به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در این نشست که در فروشگاه مرکزی نشر چشمه برگزار شد، لادن نیکنام - نویسنده، شاعر و منتقد - گفت: چهارمین دفتر شعر آرش نصرتاللهی؛ «رویاها برگشتهاند؟!» با مقدمه شروع میشود، انگار شاعر میخواهد شیوه مواجهه مخاطب با کتابش را کدگذاری کند و نظمی به آن بدهد که به نظرم شیوه جالبی است.
او افزود: مثل خیلی از شاعران مرد حرفهای در ایران، شعرهای آرش نصرتاللهی در فضاهای تغزلی و جامعهشناسانه - سیاسی قابل طبقهبندی است و آن چیزی که برای من که دههها روی شعر و نقد کارکردهام، جالب بوده این است که نصرتاللهی هر موقع به سمت فضاهای چالشبرانگیز اجتماعی و سیاسی یا منطقهای میرود، به زبان خودش و به تفسیر خودش از جهان پیرامونش و پدیدههایی که او را دربرگرفته، نزدیکتر میشود اما در فضای تغزلی، رسیدن به آن گفتمان شخصی برایش انگار فضای پرچالشی میشود. درست برخلاف این حالت را برای شاعران زن داریم.
نیکنام گفت: فکر میکنم چه در داستان و چه در شعر هرچه به عینیت توجه کنیم و آن را در درون خود به یک دریافت شخصی برسانیم، آن امر با نظام علت و معلولی ذهنی ما میتواند درونی شود و ما را به یک فردیت و وضعیت خاص زبانی برساند به خصوص در شعر که زبان خیلی اهمیت پیدا میکند؛ اما جایی که از سطح واقعی جدا شویم و به خصوصیات انتزاعی ذهنمان اکتفا کنیم، با مشکل مواجه میشویم. وقتی میگویم عشق، آزادی، آینده و امثال آن، اگر به زمان و مکان آن فقط به صورت مفهومی نگاه کنم، منِ شاعر یا نویسنده به فردیت لازم نمیرسم. این است که فکر میکنم صرف شاعر بودن یا نویسنده بودن به ما اجازه نمیدهد که فقط به خیال بپردازیم و نصرتاللهی در هر شعری که دقیقاً به کدهای عینی و واقعی توجه کرده و شعر را به آن ارجاع داده، شاعرانگی بیشتری داشته است. البته این ممکن است به سلیقه من برگردد.
این منتقد اظهار کرد: آنچه ما از رسانهها و به صورت تجربه شخصی و در مورد واقعیتها از سر میگذرانیم، اهمیت زیادی برای ماده خام شعری دارد. مثال، شعر «رنگهای پنهان». به نظرم در همین شعر شما میتوانید به کدهای واقعی در ذهنتان برسید تا شعر هم قابل لمس شود و هم قابل تفسیر و تأویل. این مسأله هم از نظر زبانی مهم است و هم از نوع ورود شاعر به شعر چرا که از نظر من این دیگر فقط به مثابه شعر نیست، به مثابه رسانه است که میتواند مخاطب خودش را با یک واقعیت بزرگ در قالب وطن و تعریفی که یک شاعر از وطن دارد، نزدیک کند. به نظر من این رویکرد، مورد توجه هر شاعری قرار بگیرد، به ماندگاری شعرش کمک خواهد کرد و مهمتر از آن، از نظر داشتن یک پنجره فردی و یک فردیت منسجم برای هویت خود شاعر که بسیار مهم است.
سپس معصومه رحمانی - بازیگر تئاتر و سینما - به اجرای چهار شعر از مجموعه «رویاها برگشتهاند؟!» پرداخت و به شاعر کتاب به خاطر نوشتن شعرهایی که آنها را توانمند و پراحساس توصیف کرد تبریک گفت.
در ادامه علیرضا بهنام - شاعر، مترجم و منتقد - در سخنانی گفت: نصرتاللهی شاعر گزیدهکاری است و دیر به دیر کتاب چاپ میکند. کتاب قبلیاش «فصل کاشتن کلمات» در زمان خودش با اقبال خوبی مواجه شد و یکی از کتابهای خوب دهه 80 بود. حالا کتاب «رویاها برگشتهاند؟!» ادامه راه شاعری او را به خوبی به ما نشان میدهد و خوشحالم که این راه با پیشرفت همراه بوده با حفظ حسنهایی که کتاب قبلیاش داشت و ادامه طبیعی جریان شعر دهه 70 بود. این را در جلسه نقد آن کتاب گفتم و برخی دوستان اعتراض هاشان را در فضای مجازی منعکس کردند ولی نظر من همچنان همان است. کماکان آنچه من میبینم، شاعری است که نگاه عادتزدا را ادامه میدهد و همان نسبیت در روایت شعرش جریان دارد و حالا در این مجموعه در استفاده از واژگان و چینش واژگان، مهارت بیشتری پیدا کرده و موفقتر است، به این جهت که دیگر نمیگردد که چه تکنیکی در شعر به کار بگیرد بلکه این تکنیک است که به فراخور شعر، به آن فراخوانده میشود. بنابراین تکنیک از شعر نصرتاللهی بیرون نمیزند و در نگاه اول شما با شعر روانی مواجه هستید که دارد روایت میکند اما در لایههای پایینتر، درواقع با نگاه عمیقتر، متوجه میشوید که چه ظرایفی دارد و سطرهایی که در ابتدا ساده به نظر میآمدند، چقدر بدیع هستند.
او همچنین گفت: نصرتاللهی در این کتاب، شعرهایش را به صورت موضوعی دستهبندی کرده است. بخش اول از احساسات فردی و بشری صحبت میکند و به نوعی ادامه جریان تغزل در شعر فارسی است به این معنی که همه ویژگیهای تغزل فارسی از ایدهآل کردن طرف خطاب تا اغراقهایی که در این زمینه معمول بوده و همین طور یک روایت خیالانگیز از یک دغدغه فردی، را دارد، به اضافه اینکه به دلیل تبحر شاعر در استفاده از کلمه و فراخواندن تمهیدهای شعر معاصر، با شعری روبهرو هستیم که به دام سادهانگاری نمیافتد. اگر به عشق میپردازد، اگر تغزل میکند، اتفاق تازهای هم در زبان میافتد. در بخش دوم، شعرهای اجتماعی هستند که مربوط به اواخر دهه 80 و نیمه اول دهه 90 هستند یعنی یک دوران بسیار پرتلاطم که در هر سال مدام با اتفاقات و هیجانهای اجتماعی روبهرو هستیم. هیجانات اجتماعی در شعر نصرتاللهی، حالتی شعارگونه به خود نمیگیرد بلکه در کنار وجه تغزلیاش قرار میگیرد با این که در ابتدای امر، این دو ناسازگار به نظر میرسند اما وقتی در شعر نصرتاللهی در کنار هم قرار میگیرند، با هم میسازند و یک کل متناقضنمای در عین حال زیبا را تشکیل میدهند.
بهنام ادامه داد: بخش بعدی به جنگ اختصاص دارد. در این جا زبان کمی بیشتر از تغزل فاصله میگیرد و زبان کوبندهای می شود و حالت اعتراضی دارد اما این اعتراض یکجانبه و یکسویه نیست. این جا است که این خاصیت نسبیگرای شاعر به دادش میرسد و اجازه نمیدهد که یکطرفه به قاضی برود و کسی را محکوم یا حاکم کند و شعری بیافریند که مختص یک زمان یا یک مکان باشد. درواقع شعری خلق میشود که اگرچه صراحتاً در مقابل اتفاقهایی که در منطقه میافتد، موضع میگیرد، این موضعگیری را از نگاه آدم اندیشمندی که اتفاقات را هضم میکند و به سرمنشأش فکر میکند، ارائه میدهد. از این رو شعری پدید میآید که اگر خاورمیانهاش را بردارید، میتوانید نمونهاش را در جنوب شرق آسیا یا در آمریکای جنوبی هم ببینید. در مورد بخش «کلمات سوگوارند»، باید بگویم یکی از بهترین کارهایی را که در مورد محمدعلی سپانلو و علیشاه مولوی سروده شده در این کتاب خواندم. درنهایت شعرهای نوروزی که توصیفی- تصویری هستند و مناسب زبان و اجرای این گونه شعرها.
این شاعر بیان کرد: نتیجه این که ما با شاعری روبهرو هستیم که نه سادهنویس است نه چیزی را ساده میبیند، نه کار شاعری را سبک میشمارد و واقعاً زحمت کشیده برای شعرش. واقعاً تکنیک شاعری را میشناسد و این است که شعرهایش در هر بار خواندن به آدم لذت میدهند و شعر یکبار مصرف نیستند.
سپس آرش نصرت اللهی گفت: از نام مجموعه، فرم پرسشگری را از آغاز و از علامت سؤال و تعجب در انتهای عبارت «رویاها برگشتهاند»، استفاده کردم و اساساً ما با چالش برگشتن و برنگشتن رویاها روبهرو هستیم و جامعه ما دچار اختلالات فرهنگی و اجتماعی به شدت غمانگیزی است. به مسأله رابطه به عنوان یک مورد محوری در این کتاب پرداختم چرا که ما امروز با این دغدغه به صورت بغرنج روبهرو هستیم و پیچیدگیهای مربوط به آن نیاز به آسیبشناسی دارد. همچنین به مسأله داشتن یا نداشتن رویا. تلاش کردم در چینش کتاب دقت کنم که آدمِ شعر باید از خانه بلند شود برود در جامعه و به همین خاطر بخش «رفو کردن رابطه» در ابتدا قرار میگیرد و بعد «تنهایی علامت سؤال» میآید. یک مدتی به علامت سؤال نگاه میکردم و یک بار متوجه شدم چقدر در جامعه ما تنها است. درواقع در جامعه ما، آن که میپرسد، تنها است، به او حمله میشود و جامعه بسیار پرسشگریز است. امیدوارم روزی در این کشور به شرایطی برسیم که بتوانیم به معنی واقعی پرسش داشته باشیم. در مورد فصلبندی، با حرفهای بهنام موافقم اما من اهل خطرکردن و تجربه کردن هستم و شعر من شعر تجربهگرایی است و به هیچ وجه در بند هیچ معیاری قرار نخواهم گرفت. از نشر چشمه به خاطر فضایی که ایجاد کرده تا در آن روشنگری و آگاهی بخشی جریان داشته باشد، تشکر میکنم.
او در ادامه چند شعر از کتاب خواند و گفت: من در فضاهای خصوصی شعرم به دنبال تعمیم فکر نسل خودم بودم، نسلی که رنجهای زیادی کشیده اما تلاش میکند در برابر ناملایمات بایستد. این نسل به شدت تنها است و میخواهم همه کمک کنیم که این نسل حال خوبی داشته باشد.
پیروز کاموری نیز در سخنانی در این نشست گفت: برای ما که در دنیای شعر و عشق زندگی کردیم و بزرگ شدیم، به شعر جوانهای پیگیر خوشاندیشه و خوشقریحهای نظیر نصرتاللهی که نگاه میکنیم، امیدی در دلهامان موج میزند.
او با اشاره به شعرهای بخش «بهاری هست»، گفت: دیدگاه نو و واقعیتر از شاعران نسل گذشته در قالب اشعار این بخش مشاهده میشود. اگر «بهار می رسد» کسرایی، طبیعت زیبای بهار را به زیبایی توصیف میکند، شاعر امروز ما بهار را در تراژدی رقص غمناک چهره سیهکرده رقاص سرخپوش دوره گرد میبیند که میخواهد مردم را شاد کند و نانی برای شب عید فراهم آورد. «زور میزنم تمام روز/ زور می زنم/ صدای روشن نوروز درآورم/ از حفرههای تاریک زورنا.» و یا چه زیبا، پریدن از آتش چهارشنبهسوری را نمادی برای نبرد با تاریکی تصویر میکند: «چه زرد/ چه سرخ/ افتادهام به جان تاریکی/ با شعلههای خود.»
کاموری ادامه داد: گرچه در مواردی بسیار نادر جای پای شاعران گذشته را در شعر آرش میبینیم مثل «برف میآید» اما همیشه استقلال کلام و تصاویر و دیدگاههای او، نقشی آشکار دارند. شاعر شعرها را از سادهترین، فردیترین و خصوصیترین تا اجتماعیترین و پیچیدهترین پدیدههای واقعی زندگی گرفته است.
این مراسم با حضور افرادی همچون اسدالله امرایی، سینا دادخواه، ترانه یلدا، میثم عبدی، کبوتر ارشدی، حسین علیشاپور، فرزین پارسیکیا و... برگزار شد.
عکس: برهان آذرگان
عکس: برهان آذرگان