ماهان شبکه ایرانیان

شهید علامه عارف الحسینی و مذاهب اسلامی (۱)

گفتگو با حجت الاسلام ثواب علی حیدری درآمد   حفظ وحدت فرقه های مختلف اسلامی به ویژه تسنن و تشیع ، آن هم در محیط ملتهب کشوری چون پاکستان که پیروان وهابیت با صرف میلیون ها دلار پیوسته در پی آتش افروزی و دامن زدن به اختلافات این دو گروه هستند ، کاری است بس سترگ که شهید علامه عارف الحسینی به خوبی از عهده آن برآمد و چه بسا بخش اعظم انگیزه شهادت ...

شهید علامه عارف الحسینی و مذاهب اسلامی (1)

گفتگو با حجت الاسلام ثواب علی حیدری
درآمد
 

حفظ وحدت فرقه های مختلف اسلامی به ویژه تسنن و تشیع ، آن هم در محیط ملتهب کشوری چون پاکستان که پیروان وهابیت با صرف میلیون ها دلار پیوسته در پی آتش افروزی و دامن زدن به اختلافات این دو گروه هستند ، کاری است بس سترگ که شهید علامه عارف الحسینی به خوبی از عهده آن برآمد و چه بسا بخش اعظم انگیزه شهادت او ، همین تلاش مستمر در جهت ایجاد وحدت بین مسلمین بود که بی تردید ، در صورت تحقق ، موجبات سقوط نیروهای کفر را فراهم خواهد کرد.

از کی و چگونه با شهید آشنا شدید؟
 

آشنائی ما با مرحوم رهبر شهید شیعیان پاکستان ، حضرت حجت الاسلام و المسلمین سید عارف حسین الحسینی از سال 1982 به بعد بود که ایشان علیه دولت ، یک نهضت حسینی را آغاز کرد و خودش هم به اسارت نیروهای حکومتی در آمد. جالب اینکه بعد از 23 روز نهضت ، وقتی دولت به مطالبات مردم تمکین و آنها را تامین کرد ، ایشان باز هم نخواست از زندان بیرون بیاید و فرمود: «من کلاس درس را در زندان شروع کرده ام و تا این تمام نشود از زندان بیرون نمی آیم!» اوج نهضت حسینی در شهر پاراچنار بود. البته من قبل از سال 1982 با شخصیت و عظمت و رهبری ایشان آشنا بودم ، ولی بعد از آن بود که آشنائی ما بیشتر شد.

ظاهراً نسبت خانوادگی هم با ایشان داشته اید. پدرتان از شخصیت ایشان چه تحلیلی داشتند و در چه عرصه هائی با ایشان همکاری می کردند؟
 

پدرم ، مرحوم سید فضل علی شاه از زمان نجف اشرف با شهید «رضوان الله تعالی علیه» آشنا بودند. در زمان حسن البکر «لعنت الله علیه» ، غیر عراقی ها را از نجف اخراج کردند. شهید ، هم قبیله امام بود. پدرمان از شهید عارف الحسینی در خانه بسیار تعریف می کرد و از زهد و تقوا و منکسرالمزاجی و اخلاق خوش ایشان می گفت. اگر کسی یک بار شهید را زیارت می کرد. مشتاق ایشان می شد. هم هیبت داشت هم الفت و انس ، حتی با کودکان. ما آن موقع کودک بودیم و در عین حال که بسیار ایشان را دوست داشتیم ، اما از هیبتی که داشت نمی توانستیم شرط ادب و احترام را نگه نداریم. هر وقت ایشان را می دیدیم ، مشتاق می شدیم که دوباره زیارتشان کنیم.

در چه عرصه هائی به شهید نزدیک شدید و بیشتر به ویژگی های شخصیتی ایشان پی بردید؟
 

زمانی که در دوره راهنمایی بودیم ، جشن پیروزی انقلاب از اول فوریه (بهمن) تا 11 روز ادامه داشت و برپا کننده این جشن ، در واقع سید بزرگوار بود و ما می رفتیم و در مراسم سخنرانی ها شرکت می کردیم. بعدها هم چون در سازمان دانشجویان امامیه بودیم و این سازمان ، همراه دانشجویان در هر دوره راهنمائی و دبیرستانی شعبه ای دارد و دانش آموزان هم جزو این سازمان محسوب می شوند؛ بیشتر همکاران شهید حسینی بین جوان ها بودند ، لذا طبیعتا ما هم در مراسم سالگرد انقلاب اسلامی و باقی مراسم شرکت می کردیم و در فعالیت های فرهنگی و تربیتی و دینی که در آنجا برگزار می شد ، بودیم. اینها قبل از قیادت شهید حسینی بود. بعد از آن هم به منزل ایشان در پیشاور می رفتیم.
زمانی که می خواستیم در شهر لاهور در کنگره 30 روزه ای که هر سال برگزار می شد ، شرکت کنیم و سازمان دانشجویان امامیه هم شر کت می کرد، طبیعتا به منزل ایشان می آمدیم. ایشان توصیه ها و نصیحت هائی می کرد و بعد ما روانه لاهور می شدیم. یادم هست که یک دفعه می خواستیم به لاهور برویم، اول خدمت ایشان رفتیم. آن زمان من معین شدم که در سخنرانی شرکت کنم و یادم هست که همان شب که مهمان ایشان بودیم جهت تشویق من به من هدیه ای هم دادند و در آن جلسه نام پدر را بردند و گفتند که می خواهیم به فرزند فضل علی شاه هدیه را تقدیم کنیم. جوان ها را همیشه تشویق می کردند که در این گونه مراسم شرکت کنند. از نظر آشنائی فکری که قبلا به ایشان انس داشتیم و عاشقش بودیم ، ولی آشنائی مکتبی ما از سازمان دانشجویان امامیه شروع شد.

ویژگی های شخصیتی شهید چه بود. ایشان چگونه توانست در فضای ملتهب پاکستان ، در مقام قائد ، با موفقیت عمل کند؟
 

فکر می کنم چون رهبری ایشان دینی بود ، تعهد ایشان نسبت به دین و ارکان دین و مظاهر دین ، تعهد ایشان نسبت به امام و مرجعیت شیعه باعث شده بود که در جامعه پرتنش پاکستان ، به عنوان یک رهبر پرکار و موفق ظاهر شود و نهضتی را مدیریت کند که قبل از رهبری ایشان پراکنده شده بود و دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود، ولی ایشان با وجود اینکه سن و سال کمی داشت و وقتی به رهبری رسید 38 سال بیشتر نداشت و از لحاظ علمی هم علمای برتری از ایشان در پاکستان وجود داشتند که از لحاظ نفوذ در جامعه ، علمای موفقی هم بودند ، ولی ایشان چون خلوص و تدین بسیار بالائی داشت ، همان علمای بزرگ از ایشان درخواست کردند که ریاست نهضت جعفری را به عهده بگیرد. حتی زمانی که ایشان در کنگره عمومی نهضت جعفری برای تعیین رهبر شرکت کرده بود، هر چه علما اصرار کردند ، ایشان قبول نمی کرد ، ولی در «بهکر» در حسینیه بزرگی به نام «قصر زینب» ، مرحوم صفدر حسین نجفی«رحمه الله علیه» که از علمای بزرگ و برجسته پاکستان و اولین مؤسس حوزه علمیه دینی به نام «جامع المنتظر» در شهر لاهور بود ، شهید را به ضریح سیده زینب«س» آورد و به وجود مبارک حضرت زینب«س» قسم داد که ایشان رهبری شیعیان پاکستان را به عهده بگیرد و آن موقع بود که ایشان قبول کرد. خلاصه اینکه تعهد دینی ، اخلاص و تدین ایشان موجب شد که نهضت را به طور احسن رهبری کند.

نوع ارتباط و تعامل ایشان با سایر طوائف مذهبی و عشیره ای پاکستان به چه شکل بود و چگونه توانست آنها را با خود همراه یا حداقل از مضار آنها نسبت به شیعیان کم کند؟
 

زمانی که ایشان رهبری شیعیان پاکستان را به عهده گرفت ، در ایران جنگ به وقوع پیوسته بود و استعمار و استکبار جهانی هم می خواستند که بین شیعیان و اهل تسنن تفرقه بیشتری بیندازند تا آنها به فکر خودشان باشند و به فکر ایران و عراق نباشند ، لذا اوضاع پر تشنج و پر پیچ و خمی بود. همراه با درگیری ایران و عراق ، جهاد افغانستان هم ادامه داشت و به اوج خود رسیده و تبعات و آثار ناملایمی هم بر جامعه پاکستان گذاشته بود. به رغم این اوضاع آشفته و پر تشنج ، ایشان در همه جا به تبعیت از امام راحل ،‌ دم از وحدت مسملین می زد.
آخرین جلسه ای که ایشان به شهر پاراچنار آمده بود و چند روز قبل از شهادتش بود ، جلسه جشن عیدغدیر بود که در این جشن هم ایشان علمای اهل تسنن را همراه خود آورده بود. قبلا چنین چیزی امکان نداشت ، اما شهید به قدری نفوذ داشت و بعضی از آنها به قدری با سید انس گرفته بودند و به او علاقه داشتند که در مراسم عیدغدیر هم آمده بودند! ایشان هر جا که می رفت، علمای اهل تسنن را دعوت می کرد و در عین حال که به مذهب تشیع و اصول آن سخت پایبند بود، اما با علمای اهل تسنن و دیگر فرقه ها هم تعامل داشت و این باعث شده بود که آنها در سوگ و فراق آقا با ما شریک باشند و در مراسم تشییع شرکت کنند و حتی در شهر پاراچنار که همیشه بین شیعیان و وهابی ها درگیری وجود دارد ، ولی آنها از شهادت ایشان به قدری متاثر بودند که در تشییع جنازه هم آمده بودند!
ایشان ظرفیت و وسعت فکری عجیبی داشت و آن فکر را به یک مذهب و طایفه خاصی منحصر نکرده بود و متوجه مشکلات عالم اسلام بود و آنها را درک می کرد ، به همین دلیل با آنکه جهاد افغانستان ، جهاد اهل تسنن بود ، اشتیاق فراوانی داشت که به آنجا برود و در کنار مجاهدین افغان بجنگد و معاول و مددکار آنها باشد و لذا فکر می کنم شهید در این عرصه هم موفق بود و توانست عده ای از علمای برجسته اهل تسنن را با خود همراه کند تا آنها هم بیایند و در کنار ایشان راجع به وحدت مسلمین فکر کنند و الحمدلله شهید در این زمینه موفق بوده است.

سلفی های پاکستان همواره مشکل دیروز و امروز پاکستان بوده اند و علی الخصوص برای شیعیان به صورت یک معضل و مشکل درآمده اند. مواجهه شهید در مقام رهبری شیعیان پاکستان با این پدیده چگونه بود؟
 

سلفی ها که مشکل جدی برای پاکستان محسوب می شوند ، در زمان رهبری ایشان در سال 1986 میلادی در شهر لاهور پاکستان بیش از 100 حسینیه را آتش زدند و این یکی از کارهای عجیب است ، چون در پاکستان سابقه آن چنانی نداشت که حسینیه ها را ناگهان در چنین ابعاد وسیعی آتش بزنند. 5 تا از این حسینیه ها در شهر پاراچنار بود. درگیری آغاز شد و آنها شهر پاراچنار را از شیعیان تخلیه و شهر مندیگو را تصرف کردند. سلفی ها در زمان رهبری ایشان ، به شدت دنبال درگیری و تشنج بودند و منافع استکبار جهانی را تمکین و تامین می کردند ، ولی شهید در عین حال که پایبند دین و اصول خود بود ، بحمدالله توانست با آنها هم تعامل داشته باشد و آنها را به گردهمائی هائی چون سمینار حج دعوت کند و یا در مراسم روز جهانی قدس که به تبعیت از انقلاب اسلامی ایران و امام راحل انجام می شد، شهید به مدارس آنها می رفت و آنها را به مدرسه شان دعوت می کرد و در سخنرانی ها هم علیه هیچ فرقه ای سخنی نمی گفت. پیوسته از تشیع و مکتب دفاع می کرد ، ولی مزاحم دیگران نمی شد. این هم از ویژگی های شهید بود. حتما استحضار دارید که جامعه پاکستانی بیشترشان همان مداحان و ذاکرین معروف هستند. اینها کارشان بیشتر با مذاهب دیگر است و به آنها طعنه می زنند و دشنام می دهند ، ولی وجود شهید از این عیوب مستثنی بود و فکرش ورای این حرف ها بود.
اشاره کردید که سید شهید توانست در دوره رهبری خود هویت جدیدی به شیعیان پاکستان بدهد و آنها را منسجم کند. اقدامات عمرانی ایشان را چه از جنبه علمی و تربیت افراد و چه از نظر عملی و تاسیس موسسات و بنیادهائی که وضعیت شیعیان را از لحاظ فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی بهتر کرد، شرح دهید.
منطقه ای داریم به نام اروگزی اجنسی که منطقه ای قبائلی است نه عشایری. اینها قبیله ، اما ساکن هستند. این منطقه با این که دارای هزاران سکنه شیعه بود ، فقط یک مسجد داشت و در آن هم چوب زمستانی گذاشته بودند ، اما شهید برای ارتقای فرهنگی آن منطقه کاری کرد که الان ده ها طلبه آن منطقه دارند درس می خوانند. ایشان مدرسه بزرگی به نام «انوارالمدارس» را در آنجا تاسیس کرد، مسجد جامع بزرگی را در آنجا بنا نهاد. در مناطق مستضعف ایالت سرحد پاکستان و جاهای دیگر مساجدی را تاسیس کرد. قبل از شهید ممکن بود کسی دعای کمیل را در منزل قرائت کند ، ولی اینکه جوان ها بیایند و در مسجد جمع بشوند و دسته جمعی دعای کمیل بخوانند‌، اصلا رواج نداشت. شهید «رضوان الله تعالی علیه» توانست خواندن دسته جمعی دعای کمیل را فرهنگ مردم کند و در بسیاری از مناطق پاکستان ، از مناره های مساجد و حسینیه ها در شب های جمعه صدای دعای کمیل شنیده می شود.
ایشان مدارس بسیاری را تاسیس کرد. در شهر پیشاور پاکستان که مرکز ایالت سرحد پاکستان است و تقاضای حوزه علمیه داشت و هیچ کس قبل از شهید به فکر این مسئله نبود، الحمدلله شهید توانست مدرسه بزرگی را به نام «جامعه المعارف للاسلامیه» را تأسیس کند که در همان مدرسه هم متاسفانه به شهادت رسید. علاوه بر این ،‌ ایشان به ترتیب جوانان بسیار ارزش می نهاد و من یادم هست که ایشان از شهر پاراچنار که جاده ای مشکل ساز دارد و حدود 180 کیلومتر است ، هرشب به شهر پیشاور می آمد و به دانشگاه می رفت و به دانشجویان درس اخلاق می داد؛ یعنی این قدر به جوان ها و فرهنگ تشیع ارج می نهاد و علاقه داشت و اصلا فرهنگ تشیع را متحول کرد.
ایشان در طی 4 سال قیادت ، با مسائل متعددی دست به گریبان بود و متاسفانه برای وضعیت اقتصادی شیعیان گمان نمی کنم توانسته باشد کار چندان زیادی بکند. البته در مورد فرهنگ شیعیان بسیار موفق بود و مدارس دینی و مساجد و حسینیه ها و مراکز دینی و فرهنگی بسیاری را بنا نهاد و هزاران جوان که قبل از شهید شاید اصلا اسم دین و مکتب را هم نشنیده بودند، به خواست خدا و نتیجه زحمات شهید الان هدایت و متدین شده اند. بسیاری از جوانان ، مهندس و دکتر بودند ، اما آن رشته ها را ترک کردند و آمدند طلبه شدند. خود من مهندسی می خواندم و اگر شهید حسینی نبود ، معلوم نیست الان کجا رفته بودم ، ولی این از الطاف ایشان بود. یکی از کارهای فرهنگی شهید این بود که دنبال دانشجویان بود که ببیند چه کسی استعداد این کار را دارد و او را به حوزه بیاورد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان