نگاهی به سیر فیلم‌سازی مسعود کیمیایی درگذر سال‌ها- بخش اول

فانوس رفاقت روشن نیست* مسعود کیمیایی را می‌توان یکی از مهم‌ترین چهره‌های سینمای ایران دانست که نه‌تنها شبیه به آنچه در کتاب‌های تاریخ سینما می‌نویسند از آغازگران موج نوی سینمای ایران بود، (البته به‌سختی می‌توان به تغییر مسیر سینمای ایران در پی انقلاب و از فیلمفارسی به شکل کنونی‌اش را «موج نو» خواند اصلاً!) که تأثیرات عمیق‌تری را بر فیلم‌سازان مهم ...

فانوس رفاقت روشن نیست*
مسعود کیمیایی را می‌توان یکی از مهم‌ترین چهره‌های سینمای ایران دانست که نه‌تنها شبیه به آنچه در کتاب‌های تاریخ سینما می‌نویسند از آغازگران موج نوی سینمای ایران بود، (البته به‌سختی می‌توان به تغییر مسیر سینمای ایران در پی انقلاب و از فیلمفارسی به شکل کنونی‌اش را «موج نو» خواند اصلاً!) که تأثیرات عمیق‌تری را بر فیلم‌سازان مهم دیگر و بر جریان اصلی سینمای ایران گذاشت. تأثیراتی که بعضاً خیلی متناقض با آثار و فضای فیلم‌های کیمیایی می‌نماید. دم‌دستی‌ترین نمونه‌اش که احتمالاً همه آن را به خاطر دارید همکاری او با عباس کیارستمی فقید و در آن سال‌ها جوان بود که نامش را برای اولین بارها در آثار کیمیایی و مثلاً در طراحی تیتراژ آثاری مانند «قیصر» می‌بینیم. سامان مقدم که امروز فیلم‌هایش رکورد فروش را می‌شکند و بسیاری از کارگردانان و عوامل سینمایی کارشان را با استاد شروع کرده‌اند و اکنون هرکدام مهره‌ای در سینمای ایران محسوب می‌شوند. هدیه تهرانی، از بزرگ‌ترین ستاره‌های زن سینمای پس از انقلاب اولین بار در فیلم «سلطان» مسعود کیمیایی بوده است که به شکل جدی به سینما معرفی‌شده‌اند و سکوی پرششان به ستاره شدن بوده است. هر طور بخواهید حساب کنید مسعود کیمیایی نه‌فقط به خاطر فیلم‌های متفاوت و همدلی برانگیزش یا نگاه مؤلف و سینمای خاص خودش که به‌واسطه همه تأثیرات ریزودرشت این‌چنینی بر جریان و آدم‌های سینمای ایران از بسیاری از فیلم‌سازان هم‌نسل و هم‌رده خود مهم‌تر است اما چرخ مضحک روزگار به شکلی چرخیده که امروز بیش از هر کارگردان دیگری از نسل خود در معرض اتهام و تمسخر قرار دارد و فراموش‌شده‌تر و تنهاتر از همه هم‌کیشان خود به فیلم‌سازی ادامه می‌دهد.
در این سه یادداشت به‌هم‌پیوسته اما قرار بر اینست که جدا از تأثیرات این‌چنینی و نقش مهم و با واسطه کیمیایی در سینمای ایران نگاهی گذرا به کارنامه سینمایی او بیندازیم. اینکه از کجا شروع کرده است با چه رویکردی جلو آمده و چطور متأثر از اتفاقات مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در طول سال‌های پس از انقلاب شکل فیلم‌سازی او تغییر کرده در عین اینکه زبان یگانه خود را همواره حفظ کرده است.
کارنامه فیلم‌سازی مسعود کیمیایی را می‌توان به‌طورکلی به سه دوره مختلف تقسیم کرد. دوره‌ی اول که مربوط به سال‌های قبل از انقلاب می‌شود. دوره دوم که پس از انقلاب و در سال‌های میانی جنگ تحمیلی آغازشده و تا اواسط دهه هفتاد و به شکل خاص روی کار آمدن دولت اصلاح‌طلب محمد خاتمی ادامه می‌یابد و دوره سوم که فیلم‌های متأخر او را شامل می‌شود.

