بررسی فیلم «جشن دل‌تنگی»: زندگی من در قاب تو

ورود به سینما و درخشیدن آسان‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید. آن‌هم برای جوانان خوش‌قریحه و خلاقی که این روزها سینمای ایران را در دست دارند. پوریا آذربایجانی یکی از همین جوانان بود که ابتدا با ساخت فیلم‌های کوتاه و مستند نه‌تنها در داخل کشور که در سطح جهانی خوب درخشید. آذربایجانی که در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین فیلم اول را دریافت کرد، با ساخت «اروند» توجه‌ها را به خود جلب کرد. «اروند» روایتی جذاب از شهدای غواص ایرانی بود که با بازی‌های متفاوت سعید آقاخانی و پانته‌آ پناهی علاوه بر نظر منتقدان با بیننده هم ارتباط خوبی برقرار کرد. آذربایجانی در «اروند» به‌گونه‌ای ظاهر شد که نشان می‌داد راه پیشرفت را در پیش‌گرفته است و در آینده‌ای نزدیک می‌تواند یکی از فیلم‌سازان مهم سینمای ایران باشد. همین موفقیت هم باعث شد تا «جشن دل‌تنگی» آخرین ساخته وی، بسیار موردتوجه قرار گیرد. «جشن دل‌تنگی» که اولین اکران خود را در جشنواره فجر سی و ششم تجربه کرد، از همان ابتدا با واکنش‌های ضدونقیضی روبرو شد. از یک‌سو نمایندگان مجلس بودند که به‌صورت اختصاصی به تماشای این اثر نشستند و آن را به‌شدت ستودند و از سوی دیگر، منتقدان و عامه مخاطبان جشنواره فجر یا با بی‌محلی از کنار «جشن دل‌تنگی» گذشتند یا با انتقادهای نه‌چندان خوشایند، آخرین ساخته آذربایجانی را خنثی یا حتی ضعیف توصیف کردند.حقیقت این است که «جشن دل‌تنگی» ایده اولیه جذابی دارد. روایت فیلم از جایی شروع می‌شود که عکس‌های پرزرق‌وبرق گرفته می‌شود و روی صفحات مجازی قرار می‌گیرند و مخاطبان با دیدن آن عکس حسرت زندگی دیگران را می‌خورند. این چرخه تمام‌نشدنی از بیهودگی، واقعیت نه‌تنها فضای مجازی این روزها که زندگی مدرن و شهرنشینی را هم به‌خوبی به تصویر می‌کشد. اینکه هرکدام از ما با دیدن یک قاب گزینش‌شده و دستکاری‌شده از زندگی دیگران دنیایی را در ذهن می‌سازیم که زمین تا آسمان با واقعیت تفاوت دارد؛ حسرت چیزهایی را می‌خوریم که مثل پلت فرم عرضه‌شان مجازی هستند و رنگی از واقعیت ندارند و خودمان هم به‌جای زندگی در متن روزمرگی‌های خودمان، شروع به تلاش برای رسیدن به آن مدینه فاضله‌ای مکنیم که در قاب‌ها می‌بینیم، آن‌هم تلاشی که باز‌هم در همین قاب‌ها خلاصه می‌شود. اینجاست که مرز واقعیت و خیال، بلندپروازی و شوق پیشرفت و خیلی چیزهای دیگر گم می‌شود و آدم‌های واقعی هم مجازی می‌شوند و خارج از قاب گوشی‌های موبایل، همچون دیوانگانی مجنون به دنبال قرص ماه این‌سو و آن‌سو می‌روند.
آذربایجانی در «جشن دل‌تنگی» برای اثرگذاری بیشتر و انتقال پیامش، روایت را در ساختار شبکه‌ای میان کاراکترها بسط می‌دهد؛ و همین‌جا تیر خلاص را به اثرش وارد می‌کند. «جشن دل‌تنگی» فیلم‌نامه‌ای بسیار ضعیف دارد که شخصیت‌پردازی‌هایش ضعیف و بیهوده به نظر می‌رسند و هیچ‌گونه ارتباطی با بیننده برقرار نمی‌کنند و آنچه آذربایجانی به نام ساختار روابط شبکه‌ای سعی در پرورشش داشته تا پایان هم به بار نمی‌نشیند و شخصیت‌ها فقط از کنار هم می‌گذرند و بسیاری‌شان اضافی و حوصله سر بر ظاهر می‌شوند و در تنها ارتباطی که کاراکترها به هم می‌رسند نیز، شکست در ساختار روابطشان به‌مانند بقیه کاراکترها بیننده را از برقراری ارتباط با آن‌ها بازمی‌دارد. اساساً روابط میان کاراکترها و کلیت فیلم «جشن دل‌تنگی» آن‌قدر جبری است که بیشتر قامت یک اثر سفارشی را پدید می‌آورد که بیش‌ازحد در دام کلیشه و شعارزدگی می‌افتد و نگاه انتقادی اجتماعی فیلم را خنثی می‌کند و بی‌هیچ کارکردی یک روایت کسل‌کننده و غیر جذاب را به بیننده عرضه می‌کند. موضوع فضای مجازی و آسیب‌های آن‌که اکنون یکی از دغدغه‌های مهم اجتماعی ایرانیان است، حساسیت ویژه‌ای دارد که آذربایجانی با یک نگاه سطحی نمی‌تواند به عمق آن نفوذ کند و ریتم کند و ملال‌آور فیلم، گره‌افکنی‌های ناچیز و گره‌گشایی‌های بی‌موقع، اثری جعلی پدید می‌آورد که نه روایت استوار و محکمی دارد و نه ساختار قابل‌توجهی.
«جشن دل‌تنگی» بااینکه یکی از پرستاره‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است اما هیچ فروغ و درخششی ندارد. هیچ‌کدام از بازیگران مطرح فیلم به‌جز محسن کیایی، بازی قابل قبولی ارائه نمی‌دهند و منفعل بودنشان در اثر، مهمی است که بیش از هر چیزی بیننده را آزار می‌دهد. زوج بهنام تشکر-پانته‌آ پناهی، قرار است بازتابی از روابط زناشویی را ارائه دهند که تحت تأثیر فضای مجازی در حال نابودی است اما عشقی قدیمی که ناگهان از راه می‌رسد و منطق دراماتیک اثر را بیش‌ازپیش زیر سؤال می‌برد، اساساً پایه‌های این ازدواج را سست و شکننده نشان می‌دهد و مرکزیت فضای مجازی در میان ارتباط این خانواده گم می‌شود. سکوت خانواده در لحظاتی که کنار یکدیگر هستند و هرکدام مشغول به کندوکاو درگوشی خود هستند، غذاهای حرفه‌ای پخته و تزئین شده که کسی حق خوردنش را ندارد و طلاق دختر خانواده و بی‌توجهی‌اش به فرزند کوچکش، هیچ فرقی با سریال‌های شعاری و افراطی صداوسیما ندارد. زوج بابک حمیدیان- مینا ساداتی که در کل روایت اضافی به نظر می‌آیند و شخصیت‌های توخالی‌شان هیچ کارکرد دراماتیکی در روایت ندارد. به همین دلیل هم هست که سرنوشت نهایی این خانواده نه‌تنها برای بیننده مهم نیست که تحول ناگهانی‌شان یک کمدی ناخواسته به نظر می‌رسد و تصمیم نهایی‌شان برای گذراندن یک روز در کافه نادری به یاد ایام گذشته بدون گوشی همراه، شبیه تبلیغات ارزشی مِی‌ماند که اتفاقاً در ابتدای فیلم‌ها پخش می‌شود. تکلیف کودکی که در این میان قرار است به دنیای آشفته و بی‌سروته این زوج پا بگذارد هم ناگهان فراموش می‌شود و بی‌میلی پدر و بی‌توجهی مادر دیگر محلی از اعراب ندارد چون لابد یک تجربه نزدیک به مرگ می‌تواند همه‌چیز را عوض کند و یک سرنوشت هولناک را کاملاً به حاشیه براند. رابطه محسن کیایی و ساغر قناعت هم قبل از شروع پایان می‌یابد و انگیزه زندگی دوباره‌ای که در هردو دمیده می‌شود هم چندان قابل‌باور نیست. تراژدی هم که در پایان انتظار این شخصیت‌ها را می‌کشد، یکی دیگر از عناصر جبری «جشن دل‌تنگی» است تا شمارا قانع کند با یک اثر مهم و روشنفکرانه مواجه هستید.
محسن کیایی اما تنها ستاره و نقطه مثبت «جشن دل‌تنگی» است. میزان تعهد وی به شخصیتش، کاراکتر ناقص و پرداخت‌نشده وی را به تنها بند ارتباطی بیننده با اثر تبدیل می‌کند. سکانسی که وی در میان جمعیتی که دورش جمع شده است و روی سقف ماشین می‌رود و مستأصلانه به نیاز و پیوندش با دنیای مجازی اعتراف می‌کند، شاه سکانس فیلم است که بیش از آنکه به دوربین روی دست و تصاویر لرزان مربوط باشد، به بازی تمام و کمال کیایی مربوط است.
درنهایت، همان‌طور که گفتم، ایده اولیه «جشن دل‌تنگی» ستودنی است. «جشن دل‌تنگی» روایتی آشفته و کسل‌کننده دارد که در بطن آن می‌توان حقیقت تنهایی انسان مدرن در قاب‌های دروغین و هویت‌های گم‌شده و تغییریافته را دید و کمی به فکر فرورفت، به‌شرط آنکه از ریتم بسیار کند و بی‌مناسبت فیلم و شخصیت‌های تک‌بعدی و تصنعی آن جان سالم به درببرید.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر