شهید عارف الحسینی در قامت یک پدر
گفت و گو با حجت الاسلام سید علی عارف الحسینی
جایگاه شیعه در پاکستان پس از رهبری پدرتان چقدر ارتقا پیدا کرد و جایگاه کنونی شیعه ، حتی پس از 20 سال که از شهادت ایشان می گذرد ، تا چه حد مرهون فعالیت های ایشان است؟
قبل از رهبری ابوی ما ، شیعیان از لحاظ سیاسی فاقد مرکزیت و بسیار پراکنده بودند ، کما اینکه الان از نظر جغرافیائی پراکنده هستند ، آن زمان از لحاظ سیاسی و فرهنگی ، احزاب مختلف پاکستان پراکنده بودند ، یعنی عده ای با «حزب مردم» ذوالفقار علی بوتو و بعضی از احزاب دیگر بودند و من حیث الشیعه و با عنوان شیعه ، حزبی نبود که بتواند از حقوق شیعه دفاع کند. ابوی ما بعد از رهبریشان با مشورت و کسب تائید از اکثریت علمای منتفذ شیعه پاکستان وارد صحنه سیاست شدند و «حزب نهضت جعفری» به عنوان یک حزب سیاسی پاکستان معرفی شد و در تمام معاملات سیاسی ، نظری داشتند و برخورد می کردند. بعد از ابوی ما هم مردم به خاطر انسجامی که در زمان ایشان بود و به خاطر رهبری ایشان ، باز به «حزب نهضت جعفری» پیوستند و الان هم که حدود 21 سال از شهادت ابوی می گذرد، اکثریت مردمی که به این جنبش و حزب وابسته هستند ، به خاطر فعالیت های ابوی ماست.
به نظر می رسد پس از 21 سال از شهادت مرحوم والد، محبوبیت و جایگاهی که ایشان در زمان رهبری داشت ، در رهبران دیگر به آن شکل ادامه پیدا نکرد. علت آن چه بود؟ آیا شیوه رهبری ایشان این گونه اقتضا می کرد؟ یا شخصیت ایشان به گونه ای بود که این محبوبیت در دیگران ادامه پیدا نکرد؟
هم شیوه رهبری ایشان به نحوی بود که مقبول عوام بود و هم شخصیت ذاتی ایشان و همچنین اقتضای زمان بود. شیعیان از طرف دولت با برنامه ریزی های منظم و نه فقط از طرف یک عده عوام و به نام وهابیت ، روبرو بودند و دولت هم نهایت سعی را بر نفوذ وهابیت و از بین بردن سایر فرقه ها داشت و مردم احتیاج به وحدت و انسجام داشتند و این هم موجب شد که ایشان بتواند در آن زمان رهبری شایسته ای داشته باشد. مردم وقتی از ایشان دلسوزی دیدند و مشاهده کردند که ایشان دارد در پاکستان برای شیعه کار می کند و زحمت می کشد و سعی ندارد خودش را مطرح کند ، بلکه سعی دارد مشکلات شیعیان را حل کند ، به ایشان عشق و علاقه داشتند که حالا در بعضی وجود ندارد.
این چهره عام ایشان بود. حالا به جنبه های شخصی تری از منش و شخصیت ایشان بپردازیم. ویژگی های رفتاری ایشان در عرصه تربیت فرزندان چگونه بود؟ واقعیت این است که به خاطر نقش رسانه ها و سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی ، مهار تربیت فرزندان تا حدودی از دست پدر و مادرها خارج شده است. شیوه های تربیتی ایشان و ایجاد ارتباط صمیمانه با فرزندان چگونه بود؟
ایشان در زمانی که در شهر پاراچنار بودیم که یک منطقه شیعی هست ، از لحاظ تربیتی ارتباط کمتری با ما داشتند ، هم به خاطر اینکه سن ما کم بود و این اقتضا را نمی کرد ، هم به لحاظ اینکه طبیعتا کسی که در یک جامعه صددرصد شیعی زندگی می کند ، با کسی که با یک جامعه صددرصد سنی سرو کار دارد ، فرق دارد ، لذا وقتی ما به پیشاور آمدیم ، توجه ایشان به تربیت ما بیشتر شد ، سئوال می کردند ، امر و نهی می کردند که این کار را بکنید ، فلان کار را نکنید ، می پرسیدند ، می دیدند با چه کسانی در ارتباط هستیم ، درس مدرسه ما را می دیدند که خصوصا از لحاظ اعتقادی منحرف نباشد. کتاب های درسی ما را مطالعه می کردند و می گفتند این مطلب غلط است ، این را یاد نگیر و بیشتر تلاش تربیتی ایشان در مورد فرزندان زمانی بود که ما به پیشاور آمدیم. البته ایشان از یک جهت هم ناراحت بودند ، چون وقتی به پیشاور آمدیم و مسئولیت رهبری را به عهده گرفتند ، می گفتند که نمی توانم خوب به تربیت فرزندانم برسم ، ولی در مدتی که در پیشاور بودند و به مسافرت نمی رفتند ، اوقات خود را صرف تربیت ما می کردند. البته ایشان در 4/5 سالی که رهبر بودند ، نصف وقتشان به مسافرت به شهرهای دیگر می گذشت. ایشان مخصوصا در چند ماه آخر ما را همراه خودشان می بردند تا عملا مسائلی را به ما یاد بدهند و از نظر تربیتی با ما صحبت می کردند.
در دورانی که پدر رهبر شیعیان پاکستان بودند ، چه فضائی برای خانواده شما ایجاد شده بود و چه تفاوت هائی با سایر بچه ها داشتید؟
طبیعی است که نگاه دیگران متفاوت بود. خصوصا در مدرسه ، همکلاسی های ما که از مذاهب مختلف بودند ، وقتی این موضوع را می دانستند ، نگاه ها و برخوردهایشان خیلی فرق می کرد. بعضی ها نگاه منتقدانه داشتند ، بعضی ها نگاه مهربانانه داشتند و این امر بسیار طبیعی بود و خود ما هم برخوردهائی داشتیم. به هر حال برخوردها نسبت به قبل از رهبری ابوی با ما فرق می کرد ، ولی ما در آن زمان مشکل عمده ای نداشتیم و محیط مثل الان نبود که از جهت امنیتی و از جهت تنفری که الان وجود دارد ، طبیعتا منتسبین به علما و بزرگان شیعه و خانواده ها و فرزندانشان با مشکلات عدیده ای مواجه هستند. مثلا اخوی های ما که الان در پاکستان زندگی می کنند ، به شدت با مشکلات مواجه هستند و آن هم به خاطر جو تنفری است که در کل پاکستان به راه افتاده و از لحاظ امنیتی وضعیت را بسیار برای شیعیان مشکل کرده است ، ولی ما از این جهت مشکلی نداشتیم.
شما در روز شهادت ابوی ، همراه ایشان بودید. خاطره آن روز را نقل کنید.
چند روز پیش از شهادت ایشان ، به شهر پاراچنار رفتیم ، ولی من همراه ایشان به پیشاور نرفتم و دو روز بعد برگشتم و سه چهار روز آخر را در مدرسه ای که ابوی تاسیس کردند و در همان جا هم شهید شدند ، با ایشان بودم. آن شب من و اخوی بزرگم محمد ، با پدرمان در یک اتاق بودیم و فقط ما سه نفر در آن اتاق خوابیده بودیم. صبح اخوی مرا از خواب بیدار کردند و گفتند چنین چیزی اتفاق افتاده.
شما متوجه نشدید؟
خیر ، من متوجه نشدم. اخوی متوجه شده بود و وقتی ما از اتاق بیرون آمدیم ، در آخرین لحظاتی که ابوی مجروح بودند و قادر به سخن گفتن نبودند ، چند دقیقه ای ایشان را دیدیم که فقط به ما نگاه می کردند و بعد هم که ایشان را به بیمارستان بردند و در راه شهید شدند.
با اطلاعاتی که در آن زمان داشتید و اطلاعات تکمیلی که بعدها پیدا کردید ، کیفیت ترور را چگونه می بینید؟
در آن زمان ابوی ما هم از اینکه سیستمی امنیتی برای خود ایجاد کنند ، امتناع می کردند و هم از جهت اینکه امکانات چندانی در اختیارشان نبود، این کار میسر نبود. ایشان با امکانات بسیار پائینی زندگی می کردند. عده زیادی می گفتند و اخبار زیادی هم می رسید که برای شما خطر هست ، ولی ایشان چندان توجهی نداشتند و می گفتند من نمی توانم این کارها را بکنم. اگر مرگ من نوشته شده باشد ، خواهد رسید، بدون اینکه کسی بتواند از من دفاع کند. کمترین سیستم دفاعی برای حفاظت از ایشان وجود نداشت و هیچ کس ، حتی ابوی ما هم نبود و در سفرهای زیادی که می رفتند ، حتی محافظ هم نداشتند. در اغلب موارد راننده ابوی ما هم با خود اسلحه حمل نمی کرد ، لذا با ساده ترین روش ها و اطلاعات کمی توانستند ایشان را در مدرسه که در آن زمان در و دیواری هم نداشت و در دست تعمیر بود ، بعد از نماز صبح ترور کردند. ترور ایشان بسیار ساده بود و اگر زودتر از اینها هم می خواستند کاری بکنند ، می توانستند و مشکلی برای کسی نبود.
آیا هویت قاتلان معلوم شد؟
این قضیه تبدیل به جریان سیاسی پیچیده ای شد و دادگاه هم در آخرالامر به اصل قضیه نپرداخت. افرادی را دستگیر و بعدهم آزاد کرد. بنای دولت بر این نبود که به اصل منشأ برسد.
فکر می کنید در حال حاضر اگر بخواهند پیگیری کنند، می توانند به نتیجه برسند یا زمینه های آن کلا از بین رفته است؟
الان بسیاری از آن افراد مرده اند و اصلا نیستند ، لذا تحقیق و رسیدن به حقیقت ،در حال حاضر بسیار مشکل است. از آنجا که قضیه امنیتی و سیاسی بوده ، بعید است که حالا اگر دادگاه صالحه ای هم تشکیل شود ، بتواند به اصل حقیقت برسد.
چشم انداز آینده شیعیان پاکستان را با توجه به وضعیت کنونی چگونه می بینید؟
در تاریخ پاکستان پیوسته شیعیان با مشکلات مواجه بوده اند ، ولی با روش های مختلف و با الطاف الهی از این بحران ها خارج شده اند. الان هم بحرانی که در پاکستان آمده ، برای تشیع بحران سنگینی است ، ولی با اشارات و نشانه هائی که دیده می شود ، هم از جهت دولت پاکستان و هم از جهت نگاه بین المللی به این قضیه ، وهابی ها و تندروهای مسلح سلفی جایگاه نظامی و سیاسی قوی در آینده پاکستان نخواهند داشت و لذا چشم انداز آینده شیعیان پاکستان ، چشم انداز مثبتی است و گرچه مدتی طول می کشد تا آثار موج وهابی گری و طالبانی گری شکسته شود ، ولی چشم انداز خوبی در برابر آنها نیست. اینها در پاکستان از لحاظ سیاسی ، بدون حکمت و تدبیر حرکت کردند و همیشه با خشونت کار کرده اند و اکثریت مردم پاکستان اعم از شیعه و سنی ، این جهت را قبول ندارند ، لذا بسیاری از سیاسیون پاکستان هم به این نکته اذعان دارند که اینها در نقشه آینده پاکستان هیچ جایگاهی ندارند.
به هر حال فضای پاکستان در چند دهه اخیر نشان داده که برای پذیرش اینها استعداد زیادی دارد. آیا این استعداد در مردم است یا در سیاست های حاکم بر پاکستان ؟ به عبارت دیگر آیا حاکمیت این را تحمیل می کند و یا پاکستان به لحاظ بافت جمعیتی و اعتقادی ، آمادگی پذیرش این معنا را دارد؟
پاکستان یک جامعه دینی متعصب دارد و شاید شما در اتفاقاتی که مربوط به جهان اسلامی می شود ، این را درک کرده باشید. برای مثال در قضیه سلمان رشدی ، اولین مخالفت با کتاب او از پاکستان شروع شد و در ایران اصلا کسی از این کتاب خبر نداشت که در آنجا تظاهرات شد و به سفارت امریکا حمله کردند و در قضایای دیگر هم ، مردم پاکستان قطع نظر از دولتشان ، نسبت به جهان اسلام و مسائل اسلامی ، حساسیت فوق العاده دارند و این حساسیت زیاد و این غیرت که از جهاتی مثبت و از جهاتی منفی است ، باعث شده است که عده ای از این غیرت فوق العاده مردم پاکستان سوءاستفاده کنند و مردم را در جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود به کار بگیرند و این استعداد و آمادگی مردم پاکستان مربوط به حالا نیست و از دهه ها پیش این حساسیت ها بوده است ، بلکه از قرن ها پیش بوده است و من شواهد فراوانی دارم که مردم پاکستان همیشه در این مورد حساسیت زیادی داشته اند. اصل تاسیس دولت پاکستان هم در این جهت بوده ما یک جامعه صددرصد اسلامی داشته باشیم که بتوانیم در آن زندگی توام با شریعت اسلامی داشته باشیم. هر چند به این هدف نرسیدیم ، ولی همّ و غمّ مردم ، اسلام بوده و هست.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50