ب) تأیید روایى
آن چه به عنوان معارف دینى معرفى مى شود، زمانى ارزشمند است که از سرچشمه زلال وحى نشأت گرفته باشد. به همین جهت، ملاصدرا که خود نیز به همین نکته اعتقاد دارد، هر جا معارف بلند الهى را بیان مى کند، با تحلیلى که از آیات قرآن و روایات دارد، براى تأیید کلام خود از آنها یارى مى جوید. به عنوان نمونه موارد ذیل ذکر مى گردد:
1 - ملاصدرا در بیان فرق بین «اسلام» و «ایمان» مى گوید:
«اسلام، همان اقرار زبانى به وسیله شهادتین است و این، غیر از ایمان است و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، حکم به ایمان کسى نمى کرد، مگر اینکه حقیقتاً آن را دریابد.»26
او مؤید این مطلب را داستان حارثه انصارى ذکر مى کند که وقتى ادعا کرد که من حقیقتاً مؤمن هستم، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم سئوال کرد: «حقیقت ایمانت چیست؟». وى پاسخ داد: «اهل بهشت را مى بینم که به دیدار یکدیگر مى روند، و اهل آتش را مى بینم که در نوبت ایستاده اند، و عرش پروردگارم را آشکار مى بینم» بعد از آن، پیامبر ایمان او را تأیید کرد و به او فرمود: ملازم آن باش.27
بعد از این نتیجه مى گیرد که اگر کسى به آخرت اقرار کند، چشم بصیرت او باز مى شود و روز آخرت را به گونه اى مشاهده مى کند که گویى الآن برپاست.28
2 - صدرالمتألهین، «تقوى» را به معناى دورى جستن از زیادى هاى حلال مى داند، با این شرح که «تقوى»، یعنى دورى جستن از آنچه که موجب ترس ضرر در دین شود.
آن چه موجب ترس ضرر در دین شود، دو قسم است: یکى حرام خالص و دیگرى، زیادى هاى حلال. پس، کسى که مى خواهد در امر دینش ایمن باشد، باید از زیادى هاى حلال بپرهیز تا در حرام واقعى نیفتد.29
او جهت تأیید مطلب خود، به حدیث مشهورى از رسول خدا استناد مى کند که فرموده: «انما سمّى المتقون المتقین لترکهم ما لا بأس به حذراً عما به بأس»:30 «پرهیزکاران را متقى مى نامند؛ زیرا آنچه را که گناه هم ندارد، ترک مى کنند تا از گناه برحذر باشند.»
3 - ملاصدرا، مردم را به سه دسته تقسیم مى کند: دسته اول، اهل دنیا؛ مانند چهارپایان که اهل حس هستند. دسته دوم، اهل آخرت که صالحان و اهل اعتقاد از روى اعتقاد ظنى و خیالى هستند. دسته سوم نیز عارفان به خدا، ملائکه، کتاب، پیامبران خدا و روز قیامت هستند.31
او این حدیث را مؤید خود قرار داده است که مى فرماید:
«الدنیا حرام على أهل الآخرة، و الآخرة حرام على اهل الدنیا، هما حرامان على اهل اللَّه تعالى».32
اینها نمونههایى از تأیید روایى بود که ملاصدرا براى کلام خویش آورده است تا نشان دهد هر کلامى، زمانى ارزش ارائه مى یابد که مورد تأیید معصومانعلیهم السلام قرار گیرد.
ج) نقد استدلال هاى روایى دیگران
مهم ترین ابزارهاى تحقیق در معارف دینى، آیات قرآن و احادیث معصومانعلیهم السلام هستند. محقق علوم دینى، معمولا از این دو وسیله براى اثبات مدعاى خود استفاده مى کند. حال اگر کسى نخواهد نظریه محققى را نقد کند، اگر مورد استدلال به آیه قرآن باشد، مى تواند در دلالت آیه براى مدعایش خدشه کرد، و اگر روایت باشد، از سه راه مى توان نظریه وى را نقد کرد:
اول: اشکال در سند روایت؛ دوم: اشکال در دلالت روایت براى اثبات مدعا؛ سوم: ارائه روایات و آیات مکمل با آن و جمع آن ها با یکدیگر به گونه اى که موجب خدشه در استدلال براى مدعاى طرف مقابل شود.33
ملاصدرا در مواردى که مى خواهد نظریه دیگران را نقد کند، از این سه روش استفاده مىکند. اکنون نمونه هایى از سه موارد مذکور:
1 - اشکال سندى
بحثى مطرح شده است که: آیا انبیا بالاترند یا ملائکه؟ آنها که مى گویند انبیا بالاترند، ده دلیل براى ادعاى خود آورده اند. ملاصدرا بعد از بیان هر دلیلى، پاسخ آن را ذکر کرده است. دلیل نهم و دهم آنها، روایت است. در دلیل نهم، روایتى در باره شب معراج آمده است که: «ان جبرئیل أخذ برکاب محمد، حتى أرکبه البراق لیلة المعراج، و لما وصل الى بعض المقامات تخلف منه جبرئیل و قال: لو دنوت أنملة لاحترقت.»34
«در شب معراج، جبرئیل در رکاب حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم بود تا او را سوار بر براق کرد، وقتى به یکى از مراحل رسید، جبرئیل در آن جا باقى ماند و گفت: اگر به اندازه سر انگشتى نزدیک مى شدم، آتش مى گرفتم.»
در دلیل دهم نیز این روایت از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نقل شده که: «قال: ان لى وزیرین فى السماء و أشار الى جبرئیل و میکائیل» «فرمود: من دو وزیر در آسمان دارم و به جبرئیل و میکائیل اشاره کرد.»35
ملاصدرا، درباره روایت اول مى گوید: پاسخ داده شده که این، خبر واحد است. درباره دلیل دوم نیز مى گوید: پاسخ داده شده که ثبوت این حدیث و صحت آن، منع شده است.36
بنابراین، او در سند این دو حدیث خدشه وارد کرده است.
2 - اشکال در دلالت حدیث
ممکن است کسى براى مدعاى خود، روایاتى بیاورد که از نظر سند، مشکلى نداشته باشند؛ اما دلالت آنها بر مدعا، قابل خدشه باشد. یکى از نمونه هاى مربوط به این موضوع که ملاصدرا از آن بحث کرده، این است که برخى، علم کلام را بدعت مى شمارند و براى این مدعا به سه روایت تمسک جسته اند:
1. «تفکّروا فى الخلق و لاتفکّروا فى الخالق»37 «درباره خلق، تفکّر کنید و در باره خالق، تفکّر نکنید.»
2. «علیکم بدین العجائز»38 «بر شما باد به دین و روش پیرزنان.»
3. «اذا ذکر القدر فأمسکوا»39: «وقتى از قدر صحبت مى شود، دست نگه دارید.»
با توجه به این روایات، چون در علم کلام در باره خالق سخن گفته مى شود و از مسائلى همچون قضا و قدر بحث مى شود، باید از آن دورى جست؛ اما ملاصدرا به این روایات پاسخ مى دهد و در باره حدیث اول مى گوید که در این جا امر به تفکّر در خلق شده است تا به وسیله آن به شناخت خالق برسیم. پس این روایت به سود ماست، نه به ضرر ما. اما حدیث دوم، به تعبیر ملاصدرا مرادش این است که در همه جا کارها را به خدا تفویض کنیم و به او اعتماد داشته باشیم. در باره حدیث سوم هم مى گوید: استدلال به آن ضعیف است؛ زیرا نهى از یک موضوع جزئى، دلالت بر این که از همه مسائل نهى شده باشد نمى کند؛ همچنین امر به امساک، غیر از نهى از نظر و تدبّر است.40
3. روایت مکمل
یکى از مواردى که ملاصدرا به نقد و بررسى روایات پرداخته، این است که عده اى با مشاهده یکى دو عبارت در باره موضوعى، اظهار نظر نموده و نظر حقیقى ارائه مى کنند. به عنوان نمونه، در روایت: «من قال لااله الا اللَّه، دخل الجنة»،41 «کسى که لااله الااللَّه بگوید، داخل بهشت مىشود.» برخى با توجه به این روایت گفته اند که اقرار به کلمه توحید، مانع وارد شدن به جهنم است. ملاصدرا در جواب این عده مى گوید:
«تمسک به این روایت براى مدعایشان ضعیف است؛ زیرا این حدیث، خلود در آتش را نفى مى کند، نه دخول در آتش را. تنها ایمان قوى مانع دخول در آتش است. بنابراین، روایات در شناخت معارف دینى مى توانند مکمل هم باشند و معناى دقیق ترى را ارائه دهند».42
دیدگاه ملاصدرا در باره روایات و چگونگى برخورد با آنها
قبلاً گفته شد که از نظر ملاصدرا، تنها راه رسیدن به علوم حقیقى و حقایق ایمانى، قرآن و روایات است. در مرحله عمل نیز استناد فراوان او به کلام معصومانعلیهم السلام روشن شد. اکنون به ذکر نکاتى در باره نظر آن حکیم فرزانه نسبت به روایات و چگونگى برخورد وى با آنها مى پردازیم.
الف. از ویژگى هاى ملاصدرا در برخورد با آیات و روایات، این است که اعتقاد دارد مقتضاى دین و دیانت این است که مسلمان، آیات و روایات را تنها به همان صورت و هیئتى که آمده است، معنا کند و باید به همان ظاهرى که از طرف پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و ائمهعلیهم السلام و دیگر بزرگان دینى رسیده، اکتفا کرد.43
با همین ویژگى و اعتقاد، در ذیل آیه «سبح للَّه ما فى السماوات والارض» (حدید /1) آیات هم سیاق را مى آورد و سپس مى گوید:
«داستان تسبیح گفتن سنگریزه در دست پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و شنیدن و شنواندن آن، امر مشهورى است و راویان، آن را ذکر کرده اند و در نزد اکثر مردم، مورد تصدیق است. همچنین این مسأله با روایت ابن مسعود تأیید مى شود که گفت: «با رسول خدا به اطراف مکه رفتیم. هیچ سنگ و درختى با پیامبر خدا رو به رو نمى شد، مگر این که مى گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه! و امثال این ماجرا در روایات، بسیار است... بنابراین، براى عدول از ظاهر این روایاتى که در نزد صاحبان کشف و شهود و صاحبان ایمان و تسلیم مقبول است، وجهى وجود ندارد.»44
ب. ملاک پذیرش روایت: از برخى نوشته هاى صدرالمتألهین دو مورد از ملاک هاى پذیرش روایت به دست مى آید:
اول: درستى محتواى حدیث: اهل حدیث، میزان صحت و ضعف روایات را در ثقه و یا ضعیف بودن راوى مى دانند؛ اما از نظر ملاصدرا، ملاک محتواى آن است که اگر مورد تأیید اهل کشف باشد، پذیرفته مى شود، هر چند سند آن ضعیف باشد. لذا، هنگام بیان یکى از روایات مىگوید:
«در حدیثى که در نزد اهل کشف صحیح است - هر چند که در نزد اهل حدیث به سبب ضعف راوى، طریق آن ثابت نشده است - پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فرموده: اگر در سخنانتان زیاده گویى نبود و قلبهاىتان به چیزى آلوده نشده بود، هر چه من مىدیدم شما مىدیدید و هر چه مى شنیدم، شما هم مى شنیدید.45
دوم: صحت سند و عدم مانع عقلى براى پذیرش: از نظر ملاصدرا اگر تعداد منقول از راه صحیح به حدى باشد که موجب اطمینان شود، اگر محتواى آن مخالف عقل نباشد، آن روایت پذیرفته مى شود. مثلا او به وسیله روایات صحیح و قوى السند که از راه درست از ائمهعلیهم السلام رسیده و یا از بزرگان از اهل بیت نقل کرده اند، حق بودن «رجعت» را مى پذیرد و مىگوید: عقل نیز «رجعت» را منع نمى کند؛ زیرا زنده شدن مردگان به اذن الهى، به دست پیامبرانى همچون عیسى و شمعونعلیهما السلام واقع شده است.46
ج. روایات بدون مدرک: یکى از نکات مورد توجه در مشرب تفسیرى ملاصدرا این است که در بسیارى موارد مشاهده مى شود که او براى تأیید مطلب خود به جملاتى به عنوان روایت استشهاد کرده است که در هیچ یک از کتب روایى فریقین یافت نمى شود. بعضى از این موارد به عنوان حدیث قدسى یا حدیث معصومانعلیهم السلام معرفى شده است و این در حالى است که بعضاً حدیث نیستند و فقط بر سر زبان ها به عنوان حدیث مشهور و معروف شده اند. به عنوان نمونه:
1. «لولاک لما خلقت الافلاک»47: اگر تو نبودى، فلک ها را نمى آفریدم».
2. «أنین المذنبین أحب الىّ من زجل المسبّحین»48: «ناله گنهکاران در نزد من از صداى تسبیح تسبیح کنندگان، محبوبتر است».
3. «قلب المؤمن عزّ لى»49: «قلب مؤمن براى من عزیز است.»
صدرالمتألهین، همه این موارد را در تفسیر خود نقل نموده، در حالى که در کتب روایى اثرى از آن ها دیده نمى شود.
این توضیح لازم است که ممکن است آنچه به عنوان حدیث قدسى ذکر شده، جملاتى باشد که در کتب عرفا آمده و پس از مدتى به عنوان حدیث منقول از معصومانعلیهم السلام مشهور شده است. بعضى از این موارد نیز ممکن است جملاتى باشند که از مجموع چند حدیث، اصطیاد شدهاند؛ گرچه با آن الفاظ، حدیثى نداشته باشیم. بعضى دیگر نیز به دلیل عدم دسترسى به منابع دست اول، از کتب غیر معتبر اخذ شده اند و ملاصدرا به سبب درستى و استوارى محتوایشان به صدور آنها از معصومانعلیهم السلام مطمئن شده و آنها را نقل کرده است.
نتیجه
با توجه به آن چه ذکر گردید، به خوبى اهتمام و توجه ملاصدرا به عنوان مفسّرى گران قدر به احادیث و ذکر آنها در خلال تفسیر آیات قرآنى، روشن مى گردد. به طور کلى، موارد کاربرد احادیث در تفسیر ملاصدرا را مى توان چنین برشمرد:
1. استناد به روایات براى تفسیر آیات قرآنى.
2. مواردى که ملاصدرا، روایات داراى توضیح و اسرار معنایى را ذکر مى نماید.
3. روایاتى که با بیان آنها در باره محتوا و معانى شان مى پردازند.
پی نوشت ها :
26. همان، 79/2.
27. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 174/7.
28. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 207/5.
29. همان، 54/2.
30. نورى، حسین، مستدرک الوسائل، 267/11.
31. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 102/4.
32. ابن ابى جمهور، عوالى اللئالى، قم، چاپخانه سیدالشهداء، 1403 ه.ق، 119/4.
33. ر.ک:مجله تخصصى علوم حدیث، سال چهارم، شماره سوم، /57 - 60.
34. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 382/18.
35. متقى المهندى، على، کنزالعمال، 563/11.
36. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 54/3.
37. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 348/54.
38. همان، 135/69.
39. همان، 277/55.
40. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 82/2.
41. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 13/3.
42. ملاصدرا، همان، 326-327/3.
43. همان، 166/6.
44. ملاصدرا، تفسیرالقرآن الکریم، 147/6.
45. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، مقدمه و تصحیح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1362 ه.ش، /12.
46. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 91/5.
47. همان، 133/4 و 155/6.
48. همان، 55/3 و 94/6.
49. همان، 155/7.
منبع: www.maarefquran.org