مقدمه:
رسول اکرم(ص) در حدیث شریف ثقلین دو چیز گران بها را میان مردم به ودیعه گذاشتند: یـکی قـرآن و دیـگری اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) کـه بـه قـرآن، ثقل اکبر و به اهل بیت، ثقل اصغر اطلاق شده است. امام حسین(ع) که یکی از اهل بیت و پنجمین آل عبا(علیهم السلام) است، به جهت ویـژگی خـاصی کـه بین دیگر بزرگان معصوم دارند و مورد توجه رسـول اکـرم(ص) و ائمه (علیهم السلام) و مسلمانان بوده و آیاتی درشان و منزلت آن حضرت نازل شده است که مورد توجه اهل سنت قرار گرفته اسـت. بـنا بـر این به دلیل اهمیت معرفی امام حسین(علیه السلام)، مفسرین اهـل سنت از این مسألۀ مهم غافل نبوده اند و روایاتی را که در تفسیر برخی آیات مربوط به آن حضرت نقل شده است، در تفاسیر خـود ذیـل آیـات مربوطه بیان کرده اند.
1- زندگی و شخصیت امام حسین(ع)
در باب ولادت امام حسین (ع) اقـوال مـختلفی وجود دارد. برخی از مورخین آن را در روز سه شنبه یا پنج شنبه سوم یا پنجم ماه شعبان و گروهی آن را در آخرین روز ربیع الاول سال سـوم هـجری نـقل کرده اند (طبرسی، 1376: 307). برخی دیگر ولادت آن حضرت را در روز سوم یا پنجم ماه شعبان سال چـهارم هـجری (شـوشتری، 1409: 4؛ عکبری بغدادی، 1426: 27؛ حموی، 1363: 95؛ مجلسی، 1403: 201 ) و کسانی آن را بیست وپنج شعبان ذکر کرده اند (طبری، 1376: 166). بعضی نویسندگان بدون ذکـر روز، آن را مـاه شعبان سال چهارم هجری آورده اند (بلاذری، 1417: 404).
روایات زیادی از پیامبر در این باب در مجامع حدیثی اهـل سـنت واردشده است که همۀ آن ها عظمت و شخصیت والای امام حسین(ع) را می رساند و این که آن حـضرت هـمواره مـورد توجه رسول گرامی اسلام (ص) بوده تا جایی که می فرماید: «الوالد ریحانة و ریحانتای الحسن و الحسین(عـلیهما السلام)؛ «فـرزند دلبند است و حسن و حسین دو دلبند من اند» (التلیدی المغربی، 1388: 163؛ تلمسانی، 1402: 43؛ محمد بن طولون شـمس الدیـن، بـی تا: 27؛ الجزری، بی تا: 170 و 198؛ قندوزی، بی تا: 4/185 ).
این توجهات تنها به دلیل ارتباط نسبی نیست، بلکه بیشتر بـه دلیـل اثرگذاری در دین و نقش هدایت گری این بزرگواران در بین مسلمین و حفظ دین ناب اسـت و در ایـن مـیان نقش تفسیری این امام همام را به عنوان مهم ترین منبع وحیانی نمی توان نادیده گرفت و این نقش بـی بدیل را مـی توان در حـدیث ثقلین (کاتب واقدی، 1418: 17؛ نسائی، 1382: 90؛ سید بن طاووس، 1400: 272؛ مسعودی، 1426: 146) مشاهده کرد.
این امـام مـظلوم که همهٔ هستی خود را در راه خدا و برای احیای دین خدا فدا کرد و با کلام نورانی «و ارید أن آمـر بالمعروف و انهی عن المنکر...» (کوفی، 1411: 21) به عالم هستی فهماند، وارث علم نبی(ص)، عـالم بـه بطون قرآن و در علم تفسیر فردی بی نظیر اسـت.
