0
کارگردان : فریدون جیرانی
نویسندگان : فریدون جیرانی
بازیگران : نوید محمدزاده، الناز شاکردوست، پردیس احمدیه، غلامحسین لطفى، احسان امانى، اسدالله یکتا. با هنرمندى ماهایا پطروسیان، پولاد کیمیایى
خلاصه داستان : مسعود (نوید محمدزاده)، همسرش (پردیس احمدیه) را که دچار تنشهای عصبی شده است به تیمارستان میبرد و ...

|

|
فریدون جیرانی از کهنهکارهای سینمای ایران بهحساب میآید. سالها فیلمنامهنویسی و کارگردانی و تولید آثاری که گاه با تحسین روبهرو شدهاند و گاه به یک ناامیدی بزرگ منجر شدهاند از او چهرهای ساخته است که نمیتوان از تاریخ سینمای ایران حذفش کرد. جیرانی کارگردان تنوعطلبی بهحساب میآید و از ابتدا تاکنون ژانرها و فضاهای مختلفی را تجربه کرده است. از تحسینشدهترین فیلمش «قرمز» که درامی پرتنش با مایههای روانشناسانه بود گرفته تا درام جنایی «آب و آتش» و کمدیهایی مانند «صورتی» و «خواب زدهها» که نشان دادند کمدی ژانر مناسبی برای او نیست. با وجود این میزان گوناگونی در کارنامهٔ او باز هم تماشای آخرین اثرش «خفگی» به یک غافلگیری کامل منجر شده است. میتوان فیلم را بهعنوان یک درام جنایی با مایههای ترسناک تعریف کرد. مؤلفههای متنیِ اثر شباهتهای قابل لمسی با فیلمهای قبلی او دارند. نگاه فیلمساز به انسانها و روابط رمانتیک در بستر پریشانیهای روحی روانیِ شخصیتها تا حدودی «قرمز» را به یاد میآورد. همچنین مرکزیت دادن به یک جنایت در مسیر داستان از شگردهایی است که در فیلمهایی مانند «آب وآتش» و «سالاد فصل» دیده شده است اما مؤلفههای اجراییِ «خفگی» باعث شدهاند با فیلمی کاملاً متفاوت روبهرو شویم.
داستان فیلم با حضور مسعود (نوید محمد زاده) در تیمارستان آغاز میشود. او همسرش نسیم (پردیس احمدیه) را به دلیل تنشهای عصبی شدید به آنجا آورده است. دلیل بههمریختگی نسیم به عنصر پنهان داستان تبدیل میشود و روایتهای متفاوت باعث میشوند نوعی تردید پیرامون ماجرا شکل گرفته و داستان حالتی معمایی پیدا کند. سرپرست تیمارستان که مشرقی (الناز شاکر دوست) نام دارد در راه کشف این راز وارد زندگی مسعود و نسیم میشود و حوادث بعدی فیلم را رقم میزند. فضایی که فیلمساز برای روایت این داستان انتخاب کرده بهشدت متفاوت از تجربههای قبلی خود و حتی متفاوت از تجربههای اینچنینی در سینمای ایران است. «خفگی» به شکل سیاهوسفید فیلمبرداری شده و همهٔ تصاویرش فاقد رنگ هستند. بازی با نور و سایه باعث شده صحنههای مربوط به تیمارستان ظاهری وهمانگیز و مرموز پیدا کنند و دلهره به شکلی ممتد در تمام محیط دیده شود. کار به اینجا ختم نشده است و ویژگیهای سینمای وحشت در طرح بصری فیلم کاملاً مشهود هستند. تیمارستان در مکانی سردسیر و دور از شهر قرار گرفته و غبار همهٔ پنجرهها را پوشانده است. دیوارها رنگ و رو رفته و پوسیده و سالنها خالی از رفتوآمد تصویر شدهاند. گویی غیر از نسیم هیچ بیماری در این مکان حضور ندارد. حتی در صداگذاری هم این هماهنگی به چشم میخورد. سکوت مطلق حاکم بر محیط تیمارستان تأکید بر تنهایی و دورافتادگی را دوچندان کرده است و صدای آزار دهندهٔ لولاها و به هم خوردن درها در چنین فضایی بیش از هر چیز پررنگ جلوه میکند. بنابراین با یک فرم اجرایی بسیار سنگین و قابل توجه روبهرو هستیم. فرمی که اتفاقاً بسیار جذاب و فکر شده پیادهسازی شده است و همانطور که ذکر شد تقریباً از تمام مؤلفههای سینمایی به شکلی همراستا با هدف خود که خلق فضای وحشت است استفاده میکند.
اما داستانی که در این چارچوب اجرایی سنگین روایت میشود در بخشهای زیادی از فیلم ناهماهنگ و بیربط به نظر میرسد. برای مثال چند سکانس در فیلم وجود دارد که زندگی شخصی مشرقی در آنها روایت میشود. خردهپیرنگی که برای مشرقی نوشته شده این است که او یک دختر تنها و در آرزوی یافتن مرد است و به پیشنهاد دوستش به دیدن یک پیرمرد پولدار میرود. پیرمرد مورد نظر در سکانس بعدی نمایش داده میشود درحالیکه شمایل یک بازاری پولپرست را دارد و سر بیمو و سبیلهای پرپشتش حالتی کاریکاتور گونه ایجاد کردهاند! واقعن چطور میشود چنین خردهپیرنگی را کنار آن فضای وهمانگیز تیمارستان گذاشت؟ بدتر این است که فضاسازی و اجرا برای هر دو بخش یکسان است! بنابراین در بخشهایی از فیلم آشفتگی خیلی عجیبی به چشم میخورد که به کل جدیتِ داستان را از بین برده و ارتباط مخاطب را با فضا قطع میکند. بازیها در فیلم بسیار سرد و خشک ارائه شده است. احتمالن چنین تصمیمی به شکل عامدانه از سوی فیلمساز مطرح شده اما دو مشکل در نتیجهٔ نهایی دیده میشود. به نظر میرسد محمد زاده و شاکر دوست که وزنههای سنگینتر فیلم هستند درک دقیقی از سردی حاکم بر فیلم و نحوهٔ انعکاس آن در بازی خود نداشتهاند. تنها چیزی که شاهد آن هستیم بازی نکردن است. در واقع این دو بازیگر از انجام هر حرکتی در چهره و بدن خود خودداری کردهاند و به تختترین شکل ممکن در مقابل دوربین قرار گرفته و جملات را بیان میکنند. از طرف دیگر فضای تیرهوتار فیلم خودبهخود حالتی کسالتبار ایجاد میکند و مکثهای فراوان فیلمساز بر نماهای ساکن و سکوتهای بین شخصیتها باعث شده ریتم بیش از حد کند شده و در لحظات خاصی به توقف روایی فیلم بیانجامد. همنشینی این شکل از نقشآفرینی با مؤلفههای ذکر شده میتواند به سادگی مخاطب را کلافه کند.
این میزان بیتوجهی به جذابیتهای روایی در فیلمی از فریدون جیرانی کمی عجیب به نظر میرسد. البته فیلم در حدود بیست دقیقه آغازین داستانگویی را درست و بهجا شروع میکند. بدون تلف کردن وقت شخصیتهای اصلی و موقعیتی که نسبت به هم دارند را معرفی میکند و گره اصلی هم در همین دقایق ابتدایی ایجاد میشود. اما زمانی که زندگی شخصی مسعود و مشرقی موضوع روایت میشود همهچیز از دست رفته به نظر میرسد. گویی ملودرامهای سطحی گذشته فیلمساز ناگهان در وسط این فیلم هم پدیدار میشوند و در چارچوب اجرایی که هیچ ربطی به آنها ندارد جای میگیرند. همین آشفتگی باعث شده تجربهٔ جدید جیرانی در اکثر لحظات غیر قابل قبول جلوه کند و غیر از فضاسازیِ کاملاً متفاوت و منحصربهفردش چیزی برای عرضه نداشته باشد.
منتقد: دانیال حسینی