فرضیه عرفی شدن دین

عرفی شدن دین یا فقه، نخستین بار در غرب و نسبت به دین مسیحیت مطرح شد. پس از انقلاب اسلامی، این بحث درباره اسلام به میان آمد و عده ای این فکر را دنبال کردند که چگونه می توان فقه یا دین را عرفی کرد؟

عرفی شدن دین یا فقه، نخستین بار در غرب و نسبت به دین مسیحیت مطرح شد. پس از انقلاب اسلامی، این بحث درباره اسلام به میان آمد و عده ای این فکر را دنبال کردند که چگونه می توان فقه یا دین را عرفی کرد؟

پیش از ورود به بحث لازم است یادآور شوم که سیره فقهای ما از زمان شیخ طوسی تاکنون (بلکه از عصر امام صادق(علیه السلام) تا به حال) این بوده که همواره به عرف مراجعه می کرده اند و هیچ یک از آنان خود را بی نیاز از عرف نمی دانسته اند.

موارد مراجعه فقها به عرف

به عنوان مثال در چند مورد فقها به عرف مراجعه می کنند:

1.در تبیین مفاهیم و رفع ابهام از آن ها: مثلاً فقیه برای فهم «صعید» در آیه ( فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا ) به لغت مراجعه می کند. روشن است که لغت هم از عرف عام گرفته شده است. فقها در الفاظ مجمل به عرف رجوع می کنند و یا به کمک عرف مشخص می کنند که مثلاً لفظ «بیع» شامل «بیع معاطاتی» هم می شود یا نه؟

2.در تبیین مصادیق: مثلاً آیا اراضی موات از انفال است. برای این که مشخص کنیم آیا مصداق موات، موات بالذات است یا موات بالعرض را هم در بر می گیرد؟ در این باره به عرف رجوع می کنیم.

3.در مسائل قضاوت و داوری: به این معنی که عرفیات هر قوم برای قاضی حجت است. به عنوان نمونه، زن و شوهری در مهریه اختلاف دارند، مرد مدعی است مهریه را پرداخته، ولی زن منکر آن است. در این جا اگر قاضی بخواهد با مراجعه به اصل فقهی داوری کند، چون زن منکر است حق با زن است و مرد باید بیّنه و شاهد بیاورد. اما اگر در نزد آن قوم، دادن مهریه عرف باشد، قاضی می تواند با استناد به عرف، زن را محکوم و به نفع مرد حکم دهد.

4.در رفع غرر: پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از بیع غرری نهی کرده است، اما رفع غرر ممکن است در یک منطقه با کیل و در یک جا با وزن و در جای دیگر با شمردن مشخص شود. در این گونه موارد فقه تابع عرف است. بنابراین فقه به این معنا عرفی است و از آن کمک می گیرد.

معانی عرفی شدن دین

به تازگی برخی از آن هایی که چهره دینی دارند اما دینی نیستند، مسئله دیگری به نام عرفی کردن دین یا فقه را مطرح کرده اند. این حرف دو تفسیر دارد که ما هر دو برداشت را مورد بحث قرار خواهیم داد:

الف. عقلایی کردن احکام

اولین تفسیر که از غرب گرفته شده، این است که می گویند، دین دو بخش دارد: یکی عقاید و دیگری احکام.

عقاید و معارف را باید عقلانی کنیم ولی احکام باید عقلایی شود. به نظر ایشان معارف و اعتقادات را تنها باید از عقل گرفت و کتاب و سنت را کنار گذاشت و از احکام و شریعت هم آنچه که جنبه مدنی و اجتماعی دارد، باید از طریق قانون گذاری و عقل جمعی به دست آورد. بنابراین نیازی به فقه و شریعت و شورای نگهبان نیست و تنها امور فردی با دین ارتباط دارد.

نقد و بررسی:

الف. بستر عقلانی کردن معارف، مسیحیت است نه اسلام. زیرا مسیحیت می گوید اول ایمان بیاور بعد بیندیش. در آن جا همه چیز بر محور ایمان می چرخد و عقل کم رنگ است. در دین مسیحیت، حق با گوینده است و معارف را باید عقلانی کرد، باید اول اندیشه باشد سپس ایمان; ایمان بی اندیشه، معنا ندارد. اما دین اسلام از ابتدا معارفش عقلانی است. قرآن مسائل را با برهان مطرح می کند. مرحوم کلینی اصول کافی را با کتاب عقل و جهل، و سپس علم و دانش شروع می کند.

انجیل فعلی را با قرآن، و مسیحیت را با اسلام مقایسه نکنید. شما مطالبی در غرب شنیده اید و آن ها را، این جا مطرح می کنید، در حالی که در اسلام اول عقل و تعقل است سپس ایمان، چون عقاید اسلامی، عقلانی و برهانی است. به عنوان نمونه کتاب «توحید» مرحوم صدوق را ببینید، همه اش دلیل است. پس صحبت شما درباره عقلانی کردن معارف و عقاید اسلامی، «سالبه به انتفاء موضوع» است.

البته اتکای به عقل در عقاید اسلامی به این معنا نیست که عقل از وحی بی نیاز باشد. عقل و وحی مکمل یکدیگرند. عقل بخشی از عقاید و وحی بخشی دیگر را برهانی می کند. آن دسته از معارف که مافوق عقل است; مانند وحی، دوزخ و صراط، عقل راهی به درک آن ها ندارد ولی ضد عقل نیستند. آنچه در آموزه های دینی از آن به «غیب» تعبیر می شود، از این دسته است.

ب. گزاره «احکام اجتماعی را عقلایی کنیم و با عقل جمعی و تشکیل مجلس به جای فقه و شریعت، قانون وضع کنیم»، انشایی است یا خبری؟ یعنی شما پیشنهاد می کنید که اجتماعیات اسلام عقلایی باشد یا می گویید واقع اسلام چنین است؟

اگر سخن شما تنها یک پیشنهاد است، این پیشنهاد خیلی غلط است. مگر عقل جمعی توانسته مشکلات بشر را حل کند؟ نمایندگان دویست کشور جهان سال هاست در سازمان ملل جمع شده اند اما نتوانسته اند مشکلات کره زمین را حل کنند. بیست سال پیش مشکلی به نام ایدز و ترور وجود نداشت و امروز وجود دارد. مشکل گرم شدن زمین نبود. اما حالا هست. حتی زشتی به آن جا رسیده است که عقل جمعی برخی کشورها، همجنس گرایی را به رسمیت شناخته و به کشورهای مخالف آن هم هشدار می دهند!!

ج. بر فرض که عقلا قانون وضع کردند، آیا مشکل حل می شود؟ خیر. چون این قانون ضامن اجرا ندارد و پلیس همه جا حاضر نیست، اما ضامن اجرای احکام دین، معاد است.

بنابراین اگر صحبت شما پیشنهاد است، دو اشکال دارد:

1.عقل جمعی بشر نتوانسته مشکلات را حل کند.

2.قانون گذاری بشر، فاقد ضمانت اجرایی است.

و اگر سخن شما خبر است، این خبر، دروغ است. چون قرآن چنین نگفته است. قرآن در سوره «انعام» ده رفتار و قانون را بر می شمارد و در ادامه می فرماید: (وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ) این ده رفتار عبارت است از:

1.أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا

2.وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا

3.وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَق

4.وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ

5.وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ

6.وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

7.وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ

8.لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا

9.وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ

10.وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ

عقلایی کردن قوانین و وضع آن ها توسط عقل بشری، با این آیه سازگاری ندارد. این آیه می گوید به این قوانین عمل کنید که صراط مستقیم الهی همین هاست و از راه های دیگر پیروی نکنید: ( وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ ) ( [39])

از اینرو عقلایی کردن احکام و امور اجتماعی خلاف منطق قرآن است و به عنوان یک مسلمان نمی توان چنین سخنی را پذیرفت.

د. عرفی شدن دین به معنای عقلایی شدن احکام مدنی و اجتماعی، سخن مسلکهای استعماری همچون بهائیت است. بهائی ها می گویند: «ما در مسائل اجتماعی و سیاست و نکاح، تابع "بیت العدل" هستیم». در آنجا عقلای بهائیت جمع می شوند و سرنوشت اجتماع بهائی ها را معین می کنند. بنابراین عرفی شدن به این معنا واپس گرایی است نه پیشرفت.

منطق بهائیت این است که شریعت و جهان متغیر است و با شریعت ثابت، نمی توان جهان متغیّر را اداره کرد. پس باید به شریعت متحول که سازنده اش «بیت العدل» است، اعتقاد پیدا کرد. قائلان به عرفی شدن دین خواسته یا ناخواسته، حرف بهائیت را تکرار می کنند و رویکردی واپس گرایانه دارند.

ما در پاسخ به این ادعا می گوییم: شریعت دو بخش است; گوهر و صدف; گوهر شریعت، ثابت و صدف آن متغیر است. گوهر عبارت است از احکامی که یا مطابق فطرت و آفرینش انسان است و یا براساس مصالح ثابت و واقعی وضع شده است.

اسلام می گوید: «اطلبوا العلمَ مِنَ المهدِ إلی اللّحد» دین همه را به کسب علم و دانش دعوت کرده اما ابزار آن را در اختیار خود انسان قرار داده است. آنچه اسلام می خواهد جزء گوهر دین است و قابل عوض شدن نیست، مثلاً عزت گوهر دین است اما صدف عزت، که همان ابزار است، روزی تیر و کمان بود ولی امروز تانک و موشک و مانند این هاست. قرآن به ابزار خاصی نظر ندارد بلکه می فرماید: ( وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة )

قرآن می گوید نه همیشه بجنگید و نه همیشه در صلح باشید، بلکه اصل عزت را در نظر بگیرید. ممکن است این عزت در جنگیدن باشد وگاهی در صلح. رمز خاتمیت هم همین است.

ب. تفکیک دین از سیاست

معنی دوم عرفی شدن دین، تفکیک دین از سیاست است یعنی سکولاریزم. در حقیقت طرفداران عرفی شدن دین می خواهند جامعه دینی، سکولار شود. پیش از تحلیل و تجزیه این نظریه لازم است نکته ای را یادآور شوم:

در حال حاضر، دین پژوهی در دانشگاه های جهان به صورت یک رشته وجود دارد و وضعیت بسیار خوبی هم دارد. اما باید توجه داشت که دین پژوهان بر دو دسته اند:

1.دین پژوهان متدین مانند حکما و متکلمان اسلامی.

2.دین پژوهان غیر معتقد به دین. ایشان مسائل و موضوعات دینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی تحقیق می کنند.

برخی از دین پژوهان غربی و داخلی از دسته دوم هستند و پژوهش های دینی آنان مانند حکما و متکلمان اسلامی نیست. تفکر سکولاریسم ریشه در تفکرات غربی دارد و متأسفانه بعد از انقلاب، افرادی پیدا شده اند که کلام مسیحی خوانده اند و با زیرکی، اندیشه ها و افکار غربی ها را منتقل می کنند. سکولاریست ها در واقع ماتریالیست هستند. یعنی عالم طبیعت را قبول دارند ولی ماورای طبیعت را قبول ندارند و چون می بینند این مکتب مشتری ندارد و مردم به ماوراء معتقدند، از راهی دیگر وارد می شوندو آن راه تغییر اسم و شکل است. آن ها خود را «سکولاریست» می نامند. به نظر آن ها دین حق است اما مجرای دین فقط امور فردی و رابطه فرد با خداست. محدوده دین را منحصر به مسجد و خانه می کنند و به تفکیک مذهب از مسائل اجتماعی معتقدند.

ریشه های پیدایش سکولاریسم در غرب

سکولاریسم اول بار در غرب مطرح شده است. عواملی که سبب پیدایش این تفکر شد سه چیز است:

1) اولین عامل، انجیل کنونی است. چون در آن، مسائل سیاسی- اجتماعی مطرح نشده است و فاقد این گونه احکام است. همین امر، الهام بخش اندیشه تفکیک دین از سیاست شد. حتی در انجیل محرَّف، نشانه هایی از ترویج فکر جدایی دین از سیاست هم پیدا شد، زیرا در انجیل آمده است: «کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر واگذار کنید».

2) عامل دوم، کارهای پاپها در قرون وسطا بود. از جمله تفتیش عقاید که سبب می شد دانشمندان از بیان افکار نو، حتی در حوزه طبیعیات باز داشته شوند.

3) عامل سوم، علم گرایی بیش از حد است. علم خوب است اما علم زدگی نه. محصور شدن در دایره کوچکی به نام علم، درست نیست. علم زدگی سبب کنار زدن دین و خارج شدن مسائل اجتماعی از دایره دین شد.

این عوامل سبب بروز اندیشه سکولاریسم در غرب شد که به نظر بنده تعبیری محترمانه از ماتریالیسم است. زیرا باطن سکولاریسم مادی گری است، ولی با ظاهری محترمانه مطرح می شود.

متـأسفـانـه بـرخـی از نـویسنـدگان کـه قبـل از انقلاب، همـراه انقلاب بودند، و بعد از آن انحرافاتی پیدا کردند، این مسئله را جستـه و گریخته مطرح می کنند در حالی که اگر سکولاریسم پذیرفته شود، بخش اعظم قـرآن و فقه متروک می شود.

دلایل اندیشه سکولاریسم و پاسخ آنها

1.امضایی بودن قوانین اسلام

قواعد و قوانین اسلام امضایی است. به این معنا که اسلام بسیاری از رفتارها و هنجارهای اعراب جاهلی مانند بیع و نکاح و... را امضا کرده است.

آیا بشر قرن بیست و یکم به مقدار عرب جاهلی عقل ندارد که این مسائل را با اندیشه خود حل کند؟ آیینی که رسوم جاهلیت را پذیرفت و آن ها را امضا کرد، باید برای قوانین برخاسته از عقل بشرِ مدرن اعتبار بیشتری قائل شود و آن ها را تأیید کند.

پاسخ:

اولا: به قول معروف «شما در وسط دعوا نرخ تعیین کردید». به گفته شما، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قوانین عرب جاهلی را پذیرفت. این سخن اشتباه است. پیامبرآن دسته از قوانین جهان بشری که اختصاص به یک قوم و ملت خاص نداشت را پذیرفت نه همه قوانین جاهلیت را.

ثانیا: بر فرض که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در یک مورد، رسم جاهلی را پذیرفته باشد، دلیل نمی شود که همه قوانین اسلام امضایی است. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به تنهایی با افکار جاهلی مبارزه کرد و بسیاری از رفتارهای آنان مانند رباخواری، فحشا، شراب خواری، برده داری و مانند آن را ممنوع کرد.

ثالثا: اگر حکمی در عرب جاهلی بود، این بدان معنا نیست که عرب واضع و جاعل آن حکم بوده است، بلکه ممکن است جهان بشری پدید آورنده آن باشد. از اینرو پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قوانین را از عرب جاهلی نگرفته، بلکه این قوانین ریشه بشری و جهانی داشته است و آنچه را به صلاح بود پذیرفت و موارد دیگر را لغو کرد. به خاطر آن که هیچ گاه یک جامعه نمی تواند صددرصد بر خطا باشد. و از طرفی پذیرش یک رفتار و امضای آن نمی تواند دلیلی بر امضائی بودن همه قوانین اسلامی باشد.

2.وجود منطقة الفراغ در دین

بنا بر نظر آیت الله شهید صدر، در اسلام «منطقة الفراغ»داریم. یعنی جایی هست که اسلام در آن جا حکم ندارد. غیر از امور حرام، حلال و مستحب و مکروه، اموری هست که هیچکدام از اینها نیست. این منطقه، در اختیار مردم و عرف است و موجب عرفی شدن دین در این منطقه می شود.

پاسخ:

ما چنین منطقه ای در دین نداریم. «منطقة الفراغ»اگر به معنای مباحات باشد، مباح خودش حکمی از احکام شرعی است. «إنّ الله لم یَدَعُ شیئا تحتاجُ الیه الامةُ الا انزلَه فی کتابِه و بیّنه لرسوله»

ما چیزی نداریم که حکم نداشته باشد. بر همین اساس است که هر مسئله ی جدید و مستحدثی پیش می آید، فقیهان اسلام طبق ضوابط خاصی حکم آن را از منابع دین استخراج می کنند.

3.مسئله خاتمیت

نبوت، پایان یافته است و اگر چه قوانین دین محدود است ولی حوادث روزگار نامحدود است. چگونه با قوانین محدود، می توان حوادث نامحدود را پاسخ داد؟! پس باید دین عرفی شود و حکومت عقل جمعی را در حوادث جدید بپذیریم.

پاسخ: قوانین اسلام محدود است اما استنباط از آن ها نامحدود است. قوانین اسلام پویایی دارد و با آن ها می توانیم هر حادثه ای را پاسخ دهیم.

4.ولایت فقیه

یکی از ادله قائلین به جدایی دین از دنیا، موضوع ولایت فقیه است، می گویند: ولی فقیه باتوجه به ولایت و اختیاراتی که دارد به جعل و تشریع حکم در دایره دین می پردازد.

پاسخ: ولی فقیه، نگهبان دین است و اجازه نمی دهد حرکت دولت بر خلاف مکتب باشد. ولی فقیه مدیریت عالی جامعه اسلامی را بر عهده دارد. باید توجه داشت که ولایت فقیه مشرِّع نیست بلکه ولی فقیه اهم و مهم مسائل را تشخیص می دهد و در موارد تزاحم، اهم را بر مهم مقدم و تزاحم را برطرف می کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان