از سنتهای حسنهای که در فرهنگ اسلامی ایرانیان جا افتاده و همیشه به کار گرفته شده است، تکریم و بزرگداشت بزرگانی است که خدمات علمی گوناگونی به این مرز و بوم ارائه داده و باعث رشد علم و عظمت جامعه اسلامی در جهان گشتهاند. این سنت که از فطرت انسانی برمیخیزد با تعلیمات عالیه اسلامی ممزوج گشته و در فرهنگ ایران وارد شده و باعث گردیده دانشمندان علم و ادب و دین، در این کشور از موقعیت خاصی برخوردار باشند و الگوی جوانان دانش پژوه و همه عاشقان رشد و اعتلای علمی ایران قرار گیرند. این روش باعث میشود ویژگیهای بارز یک فرد که با افراد معمولی متفاوت است و استعداد، نبوغ و پشتکار فوق العادهای دارد، هرچه بیشتر به نمایش درآید و دیگران از این ویژگیها، الگوبرداری نموده و باعث رشد و تعالی خود گردند.
خصلت احترام به عالم و یا یک فرد فوق العاده نیز یک خصلت فطری است زیرا انسان در مقابل صفاتی که فاقد آن است سرتعظیم فرود میآورد. به همین دلیل انسان در مقابل عالمی که دریای علم است ناخودآگاه تعظیم میکند و در مقابل عارفی که سالهای سال به عبادت پرداخته و شبهای طولانی را به بیداری گذرانیده، احساس کوچکی میکند و ایثارگری را که برای دسترسی به اهدافش از جان خود میگذرد، تکریم مینماید.
در نهایت این ویژگی است که باعث میشود انسان به دنبال کسب علم برود و به مدارج عالیه علمی دست یابد. نویسنده، برگزاری کنگره بینالمللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران را که همزمان با آغاز دوازدهمین قرن وفات رازی است، در این راستا دانسته و به همین دلیل در ابتدا به معرفی مختصر محمدبن زکریا رازی پرداخته و پس از اشاره به آثار این عالم بزرگوار، دو اثر ارزشمند را مورد بررسی قرار میدهد.
ابوبکر محمدبن زکریای رازی که او را به عناوین گوناگون مانند جالینوس عرب، فیلسوف عرب، طبیب مارستانی، طبیب مسلمانان، علامه در علم اوائل خواندهاند، در غره شعبان سال 251 هجری مطابق با 865 میلادی در ری به دنیا آمد. این شهر که در آن زمان مرکز علم و دانشمندان و بزرگان بود، از مفاخر بلاد اسلام به شمار میرفت. از دوران جوانی این دانشمند اطلاع دقیقی در دست نیست، عدهای گفتهاند در این دوران به زرگری و صرافی او را به علم کیمیا کشیده است تا با آن بتواند گوهر فلزات را دگرگون سازد. در نتیجه ممارست در این فن و نزدیکی به آتش و بویهای تند، چشمهای او دچار آفت شده و برای معالجه به چشم پزشک مراجعه میکند. چشم پزشک برای معالجه پانصد دینار از او درخواست نموده که ناچار به پرداخت میشود و با خود میگوید کیمیای واقعی علم طب است نه آنکه تو بدان مشغولی و پس از آن از علم کیمیا دوری جسته و به علم طب میپردازد.
اکثر مورخان معتقدند رازی تحصیل طب و فلسفه را در سن چهل سالگی آغاز کرده و آنچه باعث رشد و شکوفایی او در این علوم گردیده، نبوغ و پشتکارش بوده است. یکی از همشهریان رازی نقل میکند که او هیچ وقت کاغذ و قلم از دستش نمیافتاد و از فرط علم دوستی به گونهای مطالعه میکرد که اگر خواب فرا گرفت، کتاب بیفتد و او بیدار میشود و به مطالعه ادامه دهد.
بغداد در زمان رازی مرکز علم و دانش و دانشگاههای پزشکی بود. در آنجا مترجمان زبردست، آثار علمی یونانی را به سریانی و عربی ترجمه کرده و بدین جهت منابع علمی زیادی در دسترس محققان قرار میگرفت. رازی برای استفاده از این موقعیت و کسب علوم پزشکی و فلسفی عازم بغداد شد. در بغداد ریاست بیمارستان معتضدی را به عهده گرفت و پس از آنکه به اوج علمی خود دست یافت و شهرتش جهانگیر شد. برای مدتی به زادگاه خود، ری مراجعت نمود و تصدی بیمارستانی را در آنجا به عهده گرفت. رازی در ری دانشجویان فراوانی داشته که از محضر او استفاده میبردند. رازی در پایان عمر به بیماری کاتاراکت مبتلا گشته و حاضر به معالجه نمیشود و بالاخره در پنجم شعبان سال 313 هجری در شهر ری در سن 62 سالگی (به سال قمری) و 60 سالگی (به سال شمسی) از دنیا میرود.
آثار و تألیفات بجا مانده از رازی به قدری متعدد و متنوع است که باعث شگفتی میشود. زیرا این همه اثر در موضوعات گوناگون از عمر طبیعی یک انسان بیشتر است، خصوصاً که در مورد رازی گفته میشود کارهای اساسی را از سن 40 سالگی به بعد شروع کرده است. نتیجه اینکه چندصد کتاب در موضوعات مختلف، در حدود 20 سال نوشته شده که این به معجزه بیشتر شباهت دارد تا یک مسئله طبیعی.
آنچه مسلم است عشق و علاقه رازی به تحصیل علم و کوشش فراوان شبانه روزی او همراه با نبوغ و استعداد خارقالعادهاش، نقش اساسی در رشد و تعالی او داشته است.
رازی درباره کوششهای شبانهروزی خود در کتاب السیره الفلسفیه چنین میگوید:
«اما علاقه من به دانش، آنان که معاشر من بودهاند، میدانند و دیدهاند که چگونه از ایام جوانی تاکنون عمر خود را وقف آن کردهام تا آنجا که اگر چنین اتفاق میافتاد که کتابی را نخوانده و یا دانشمندی را ملاقات نکرده بودم، تا از این کار فراغت نمییافتم، به امر دیگر نمیپرداختم. حوصله و جهد من در مطلب دانش تا آن حد بود که در یک فن بخصوص، به خط ریز بیش از بیست هزار ورقه مطلب نوشته و پانزده سال از عمر خود را، شب و روز در تألیف جامع کبیر (حاوی) صرف کردهام و بر اثر همین کار قوه بینائیم را ضعف دست داده و عضله دستم گرفتار سستی شده و از خواندن و نوشتن محرومم ساخته است. با این حال از طلب باز نماندهام و پیوسته به یاری این و آن میخوانم و بر دست ایشان مینویسم».
دانشمندان مختلف تعداد آثار و تألیفات رازی را مختلف نقل کردهاند. ابوریحان بیرونی متوفی به سال 440 هجری تألیفات رازی را به صورت زیر تقسیمبندی موضوعی نموده است:
56 کتاب در طب، 33 کتاب در طبیعیات، 7 کتاب در منطق، 10 کتاب در ریاضیات و نجوم، 7 کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، 17 کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، 6 کتاب در مافوق الطبیعه، 14 کتاب در الهیات، 22 کتاب در کیمیا، 2 کتاب در کفریات و 10 کتاب در فنون مختلفه که مجموع آن 184 کتاب میشود.
مأخذ دیگر کتابهای رازی «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» ابن ابیاصیبعه از پزشکان قرن هفتم است که او 238 کتاب برای رازی نقل میکند.
با توجه به تعدد کتابهای مکتوب توسط رازی که حتی ذکر نام آنها در این مقاله میسر نیست، به معروفترین کتب رازی در علم طب اشاره میکنیم و این بخش را به پایان میبریم.
معروفترین کتب رازی در علم طب عبارتند از: الحاوی، المنصوری، المرشد، الطب الملوکی، من لایحضره الطبیب، الجدری و الحصبه و برء الساعه.
مطلب جالب توجه اینکه فقیه عالیمقام شیعه شیخ صدوق نام کتاب معروف خود «من لایحضره الفقیه» را از نام کتاب من لایحضره الطبیب اقتباس نموده است.
دانشمندان در گذشته بیماریها را به دو دسته مهم تقسیم میکردند: بیماریهای بدن و بیماریهای قلب، به عبارت دیگر امراض الابدان و مرض القلوب، بررسی و درمان بیماریهای مربوط به اعضاء و جوارج بدن نیازمند علم پزشکی و طبیبی حاذق است، در صورتی که درمان بیماریهای قلبی یا نفسی علم اخلاق و عالمی متخلق به خلقیات حسنه میطلبد.
از آنجا که رازی در هر دو زمینه فوق دارای تألیفاتی است، دو اثر او را مورد بررسی قرار میدهیم کتاب من لایحضره الطبیب که در مورد مرض الابدان است، مربوط به زمانی است که بیمار به پزشک دسترسی ندارد و میبایست خود درمانی کند.
استاد محمدبن زکریای رازی در مقدمه کتاب علت تحریر آن را چنین بیان میدارد:
«مردی بزرگوار، دانشمند و خیرخواه از من تقاضا کرد مطلبی خلاصه راجع به معالجه بیماریها، بوسیله نوشیدنیها و خوراکیهایی که در دسترس همه قرار دارد و مورد شناخت همگان است، تحریر نمایم و در بعضی موارد که نیاز به مصرف دارویی هست، آن را به صورت ساده معرفی کنم تا امکان استفاده برای عموم فراهم آید. اکنون این رساله تدوین گردیده و از خدای عزوجل خواستارم که ثواب آنرا بدلیل حسن نیت و خدمت به مردم به اینجانب عطا فرماید...».
در آن زمان که تدوین فصول کتب پزشکی بر مبنای ساختمان بدن انسان و از بالا به پائین انجام میشد. رازی نیز این روش را در تنظیم مطالب کتاب من لایحضره الطبیب به کار گرفت و فصلبندی آن را از سر شروع کرده، سپس به طرف اندامهای تحتانی میرود. این کتاب مشتمل بر سی و هفت فصل بوده که از سردرد و درمان آن شروع میشود و با معالجه مسمومیت با سموم معدنی و گیاهی به پایان میرسد.
سرفصلهای مهم کتاب من لایحضره الطبیب به شرح زیر است:
سردرد، فلج، لقوه، رعشه، صرع، مالیخولیا، سرسام، فراموشی و اختلال در تفکر و حافظه، بیماریهای چشم و بیماریهای گوش، بیماریهای لبها، دهان و دندان، بیماریهای حلق وخفگی، خناق و گرفتگی صدا، زکام، بیماریهای سینه و حجاب حاجز، سل و سرفه، کمی و زیادی شیر، بیماریهای معده، درد و طپش قلب، چاقی و لاغری، درد کبد، بیماریهای طحال، استسقا، نفخ شکم، سوء هضم و زخم معده، معالجه بواسیر و نواسیر، قولنجها، سنگ کلیه و مثانه، سوزش ادرار و ادرار خونی، پرادراری، سختی در ادرار کردن، اختلال در قوه به و زیادی احتلام، قاعدگی و بیماریهای رحم و آبستنی، ورم بیضه و آلت تناسلی و فتق، درد مفاصل و درد عرق النسا (سیاتیک) و نقرس واریس و داءالفیل، کمردرد کهنه، زیبایی و چیزهایی مربوط به ظاهر بدن، عقرب گزیدگی و نیش رتیل و مارگزیدگی و گاز گرفتگی سگها و نیش زنبور، تبها و بالاخره مسمومیت با سموم گیاهی و معدنی.
برای آشنایی بیشتر با نسخههایی که توسط استاد محمدبن زکریای رازی در کتاب من لایحضره الطبیب تجویز گردیده است، به ذکر یک نمونه که مربوط به بیماریهای کبد و معالجه آنهاست، میپردازیم. رازی در این مورد چنین میگوید: برای دردهای گرم کبد، انار ترش و آب کاسنی و آب تاجریزی (انگور روباه) به صورت شیره کشیده و جوشانده همراه با سکنجبین شکری مفید است. رازی میگوید: برای افرادی که کبدهای گرم دارند غذاها، میوهها و بقول خشک کننده، انار ترش، زرشک، توت شامی، ریباس، انجره، اهال (جمع اهاله، پیه گداخته در روغنها و نان خورشی از قسم روغن)، سرکه، روغن زیتون با آب انار به شرطی که در آن خردل نباشد و کاسنی برای بیشتر دردهای کبد مفید است. رازی همچنین معتقد است برای افرادی که یرقان دارند، ماهیهای کوچک کباب شده یا آش سرکه و اهال مخصوصاً اگر با گوشت گاو چربی گرفته و بدون شیر و چاشنیها و ادویه باشد، مفید است.
محمدبن زکریای رازی در زمینه مرض القلوب یا بیماریهای نفسی کتاب طب روحانی را به رشته تحریر در آورده است. در این کتاب برای درمان بیماریهای نفسی اصطلاحاتی چون زم الهوی (مهار کردن نفس) و ذم الهوی (نکوهش هوای نفس) به کار رفته است. کتاب طب روحانی شامل بیست فصل بوده که فصول بطور خلاصه مورد اشاره قرار میگیرد.
فصل اول کتاب در فضیلت و ستایش عقل است که به اینگونه توسط رازی شرح میشود:
«خرد از بزرگترین مواهب خدا برماست و هیچ چیز نیست که در سودرسانی و بهره بخشی بر آن سرآید. با خرد بر چهارپایان ناگویا برتری یافتهایم. چنانکه بر آنان چیرگی ممیرزیم و آنان را به کام خود میگردانیم و با شیوههایی که هم برای ما و هم برای آنها سودبخش است بر آنان غلبه و حکومت میکنیم. پزشکی با همه سودهایی که برای تن دارد و تمام فنون دیگر که به ما فایده میرساند در پرتو خرد ما را حاصل آمده است. با خرد به امور غامض و چیزهایی که از ما نهان و پوشیده بوده است، پی بردهایم. بر روی هم خرد چیزی است که بی آن وضع چارپایان و کودکان و دیوانگان خواهد بود. هیچگاه نباید هوی را بر خود چیرگی دهیم، زیرا هوی آفت و مایه تیرگی خرد است و آن را از سنت، راه، غایت و راست روی خود میراند و خردمند را از رشد و آنچه صلاح حال اوست باز میدارد. برعکس باید هوی را ریاضت دهیم، خوارش کنیم و وادارش سازیم که از امر و نهی خرد فرمان برد.
فصل دوم کتاب، اختصاص به سرکوبی هوای نفس و جلوگیری از امیال آن دارد. در این فصل رازی چنین میگوید:
«آنچه برای نیل به مقصود ما در این کتاب مهمتر و والاتر و سودمندتر میباشد، سرکوبی هوی است و مخالفت با طبعهایی که در غالب موارد پیش میآیند، و ورزش نفس برای وصول این منظور و برانگیختن نفس به سوی هدف. زیرا نخستین برتری مردم بر چارپایان همین است. یعنی ملکه اراده و صدور فعل پس از تأمل. هوی و طبع همواره ما را وامیدارند که لذات حال را بجوئیم بیآنکه درباره عاقبت کار اندیشه کنیم».
فصل سوم که بسیار مختصر است مربوط به عوارض نکوهیده نفس میباشد.
در فصل چهارم تحت عنوان: در شناختن مرد عیبهای خود را «فی تعرف الرجل عیوب نفسه» رازی چنین میگوید: چون هر یک از ما نفس خود را دوست میدارد و کنشهای خویشتن را پسندیده و شایسته میداند، قدرت آن را ندارد که هواهای خود را وازند، یا با دیده خرد محض و پاک به خوها و رفتار خود بنگرد. از اینرو نمیتواند عیبها و زشتیهای اندرون خود را آشکار سازد و چون بر اینها آگاهی نمییابد، پس نمیتواند سرکوبشان کند. بنابراین باید در این زمینه به مردی خردمند رجوع کند و از وی بخواهد و در خواهش خود تأکید ورزد که او را از معایبی که در او میبیند، آگاه سازد. هرگاه مردی در چنین راهی بخرامد، هیچ یک از عیبهایش هرچند ناچیز و نهان باشد از او پنهان نمیماند».
رازی در فصل پنجم عنوان «در عشق و دوستی خلاصه سخن در لذت» را مطرح مینماید و در باب لذت میگوید «کسانی که ورزش علمی نیافتهاند تصور میکنند که لذت خالص است و با رنج مشوب نیست در حالیکه چنین نمیباشد، بلکه لذت به میزان رنجی که در نتیجه خروج از حالت طبیعی اتفاق میافتد، به آدمی دست میدهد».
در فصل ششم رازی بحث عجب را عنوان کرده و علت این عارضه را این میداند که آدمی خود را افزون از آنچه هست تصور میکند. او معتقد است برای درمان این درد باید انسان سنجش خوبیها و بدیهای خود را به دیگران واگذارد.
رازی در فصل هفتم «حسد» را مورد بررسی قرار داده و آن را نتیجه بخل و شر میداند و میگوید فرق میان شریر و خیر اینست که اولی از مضار دیگران لذت و از سود آنان رنج میبرد و دومی بالعکس. در فصل هشتم که درباره غضب و خشم است رازی چنین میگوید: غضب در آدمی نهاده شده تا بوسیله آن از موذی انتقام گیرد و این عارضه هرگاه از حد خود تجاوز کند، به طوریکه خرد در برابر آن نادیده گردد، بسا که زیان آن بر خشم گیرنده سختتر و بیشتر است از آنکه مورد خشم واقع شده است.
او سپس از جالینوس نقل میکند که گفته است: مادرش هرگاه باز کردن قفلی بر او دمیشوار مینمود از شدت خشم بر قفل میجست و آن را به دندان میگرفت. فصل نهم درباره دروغ و دور افکندن آن است. رازی دروغ را از عوارض پست میداند که در نتیجه غلبه هوی پیدا میشود و جز پشیمانی و اندوه ثمری ندارد. او فقط دروغی را که باعث نجات جان کسی میشود تجویز میکند.
در فصل دهم تا شانزدهم عناوینی چون بخل، فکر و نگرانی زاید و زیانآور، اندوه و حرص مطرح شده است.
فصل هفدهم در باب کسب مال و اندوختن و هزینه کردن و رعایت اعتدال در آن است.
فصل هیجدهم درباره طلب مراتب و درجات دنیوی است. رازی معتقد است که ما باید با دیده عقل عاری از شائبه هوی به تنقل حالات و مراتبی بنگریم و ببینیم که آیا آن مرحله بالاتر به کوشش و جهدی که در راه رسیدن به آن صرف میشود، میارزد یا نه، او معتقد است که هوی در این مورد آدمی را وادار به رنجی میکند که چند برابر لذتی است که متحملاً به دست خواهد آمد.
«در سیرت فاضله» فصل نوزدهم کتاب است. رازی در این فصل چنین میگوید «سیرتی که افاضل و فیلسوفان بر آن رفتار نموده و بر آن گذشتهاند، اجمالاً عبارت است از عدل و بزرگواری با مردم و استشعار عفت و رحمت و خیرخواهی برای همه و کوشش در تأمین سود برای همه مگر درباره کسانی که ظلم و جور آشکار میکنند و در فساد سیاست و تجویز محرمات میکوشند. سیرت فاضله آنست که آدمی با رفتار به آن از مردم در امان باشد و محبت آنان را به خود جلب نماید و این دو امر به وسیله بکار بردن عدل و عفت و رحمت و خیرخواهی حاصل میشود».
رازی فصل آخر کتاب را به موضوع «ترس از مرگ حالتی بهتر و نیکوتر دارد، ترس او از مرگ مرتفع میشود. آنان که از مرگ و ترس وحشت دارند هر بار که مرگ را در نظر خود مجسم سازند به آنان مرگی دست میدهد و در مدتی دراز ممکن است دچار مرگهای متعدد بشوند. پس بهتر است و نیکوتر آنست که نفس انسانی با لطف و حیلت، این اندوه و ترس را از خود دور سازد».
در پایان ذکر نکتهای مهم را ضروری میدانم و آن اینکه بیشتر کتابهای فلسفی رازی در نتیجه تعصب و تکفیر و حوادث روزگار از بین رفته است اما خوشبختانه چند کتاب از او درباره اخلاق به یادگار مانده که مهمترین آنها «طب روحانی» است.
پینوشتها:
1- دکتری داروسازی و مدیر مسئول نشریه علمی رازی
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.