2- امـام حـسین ع در تفاسیر اهل سنت
با توجه به شـخصیت والایـ امام حسین(ع) و نقش هدایت گری وی آیاتی از قرآن به آن حضرت تفسیر شده است که اهـل سـنت نیز در تفاسیر خود از آن چشم پوشی نـکرده اند و مـا در این مـقاله آنـ آیـات را بررسی می کنیم. ناگفته نماند که چـون در بـیشتر - بلکه نزدیک به تمامی - روایاتی که از امام حسین(ع) یاد شده، نام آن بـزرگوار در کـنار سایر اهل بیت(علیهم السلام) آمده است.
2-1. آیـاتی که در تفاسیر اهل سـنت بـه امام حسین(ع) تفسیر شده اسـت:
2-1-1. (فـَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِماتٍ فَتابَ عَلَیه انَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم)؛ «آدم از پروردگارش کلمه ای چـند فـراگرفت. پس خدا توبۀ او را بپذیرفت، زیرا تـوبه پذیر و مـهربان اسـت» (بقره: 37)؛
دربارۀ کـلماتی کـه حضرت آدم(ع) از خداوند فراگرفته اسـت، ابـن نجار از ابن عباس روایت کرده است که: از رسول خدا (ص) پرسیدم آن کلمات که آدم با تـمسک بـه آن ها توبه کرد چیست؟ رسول اکرم(ص) فـرمود: «سـَأَلَ بِحَقِّ مـُحَمَّدٍ وَ عـَلِی وَ فـَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ إِلَّا تُبْتَ عـَلَی. فَتَابَ عَلَیه» (حسکانی، 1411: 101-102؛ سیوطی، بی تا، 61)؛ رسول اکرم(ص)، که از منبع وحی سخن می گوید، در تفسیر این آیـه، آن را بـه اسماء پنج تن آل عبا(علیهم السلام) - که یـکی از آنـان هـم امـام حـسین(ع) است - تفسیر فـرمودند. ایـن مطلب بیانگر آبروی صاحبان اسم های شریف نزد خداوند است. با توجه به اهمیت توبۀ آدم(ع) و نقش آنـ در نـظام ایـن عالم، ویژگی کلمات الهی تلقی شده از سـوی آدم(ع)، مـضمون ایـن حـدیث شـریف مـی تواند گویای مقام والای اهل بیت(ع) بسیار باشد.
2-1-2. (فَمَنْ حَاجَّک فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعـْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبین)؛ «ازآن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس که دربارۀ او با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خـود را و شـما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان بفرستیم» (آل عمران: 61).
در تفسیر آیه، مفسران اهل سنت گفته اند منظور از «أَبْناءَنا» حسن و حسین(عـلیهما السلام) اسـت و روایت کرده اند هنگامی که رسول اکرم(ص) برای مباهله می آمد، دست حسن و حسین(علیهما السلام) را گرفته بود و حضرت فاطمه(س) پشت سر آن بزرگوار و علی(ع) نیز پشت سـر حـضرت زهرا(س) حرکت می کرد. اسقف نـجران گـفت: «یا معشر النصاری إنی لأری وجوها لو سألوا اللّه تعالی أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله فلا تباهلوا فتهلکوا، فأذعنوا» (بیضاوی، 1418: 20؛ ثعلبی، 1422: 85؛ طبری، 1412: 211).
آیۀ فوق دلالت می کند که حـسن و حـسین(علیهما السلام) فرزندان پیامبر هـستند و بـرای تأکید این قول آیۀ (وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمان* وَ زَکرِیا وَ یحْیی وَ عیسی) (انعام: 84-85) را آورده اند. با استناد به این آیات حضرت عیسی(ع) از جهت مادر به ابراهیم (ع) می رسد و او را ذریۀ ابراهیم(ع) معرفی می کند. پس ثابت مـی شود کـه به پسر دختر هم «ابناء» می گویند (فخر رازی، 1420: 248). این که امیرالمؤمنین(ع) نفس پیامبر(ص) شمرده شده و فرزندان بی واسطۀ پیامبر «أَبْناءَنا » خوانده شوند، درواقع والاترین مقام در سنجۀ خداوندی برای آن بزرگواران به شمار می آید و هیچ کس در جـهان خـلقت به چـنین مقامی مقدور و مقرر نگشته است.
2-1-3. (وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکم...): «و خودتان را مکشید» (نساء: 29).
ابن عباس در تفسیر این آیه گفت یعنی: «لاتـقتلوا اهل بیت نبیکم» و ایشان به آیۀ مباهله استناد کرده اند که منظور از «انـفسکم» اهـل بیت(عـلیهم السلام) است که شامل خود رسول اکرم و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام ) می شود. «کان ابناء هذه الأمة الحـسن و الحـسین و کان نساؤها فاطمة و انفسهم النبی و علی» (حسکانی، 1411: 181-182).
بنا بر تفسیر ابن عباس خداوند از قـتل اهـل بیت (عـلیهم السلام) - که یکی از آن ها امام حسین(ع) است - نهی فرموده است. درحالی که اهل بیت یکی پس از دیگری به دسـت بعضی از همین مردم به شهادت رسیده اند و شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا به حدی مـظلومانه بود که شهادت هـمۀ اهـل بیت (علیهم السلام) را تحت الشعاع قرارداد و عجیب اینجاست که آن ظالمان این آیات را می خواندند و بعضی از آنان تفسیر آن را به طور مستقیم از ابن عباس شنیده بودند و قتل آن مظلوم را مباح می دانستند.
(وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذیـنَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفیقا)؛ «و هر که از خدا و پیامبرش اطاعت کند، همراه با کسانی خواهد بود که خدا نعمتشان داده است، چون انبیا و صدیقان و شهیدان و صالحان. و ایـنان چـه نیکو رفیقان اند» (نساء: 69).
در تفسیر این آیه روایات زیادی به این مضمون از راویان مختلفی در تفاسیر اهل سنت نقل شده است. عبدالله بن عباس در تفسیر آیه می گوید:
«وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُول» یعنی در واجـبات بـاید از خداوند اطاعت کرد و از سنت پیامبر(ص) تبعیت نمود و آن ها کسانی هستند که خداوند برای آن ها از پیامبران محمد (ص) را عطا کرد و «صدیقان» یعنی علی(ع) را، که اولین تصدیق کنندۀ نبی اکرم(ص) است، شامل مـی شود و شـهدا یعنی علی، جعفر، حمزه، حسن و حسین(علیهم السلام) را، که سادات شهدا هستند، شامل می شود و صالحین یعنی سلمان، اباذر، صهیب، بلال، خباب و عمار و «حسن اولئک» یعنی یازده امام معصوم(علیهم اسلام) و «رفـیقا » را بـه بـهشتی که در آن علی(ع) و فاطمه(س) و امام حـسن و حـسین(عـلیهما السلام) در یک منزل که رسول خدا(ص) هم در آن منزل است، تفسیر کرده اند[1] (حسکانی، 1411: 196- 197).
در بخش اول که مربوط به شهدا است معصومین را، که یکی از آنـان هـم امـام حسین(ع) است، در کنار دیگر شهدای غیر معصوم آورده و طـوری بیان کرده که همۀ آنان در یک درجه هستند ولی از بخش آخر روایت دربارۀ واژۀ «رفیقا» معلوم می شود که مقام شهدای مـعصوم ازجـمله امـام حسین (ع) با دیگر شهدا کاملاً متمایز است، چون در تفسیر ایـن بخش از آیه، خداوند حضرت را، در بهشت در منزلی که خود رسول اکرم (ص) و علی و فاطمه و حسن(علیهم السلام) در آنجا هستند، توصیف مـی کند. کـه مـی توان گفت این امر نشان گر جایگاه والای سرور و سالار شهیدان، اباعبدالله الحـسین(ع)، در تـفاسیر اهل سنت است.
در روایتی از داوود بن سلیمان نقل می کند و او از امام رضا (ع) و امام از اجداد کرام خود روایت کـرده است کـه:
(فـَأُولئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ) قَالَ: مِنَ النَّبِیینَ مُحَمَّدٌ، وَ مِنَ الصِّدِّیقِینَ عـَلِی بـْنُ أَبـِی طَالِبٍ، وَ مِنَ الشُّهَداءِ حَمْزَةُ، وَ مِنَ الصَّالِحِینَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً قَالَ: الْقَائِمُ مِنْ آلِ مـُحَمَّدٍ(ص). لَفـْظاً سـَوَاءً؛
پیامبر(ص) در تفسیر آیه فرمود: تبیین یعنی محمد (ص) و صدیقین یعنی علی(ع) و منظور از شهدا حمزه اسـت و از صـالحین حسن و حسین(ع) اراده شده و منظور از (حسن اولئک رفیقا) قائم آل مـحمد(عـج ) اسـت و مثل این روایت از اصبغ بن نباته از ابن عباس نیز نقل شده است (حـسکانی، 1411: 197-199).
2-1-4. (یـا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون)؛ «ای کسانی که ایـمان آوردهـ اید، از خدا بترسید و به او تقرب جویید و در راهش جهاد کنید. باشد که رستگار گـردید» (مـائده: 35 ).
در تفسیر این آیه روایات متعددی نقل شده اسـت، کـه بـعضی از آن ها عبارت اند از:
2-1-4-1. ابوهریره از پیامبر(ص) نقل کرده اسـت: «صـلوا علی صلاتکم و سلوا الله لی الوسیلة» فسالوه، أو أخبر هم أن الوسیله درجه فی الجنه لیس یـنالها الا رجـل واحد، و أرجو أن أکون أنا».
در ایـن روایـت فقط شـخص پیـامبر(ص) را بـه عنوان وسیله معرفی می کند، که هیچ کس بـه آن مـقام نمی رسد مگر یک مرد که امید دارم آن مرد من باشم (ثعلبی، 1387: 95).
2-1-4-2. ابـن عـباس از رسول اکرم(ص) نقل می کند که: قـال رسول الله(ص) «سلو الله لی الوسیله، فـإنه لم یـسالها لی عبد فی الدنیا إلا کنت له شـهیداً أو شفیعا یوم القیامة»؛ «از خدا با وسیله قرار دادن من سؤال کنید چراکه هر کـس در دنـیا مرا وسیله قرار دهد، مـن بـه نـفع او شهادت می دهم و یـا در روز قـیامت از او شفاعت می کنم» (ابن کـثیر، 1419: 95).
2-1-4-3. ابـن مردویه به اسناد خود از علی (ع) روایتی را نقل کرده که: پیامبر(ص) فرمود: در بهشت درجه ای اسـت کـه با وسیله به دست می آید پس اگـر آن را از خدا مـسألت کـردید، مـرا وسیله [رسیدن به آن درجـه] قرار دهید. گفتند یا رسول الله! چه کسانی با تو در آن مقام هستند؟ فرمود: علی، فاطمه، حسن و حـسین(عـلیهم السلام ) با من هستند. یعنی اینان هـم مـثل مـن وسـیلۀ رسـیدن به بهشت هـستند[2] (ابـن کثیر، 1419: 95).
2-1-4-4. ابن ابی حاتم به اسناد خود از سالم بن ثوبان نقل کرده که: شنیدم از علی(ع) که در بالای منبر کوفه می فرمود: ای مردم در بهشت دو لؤلؤ وجود دارد: یکی سفید و دیگری زردرنگ است. سفید تا عرش خداوند کشیده شده و آن مقام محمود است که از آن هـفتاد هزار غرفه، که هر یک از خانه های آن سه میل وسعت دارد و غرفه های آن و درهای آن از یک عرق هستند که اسم آن وسیله است و آن برای محمد(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) اوست و زردرنگ هم مثل آن است و برای ابـراهیم(ع) و اهـل بیت اوست[3] (ثعلبی، 1422: 59؛ ابن کثیر، 1419: 95).
