حرکت حبّی و انسان کامل(از نگاه عرفان)-(۴)

فنا، حرکت حبّی و انسان کامل   قوس صعود بر مبنای سیر حبّی از پایین‌ترین مرتبة وجود، یعنی قوه و استعداد محض (هیولی)، آغاز می‌گیرد، سپس به ماده و از آن به جماد و گیاه و حیوان می‌رسد و در نهایت از مسیر انسان به مجردات راه می‌یابد و با پیمودن مدارج تجرد به فراتر از تجرد و در پایان به مقام اطلاق و مطلق وجود، تقرب می‌یابد

حرکت حبّی و انسان کامل(از نگاه عرفان)-(4)

فنا، حرکت حبّی و انسان کامل
 

قوس صعود بر مبنای سیر حبّی از پایین‌ترین مرتبة وجود، یعنی قوه و استعداد محض (هیولی)، آغاز می‌گیرد، سپس به ماده و از آن به جماد و گیاه و حیوان می‌رسد و در نهایت از مسیر انسان به مجردات راه می‌یابد و با پیمودن مدارج تجرد به فراتر از تجرد و در پایان به مقام اطلاق و مطلق وجود، تقرب می‌یابد. در این سیر، تعینات، حدود و مرزها و شکل‌های گوناگون، یکی پس از دیگری شکسته شده، «کثرت» به «وحدت» می‌گراید. اهل معرفت این دگرگونی‌ها را «فنا»، «تولد ثانوی» و... می‌نامند (یثربی، 1374: 428). پس آرمان حرکتِ حبّی و صعودی «فناء فی الله» خواهد بود. از آنجا که «مظهر جامع حق» همة ابواب سلوک را گذرانده و بالفعل واجد تمام مراتب کمال است، پیش از برپایی قیامت و کوچ اجباری از کثرت به وحدت، فنا را تجربه کرده، مراتب چندگانة فنای افعال، صفات و ذات را پشت سر نهاده است. وی در حق فانی است و دیگر کثرات، تکویناً، فانی در وی‌اند که در نهایت همه چیز در ذات خود، فانی و مستهلک در حق بوده، تمام کمالاتِ هستی ملک حضرت اله هستند. قرآن با اشاره به گوشه‌ای از این حقیقت، در شرح قیامت می‌گوید: خداوند می‌پرسد «لمن الملک الیوم؛ امروز سلطنت و قدرت از آن کیست؟ (غافر: 16) و چون وحدت و قهاریتِ حق حکومت اطلاقی خویش را گسترده و هرچه غیر حق را در بطون و فنای محض فروبرده است، کسی نیست تا پاسخ دهد. خود پاسخ می‌دهد: «لله الواحد القهار؛ فرمان‌روایی، ویژة خدای یگانة مقتدر است (غافر: 16). اکنون نیز کثرات مقهور و مستهلک در ذات حق‌اند و وحدت مطلقه بر ما‌سوی‌الله سیطرة تام دارد؛ اما حجاب‌ها مانع از تماشای دولت پرشکوه حضرت دوست‌اند. فنای کثرات و سلطنت بی‌مرز وحدت ذاتی، اینک نیز در هستی جریان دارد؛ ولی
چشـم باید که باشد شه‌شناس
تا شناسد پادشاه در هر لباس
اهل معنا این شکوه و دولت را در حیات دنیایی می‌یابند و دیگران در حیات اخروی.
آری! کاروان راهیان کوی دوست، کاروان فناست و به سوی فنا؛ به فنا، به «خویشتن» اصلی، به وطن، به نیستان، به حقیقت هستی، به بریدن از غربت و بیگانگی‌ها و پندار وجود (یثربی، 1374: 428ـ430). جهت حرکت این کاروان از نمود است به بود، از هجران به وصال، از ماهیت به هویت، از کثرت به وحدت، و از ممات به حیات.
حرکت حبّی و حیات و شعور
حرکت حبّی، بدون حیات و شعورِ کثرات تصور نمی‌پذیرد. درک و شعور لازمة قطعی عشق است. از دید عرفان، جهانْ سراسر زنده‌ و سمیع و بصیر است (حسن‌زاده آملی، 1378: 63). قرآن مجید و روایات نیز به این ویژگی تصریح کرده‌اند. قرآن فراوان از تسبیح و عبادت و معرفتِ موجودات سخن می‌راند: «وإن من شیءٍ الّا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم» (اسراء: 44). هویداست که تسبیح و عبادت، مشروط بر حیات و ادراک است. برخی احادیث نیز می‌گویند در غم شهادت امام حسین(ع) ماهیان دریا و پرندگان آسمان گریستند. در زیارت عاشورا آمده است اندوه مصیبت امام حسین(ع) بر آسمان‌ها و اهلش سنگینی می‌کند. دسته‌ای نیز شرط آفرینش موجودات را پذیرش ولایت و محبت اهل بیت عصمت(ع) معرفی کرده‌اند. این همه بر حیات، شعور، علم و دیگر کمالات وجودی برای موجودات دلالت دارند. چنان‌که از برخی اولیا نقل شده است که گیاهان زنده‌اند و حرف می‌زنند و خواص خود را باز می‌گویند (محمدی ری‌شهری، 1381: 104). به تصریح قرآن کریم، انسان‌های عادی این حقیقت را نمی‌یابند (شجاعی، 1376: 17).
مولانا به زبان شعر، این مهم را چنین وامی‌گوید:
جــمله ذرات عالــم در نـهان
با تــو می‌گویند روزان و شبــان
ما سمیعیـم و بصیریم و هُشیم
با شمـا نامــحرمان ما خامُشیــم
مـحرم جان جمادان کی شوید
چون شما سوی جمادی می‌روید
از جمادی در جهان جان روید
غـلغل اجــزای عالــم بشنویــد

معشوق عالمیان
 

«حائز انسانیتِ بالفعل»، شمع جمع هستی است که خیل خلایق، پروانه‌وار، به گردش می‌چرخند. این محبت در طول حبّ به خداست نه در عرض آن و با عشق محبوب سرمدی متحد است و از مصادیق آن به شمار می‌آید. موجودات از این جهت شیفتة انسان کامل‌اند که وی مظهر جامع و آینة تمام‌نمای حقیقت هستی است و حسن و جمال هستی مطلق را نمایش می‌دهد. تمام اسما و صفات حق تعالی را می‌توان در وجودش نگریست و اینْ شیفتگی برمی‌انگیزد. وساطتِ فیضِ همه‌جانبه‌اش نیز آفریدگان را مدیون و مجذوب و ثناگویش می‌سازد. این را می‌تواند تحلیلی از «مقام محمود» انسان کامل به شمار آورد.
سابقة عشق و دلدادگی تکوین‌نشینان به «برترین مظهر الاهی» بس دیرین است و به عهد ازل بازمی‌گردد؛ پیش از آنکه پا در جهان خاکی گذارند. محبت آفریدگان به حجت الاهی، فطری و ذاتی آنهاست؛ زیرا رابطة «ظاهر و مظهر» رابطه‌ای ریشه‌ای و ناگسستنی، بلکه نوعی اتحاد است. تاروپود هر مظهری از اصل و حقیقت آن تنیده شده است. «حقیقت» جان است و «رقیقت» جسم. «حقیقت» اصل ممکنات است و مظاهر شدیدترین نیاز را بدان دارند. البته این حبّ دو سویه است و از طرف انسان نیز نسبت به مظاهر و خلایق، حبّ و کشش وجود دارد؛ چون موجودات از آثار و کمالات او شمرده می‌شوند.
خلایق از نیروها و سربازان «خلیفة حق»‌اند. او جان است و دیگرانْ جسم. حضور احاطی و قیومی وی در نهاد و باطن هر مظهری، پررنگ‌تر و مؤثرتر از حضور مظهر برای خویش است. از این رو هر موجودی پیش از آنکه به خود تعلق داشته باشد، ملک و قلمرو تصرف و ولایت ولی الله خواهد بود. هر موجودی، در مرتبة نخست و اصیل، از آنِ انسان کامل است و در مرتبة دوم و به عرَض، به خود تعلق دارد. بدیهی است که همین نسبت به گونة اصیل و ذاتی میان انسان کامل و سایر کثرات از یک سو با مبدأ هستی از دیگر سو نیز برقرار است. انسان و مجموعة ممکنات، ملک حق و عین ربط به وی هستند. تمام هویت و اعتبار کثرات، اسناد و ربط آنان به مالک هستی است و نه جز آن.
کتاب‌نامه
قرآن مجید.
صحیفة سجادیه.
آشتیانی، سید جلال‌الدین (1375)، شرح مقدمه قیصری، چاپ چهارم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن‌سینا، ابوعلی حسین (1375)، الاشارات و التنبیهات، قم: نشر البلاغة.
ابن‌عربی، محی‌الدین (1408)، الفتوحات المکیة، تحقیق عثمان یحیی، القاهره: المکتبة العربیة.
ابن‌فناری، حمزه (1384)، مصباح الانس، تهران: نشر مولی.
امام خمینی، سید‌روح‌الله (1376)، مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.
ـــــــــــــ (1362)، شرح دعاء السحر، تهران: النشر العلمی و الثقافی.
ــــــــــــــ (1378)، التعلیقة علی الفوائید الرضویة، الثانی، قم: مؤسسه تنظیم و نشر الآثار.
جوادی آملی، عبدالله (1380)، تسنیم، قم: اسراء.
حسن‌زاده آملی، حسن (1380)، انسان در عرف عرفان، تهران: سروش.
رحیمیان، سعید (1376)، تجلی و ظهور در عرفان نظری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
شجاعی، محمد (1376)، معاد، چاپ دوم، تهران: شرکت سهامی انتشار.
الشیرازی، صدرالدین (1423)، الحکمة المتعالیة، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
عابدی، احمد (1374)، «حرکت حبّی»، نامة مفید، شمارة دوم.
فیض کاشانی، ملامحسن (بی‌تا)، کلمات مکنونه، تهران: انتشارات فراهانی.
قمی، عباس (1374)، کلیات مفاتیح الجنان، قم: تعاونی ناشران قم.
قیصری، داود (1416)، شرح فصوص الحکم، قم: انوار الهدی.
مجلسی، محمدباقر (1403)، بحارالانوار، بیروت: الوفاء.
محمدی ری‌شهری، محمد (1381)، کیمیای محبت، چاپ یازدهم، قم: دارالحدیث.
مولوی، جلال‌الدین محمد (1382)، مثنوی معنوی، چاپ پانزدهم، تهران: طلوع.
همایی، محمد (1376)، مولوی‌نامه، چاپ نهم، تهران: نشر هما.
یثربی، سیدیحیی (1374)، عرفان نظری، چاپ دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

منبع: www.urd.ac.ir
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر