ماهان شبکه ایرانیان

بررسی نبوت زنان در قرآن و عهدین (۳)

۴. وظائف نبی در قرآن و عهدین   در این مبحث به بیان وظایف و مسئولیت انبیاء و مرسلین در ادیان ابراهیمی می پردازیم؛ چرا که با روشن شدن وظایف هر نبی می توان به حقیقت نقش وی در امت او و سایر امم، پی برد

بررسی نبوت زنان در قرآن و عهدین (3)

4. وظائف نبی در قرآن و عهدین
 

در این مبحث به بیان وظایف و مسئولیت انبیاء و مرسلین در ادیان ابراهیمی می پردازیم؛ چرا که با روشن شدن وظایف هر نبی می توان به حقیقت نقش وی در امت او و سایر امم، پی برد.

1-4. قرآن کریم
 

قرآن برای همه انبیاء یک سری وظایف مشترک تعیین کرده، نیز از وظایفی خاص یاد فرموده است که بر حسب صبر و تحمل و آزمایش و...، از نبی به نبی دیگر نسبتاً فرق می کنند، اما آنچه را که مشترک بین تمامی انبیاء از آدم(ع) تا محمد(ص) قرار داده است، «هدایت انسان به سعادت و رساندن او به کمال» می باشد. در زیر به وظایف دیگر انبیاء که در اسلام وارد شده است، اشاره می شود:
1. اساسی ترین و مهم ترین وظیفه هر نبی که در قرآن مکرر بیان شده است، «دعوت به توحید» می باشد. «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ» (نحل،36).
2. بعد از توحید، مهم ترین وظیفه که بر عهده انبیاء نهاده شده، «تشریع» می باشد. آنان می توانند بنابر مصلحت، در کارها و امور مختلف، قانونی را طرح کنند. قرآن به این وظیفه نیز اشاره می کند: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» (حشر، 7).
3. از دیگر وظایف آنان «قضاوت» می باشد. و آن زمانی است که مؤمنان به اختلاف دچار شوند: «أولئک الذین لعنهم اللّه فلن تجد له نصیراً» (نساء، 59).
4. «تعلیم» دیگر وظیفه ای است که در قرآن به آن اشاره شده است: « کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ» (بقره، 151) به عقیده ابن حزم تعلیم انبیاء، فقط منحصر در تعلیمات مذهبی و دینی نمی باشد، بلکه هر نبی وظیفه دارد علوم و فنون عصر خود را به مردم آموزش دهد. (شهرستانی، 1 /65-46)
5. «هدایت» که از اساسی ترین برنامه هر نبی می باشد: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ» (انبیاء، 73)
6. «امر به معروف و نهی از منکر» «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ» (اعراف، 157).
البته موارد دیگری هم وجود دارد که ما برای رعایت اختصار تنها مهم ترین آن ها را
یاد آور شدیم.

2-4. عهد قدیم
 

پایه و اساس یک جامعه یهودی را انبیاء تشکیل می دادند، که همواره با کاهنان و حکماء هم رابطه خوبی داشتند، همان خداوند آنان را برای اصلاح دین و اوضاع اجتماعی مبعوث کرد. آن ها تأثیرهای فراوانی در اجتماع می گذاشتند. (عبدالملک، 643) ما در عهد قدیم وظیفه خاصی را برای انبیاء نمی بینیم، بلکه شکل های مختلفی از انبیاء را شاهدیم.

3-4. عهد جدید
 

همان گونه که اشاره کردیم، عیسی(ع) در عهد جدید به گونه ای خداوارانه است (یعنی فوق بشر و روح خدا در او متجسد شده) عیسی(ع) جایگاه «یهود» یهودی را می گیرد. و او در مسحیت به عنوان مصدر وحی، واهب انبیاء و فرستنده رسل می باشد. و اصلی ترین وظیفه مسیح؛ «مسئله فداء» است. برخی از علماء و بزرگان مسیحی معتقدند که علاوه بر مسیح، افرادی دیگر هستند که وظایفی هم چون هدایت بشر و تبلیغ و... را بر عهده دارند و آن به دلیل اتصال و ارتباط آنان با وحی (مسیح) می باشد. افرادی همانند: حواریون، آباء کلیسا و...، که مهم ترین وظیفه این چنین افرادی «تبلیغ» است. در انجیل مرقس می خوانیم: «پس به آن ها گفت: در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید. هر که ایمان آورد، تعمید یابد، نجات یابد، و اما هر که ایمان نیاورد، بر او حکم خواهد شد». (انجیل مرقس، 16 /17-15)

5. بررسی نبوت زن
 

مسلماً با ظهور اسلام در جزیرة العرب جایگاه و نقش زن کاملاً تغییر یافت. اسلام زن را از ظلمت و تاریکی ها رها ساخت و او را هم ردیف با مرد قرار داد. البته جز در موارد اندکی که اقتضای خلقت زن را دارد. (کیال، 48-46) برای بررسی و نقد نبوت زن ابتدا به مهم ترین نصوصی که درباره نبوت زن در عهدین وارد شده است می پردازیم، علاوه بر آن، نیم نگاهی به نظرات علماء هم می اندازیم و بعد از آن، نظر اسلام را پیرامون «نبوت زن» بررسی می کنیم:
1-5. مخالفت برخی از نصوص عهدین با نبوت زن
برخی نصوصی عهدین صریحاً با مقام رفیع زن مخالفت می کند، حال چه رسد به نبوت وی، وحتی جایگاهی پست را برای او ترسیم می کند، و این امر، با قول به نبوت وی
تناقضی آشکار دارد. در زیر به بررسی چند نمونه از عهدین می پردازیم.

1-1-5. عهد عتیق
 

بر اساس آنچه در تورات آمده، زن مورد نفرین قرار گرفته است، و لذا برخی، برای زن جایگاه اجتماعی، بلکه هیچ حقی قائل نیستند. یهودیت این اجازه را به سرپرست (پدر) می دهد تا دختر خود را بفروشد، چنان که در سفر خروج آمده است: «و إذا بتع رجل ابنته أمة لا تخرج کما یخرج العبید» (سفر خروج، 12 /7).
زن یهودی هیچ منزلن و شأنی ندارد و در واقع او باید در خانه بنشیند و بدون هیچ گونه اعتراضی برای دریافت حق خویش، منتظر سرنوشت مجهولش باشد. مردان همواره باید از زن بر حذر باشند؛ زیرا او شر است مثل مرگ و حتی بیش تر از مرگ. همانگونه که در سفر موسوم به جامعه از زبان سلیمان نبی بیان شده است: «پس برگشته دل خود را بر معرفت و بحث و طلب حکمت و عقل مشغول ساختم تا بدانم که شرارت حماقت است و حماقت دیوانگی است. و دریافتم که زنی که دلش دام ها و تله ها است و دست هایش کمندها می باشد، چیز تلخ تر از موت است. هر که مقبول خداست، از وی رستگار خواهد شد، اما خطاکار گرفتار وی خواهد شد. جامعه می گوید که اینک چون این را با آن یافتم که جان من تا به حال آن را جستجو می کند و نیافتم. یک مرد از هزار یافتم، اما از جمیع آن ها زنی نیافتم». (کتاب مقدس، 7 /26-28)
همانگونه که بیان شد، زنی در یهودیت منفور ابدی می باشد؛ چرا که شروع و تشویق به گناه اولیه از جانب وی بوده است. ما در داستان حضرت آدم و حوا می بینیم که حوا از دنده چپ آدم خلق شده است؛ و این یعنی هیچ شأنی ندارد. (گروهی از مؤلفانف 48) حال چگونه با این اوصاف زن پیامبر می شود و به مقام رفیع نبوت می رسد؟!

2-1-5. عهد جدید
 

در مسیحیت باز هم شاهد همان جایگاه با همان منزلت و مقام برای زن هستیم، و باز هم گناه اولیه و اخراج آدم از بهشت به خاطر زن (حوا) بوده است. پولس می گوید: « مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است. و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد» (کتاب مقدس، 9-8)، حال این چگونه با اعلان وحی و امر تبلیغ سازگار می باشد؟!
مفسران کتاب مقدس ذیل این آیه می گویند: « همانا مرد بر زن تسلط دارد، چون زن برای مرد خلق شده است و چون زن هیچ گاه منصبی در کلیسا پیدا نمی کند و حتی کشیش(کاهنه) هم نمی تواند بشود». (گروهی از مؤلفان، 954)
علاوه براین در مسیحیت زن ملزم به سکوت در کلیسا است، پولس در این باره می گوید: «و زنان شما در کلیسا خاموش باشند؛ زیرا ایشان را حرف زدن جایز نیست. بلکه اطاعت نمودن، چنانچه تورات می گوید. اما اگر می خواهند چیزی بیاموزند، در خانه از شوهرشان بپرسند؛ چون زنان را در کلیسا حرف زدن قبیح است». (کتاب مقدس، 14 /35-34)
با این اوصاف چگونه زن به مقام نبوت برسد و مردان را هدایت کند و پیام الهی را به آنان برساند، در حالی که برای آنان آفریده شده است. و چگونه به مقام نبوت برسد، در حالی که کشیش شدن برای او جایز نمی باشد و بلکه نمی تواند حتی استاد لاهوتی (عقاید مسیحی) در دانشگاه باشد. (عبدالراضی، 232)