مسعود کیمیایی، بهروز وثوقی و فرامرز قریبیان؛ صداگذاری فیلم گوزن‌ها

در هرکدام از این دوره‌ها ویژگی‌های خاص آن دوره و نگاه فیلم‌ساز را که آن دوره را از باقی او تمیز می‌دهند در کنار عادات و رسوم فیلم‌سازی خاص مؤلف می‌بینیم که حکم عناصر و موتیف‌هایی تکرارشونده در میان همه آثار کیمیایی را دارند.
از مهم‌ترین فیلم‌های دوره اول که اکثراً هم به اولین نمونه‌های جنبش موج نو سینمای ایران تعبیر می‌شوند، «گوزن‌ها» و «قیصر» را می‌توان نام برد. فیلم‌هایی که به‌روشنی موضع سیاسی فیلم‌ساز و رویکرد اعتراضی او را نسبت به رژیم حاضر در درون خود می‌پرورانند و ساخته‌شدن و تماشا شدنشان این جرئت را به بسیاری از فیلم‌سازان دیگر می‌دهد که دست از ساخت فیلمفارسی‌های سرگرم‌کننده و پوچ بردارند و کمی متفکرتر شوند. این چیزیست که احتمالاً درباره معروف‌ترین فیلم‌های کیمیایی یعنی «قیصر» و «گوزن‌ها» و همین موج نو به‌کرات در یادداشت‌ها یا منابع رسمی‌تر و تاریخ نگارانه به آن اشاره‌شده است؛ اما حقیقت اینجاست که نه فیلمفارسی‌ها به سیاقی که همواره در تاریخ از آن اسم برده شده سبکی پوچ، بی‌فکر و سطحی بوده است و نه فیلم‌های کیمیایی حکم خط باطلی بر این سبک فیلم‌سازی را دارد و نه اصلاً چیزی به نام “موج نوی سینمای ایران” اساساً تعبیری درست و عینی از وضعیت آن دوران سینمای ایران است!
موج نو و داستان‌هایش، فیلمفارسی‌ها و مضحکه کردن‌هایش، همگی بیشتر به یک سوءتفاهم تاریخی می‌مانند! بگذارید مختصری درباره “موج نو” در سینمای فرانسه حرف بزنیم که بر اساس آن نام موج نو به سینمای ایران هم اطلاق شده است. بعدازاینکه در جریان سینمای فرانسه کارگردانانی مانند ژان لوک گدار و تروفو اولین فیلم‌های خود را ساختند، چیزی حدود دویست فیلم‌ساز جوان، اولین فیلم‌هایشان را متأثر از فضا و مانیفست آثار خط‌شکنانی چون گدار، ساختند. این آمار به همین شکل و با افزایشی نسبی پیش رفت تا جایی که‌موج نو سینمای فرانسه توانست جهان را درنوردد و بر فیلم‌سازی بسیاری از فیلم‌سازان در سطح جهان تأثیر بگذارد و تأثیراتش در کشورهای جهان‌سومی به‌وضوح، حتی تا همین‌الان هم ادامه داشته باشد. وقتی از موج نو صحبت می‌کنیم از جنبشی تازه‌نفس و سراسری حرف می‌زنیم که افق‌های سینما را جابه‌جا می‌کند و شکلی جدید از فیلم‌سازی را چه در مرحله تولید و شکل ساخت فیلم، چه در فرم بصری و چه در مضمون آن بنا می‌نهد که ربط چندانی به‌پیش زمینه خود ندارد هرچند به آن وابسته است. آیا جریان جدید فیلم‌سازی بعد از انقلاب را می‌توان با چنین انقلابی مقایسه کرد یا حتی بدون هیچ مقایسه‌ای نام موج نو بر آن نهاد؟ درحالی‌که تنها اختلاف میان آن و سینمای قبل از آن در مضامین و حجاب و نام ستاره‌های روی پرده بوده است. فرق «قیصر» با یک فیلمفارسی مانند «گنج قارون» دقیقاً در چه چیزی است؟
نکته مهم دیگر نحوه خوانش فیلمفارسی‌هاست. هرگاه بخواهیم فیلمی را مسخره کنیم و بهش بخندیم آن را فیلمفارسی خطاب می‌کنیم؛ اما آیا واقعاً فیلمفارسی‌ها همین آثار مبتذل و بی‌پایه‌ای هستند که در ذهنمان از آن‌ها ساخته‌ایم؟ یا به عبارت بهتر رسانه‌ها و آکادمی‌های فیلم‌سازی در ذهنمان ساخته‌اند؟ معلوم است که نه! فیلمفارسی‌ها شاید آثار بدنه‌ای و سطحی نگرانه و یا کم کیفیت زیادی را در خود داشته باشند اما این نه به‌واسطه ذات فیلمفارسی که به‌واسطه صنعتی و تجاری بودن اصولی آن سینماست.

گوزن‌ها

این صنعت پویا و جنبنده و زنده فیلمفارسی بود که شبیه به هر شکل فیلم‌سازی صنعتی دیگر از هالیوود گرفته تا بالیوود، ترکیبی از آثار خوب و بد داشت و معمولاً هم شمار آثار سرگرم‌کننده‌اش بیشتر! اما تکلیف آثار ویژه فیلمفارسی‌ها چه می‌شود؟ مطابق با دسته‌بندی معمول و بها ندادن به آن‌ها، پس آثار شاخص و خوبی که شاید همپایشان را به‌سختی در سینمای نو ایران بتوانیم پیدا کنیم چه می‌شود؟ فیلم‌هایی مانند «بن‌بست» پرویز صیاد، «کندو» فریدون گله و…؟
حالا با ذکر این دو نکته مهم می‌توانیم برویم سر اصل مطلب! کیمیایی جوان و بااستعداد که در سال‌های شلوغ و تیره قبل از انقلاب اولین فیلم‌هایش را می‌ساخته و تازه در پی کشف سینما و جادوهایش بوده، با پس‌زمینه تئوریک و مطالعاتی روشن و پرباری که در اندیشه‌های چپ‌گرایانه و آزادی خواهانه داشته و روحیه مبارزه‌طلبانه‌اش با استبداد و طاغوت، فیلمفارسی‌ها را نه ملغی که به نقطه اوج و راس قله آن می‌رساند. «قیصر» و پنج سال جلوتر از آن «گوزن‌ها» تبلور بلوغ و اندیشه انقلابی در جهان فیلمفارسی‌هاست، همان‌طور که در زمان مشابه «کندو»، «دشنه» و «مهرگیاه» فریدون گله در چارچوبی متفاوت‌تر همین جایگاه را پیدا می‌کنند.

رضا موتوری

دوره اول فیلم‌سازی کیمیایی، دوره‌ای که در آن علاوه بر این دو فیلم همیشه مشهور تاریخ سینما، شماری از به‌یادماندنی‌ترین آثار خود فیلم‌ساز و فیلمفارسی‌ها را شامل می‌شود را می‌توان بی‌پرواترین و مخاطره انگیزترین دوره فیلم‌سازی استاد دانست.
دوره‌ای که کیمیایی بی‌خیال جهان عینی و مادی و بایدها و نبایدهایش، بدون اینکه به امنیت خود و تنگی نگاه دولتمردان در آن روزها فکر کند، شبیه به یک جوان انقلابی پر از شور و هیجان، شماری از رادیکال‌ترین فیلم‌هایش را می‌سازد: «رضا موتوری»، «داش آکل» و «غزل» را.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان