نوشتن از ناصر چشمآذر و نبودنش نمیتواند فاجعهای که برای موسیقی ما میافتد را حتی ذرهای جبران کند. پس از ابتدای این یادداشت بیایید این قرار را بگذاریم که قراری بر بزرگداشت موسیقیدان – از امروز فقید – کشورمان نداریم. چراکه ناصر چشمآذر نیازی با اینگونه از احترام ندارد. احترام به چشمآذر سالهاست که اتفاق افتاده و با لحظهلحظهی تداعی ملودیهایش در ذهن و تکرار آن بر زبان میلیونها انسان است که مقام او بزرگ داشته میشود.
شاید بشود قصه را از «یک روزی، یک تُرک» آغاز نمود. یک روز، یک تُرک اردبیلی راه موسیقی را برای خودش انتخاب کرد و سر از ارکستر آذربایجان درآورد و سالها با خلق ملودی دل همه را برد. ناصر چشمآذر با خلق انبوهی از ملودیهای ناب در موسیقی پاپ ایران، خود را تبدیل به یکی از پیشگامان دوره طلایی این موسیقی در دهه پنجاه معرفی نمود و پس از انقلاب و شرایط موسیقی پاپ در آن دوران، به ساخت موسیقی فیلم روی آورد. موسیقی الکترونیک «هامون» بهاندازه خود فیلم عجیب بود و عجیب بر فیلم نشست اما این تنها باری نبود که چشمآذر توانست به این موفقیت دست یابد. او بارها و بارها و برای فیلم و سریال در ژانرهای مختلف موسیقی ساخت که هرکدام چنان بادوام در ذهن مخاطب حکشده که به یاد نیاوردنش سختتر از یادآوری آن است. قصههای مجید، خواهران غریب، تیغ و ابریشم، همگی با خاطره ما گرهخورده است. انبوهی ترانه که او خود ساخته و نواخته و گاهی هم خوانده است و فصل مشترک تمامی آنها ماندگاری است.
ناصر چشمآذر و اتصال عجیبش به ملودی، کارهایی را حاصل شده که حتی بیکلامش نیز قابل زمزمه است. او آنقدر به این ویژگی اعتماد داشت که حاضر شد ریسک برگزاری کنسرت بزرگ تالار وحدت را با اجرای ترانههای گذشتهاش و بدون خواننده بپذیرد و حاصل، آن شد که او انتظارش را داشت. هفتصد نفر، مرد و زن مخاطب این کنسرت با اجرای اولین میزان از این قطعات بهراحتی تشخیص میدادند که این قطعه، کدام ترانه است با صدای بلند آن را میخواندند. ترانههایی که حدود سی سال از خلق آنها میگذشت.
او از پیشگامان عرصه موسیقی الکترونیک در ایران است اما از ملودیهای ساخته شده میتوان بهراحتی تشخیص داد که ناصر چشمآذر تا چه اندازه بر موسیقی ایرانی و ردیف آن تسلط داشته است. بهیقین که راز ماندگاری ملودیهای ناصر چشمآذر همین تسلط بر موسیقی ایرانی است و روندگی ملودیهای ساخت ایشان، آنها را قابل زمزمه نموده است که شاید در مجالی مناسبتر بتوان تحلیلی از این ویژگی ارائه داد اما به نقل از بهزاد حسنزاده (نوازنده کمانچه گروه ولشدگان) که اتفاقاً در دو روز گذشته بیان کرد بسنده میکنم که حدود سال 89 جناب استاد چشمآذر در دانشگاه آزاد و در نشستی با دانشجویان موسیقی سؤالی را مطرح میکنند که دانشجویان در خلوت یا به قول ایشان مثلاً در بعدازظهر جمعه اگر بخواهند ساز بزنند، چه میزنند و چطور مینوازند که هریک از دانشجویان جوابی به این سؤال میدهد تا از خود استاد سؤال میشود و ایشان جواب میدهند که: «بعدازظهر جمعه، گارمون را برمیدارم و به یاد مادرم سهگاه میزنم…»
سواد، گنجینه شنیداری قوی، خلاقیت و توجه به فرمی از موسیقی که بتواند همهپسند باشد از یک موزیسین، ناصر چشمآذر میسازد نه از ناصر چشم آذر، یک موزیسین؛ چراکه امروز افراد بیشماری را داریم که در عرصه موسیقی پاپ فعال هستند و ملودی ماندگار نمیشنویم. نسبت آثار تولیدشدهی ماندگار بهکل آثار تولید شده، رقمی خندهدار است … از همان خندههای تلخی که در «میکس» داریوش مهرجویی از ناصر چشم آذر دیدهایم.
یاد ناصر چشمآذر که نه؛ خودش مانا و جاودان است و این کارگاه آفرینش ملودی، دیگر هدیه تازهای برایمان نخواهد داشت و بهاندازه عمری برایمان هدیه ساخته است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
14