2-5. دیدگاه قرآن در باب نبوت زن
 

اسلام با نگاهی متفاوت زن را هم ردیف با مرد در عمل و ایمان و ثواب و بهشت و... قرار داد، و کرامتی برای او قائل شد که مسحیت و یهودیت برای او قائل نشدند. قرآن و احادیث نبوی برای زن، شخصیت و احترام بسیار قائل هستند، چنان که در آیات قرآن وارد آمده است: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آیَاتِ اللّهِ هُزُوًا» (بقره، 231) و «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا» (طلاق،1) بدیهی ترین دلیل براین مطلب، روایات نبوی است که راه تعامل با زنان را به صورت واضح بیان کرده و فرموده است: «ما أکرم النساء إلا کریم، و لا أهانهن إلا لئیم» (فاضل هندی، 16 /371).
همچنین فرموده است: «أکمل المؤمنین إیماناً أحسنهم خلقاً، و خیارکم خیارکم لنسائکم» (ابن حنبل، 2 /471؛ نووی، 133) و «الجنة تحت أقدام الأمهات» (میرزا نوری، 15 /180؛ ری شهری، 4 /3674)
اما تمام این اوصاف همانند اکرام، جایگاه رفیع و... تأیید نبوت وی نمی باشد و اسلام با حفظ جایگاه زن، نبوت را برای او نمی پذیرد. البته این سخن منافی این نیست که الهامات و وحی هایی بر زنان نازل می شود، قرآن بر الهاماتی که به زنان می شود، تصریح فرموده است، اما این ها وحی و الهامات نبوی نیست. حال با ذکر چند آیه مطلب را روشن تر می کنیم:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ
کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» (یوسف، 109). این آیه در سوره نحل و انبیاء به گونه ای دیگر تکرار شده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (انبیاء، 7؛ نحل، 43). این آیات مهم ترین دلیل بر عدم پذیرش نبوت زنان می باشد؛ زیرا با مدلولشان بر انحصار نبوت بر مردان، و با مفهومشان بر عدم جواز نبوت زنان دلالت دارند.
در این باره، آراء مفسران نسبتاً متفاوت است. در بیش تر تفاسیر آمده است: « خداوند، پیامبری نه از بادیه نشینان و نه از جنیان و نه از زنان مبعوث کرده است». (جصاص، 3 /232؛ اسمعانی، 3 /72؛ ابن جوزی، 4 /220) برخی دیگر ذکر کرده اند که بین نبی و رسول اختلاف است. ما می توانیم پیامبران زن داشته باشیم، اما نمی توان رسولان زن داشته باشیم، در این زمینه قرطبی ذیل آیه «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ» می نویسد:
این آیه تأیید سخن پیامبر می باشد، ایشان فرمودند: « همانا در زنان چهار پیامبر وجود دارد که آنان «حواء، آسیه، مریم و ام موسی» می باشند. (قرطبی، 9 /274)
در خصوص نبوت مریم ابن کثیر می گوید: در قرآن در وصف مادر حضرت عیسی(ع) وارد شده است: «امّه صدیقة» و این دلالت بر نبوت نمی کند. اما قائل به نبوت تشریفی برای زنان است. به دلیل بشارت فرشتگان به ساره.... و یا نزول فرشته بر مریم... که می تواند صرف وحی رساندن به آنان باشد. اما ابن جزم و برخی دیگر نبوت ساره (ام اسحاق) را می پذیرند و استناد می کنند، به سخن گفتن فرشتگان با آنان همانگونه که در قرآن می خوانیم: «و أوحینا إلی أم موسی أن أرضعیه». ابوحسن اشعری وحی را برای زنان می پذیرد، اما اعتقاد دارد لقب صدیقه، به جای پیامبر مناسب تر است. (ابن کثیر، 2 /84)
در این میان فخر رازی قائل به عدم جواز نبوت زن است. (فخر رازی، 8 /45) علامه طباطبایی به احتمال روی می آورد و می فرماید: «مقصود از لفظ رجال در آیه، می تواند منحصر در مردان نباشد، احتمال می رود افرادی باشند که در انسانیت به کمال رسیده باشند». (طباطبایی، 8 /122) هر چند علامه عدم جواز نبوت زن را می پذیرد.
آیه دیگر مورد بحث، «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ» (نساء، 34) می باشد. برای فهم بیش تر این آیه ابتدا به بررسی لغوی قوامیت و سپس به اقوال مفسران می پردازیم. لغویان آرای متعددی در این زمینه مطرح کرده اند. در مجمع البحرین آمده است: مقصود از قیام ولایت و سیاست مردان بر زنان است؛ زیر
موهبت و فضل الهی بر این است که مردان بر یک سری از اموری همانند عقل و تدبیر و... بر زنان برتری یابند، و به همین دلیل نبوت، امامت و... به مردان تعلق می گیرد. و به دلیل این امر، می تواند نفقه بر زنان و یا اعطای مهریه در هنگام ازدواج به آنان باشد. (طریحی، 3 /564)
اما تفسیر این آیه هم، محل اختلاف علماء است. در مجمع البیان اینگونه وارد شده است: معنای قیام، تسلط بر زنان در اموری همانند: تدبیر و تعلیم و تأدیب و مقصود از زیادت فضل، زیادت در عقل و تصمیم ... می باشد. (طبرسی، 3 /43)
علامه طباطبایی ذیل آیه بالا می نویسد: مقصود از قیم، کسی است که به اموری غیر از خودش می پردازد و مقصود از تفضیل مذکور، تفضیل بر قوه تعقل مردان است. (طباطبایی، 4 /346-343)

پی نوشت ها :
 

1. عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیة
نشانی الکترونیکی: Khoshaba-64@ yahoo.com
2. کارشناسی ارشد کلام اسلامی
نشانی الکترونیکی: aghili 111@ yahoo.com
* تاریخ دریافت مقاله: 25 /2 /1389
* تاریخ پذیرش مقاله: 14 /2 /1389
 

منبع: نشریه علوم ومعارف قرآن کریم، شماره 6.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان