میدانید که دربارهی نظر چه میگویند، هرکسی نظری دارد. اگر میخواهید حقیقت این امر را در عمل ببینید، کافی است عبارت ویژگیهای افراد موفق را گوگل کنید. برخی از نتایج بدون شک به تحقیق معروف مارشمالو در دانشگاه استنفورد اشاره دارد که نشان داد توانایی به تاخیر انداختن لذت یکی از اجزای اصلی موفقیت است. در ادامه با یوکن همراه باشید.
اما این تنها یکی از تئوریها است:
1. به گفتهی روانپزشک دانشگاه استنفورد، کارول دووِک، همه چیز به چارچوب ذهنی برمیگردد. او برخی آزمایشات انجام داد که نشان دادند اگرچه افراد عادی، تواناییهای خود را به عنوان داراییهای ثابت در نظر میگیرند، افراد موفق چیزی دارند که او به آن چارچوب ذهنی رشد میگوید. به عبارت دیگر، افراد موفق روی بهبود بخشیدن خود و غلبه بر چالشها تمرکز میکنند نه اینکه اشتباهات خود را محصول ایرادات فردی غیرقابل حل بدانند.
2. مطالعهی دیگری که توسط دانشگاههای پن استیت و دوک انجام شده است، محققان مهارتهای اجتماعی 700 کودک در پیشدبستانی را سنجیدند. بیست سال بعد، آنها تحقیق را مجدداً انجام دادند و متوجه شدند که ارتباط بسیار قوی بین مهارتهای اجتماعی و موفقیت وجود دارد. کودکانی که مهارتهای اجتماعی بهتری داشتند شانس بیشتری برای دریافت مدارک دانشگاهی و داشتن شغل تمام وقت داشتند، در حالی که کودکانی که در پیشدبستانی با مهارتهای اجتماعی مشکل داشتند، بیشتر در معرض خطر دستگیر شدن، مصرف نوشیدنیهای الکلی و درخواست مسکن از دولت قرار داشتند.
و این فهرست ادامه پیدا میکند. خب، اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ چرا انقدر دربارهی ویژگیهایی که باعث موفقیت میشوند تئوریهای مختلفی وجود دارد که دانش از هرکدام از آنها پشتیبانی میکند؟ فکر میکنم علت آن این است که اغلب افراد موفق، پیچیده هستند. آنقدر پیچیده که خیلی از ویژگیهایی که آنها را تعریف میکنند، با یکدیگر در تعارض هستند.
1. آنها مودب هستند، اما از به تلاطم انداختن قایق هیچ هراسی ندارند
من دوست دارم بگویم که افراد موفق، با ظرافت، مخل وضعیت هستند. آنها هیچوقت از وضع موجود راضی نیستند. آنها کسانی هستند که دائم میپرسند «چه میشد اگر؟» و «چرا که نه؟». آنها از اینکه عقل سنتی را به چالش بکشند ترسی ندارند، اما صرفاً برای ایجاد اخلال، دست به این کار نمیزنند، آنها میخواهند چیزی را بهبود ببخشند. با این وجود آنها مودب و با ملاحظه هستند و توجهها را به اشتباهات افراد جلب نمیکنند تا آنها را تحقیر کنند. اما این به آن معنا نیست که آنها عقب میایستند تا افراد در مسیرهای اشتباه سردرگم شوند. آنها هنگامی که زمان تغییر فرا میرسد در مطرح کردن نظرشان درنگ نمیکنند.
2. آنها اشتیاق عمیقی دارند، اما در کار خود منطقی و بدون جهتگیری هستند
افراد موفق نسبت به کار خود مشتاق هستند. اما آنها اجازه نمیدهند این اشتیاق روی تفکر آنها تاثیر بگذارد. آنها میتوانند یک گام عقب بیایند و با دیدی انتقادی به کار خود نگاه کرده و اشتباهات خود را بپذیرند. اگر فاجعه باشد، آن را میپذیرند چرا که میدانند بهتر است کار متفاوتی را امتحان کنند تا اجازه دهند چیزی که کیفیت کمی دارد نام آنها را یدک بکشد. این احساس عدم تعلق به آنان اجازه میدهد از دیگران بازخورد دریافت کنند بدون اینکه آن را شخصی کنند.
3. آنها متفکرانی هم همگرا و هم واگرا هستند.
تفکر همگرا آن چیزی است که توسط آزمونهای آیکیو سنجیده میشود: تفکر منطقی که معمولاً به یک نتیجهی واحد میرسد. از سوی دیگر تفکر واگرا کمتر دقیق است و بیشتر به تولید ایده و پرسیدن سوالاتی مربوط است که هیچ جواب محکم درست یا غلطی ندارند. هردو اهمیت دارند. مهم نیست که آیکیوی شما چقدر بالا است، اگر نتوانید خارج از چارچوب تمثیلی فکر کنید موفق نخواهید شد. از سوی دیگر، شما به مهارتهای تفکر منطقی نیز نیاز دارید تا بتوانید به طور صحیح دربارهی نقاط ضعف ایدههای خود قضاوت کنید. به همین دلیل است که این پارادوکس خاص اهمیت زیادی دارد.
4. آنها هم انرژی دارند و هم آرام هستند
وقتی پای انجام کار مورد علاقه در میان باشد، افراد موفق به نظر انرژی بیپایانی دارند. اما آنها افراط نمیکنند، آنها میتوانند انرژی خود را کنترل کنند. آنها سخت تلاش میکنند تا با تمرکز حداکثری به انجام وظیفهای که دارند بپردازند، اما آنقدر آرام هستند که باعث میشوند انجام کار به نظر ساده و مفرح برسد. بعضی افراد آنقدر انرژی دارند که بیشفعال و بدونتمرکز هستند و مدام از یک چیز به سراغ چیز دیگر میروند. افراد موفق میدانند چطور این انرژی را به نحوی مهار کنند که در خدمت پیشرفت باشد و آن را تخریب نکند.
5. آنها دوست دارند هم کار کنند و هم بازی
افراد موفق تجسم این نقل قول معروف هستند که میگوید: «کاری که عاشق آن هستی را انجام بده و دیگر حتی یک روز کار نخواهی کرد». از آنجا که آنها عاشق شغل خود هستند، طوفانهای ذهنی، حل مشکل و تلاش برای پیشبرد پروژههای دشوار برای آنان فرصتی برای تفکر، هیجانانگیز و عمیقاً رضایتبخش است. اگرچه آنان کار خود را بسیار جدی میگیرند، لذت و رضایتی که از آن حاصل میشود باعث کمرنگ شدن فاصلهی مرسوم بین کار و بازی برای آنان میشود.
6. آنها میانگرا هستند
افراد موفق با رفتار کردن به شیوهای که بسته به نیاز موقعیت تشدید کنندهی درونگرایی و یا برونگرایی آنان باشد راحت هستند. آنها می توانند انتهای یک اتاق کنفرانس در سکوت بنشینند و گوش کنند که چه اتفاقی در حال افتادن است، و یا میتوانند روی صحنه بروند، میکروفون را بگیرند و شروع به تعامل با جمعیت زیادی کنند، آنها در حال انجام هرکدام از این کارها به اندازهی دیگری راحت هستند.
7. آنها ساده و باهوش هستند.
هیچکس شکی ندارد که هوش یکی از مهمترین بخشهای موفقیت است، اما بسیاری از افراد، عدم آگاهی کودکگونه (یا احساس بیاحترامی) نسبت به محدودیتهایی دارند که دیگران کورکورانه میپذیرند. آنها به چیزهایی که دیگران به آنها میگویند ممکن است محدود نیستند.
8. آنها هم فروتن هستند و هم مغرور
افتخار کردن به کاری که انجام میدهید برای موفقیت ضروری است. اما افراد موفق میدانند که آنها بدون افرادی که پیش از آنان آمدهاند و افرادی که در طول مسیر با آنها همکاری کردهاند به جایی نمیرسیدند. آنها میدانند که به تنهایی به موفقیت دست پیدا نکردهاند و به دلیل این که مشکلی با این امر ندارند، چیزی برای ثابت کردن ندارند. به همین دلیل است که بسیاری از افراد به شدت موفق در ملاقاتهای حضوری خاکی و فروتن هستند.
داشتن همهی اینها در کنار هم
علت اینکه نظرات مختلفی دربارهی علل موفقیت وجود دارد و بسیاری از آنها یکدیگر را نقض میکنند این است که افراد موفق پیچیده هستند. آنها طیف گستردهای از مهارتهای متناقض دارند که میتوانند هنگام نیاز از آنها استفاده کنند، درست مثل مکانیکی که جعبهی ابزار بسیار مجهزی دارد.
منبع: Entrepreneur