نسبیّت گرایی
نسبیت گرایی را نیز می توان همانند شک گرایی یکی از مبانی عام اخلاق سکولار دانست. نسبیت گرایی علاوه بر آنکه یکی از اصول و مبانی نظری سکولاریسم اخلاقی – در برخی از گرایش های آن- است، یکی از گرایش های اخلاقی نیز محسوب می شود. به عبارت دیگر، نسبیت در هر دو عرصه شناخت و اخلاق مطرح گردیده است.(1) در برخی از گرایش ها، این نسبیت در معرفت است که موجب نسبیت در اخلاق شده است. از سوی دیگر، نسبیت گرایی در معرفت ناشی از شک گرایی در آن می باشد؛ چرا که وقتی یقینی وجود نداشته باشد، همه چیز نسبی و تابع امری خارج از ذات حقیقت خواهد شد. اگر در
باب معرفت، یقین منتفی شد و همه چیز به شک احاطه گردید، نسبیت بر سرتاسر معرفت حاکم خواهد گردید.
نسبیّت گرایی در معرفت، علی رغم گرایش ها و دیدگاه های متفاوتی که نسبت به آن وجود دارد، از یک عنصر و محور مشترک برخوردار است و آن تفاوت حقیقت از منظر افراد مختلف است؛ یعنی حقیقت همان است که برای یک فرد خاص رخ می دهد که در زمان های مختلف، مکان های مختلف و شرایط روحی و جسمی مختلف ممکن است متفاوت باشد.(2)
اما برای نسبیت گرایی اخلاقی سه نوع نسبیت شمرده شده است: نسبیّت گرایی توصیفی، نسبیّت گرایی فرااخلاقی (معرفت شناختی)، و نسبیّت گرایی هنجاری. از میان این سه نوع آنچه مستقیماً از نسبیّت گرایی در معرفت ناشی شده، نسبیّت گرایی فرااخلاقی است و نسبیّت گرایی هنجاری از پیامدها و تبعات نسبیّت گرایی فرااخلاقی و توصیفی می باشد نسبیّت گرایی توصیفی را نیز باید یک امر جامعه شناسی قلمداد نمود.(3) همچنین نسبیّت گرایی توصیفی، دلیل نسبیّت گرایی فرااخلاقی و با واسطه، دلیل نسبیّت گرایی هنجاری قلمداد شده است.(4)
در نسبیّت گرایی توصیفی ادعا می شود جوامع مختلف، احکام اخلاقی متفاوتی دارند و مفاهیم مختلفی از فضیلت در آنها یافت می شود. هم چنین در این جوامع به ایده آل ها و اهداف متفاوتی بها می دهند.(5) در این دیدگاه گفته می شود ارزش های اخلاقی، علاوه بر زمان های مختلف، متفاوت و نسبی هستند. نسبیّت گرایی توصیفی مدعی نیست که فقط احکام اخلاقی افراد و جوامع متفاوت اند، بلکه مدعی است که باورهای اخلاقی اصلی افراد و جوامع، متفاوت و حتی در تعارض با هم می باشند.(6) معمولاً کسانی که نسبیّت گرایی توصیفی را مطرح می سازند، از آن به عنوان دلیل نسبیّت گرایی فرااخلاقی و هنجاری بهره می برند. در این مرحله از نسبیّت، سخنی از توصیه و قضاوت درباره اینکه کدام یک از نظریه های مختلف درست است به میان نمی آید. نسبیّت گرایی فرااخلاقی، که آن را نسبیت گرایی معرفت شناختی نیز می نامند، بر آن است که در مورد احکام اخلاقی اصلی، شیوه معقول و معتبری، برای توجیه عقلانی یک حکم
در مقابل دیگری وجود ندارد. از این رو، ممکن است دو حکم اصلی و متعارض، مثل خوبی عدالت و بدی آن اعتبار یکسانی داشته باشند.(7) در این مرحله، نسبیت گرا شروع به توصیه و قضاوت درباره دیدگاه های مختلف می کند. قائلین به نسبیّت گرایی فرااخلاقی، اعتبار احکام اخلاقی را به احساس یا سلیقه فرد یا توافق و قرارداد جمع وابسته دانسته و از نظر ایشان، احکام اخلاقی تنها برای فرد یا جامعه ای که آنها را پذیرفته است، معتبرند و اعتبار عام و مطلق ندارند.(8)
رایج ترین مکاتبی که به نسبیّت اخلاقی معتقدند، اعتبار احکام و ارزش های اخلاقی را وابسته به احساس یا سلیقه یا قرارداد می دانند. بدین ترتیب، احکام اخلاقی در نگاه گروه اول و دوم، تنها برای هر فرد اعتبار داشته و در نگاه گروه سوم، برای جامعه ای که آن قرارداد را بسته است. وابسته بودن ارزش های اخلاقی به فرد را «نسبیّت فردی» یا «ذهنیت گرایی»(9) و وابسته بودن آنها به جامعه را «نسبیّت اجتماعی» یا «قراردادگرایی»(10) می نامند.(11)
در نسبیّت گرایی هنجاری(12) ادعا می شود نباید درباره ارزش اخلاقی کارها، باورها، خصوصیات و ارزش های افراد داوری کرد؛ چرا که آنچه برای یک شخص یا جامعه، درست و خوب است، ممکن است برای شخص یا جامعه دیگر درست یا خوب نباشد. نسبیّت گرایی هنجاری، ثمره نسبیّت گرایی توصیفی و فرااخلاقی است یکی از مراحل نسبیّت گرایی اخلاقی می باشد که مراحل قبلی به صورت منطقی، آن را در پی آورده اند. در این مرحله از نسبیّت گرایی، سه اصل اخلاقی به عنوان پیامدهای نسبیّت گرایی توصیفی و فرااخلاقی بیان می شوند:
1. قضاوت اخلاقی درباره رفتار و منش دیگران، بر اساس نظریه اخلاقی مورد قبول خود، اخلاقاً درست نیست.
2. هر فرد و جامعه ای باید در انتخاب و عمل به نظریه اخلاقی مورد قبول خود آزاد باشد.
3. هر فرد و جامعه ای باید دیگران را که نظریّه ای مخالف با نظریّه اخلاقی او دارند، تحمل کرده و به انتخاب آنها احترام بگذارد.(13)
نقد و بررسی
نسبیّت گرایی در معرفت و نسبیّت گرایی توصیفی و فرااخلاقی را می توان از مبانی اخلاق سکولار برشمرد. وقتی هیچ معرفتی مطلق و ثابت نباشد و حقیقت از منظر افراد مختلف
متفاوت تلقی گردد، ناگزیر ارزش های اخلاقی نیز به عنوان بخشی از معارف بشری نسبی خواهند بود؛ زیرا ارزش اخلاقی امری فردی خواهد بود. به این ترتیب، نسبیّت گرایی در معرفت بدون شک به نسبیّت گرایی در اخلاق انجامیده و نسبیّت گرایی در اخلاق هیچ سنخیتی با اخلاق دینی ندارد و جزو گرایش های اخلاق سکولار می باشد.
نسبیّت گرایی توصیفی و فرااخلاقی نیز به این دلیل که به عنوان ادله نسبیّت گرایی هنجاری (اخلاقی) عنوان شده اند و از آنجایی که نسبیّت گرایی هنجاری یکی از گرایش های اخلاق سکولار است، باید این دو را از مبانی اخلاق سکولار دانست. اما دلیل اینکه نسبیّت گرایی در اخلاق از گرایشات اخلاق سکولار شمرده می شود، این است که اخلاق دینی سنخیّتی با نسبیّت ندارد. نمی توان بین باورهای اخلاق دینی و عدم ثبات جمع کرد.
لازم به یادآوری است که نسبیّت دو معنا دارد: آنچه از منظر اخلاق دینی پذیرفته نیست، نسبیّتی است که تابع هیچ وضعیت و امر واقعی نیست و مطلقاً از سلیقه، احساس یا قرارداد تبعیّت می نماید. اما اگر نسبیّت را به معنای تغیر حکم اخلاقی، در صورت تغییر موضوع و شرایط و قیودی که آن موضوع دارد لحاظ کنیم، البته چنین نسبیّتی در اخلاق دینی هم پذیرفته است.
همانطور که گذشت، شک گرایی در معرفت باطل است. بنابراین، نسبیّت گرایی در آن نیز باطل خواهد بود. به عبارت دیگر، همان ادله ای که شک گرایی را انکار می کنند به یک معنا، نسبیّت گرایی معرفتی را نیز زیر سؤال می برند. علاوه بر این، ادعای نسبیّت گرایان مبنی بر این که هیچ معرفت مطلقی وجود ندارد، خود سر از اطلاق گرایی در می آورد. به عبارت دیگر، تناقض نما است. در نتیجه، خود را نقض کرده و با نقض این ادعا، وجود اخلاق نیز پذیرفته شود و آن گاه با نشان دادن برخی از گزاره های مطلق اخلاقی، نسبیّت اخلاقی به طور واقعی انکار شود.
آنچه معمولاً نسبیّت گرایان توصیفی برای اثبات مدعای خود بدان تمسک می کنند عبارت است از: تفاوت های فرهنگی اقوام و ملل مختلف که توسط مردم شناسان و زیست شناسان اجتماعی در گزارش های تاریخی از آن اقوام و ملل ذکر کرده اند.(14) چنانکه اشاره شد، اشکالی که به این نوع نسبیّت گرایی وارد است این است که اولاً، اعتماد زیادی
به این گزارش ها نمی توان کرد؛ زیرا اتفاق افتاده است که گزارشگران به سبب ناآشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت، گزارش های مضحک و خلاف واقعی از موضوع مورد مطالعه خود ارائه کرده اند.(15) ثانیاً، وجود اختلافات در میان اقوام و ملل مختلف، نمی تواند وجود اتفاق نظر در موارد دیگر را نفی کند. ثالثاً، خود مردم شناسان و جامعه شناسان با شمردن برخی ویژگی های مشترک فرهنگی و اخلاقی در میان اقوام مختلف، ثابت کرده اند اختلاف اساسی در باورهای اصلی اخلاقی، میان اقوام وجود ندارد. اختلاف های موجود به کاربرد این اصول کلی باز می گردد.(16) رابعاً، این کافی نیست که ثابت کنیم احکام اخلاقی اصلی مردم مختلف هستند؛ زیرا ممکن است این اختلافات ناشی از تفاوت ها و کاستی هایی باشند که در جهان بینی آنها وجود دارد. از این رو، اگر بتوان مردم این ملل مختلف را تعلیم داده و باورهای ناظر به واقع و جهان بینی آنها را مطابق آنچه که هست اصلاح کرده و به یک وحدت نظر رساند، می توان انتظار داشت در اصول اخلاقی نیز به وحدت نظر برسند.(17) بعید نیست با پذیرفتن جهان بینی توحیدی و تسلیم شدن در مقابل دین صحیح و تحریف نشده، این اتفاق نظر در احکام فرعی و جزئی نیز پدید آید.
نسبیّت گرایی فرااخلاقی نیز باطل است؛ زیرا دلایلی که برای آن اقامه شده است، هیچ کدام صحیح نمی باشند. معمولاً برای اثبات نسبیّت گرایی فرااخلاقی از نسبیّت گرایی عام در معرفت، نسبیّت گرایی توصیفی و غیر واقع گرایی استفاده می شود. اما در خصوص غیر واقع گرایی باید گفت: پذیرش این دیدگاه لوازمی دارد که موجب بطلان آن می شود، در نتیجه، نتوان آن را به عنوان دلیل نسبیّت گرایی فرااخلاقی پذیرفت. این لوازم عبارتنداز: 1. عدم قابلیت صدق و کذب؛ 2. عدم امکان ردّ و اثبات؛ 3. نفی رابطه منطقی میان «باید» و «هست»؛ 4. نفی منشأ و راه کشف و اعتبار باورهای اخلاقی؛ 5. کثرت گرایی اخلاقی.(18)
در خصوص نسبیّت گرایی هنجاری نیز باید گفت: از آنجا که این نوع نسبیّت نتیجه دو نسبیّت گرایی پیشین بوده و صحت و سقم آن، وابسته به صحت و سقم آن دو است، با ردّ نسبیّت گرایی توصیفی و فرااخلاقی، جایی برای صحت و درستی آن باقی نمی ماند. علاوه بر اینکه، از نظر منطقی این دیدگاه خود را ابطال می کند؛ زیرا کسانی که آن را قبول دارند، حکم و داوری درباره دیگران راناصحیح می دانند. در حالی که، نادرست پنداشتن چیزی، خود به گونه ای داوری محسوب می شود. از این رو، برای پرهیز از تناقض باید خود را بر خطا بدانند.(19)
پینوشتها:
*دانشجوی دکترای فلسفه.
1. اکبر اسد علیزاده، اسلام و چالش های فکری معاصر سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ص 48.
2. محمد حسین زاده، معرفت شناسی، ص 26.
3. محمدتقی مصباح یزدی، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، ص148.
4. مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق، ص 105.
5. محمد لگنهاوزن، «اخلاق و پیوند آن با دین»، نقد و نظر، ش 14 و 13، ص40.
6. ویلیام کی. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، 227-228.
7. همان، ص 228.
8. مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق، ص 104.
9. Subjectivism
10. Conventionalism
11. لوئیس پویمن، «نقدی بر نسبیت اخلاقی»، ترجمه محمود فتحعلی، نقد و نظر، ش14و 13، ص326.
12. Normatve Relativism
13. مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق، ص 97.
14. ر.ک: مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق، ص 91-92.
15. کنت دو گوبینو، سه سال در ایران، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص 2-13؛ محمدتقی مصباح یزدی، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، ص144-145.
16. مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق، ص 93.
17. ویلیام کی. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، ص 229-230.
18. محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، ص 33؛ ر.ک: مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق، ص 34-35.
19. ر.ک: محمد لگنهاوزن، «اخلاق و پیوند آن با دین»، نقد و نظر، ش 14-13، ص 41.
منبع: نشریه معرفت اخلاقی، شماره 4.
ادامه دارد...