آیا کسی میتواند به خواستههای خانوادهاش احترام بگذارد و درعینحال رؤیاهایش را دنبال کند؟ این سؤال، ایدهی اصلی پشت انیمیشن جالب «کوکو» Coco از استودیو انیمیشن پیکسار Pixar Animation Studios است. شخصیت اصلی داستان میگوئل ریورا Miguel Rivera گیتاریست فوقالعادهای است که رؤیای مشهور شدن را در سر دارد، اما متوجه میشود سرنوشتش این است که آرزوهایش را به خاطر خانوادهی مکزیکیاش فراموش کند، خانوادهای که به خاطر دلایلی که ریشه در گذشته دارند او را از لذت بردن و یا دنبال کردن موسیقی منع کردهاند.
اینچنین منعی برای تماشاگران «کوکو» وجود ندارد، بلکه آنها در طول فیلم با آهنگسازی مایکل جاکینو Michael Giacchino همراه شده و چندین آهنگ سنتی مکزیکی و چند آهنگ مخصوص این فیلم که البته خیلی بهیادماندنی نیستند (بهترین آهنگ این فیلم به طرز عجیبی “مرا به یاد آر “ “Remember Me” نام دارد) را گوش میدهند.
«کوکو» اولین فیلم موفق کمپانی پیکسار با شخصیت اصلیای غیر سفیدپوست، به کارگردانی لی آنکریچ Lee Unkrich با همان شور و تخیلی که در «داستان اسباببازی 3» Toy Story 3 به کار گرفته بود، ساختهشده است. دستیار کارگردان این فیلم آدرین مولینا Adrian Molina است که فیلمنامهی آن را به همراه متیو آلدریچ Matthew Aldrich نوشته است. این فیلم که اصول ثابت این کمپانی را که تا قبل از این شامل طرحی تکراری از ماهیهای سخنگو، اسباببازیهای حساس و ماشینهایی همانند انسان میشد را زیر پا گذاشته است.
میگوئل با نواختن گیتار ارنستو Ernesto خودش را در دنیای مردگان مییابد، جایی که مردگان- اسکلتهایی که راه میروند و صحبت میکنند- در حال آمادهسازی برای دیدار با خانوادههایشان در دنیای دیگر هستند. درنتیجه «کوکو» ماجراجویی طولانیاش را در این نسخهی فریبنده و با رنگهای صورتی و بنفش هادس (پادشاه سرزمین اشباح یا جهان زیرزمینی در اساطیر یونانی) است که میگوئل با لباس کلاهدار قرمزش در اصل همان اورفئوس (شاعر و آوازهخوان افسانهای اساطیر یونان) است.
با اینکه به نظر برای فیلمی مناسب هشت سال به بالا زیادی تاریک میآید، اشارههای غمانگیز و بذلهگوییهای فیلمنامه بیشترین تأثیر را داشتهاند. بچهها وقتیکه میگوئل متوجه میشود بندبند بدنش در حال تبدیلشدن به اسکلت است و در صورتی تا صبح راهی برای برگشت به سرزمین زندهها پیدا نکند میمیرد، ممکن است خوشحال شوند. برای این کار او باید رضایت اجدادش را داشته باشد که با توجه به اینکه هیچکدام از آنها نمیخواهند او قبل از اینکه با منعشان برای موسیقی موافقت کند به دنیای زندهها بازگردد، کار سختی است.
چیز دیگری که در این فیلم شاهدش هستیم کمبود تنوع در طراحی شخصیتهاست. «کوکو» همانند فیلمهای قبلی مثل «عروس مرده» Corpse Bride و «کتاب زندگی» The Book of Life نشان میدهد که اسکلتها موجوداتی نیستند که خیلی احساساتشان را نشان دهند. بهجز استثنا مادربزرگ مادربزرگش ماما ایملدا Mamá Imelda، بقیه فامیل میگوئل غیرقابل تشخیص و بیروح به نظر میرسند.
قسمتهای اکشن فیلم بهجا و بهموقعاند و همراه آنها موسیقی فیلم و پایان فیلم مطمئناً اشک شما را در خواهد آورد. سؤالی که در ابتدا برایمان ایجادشده بود- آیا کسی میتواند به خواستههایش احترام بگذارد و درعینحال رؤیاهایش را دنبال کند؟ – با آنچنان مهارت و نبوغی پاسخ داده میشود که شما را به این فکر میندازد که این سؤال در اصل سؤالی پوچ بوده است.
اینها نظرات منتقد لسآنجلستایمز Los Angeles Times دربارهی فیلم بود، خلاصهای از نظرات دیگر منتقدین را در زیر بخوانید:
«کوکو» نظر سورن اندرسن Soren Andersen منتقد سیاتل تایمز The Seattle Times را جلب کرده است: این فیلم موفقیتی برای پیکسار است. تصویرهای مسحورکننده به همراه داستانگویی پیچیده و عمیقاً تأثیرگذار، نشانههای بهترین فیلمهای انیمیشین استودیویی هستند که «کوکو» تمام این نشانهها را در خود دارد که درنتیجه این فیلم را در کنار «بالا» Up و مجموعه فیلمهای «داستان اسباببازی» Toy Story به یکی از بهترین فیلمهای این کمپانی تبدیل میکند.
مایکل رچتشفن Michael Rechtshaffen از هالیوود ریپورتر The Hollywood Reporter نیز نظر مشابهی دارد: این فیلم فوقالعاده علاوه بر اینکه پیامی جهانی در مورد ارتباط خانواده را میرساند، موفق میشود حین پیوستن به رسمهای فولکرولیک عاری از سانسور و بدون استفاده از شخصیتهای سفیدپوست (اتفاقی که معمولاً برخورد آمریکایی با ریشههای فرهنگی را مشخص میکند) تصاویری خوشرنگ و صداگذاری فوقالعاده را که توسط گروه صداگذارانی که بیشتر آنها را بازیگران مکزیکی و لاتین تشکیل میدهد انجامشده است، به همراه داشته باشد.دیوید اهرلیچ David Ehrlich منتقد ایندیوایر Indiewire نوشته است: تا آخر فیلم چشمهایتان از دیدن این زرقوبرق بصری آنقدر خسته شده است که دیگر گوشهایتان متوجه آهنگهای زیبای آخر فیلم نمیشود. «کوکو» ما را در موقعیت متناقضی رها میکند و پایانی مناسب برای فیلمی دارد که در آن پیکسار در دوراهیهای آشنایش گیرکرده است و نمیداند چطور میراثش را مدیریت کند. بااینوجود با دیدن این فیلم متوجه شدیم پیکسار هنوز هم حرفی برای گفتن دارد.
لیاگرینبرت Leah Greenblatt منتقد انترتینمنت ویکلی Entertainment Weekly فکر میکند این فیلم جادویی غیرقابلانکار و چندین لحظهی الهامبخش پیکسار خالص را به همراه دارد، اما وضوح داستانگویی فیلم اغلب هماهنگ با چرخش آشفتهی رنگها و فرهنگ بر روی پردهی سینما نیست و همچنین موسیقی فیلم همخوانی زیادی ندارد و با توجه به نقش کلیدی که موسیقی برای این فیلم بازی میکند موضوعی ناراحتکننده است.
«کوکو» اما در جلب نظر منتقد تمپا بی تایمز Tampa Bay Times استیو پرسل Steve Persall موفق نبوده است:
«کوکو» اتفاقی است که منتظر رخ دادن است، فیلمی در مورد فرهنگی رنگارنگ که کمتر نشانی از آن را در سایر فیلمها میبینیم، به همراه آهنگهایی جذاب است. آنچنان آبرومند است که شور و حال را تا حدی از فیلم میگیرد. فیلم «کوکو» همانند پینیاتایی (نوعی جعبه که در جشنهای اسپانیاییزبانها استفاده میشود که متشکل از یک محفظه مقوایی رنگارنگ محتوی شکلات و شیرینی است که سقف آویزان شده و کودکان با چوب به آن میزنند تا اینکه جعبه پاره شود و شکلات و نقلونبات از آن پایین بریزد) است که پاره میشود اما هیچی از درون آن به بیرون نمیریزد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
0