مریم، دوچرخهسوار تهرانی: زمانی که رکاب میزدم به عنوان یک انسان رکاب میزدم، نه به عنوان زنی که میخواهد عرف را زیرپا بگذارد.
به گزارش به نقل از شهروند، «دخترم چنین کاری میکرد، سرش را میبریدم میگذاشتم روی سینهاش.» «مریم» بعد از ١٠سال آموزش و ترویج دوچرخهسواری هنوز این جمله همسایه قدیمی را بهخوبی به یاد دارد. او حالا جزو چهار مربی زن درجه یک ایران است و به همراه همسرش برای ترویج دوچرخهسواری تلاش میکند؛ برای موضوعی که حالا سالهاست هرچند وقت یکبار یا سروصدای سیاسی دربارهاش بهپا میشود یا در شبکههای اجتماعی عکسهایش دستبهدست میشود یا بین حرفهای بعضی از مسئولان، سر و کلهاش پیدا میشود: «زنان میتوانند دوچرخهسواری کنند؟»
بین زنان ایرانی، کسانی مانند «مریم»، «الناز»، «فریبا» و «فاطمه» کم نیستند؛ زنانی که دوچرخه را برای رفتوآمدهای روزانهشان در شهرها انتخاب میکنند.
«مریم» اهل تهران است و داستانهای زیادی از دوچرخهسواریاش در خیابانها دارد. «از جنوب شهر شروع به دوچرخهسواری کردم. در آن برهه کارشناس صادرات یک شرکت بودم و تا محل کارم رکاب میزدم، ولی کسی نمیدانست من دوچرخهسواری میکنم، به همین دلیل هر روز دوچرخهام را در پارکینگ شرکت بغلی پارک میکردم و بعد از مرتبکردن لباسهایم در محل کارم حاضر میشدم.»
«مریم» تردد با دوچرخه را عامل موثری در صرفهجویی در زمان و فرار از ترافیک میداند: «از آنجایی که مسیرم پرترافیک است، تقریبا میتوانم بگویم در روزهای عادی ٥٠دقیقه در راه هستم که با تاکسی هم همین میزان زمان نیاز است، اما روزهایی مانند اوایل مهر یا روزهای اسفند که ترافیک زیاد است، زودتر از تاکسی میرسم و در زمان هم صرفهجویی میشود.» او انگیزهاش برای استفاده از دوچرخه را جنسیتی نمیبیند و میگوید: «زمانی که رکاب میزدم بهعنوان یک انسان رکاب میزدم، نه بهعنوان زن و نه بهعنوان زنی که میخواهد عرف را زیر پا بگذارد.»
«فریبا» هم یکسالی میشود که دوچرخه را بهعنوان وسیله نقلیه برای تردد در شهر انتخاب کرده است و درباره انگیزه انتخابش میگوید: «من و دوستم میخواستیم سیگار را ترک کنیم، برای همین دوچرخه را انتخاب کردیم، اما به مرور زمان علاقهمند شدیم و در کنار نگاه ورزشی به دوچرخه، از آن بهعنوان وسیله نقلیه بهره بردیم.» او زمستانها کمتر از دوچرخه استفاده میکند اما روزهای پرترافیک دوچرخه برایش وسیله مناسبی است.
اما انگیزه «الناز» برای دوچرخهسواری در شهر آلودگی هوا بوده است: «تقریبا پاییز سهسال پیش بود. مدتی آلودگی هوا داشتیم، برای همین تصمیم گرفتم دوچرخه بخرم. روزهای اول خیلی مسلط نبودم اما شروع کردم و حالا سهسال میشود که از خانه تا محل کار را با دوچرخه میروم.»
نگاه قانون و جامعه
قانون ساکت است و عرف «نه» میگوید؛ ماجرای دوچرخهسواری زنان در سالهای گذشته روند رو به تغییری داشته و حالا اینطور که به نظر میرسد «نه» مردم به دوچرخهسوارشدن زنان، دیگر چندان محکم نیست؛ هرچند زنان دوچرخهسوار در یادشان، خاطرات زیادی از مشکلاتی که برایشان به وجود آمده، دارند.
«حدود ساعت ١٢بود که در جاده اصلی شهر رکاب میزدیم. موتورسواری با سرعت بالا به من نزدیک شد و به یکباره با لگد من را به جاده پرتاب کرد. اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، تنها خودم و دوچرخهام را روی هوا دیدم و زمین خوردم.» اینها را «متین معززی» در زمستان ٩٦ گفت. دختر اسکیتسوار گلستانی که به همراه همتیمیهایش درحال تمرین دوچرخهسواری بود، البته در همان زمان موتورسوار دیگری در خیابان خاکفرج قم به عمد از پشت به دختر دوچرخهسواری زد، دختر هم تعادلش را از دست داد و از ناحیه صورت و سر بشدت آسیب دید. اینها خبرهایی بود که در زمان نشر، سروصداهایی به پا کرد و مانند بسیاری مسائل به دست فراموشی سپرده شد.
«مریم» که تا به حال ٢٥٠ کارآموز دوچرخهسوار سه تا ٧٠سال را آموزش داده است، در مورد تجربیاتی از این دست میگوید: «طی این سالها مشکلات اخلاقی اصلا نداشتم اما مشکلات بزرگی در زیرساختها داریم که نیازمند همت بالایی است. البته صحبتهایی با مسئول حملونقل و ترافیک منطقه ٥ و چند مسئول دیگر داشتهایم و برنامهریزیهایی هم صورت گرفته است.» اما «فریبا» هوا که تاریک میشود از دوچرخهسواری میترسد و ترجیح میدهد در ساعات تاریکی دوچرخهسواری نکند و «الناز» معتقد است که فرهنگسازی در این زمینه شروع شده و بیشک ادامه خواهد داشت: «نسبت به سه سال گذشته هم تیمها خیلی بزرگتر و هم افرادی که دوچرخهسواری میکنند بیشتر شدهاند. درحال حاضر در کریمخان مسیر دوچرخهسواری وجود دارد، در حالی که سه، چهارسال پیش کسی فکر نمیکرد در چنین منطقهای با آن حجم از ترافیک چنین مسیری احداث شود.»
از نظر قانونی، اما ممنوعیتی در مورد دوچرخهسواری زنان وجود ندارد. طبق ماده 2 قانون مجازات اسلامی، «هر فعل یا ترک فعلی که برای آن مجازات تعیین شده باشد، جرم محسوب میشود.» و از آنجا که هیچ قانونی مبنی بر ممنوعیت دوچرخهسواری زنان وجود ندارد، بنابراین به گفته حقوقدانان، هیچ نهادی اعم از اجرایی یا انتظامی هم صرفا بنا بر سلیقه نمیتواند ممانعت یا محدودیتی برای استفاده زنان از دوچرخه در سطح شهر به وجود آورد؛ مثلا نظریه شماره7/5152 در شهریور سال ٧٩ اداره حقوقی قوه قضائیه در اینباره میگوید: «با توجه به اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها، چون جهت استفاده از کراوات، دوچرخهسواری دختران در خیابانهای اصلی و نحوه اصلاح موی سر پسران در قوانین موضوعه و مدونه مجازاتی در نظر گرفته نشده است، بنابراین اعمال مذکور، قانونا جرم تلقی نمیشود.»
دوچرخه به شرط همراه
حالا هشتسالی از طرح شهرداری تهران برای ایجاد خانه دوچرخه میگذرد و همچنان شهر در انتظار اجراییشدن کارکرد واقعی این خانهها نشسته است. طرحی که به سالهای گذشته برمیگردد؛ دورهای که طبق مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری مسیرهایی ویژه عبور دوچرخه و توسعه سیستم دوچرخهسواری برای کاهش آلودگی هوا و ترافیک در نظر گرفته شد البته در زمانی با وجود هزینههای گزاف برای راهاندازی خانه دوچرخه این طرح متوقف و بعد از مدتی سکوت درباره آن دوباره جزو برنامههای جدی دنبال شد، بهطوری که حدود ١٥٣ ایستگاه برای خانه دوچرخه در نظر گرفته شد. اگرچه نکته قابل تامل خانه دوچرخه این بود که همه اعضای آن مردان بودند و از ارایه دوچرخه به زنان امتناع میشد و همچنان میشود. البته در همه این سالها توصیههای جالبی برای استفاده زنان از خانه دوچرخه از طرف بعضی مسئولان ارایه میشد: «همراه با برادر، همسر یا پدرتان یا هر مرد دیگری بیایید ثبتنام کنید، بعد خودتان از دوچرخه استفاده کنید.»
دوچرخه وصله ناجور شهر ماشینها
زنان و مردانی که دوچرخه را برای رفتوآمدشان در خیابانهای تهران انتخاب کردهاند اما یک گله همیشگی دارند: شهر برای دوچرخهسواری مناسب نیست. آنها مشکل شیب تهران و سختی دوچرخهسواری در آن را با دوچرخههای مدرن و دندهای تا حدودی کم کردهاند اما مشکلات شهری هنوز به جاست. «هیچ فکری برای دوچرخهسواری در این شهر نشده است.»
این را «فریبا» میگوید: «نمونه ساده آن درهای فاضلاب شهری است که حتی در مسیرهای مخصوص دوچرخهسواری هم به چشم میخورند که به شکل عمودی میگذارند. البته در این مسیرها ما دستانداز هم داریم که در نوع خود جالب توجه است. این شهر فاقد زیرساختهای مناسب برای دوچرخهسواری است. بهعنوان مثال مسیرهای دوچرخه که در شهر وجود دارند، حداقل ١٢-١٠کیلومترند، درحالی که این میزان مساحت به درد دوچرخهسوار نمیخورد.
دوچرخهسوار نیاز به مسیری دارد شمال به جنوب یا شرق به غرب.» «مریم» هم از زیرساختهای شهری گله دارد: «نبود پارکینگ برای دوچرخهها یکی از مشکلات دوچرخهسواران است؛ یکسری پارکینگ در مناطقی مانند حسنآباد نصب شده ولی مشخص نیست چه زمانی قرار است به بهرهبرداری برسد.» البته او برای رفع بعضی موانع پیشنهاد دارد: «جای پارک نیست و مسیرهای دوچرخهسواری هم که داستان خودشان را دارند. مترو میتواند برای یک روز در هفته این امکان را برای دوچرخهسواران فراهم بیاورد که با دوچرخههایشان سوار مترو شوند، البته راهحل دیگری هم وجود دارد.
اینکه خانههای دوچرخه را با شرایط ترغیبکننده در اختیار گروههای دوچرخهسواری قرار بدهند تا علاوه بر ترویج دوچرخهسواری درآمدزایی هم داشته باشد. درآمدی که میتواند در حمایت از فرهنگ دوچرخهسواری هزینه شود. دوچرخهسواران نیاز دارند هم از نظر مالی و هم از نظر شهری و زیرساختها حمایت شوند. برای زنان هم نیاز به فرهنگسازی است. دوچرخه میتواند نمایی غیرجنسی از زن را به جامعه دهد.» «الناز» از گروهی میگوید که دغدغه مسیر دوچرخهها را دارند: «زمانی که شروع به دوچرخهسواری کردم، با گروه و افرادی آشنا شدم که دغدغهشان داشتن شهری بود که بتوان در آن دوچرخهسواری کرد. تیمی به نام بازچرخ وجود دارد که دغدغهشان مسیر دوچرخه است. ما مدت زیادی در مسیرهای دوچرخهای که متروکه یا تازه ساخته شده بودند و نیاز بود دوچرخهسوارها از آن استفاده کنند، رکاب میزدیم تا در دید مردم قرار بگیرد و بدانند مسیر دوچرخه است و به نوعی از این مسیرها محافظت شود.»
هیچ کاری نشدنی نیست
شهربانو امانی/ عضو شورای شهر
آمارها از اضافه وزن شهروندان کلانشهرها میگویند. اعدادی که میگویند، ٧٠درصد جمعیت بالای ٢٠سال و بیش از ٥٣درصد زنان تهرانی مشکل اضافهوزن دارند. «شهربانو امانی»، عضو شورای شهر این آمارها را نشان از بیتحرکی شهروندان تهرانی میداند و میگوید: «دوچرخهسواری زنان یکی از مطالبات و ضرورتهای زندگی شهری است که متاسفانه تاکنون به خوبی اجرایی نشده است. در سالهای گذشته این مطالبه مانند شیر بییال و کوپال اجرایی شده است.
شهرداران مناطق و شهردار اسبق تنها برای پاسخگویی به این مطالبه کارهایی سطحی انجام دادهاند.» امانی بر این باور است که حل این مسأله طی سالهای گذشته در دستور کار نبوده است: «با توجه به ساختوسازهایی که در تهران صورت گرفته است، این شهر با پاسخگویی به این مطالبه نیازمند برنامه بلندمدت است. البته الگوهایی هم در این زمینه وجود دارد که در کشورهای همسایه هم اجرایی شدهاند.» این عضو شورای شهر از تشکیل کمیته تیاودی در شورای پنجم خبر میدهد: «این کمیته در شورای پنجم راهاندازی شده است. در ابتدای راه هستیم و پروسه سختی را برای پاسخ به این مطالبه در پیش داریم اما شدنی است.
این مطالبه یکی از برنامههای شورای پنجم، کمیسیون عمران و حملونقل و ترافیک و کمیته تیاودی است.» او ادامه میدهد: «درحال حاضر ما هیأت و فدراسیون دوچرخهسواری را در کشور داریم و این موضوع بهعنوان مطالبه جامعه و زنان به چشم میخورد درحالی که زیرساختها آماده نیست. البته مهیاکردن زیرساختها یکی از ضرورتهاست هم به لحاظ شهرسازی و هم فرهنگی.» این عضو شورای شهر با تأکید بر این مسأله که شورای پنجم بیشک تمام تلاشش را خواهد کرد، میگوید: «هیچ کاری نشد ندارد. شاید نشود به شکل کامل از شمال به جنوب و از شرق به غرب مسیرهای دوچرخهسواری را داشت. باید دید در جهان در این عرصه چه راهکارهایی ارایه شده است.
به عنوان نمونه در یکی از شهرهای شیلی، شهردار زن دوچرخهسواری را بهعنوان یک مد حملونقل ترویج کرد و در نهایت از منظر سازمان ملل بهعنوان سالمترین شهر انتخاب شد.» امانی شیب تند تهران را یکی از دلایلی عنوان میکند که بعضیها از آن بهعنوان مانعی برای دوچرخهسواری در این کلانشهر از آن نام میبرند و میگوید: «شیب تهران تندتر از شیب کیوتو ژاپن که نیست. مهم این است اهمیت مسأله بر کسی پوشیده نباشد و همت همگی برای از میان برداشتن موانع به چشم بخورد.
همت شورا، شهرداری و مناطق و... چون بر کسی پوشیده نیست که دوچرخهسواری تا چه میزان میتواند در کاهش آلودگی هوا و سلامت شهروندان تاثیرگذار باشد.» این عضو شورای شهر با اشاره به تیاودی ادامه میدهد: «تیاودی در دنیا اجرایی میشود و دوچرخهسوار یا فرد پیاده میتواند با طی مسیرهای ٥٠٠متری به ایستگاه اتوبوس یا مترو دسترسی بیابد و این درحالی است که شهروندان با ماشین خود را به ایستگاههای مترو میرسانند که این رویه مشکلاتی را هم در پی دارد.» امانی میگوید: «اگر این مطالبه جزو اولویتها قرار بگیرد، بیشک سرمایهگذار هم خواهیم داشت و میتوانیم بسیاری از این مسائل را حل کنیم. میتوان دوچرخهسواری را اقتصادی کرد. با توجه به اینکه دیوان عدالت تابلوهای تبلیغاتی بر سردر امکان تجاری را ممنوع اعلام کرده است، دوچرخهسواران میتوانند کار تبلیغات را انجام بدهند و هم در شهر برای کارهای روزمره تردد کنند؛ تبلیغاتی که هزینه آن را شرکتهای بزرگ تجاری پرداخت میکنند.»