توکل که یکی از مراحل سیر سالکان الی الله است همان «گزینش و پذیرش وکیل» است و «وکیل» کسی است که از سوی موکّل خود، تدبیر و سرپرستی کاری را بر عهده می گیرد. هر کسی در کاری که «خبره» آن نیست یا توان آن را ندارد، وکیل می گیرد و چون انسان، بدون علم و قدرتی که خدای سبحان به او عطا می کند، در کارهای خود نه خبره است و نه قدرت انجام آن را دارد، پس باید بر مبدئی که خبیر و قدیر است تکیه و اعتماد کند. پس، توکل آن است که انسان در همه کارها خود را جاهل و عاجز بداند و کار خود را به خدای علیم قدیر واگذار کند.[1]
توکل در قرآن:
خداوند سبحان در آیات زیادی مسئلة توکل را مطرح نموده است که به برخی اشاره می شود: در آیه ای از قرآن می فرماید: «پس چون تصمیم گرفتی بر خداتوکل نما»[2] توکل در آیة فوق در موضع نصرت و یاری حق تعالی اطلاق شده است و این یعنی اینکه اگر تو یاری حق نمودی و در راه او به مجاهده پرداختی، باید به نصرت و یاری او اطمینان داشته باشی و به او توکل کنی.[3] در آیه ای می فرماید: «و هر کس بر خدا توکل نماید خدا او را کفایت خواهد نمود.»[4] در این آیه توکل در موضع رزق و حاجت آمده است. زیرا خداوند تعالی خود کفیل است که آنچه را که مایة قوام بنیة تو برای خدمت او و طاعت و عبادتش می باشند فراهم آورد.
توکل در روایات:
پیامبر اکرم(ص) توکل را اینگونه تعریف کرده اند: توکل یعنی آگاهی از اینکه مخلوق زیان و سودی نرساند و نومیدی از آفریدگان. اگر بنده ای این چنین کند، آنگاه برای غیر خدا کاری نکند و به غیر خدا امید نبرد و از غیر خدا نهراسد و جز به خداوند میلی ندارد.[5] آن حضرت در حدیثی دیگر می فرماید: «هر که از غیر خدا منقطع شود و امور خود را به او واگذارد خدا او را از هر امری کفایت می کند و روزی او را از جایی برساند که به گمان او نرسد و هر که به دنیا امیدوار شود خدا او را به دنیا وا می گذارد و هر که می خواهد غنی ترین مردمان باشد باید اعتماد او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از اعتماد او به آنچه در دست خود اوست.»[6]
عدم منافات اسباب با توکل:
ما برای انجام کارها و دستیابی به اهداف خود همواره از اسباب و وسایلی استفاده می کنیم و برای رسیدن به مرحلة توکل باید همة آن اسباب و وسایل را از خدا و خدا را «مسبب الاسباب» بدانیم و نبایستی مدعی استقلال در برابر خدا باشیم و نباید برای اسباب و ابزار فعل، استقلال در سببیت قائل شویم؛ البته توکل آن نیست که انسان کار را به خود یا سایر اسباب و علل نسبت ندهد، بلکه باید خدای سبحان را سبب اصیل و سبب ساز هر کاری بداند و همه ماسوی را شئون و مظاهر فاعلیت خدا بداند؛ زیرا هیچ سببی در تأثیر و سببیت خود مستقل نیست و تنها به میزانی که خدای سبحان به آن سببیت بخشیده، قدرت تأثیر دارد. برخی می پندارند مرز «توکل» از مرز «تسبب» یعنی استفاده از اسباب جداست؛ بدین معنا که هرگاه ابزارها، اسباب و عوامل کار فراهم است نیازی به توکل نیست و تنها در جایی که اسباب و عوامل کار فراهم نیست انسان باید بر خدا اعتماد و توکل کند، در حالیکه این پندار باطل است بلکه حتی انسان در جایی که با وسایل و اسباب کار می کند، باید بر خدا توکل کند. ما حتی در تهیه کردن ابزار و اسباب فعل و همچنین در استفاده از ابزارها باید اهل دعا و توکل باشیم؛ زیرا از یک سو اسباب موجود را خدای «سبب ساز» فراهم آورده است و از سوی دیگر ممکن است بر اثر علل خاصی همان خدای سبب ساز، ابزار را از دست ما بگیرد و میان ما و هدفمان حایلی ایجاد کند. حاصل اینکه توکل مربوط به خارج از محدودة علل و اسباب ظاهری و مادی نیست و متوکل باید در همة شئون هستی و در همة کارهایش و از جمله، در تحصیل اسباب از خدا بخواهد و بر او اعتماد کند و کار خود را به او واگذار کند.[7]
درجات توکل:[8]
برای صفت «توکل» در ضعف و قوت سه درجه است:
1- حال او در حق خدا و اعتماد به او مثل حال کسی است که خدا وکیل او باشد و این ضعیف ترین درجات توکل است و منافاتی با سعی و تدبیر خود ندارد.
2- حال او با خدا مثل حال طفل باشد با مادر خود؛ زیرا او جز مادر نمی شناسد و به سوی غیر او اعتماد ندارد. چون او را ببینید در هر حال به دامن او می آویزد و اگر حاضر نباشد چون امری به او رو کند اول چیزی که بر زبان می آورد: «ای مادر» است و صاحب این مرتبه چنان غرق توکل است که از توکل خود نیز غافل است و همة تدبیرات منافی این مرتبه است مگر تدبیر گریختن به خدا و پناه جستن به او به واسطة دعا و تضرع.
3- آدمی در نزد خدا مانند میت در نزد غسّال باشد؛ یعنی خود را در پیش قدرت حقّ، میت ببیند و جمیع حرکات و سکنات خود را از قدرت ازلیه بداند و این بالاترین درجات است و این شخص، مانند طفلی است که بداند اگر از سوی مادر بگریزد مادر به دنبال او خواهد گشت و اگر به دامن مادر پناه آورد مادر او را در آغوش می کشد و از همین قسم است توکل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن وقتیکه او را در منجنیق در آتش قرار دادند و حضرت روح الامین به او گفت: آیا حاجتی داری؟ گفت: «علم خدا به حال من، کفایت سؤال مرا می کند»[9]
کمال توکل:
کمال توکل توأم با قوت قلب و یقین است؛ زیرا بر اثر آنهاست که آرامشی در قلب ایجاد می شود. بنابراین آرامش قلب چیزی، و یقین چیز دیگری است، بسیار اتفاق می افتد شخص دارای یقین است ولی آرامش خاطر ندارد چنانکه خدای متعال به خلیل خود که از احیاء مردگان سؤال می کند می فرماید مگر هنوز ایمانت کامل نشده است؟ عرض می کند چرا، لیکن برای اطمینان خاطر چنین پرسشی نمودم. بسیاری از مردم آرامش خاطر دارند اما اهل یقین نمی باشند مانند برخی ارباب ملل و مذاهب چنانکه یهودی نسبت به مسلک یهودیت آرامش خاطر دارد و نصرانی به مرام مسیحیت خود اطمینان دارد ولی هیچکدام اهل یقین نیستند و تنها از گمان و هواهای نفسانی خود پیروی می کنند با آنکه آئین هدایت از جانب پروردگارشان برای ایشان مهیا گردیده و سبب یقینشان مسلم شده و آنان پشت کرده اند.[10]
زمینه ها و مصادیق توکل:
شایسته است که انسان در همة امور به خداوند توکل نماید و او را وکیل خود گرداند، در قرآن کریم به برخی از امور به صورت مشخص -به عنوان اموری که مؤمنان به آن توکل کرده اند یا خداوند از مؤمنان خواسته است که در آن امور توکل کنند- آمده است که عبارتند از:
1- صبر و تحمل در برابر آزار و اذیت: «و چرا بر خدا توکل نکنیم با اینکه ما را به راههای (سعادت) رهبری کرده است؟ و ما بطور مسلم در برابر آزارهای شما صبر خواهیم کرد (و دست از رسالت خویش برنمی داریم). و توکل کنندگان، باید فقط بر خدا توکل کنند.»[11]
2- تصمیم گیری های حساس و مهم و اعمال مدیریت اجتماعی: «به (برکت)رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم و (مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب؛ و در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامیکه تصمیم گرفتی،(قاطع باش و) بر خداتوکل کن، زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»[12]
3- دفع توطئه و مکر دشمنان: «آنها در حضور تو می گویند: «فرمانبرداریم»؛ اما هنگامیکه از نزد تو بیرون می روند، جمعی از آنان بر خلاف گفته های تو، جلسات سرّی شبانه تشکیل می دهند، آنچه را در این جلسات می گویند، خداوند می نویسد، اعتنایی به آنها نکن؛ (و از نقشه های آنان وحشت نداشته باش؛) و بر خدا توکل کن. کافی است که او یار و مدافع تو باشد.[13]
4- جهاد با دشمنان: «و نیز یادآور زمانی را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستی نشان دهند (و از وسط راه بازگردند) و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند)؛ و افراد با ایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند.»[14]
5- جنگ روانی و شایعه سازی دشمنان: آیات 122 و 123 آل عمران به این مطلب اشاره دارد.
6- طلب روزی: «و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.»[15]
7- صلح و تصمیم گیری درباره آن: «و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح در آی؛ و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست.»[16]
8- هجرت: آنها که پس از ستم دیدن، در راه خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آنها می دهیم؛ و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند. آنها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکل می کنند.»[17] اینها مواردی بود که در قرآن کریم به عنوان خاص در لزوم توکل وارد شده اما انسان در همة موارد خُرد و کلان می تواند و باید به خداوند توکل کند.
آثار توکل:[18]
خداوند می فرماید: «کسیکه بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند.» اگر کسی باور داشته باشد که پشتوانه و تکیه گاه محکم او خدای قادر عالم و مهربان است زندگی اش متحول گردیده، در همه گفتار و رفتار خود منقلب خواهد شد. به برخی از آثار توکل به اختصار در ذیل اشاره می شود که گویای اهمیت و جایگاه آن در اندیشة توحیدی است.
1- آرامش: «اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده اند، از آنها بترسید!» اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ها است.»[19] در این آیه به خوبی بیان شده است که چگونه توکل به خدا باعث شد که اهل ایمان با هنر تبلیغات و جنگ روانی که دشمن به راه انداخته بود افکار عمومی را تهییج کند و مردم را به هراس افکند به سبب توکل بر خدا به جایی می رسند که این جنگ روانی نتیجة معکوس می دهد و به جای ترس از بسیج دشمنان، برای حمله، به ایمانشان افزوده می شود، اینها همه بیانگر آرامشی است که به سبب توکل به خدا پدیدار شده است.
2- آسان شدن سختی ها: انسانی که پشتوانة خود را خدای قادر و حکیم و مهربان بداند، یاور محکم و استوار خواهد داشت و تحولات و فراز و نشیبهای روزگار او را از راه حقیقت بیرون نمی برد، به همه رنجها و سختی ها مثبت می نگرد.
3- تقویت روحیة مؤمنان: خداوند در سوره آل عمران آیه 122 اشاره کرده که چگونه آنان را به سبب توکل از شکست باز می دارد و روحیه شان را تحکیم می بخشد و اینگونه می شود که بر دشمنان خویش پیروز می گردند.
4- ترک گناه: کسی که به خدا اعتماد کرده باشد، چون خود را در حضور خدا می بیند، از انجام گناه احساس شرم می کند. احساس نیاز هم به گناه نمی کند؛ زیرا خود را دارای سرمایه عظیمی می داند که دنیا و آخرت او را تأمین می نماید: «شیطان بر کسانیکه ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل کرده اند تسلطی ندارد.»[20]
5- استقامت و شجاعت: از آیات 121 و 122 سورة آل عمران فهمیده می شود که توکل چیزی جز استقامت نخواهد بود و اهل توکل در برابر مخالفت ها و سختی ها نیرومند می شوند و قدرت دو چندان می یابند و بر اساس آیه 71 سورة یونس فهمیده می شود که با توکل است که انسان شجاعت واقعی خود را بدست می اورد و از دشمن و مکر او نمی هراسد.
6- عدم احساس یأس و نومیدی: خدای متعال می فرماید: «ای رسول! هرگاه مردم از تو روی گردانیدند بگو خدا مرا کفایت می کند که جز او خدایی نیست و من بر او توکل کرده ام و او پروردگار عرش عظیم است.» همچنین توکل دارای آثار و برکاتی چون سخحاوتمندی، بلند همتی و... می باشد که در آیات و روایات متعدد به آنها اشاره گردیده است.
شرایط توکل:
شرایط توکل در انسان مؤمن عبارتند از:
1- توجه به حاکمیت خدا: «و (هنگامیکه می خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! من نمی توانم حادثه ای را که از سوی خدا حتمی است؛ از شما دفع کنم. حکم و فرمان از آن خداست. بر او توکل کرده ام؛ و همة متوکلان باید بر او توکل کنند.»[21]
2- توجه به خالقیت خدا: «توکل کن بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد؛... همان خدایی که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز آفرید...»[22]
3- توجه به رازقیت خدا: «همانها که (در برابر مشکلات) صبر(و استقامت) کردند و تنها بر پروردگارشان توکل می کنند. چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی می دهد؛ و او شنوا و داناست.»[23]
4- توجه به رحمت خدا: «بگو: به من خبر دهید اگر خداوند مرا و تمام کسانی را که با من هستند هلاک کند، یا مورد ترحم قرار دهد، چه کسی کافران را از عذاب دردناک پناه می دهد؟ بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکل کرده ایم؛ و بزودی می دانید چه کسی در گمراهی آشکار است.»[24]
5- توجه به عزّت خدا: «هر کس بر خدا توکل کند، پیروز می گردد، خداوند حکیم و قدرتمند است.»[25]
6- توجه به توفیق الهی: «ای قوم! من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم خودم مرتکب شوم. من جز اصلاح تا آنجا که توانایی دارم– نمی خواهم؛ و توفیق من، جز به خدا نیست، بر او توکل کردم؛ و به سوی او بازمی گردم.»[26]
7- توجه به حقانیت هدف: «نمل/ 79»
8- توجه به کسب مرتبه ای از تقوا: «مائده/ 11»
9- توجه به حکمت خدا: «انفال/ 49»
10-توجه مشیت الهی: «اعراف/ 89»
11-توجه به ولایت الهی: «آل عمران/ 122»
طریقة تحصیل صفت توکل:[27]
طریقة تحصیل صفت توکل آن است که انسان در ارتقاء اعتقادات خود تلاش نماید تا همة امور را از حضرت آفریدگار بداند و دیگران را در هیچ امری دخیل نداند. بعد از آن تأمل کند و متذکر شود که پروردگار عالم، او را از عالم نیستی به فضای هستی آورده است و خلعت وجود را به او پوشانیده است. تمام امکانات و شرایط رشد را در این دنیا برای او آماده ساخته و عطا نموده است. با این همه، تعهد کفایت اهل توکل را نموده و ضامن آنان در کتاب کریم خود گردیده و به بندگان ضعیف امر کرده که امورشان را به او واگذار نمایند. آیا در اینصورت امکان دارد کسیکه امر خود را به خداوند محول می کرد و او را وکیل در مهمات خود می سازد و به خداوند پناه می برد، ضایع شود و به مطلوب خویش نرسد؟
انسان باید حکایات کسانی را که امور خود را به پروردگارشان واگذار کرده اند، مطالعه کند و متذکر گردد که خداوند به بسیاری از بندگانش از جاهایی که اصلاً گمان نمی کردند؛ روزی داده است و یا از عده ای ناخوشی و بلا را دفع کرده است. پس عاقل اگر او را وکیل کار خود نکند، به چه کسی می خواهد امورش را بسپارد؟ و اگر از او یاری نجوید، از چه کسی می خواهد یاری بطلبد؟ هر که بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت خواهد کرد. علامت حصول صفت توکل این است که انسان اضطراب نداشته باشد و از زوال اسباب نفع و حصول واسطة مضرّت، متزلزل نگردد و اگر سرمایه او را دزدیدند و یا در تجارت زیان دید، راضی و خشنود و در کمال آرامش دل و اطمینان خاطر باشد و آرامش و سکون و دل او در حال قبل از ایجاد واقعه و حادثه با بعد از آن یکی باشد.
پی نوشت ها
[1] جوادی آملی؛ مراحل اخلاق در قرآن، قم، اسراء، 1385، چاپ ششم، ج 11، ص 363.
[3] فیض کاشانی،محسن؛ منهاج النجاة، ترجمه رضا رجب زاده، تهران، آزادی،بی تا، ص 168.
[5] محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمة،دارالحدیث، قم، 1388،ج 10، ص 676.
[6] مصباح الشریعه، باب 85،ص 414 به نقل از معراج السعاده ملا احمد نراقی
[7] جوادی آملی؛ مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 365.
[8] نراقی، مهدی؛ معراج السعادة، قم، هجرت، 1384، چ 11، ص 764.
[9] فیض کاشانی، ملا محسن؛ محجة البیضاء، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ج 7، ص 379.
[10] فیض کاشانی، ملا محسن؛ اخلاق حسنه، ترجمه محمد باقر ساعدی، تهران، پیام آزادی، 1369، چ دهم، ص 258.
[18] حائری، محمد حسن؛ آشنایی با اخلاق اسلامی، مشهد، بعثت، 1386، چ 3، ص 33.
[27] نراقی؛ معراج السعادة، ص 766.