخته و محجوب و گهگاه هم عصبی و حسود.
یک سال بعد، سال 1381 سال پرفعالیتی است برای حسینی. وی در چند فیلم ازجمله «واکنش پنجم»، اثری از تهمینه میلانی و «این زن حرف نمیزند» از احمد امینی به ایفای نقش میپردازد. گرچه نقش شهاب حسینی در هر دو فیلم کوتاه است، اما همان کاراکتر جوان عاشقپیشه و فداکار، او را تبدیل به یکی از محبوبترین بازیگران دوران خود میکند. همچنین «واکنش پنجم» اولین باری است که حسینی بهطور رسمی نامزد دریافت جایزهای میشود. وی برای ایفای نقش برادرشوهر زنی بیوه که طبق معمول همه داستانهای میلانی از طرف همه مردان تحت ظلم و فشار قرارگرفته است بازی میکند و برای این نقشآفرینی نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنوارههای فجر و خانه سینما میشود.
تب سرد
سال 82 همسال پرکاری برای حسینی است. درواقع او را میتوان یکی از پرکارترین بازیگران جوان سینمای ایران در این سالها دانست. در این سال حسینی قالب آشنای خود برای تماشاگر را میشکند و در دو نقش منفی ظاهر میشود. فیلم «زهر عسل» به کارگردانی ابراهیم شیبانی که واقعاً ملغمهای از داستانهای عشقی تینیجری و مسائل اجتماعی و درامی پلیسی است و نقطه روشنی در کارنامه حسینی محسوب نمیشود. بعدازآن فیلم «شمعی در باد» است که اولین همکاری حسینی با پوران درخشنده است. «شمعی در باد» که معضل اعتیاد را بررسی میکند، فیلم موفقی است و جوایز زیادی نصیب عواملش میکند. شخصیت حسینی در این فیلم شاید خیلی هم منفی نباشد اما با کلیشهای که قبلاً زیاد از وی دیده بودیم بسیار متفاوت است. بازی در «شمعی در باد» برای حسینی نامزدی تندیس بهترین نقش مکمل مرد را از جشن خانه سینما به ارمغان میآورد. از اینجاست که حسینی در عین پرکاری فضاهای متفاوت و نقشهای گوناگونی را تجربه میکند. در «قتل آنلاین» نقش یک قاتل زنجیرهای را ایفا میکند و در «الهه زیگورات» در نقش مردی شکستخورده که سایهای از همان کاراکتر عاشقپیشه را در خود دارد ظاهر میشود و در «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» در نقش یک جوان بسیجی تندرو. تا سال 1385 حضور مستمر حسینی بر پرده سینما ادامه دارد. در همین سالها حسینی حضور پررنگ و تأثیرگذاری هم در تلویزیون دارد و با سریالهای «تب سرد» و «مدار صفر درجه» به تلویزیون بازمیگردد.
سوپراستار
«تب سرد» و «مدار صفر درجه» که اولین همکاری حسینی با حسن فتحی است بهمثابه سایر فعالیتهای حسینی بسیار موردتوجه قرار میگیرد. این موضوع و انتخاب وی در کارهای سینمایی او را کمکم تبدیل به چهرهای برای جذب مخاطب و بالا بردن فروش گیشه میکند. اما حسینی که قبلاً هم ثابت کرده است خیلی از کلیشهها خوشش نمیآید و اهل ریسک کردن و امتحان راههای تازه است، مسیر جدیدی در پیش میگیرد. وی با بازی در فیلمهایی چون «ایستگاه بهشت» و «نیلوفر» از جریان اصلی سینما دور میشود و بیشتر به تجربهاندوزی میپردازد. در این دوره حسینی کمتر دیده میشود و شاخصترین اثرش فیلم «محیا»ست که چیزی فراتر از یک ملودرام عاشقانه آبکی نیست و نقطه قوطى در کارنامه بازیگری وی محسوب نمیشود. در این سالها حسینی همچنان یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران است و با حضور در بیشتر فیلمهای سینمایی ایران نام خود را بهعنوان بازیگری تضمینشده در گیشه و موفق در برقراری ارتباط با بیننده ثبت میکند.
سال 1387، اما، سال شهاب حسینی است. وی با دو فیلم «درباره الی» و «سوپراستار» قدم در راهی میگذارد که امروز به نخل طلا ختم شده است. همکاری مجدد با تهمینه میلانی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برایش به ارمغان میاورد اما شاید بتوان گفت «درباره الی» نقطه عطف کارنامه بازیگری حسینی است.
درباره الی
این فیلم که سرآغاز همکاری وی با اصغر فرهادی است علاوه بر کسب جوایز متعدد بینالمللی نام وی را بهعنوان یک بازیگر متفاوت و مستعد بر سر زبانها میاندازد. بعد از «درباره الی» حسینی دوباره به سراغ کسب تجربههای متفاوت میرود و با دور شدن از سینمای بدنه به سینمای خاص و هنری نزدیکتر میشود. در سال 1389 با بازی در «پرسه در مه» به کارگردانی بهرام توکلی، تندیس بهترین بازیگر مرد را از جشنواره منتقدان و نویسندگان دریافت میکند. در سال 1390 همکاری دوباره حسینی و فرهادی در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، که با موفقیتش بسیاری را شگفتزده کرد، نام حسینی را بهعنوان یک بازیگر بسیار حرفهای تثبیت کرد. بازی حسینی در نقش مرد بیکار مستاصلی که تنها راه نجات خودش و خانوادهاش از فقری که در آن دستوپا میزنند را دیه فرزند مردهاش میداند، بهشدت تأثیرگذار است. سکانس دعوای وی و پیمان معادی در بیمارستان و یا سکانسی در پایان فیلم که با حقیقت ماجرا از زبان همسرش روبرو میشود و در پی بیچارگی که احاطهاش کرده است خودزنی میکند، آنقدر قوی است که کمتر بازیگری میتواند ادعا کند، که توانایی ارائه کار بهتری را دارد. این نقش کوهی از جوایز را برای حسینی و سایر بازیگران این فیلم تحسینشده به ارمغان میآورد که از آن جمله میتوان به خرس نقرهای جشنواره فیلم برلین برای گروه بازیگران، تندیس بهترین نقش مکمل مرد از جشنواره منتقدان و نویسندگان، دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر و تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل از جشنواره خانه سینما اشاره کرد.
فروشنده
شهاب حسینی دیگر تبدیل به یک ستاره تمامعیار شده است. بازی وی در نقشهای متفاوت و موفقیتش در ارائه لایههای زیرین این نقشها از طریق یک بازی بسیار بیرونی و درعینحال تواناییاش در ایفای نقشهای چندبعدی و کاراکترهای درونی، او را به سوپراستار بیچونوچرای سینما ایران در این سالها تبدیل میکند. حسینی با بازی در فیلمهایی که بیشتر در گروه هنر و تجربه اکران شدند به مسیر خود ادامه داد و در سومین همکاریاش با پوران درخشنده در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» در یک نقش کوتاه ظاهر شد. در سال 1391 در یک نقش بسیار متفاوت در فیلمی از مازیار میری به نام «حوض نقاشی» به ایفای نقش پرداخت که بیاغراق اشک بسیاری از تماشاگرانش را در سینما درآورد. دیالوگ ماندگار وی در نقش پدری مبتلابه سندرم دان، خطاب به پسرش که میگوید” ببخشید بابات شدم” یکی از ماندگارترین دیالوگهای سینمای ایران است. حوض نقاشی که بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر لقب گرفت، برای شهاب حسینی بار دیگر دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به ارمغان آورد.
حسینی بعد از تجربه موفق «جدایی» و استقبال مخاطبان از «حوض نقاشی» این بار به سراغ کارگردانی میرود و حاصلش فیلم «ساکن طبقه وسط» است که قبلاً مفصل در نماوا راجع به آن صحبت کردهایم.
خانه پدری
تجربه همکاری وی با علیرضا رئیسیان و کمال تبریزی در فیلمهای «دوران عاشقی» و «طعم شیرین خیال» چندان دیده نمیشود و نقش کوتاهش در فیلم «سایههای موازی» چنگی به دل نمیزند اما نشان از پختگی شخصیت هنری شهاب حسینی دارد که گزیده کارتر شده و با وسواس بیشتری انتخاب میکند و طیف گستردهتری از تواناییاش را به نمایش میگذارد..
فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری از سال 89 تا امروز پروانه نمایش نگرفته است و فیلم «چهارشنبه» باوجود استقبال منتقدان در پی اکران در گروه هنر و تجربه کمتر دیده شد. توقیف «آشغالهای دوستداشتنی» هم مزید بر علت شد تا ستاره پرکار دیروز، این روزها کمتر روی پرده نقرهای ظاهر شود.
اما اگر فکر کردید این موانع جلوی شهاب حسینی را میگیرد اشتباه کردهاید. این بار و در سومین همکاری وی با اصغر فرهادی، «فروشنده»با نمایش در کن یک شروع طوفانی را برای همه عوامل فیلم و بهویژه شهاب حسینی رقم میزند.
جالب است که بازیگری چون حسینی که سالها در انواع ژانرها و با کارگردانهای بزرگی چون بهرام توکلی، کمال تبریزی و خود اصغر فرهادی کارکرده است، بعد از گذشت این سالها، درست وقتیکه تصور میشود چیزی برای ارائه ندارد چنین قوی ظاهر میشود؛ در نقشی متفاوت و با بازی متفاوت.
شهرزاد
حسینی در این فیلم برخلاف سایر تجربههای موفقش تردیدها و نگرانیهای یک مرد را بسیار هنرمندانه از طریق یک بازی کاملاً درونی به نمایش میگذارد. بازی حسینی در این فیلم در کنار بازی درخشان ترانه علیدوستی و کارگردانی بینظیر فرهادی، فیلمی پدید آورده که واقعاً با یکبار دیدن از آن سیراب نمیشوید.
همزمان ایفای کاراکتر قباد در مجموعه نمایش خانگی «شهرزاد» و همکاری مجدد با حسن فتحی، قسمتی از تواناییهای حسینی را نشان میدهد که تاکنون ندیده بودیم. ایفای این نقش ابتدا به مصطفی زمانی پیشنهادشده بود، اما حسینی با اصرار بر ایفای این نقش آن را به دست میآورد و با به نمایش گذاشتن همه ابعاد دوستداشتنی و نفرتانگیز این کاراکتر پیچیده، قباد را تبدیل به یکی از دوستداشتنیترین، شخصیتهای دوستنداشتنی تبدیل میکند.
حالا که فصل دوم «شهرزاد» تمامشده است و وعدههای اکران «خانه پدری» و «آشغالهای دوستداشتنی» هنوز رنگ واقعیت نگرفته است، قویاً به شما پیشنهاد میکنیم، «برادرم خسرو» را ببینید.حتی اگر این فیلم را در زمان اکران یا جشنواره سی و چهارم دیدهاید، یکبار دیگر آن را تماشا کنید و در جنون معصومانه خسرو غرق شوید.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
61