عکرمه دربارۀ آیۀ (أُولئِک الَّذینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَة) (اسراء: 57) گفت: هُمُ النَّبِی وَ عَلِی وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ(علیهم السلام) (حسکانی، 1411: 446).
در روایت ابوهریره اجمالاً وجود وسیله را پذیرفته اند ولی آن را فـقط بـه رسول خدا(ص) اختصاص داده اند، پس اصل وجود وسیله و به تبع آن شفاعت، خدشه ناپذیر است، و در روایت ابن عباس به آن تصریح کرده است. در روایت سوم علاوه بـر تـصریح به وجود وسیله، مصادیق را هـم مـتذکر شده است و آن را به اهل بیت(ع) اختصاص داده است و در روایت ابن ابی حاتم به طور مطلق آورده است که اهل بیت(علیهم السلام) وسیله اند.
از این روایات نتیجه می گیریم که تمسک بـه اهـل بیت(علیهم السلام) - که یکی از آنـ ها امـام حسین(ع) است، همان سفارش ثقل اکبر است تا از ثقل اصغر غافل نباشیم. چراکه توجه به آن ها خود موجب هدایت بشر است.
2-1-5. (أَلَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کـشَجَرَةٍ طـَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ)؛ «آیا ندیده ای که خدا چگونه مثل زد؟ سخن پاک چون درختی پاک است که ریشه اش در زمین استوار و شاخه هایش در آسمان است » (ابراهیم: 24).
سلام می گوید خدمت امام باقر(ع) رسیدم و عـرض کـردم یا بـن رسول الله منظور از آیۀ (أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء) در قرآن را به من بیان کن. حضرت فرمود: «ای سلام مـنظور از «الشَجَرَةٍ»، محمد(ص) و فرع علی(ع) است و ثمر آن حسن و حسین(علیهماالسلام) است و شاخۀ آن فـاطمه(س) و شعب آن شاخه، ائمه از فـرزندان اوسـت و برگ آن شیعیان و محبین ما اهل بیت هستند.
در روایت دیگری ابوالقاسم قرشی به اسناد خود از مینا مولی عبدالرحمن نقل کرده که: روزی عبدالرحمن بن عوف به من گفت: یا مینا قبل از آن که احادیث بـا اباطیل مخلوط شود، حدیثی به تو می گویم. از رسول خدا (ص) شنیدم که همواره می فرمود: «أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِی لِقَاحُهَا، وَ حَسَنٌ وَ حُسَینٌ ثَمَرُهَا، وَ مُحِبُّوهُمْ مِنْ أُمَّتِی وَرَقُهَا ثُمَّ قَالَ: هُمْ فِی جـَنَّةِ عـَدْنٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ». ابوعثمان الحیری هم این روایت را از عبدالرحمن به همین صورت نقل کرده است (حسکانی، 1411: 406-409 ).
2-1-6. (وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا)؛ «سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز کـه مـی میرد، و آن روز که زنده برانگیخته می شود» (مریم: 15 ).
در تفسیر آیه ابن عساکر از قره بن خالد روایت کرده است که: «مَا بَکتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا عَلَی یحْیی بْنِ زَکرِیا وَ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی وَ حـَمَرتها بـکاؤها: آسمان به احدی از مردم گریه نکرده به جزء یحیی بن زکریا و حسین بن علی(علیهم السلام)، آن قدر گریه کرد که آسمان سرخ شد» (قرطبی، 1364: 220؛ سیوطی، بی تا، 264).
این به جهت مـظلومیت آنـ دو بـزرگوار است چراکه هر دو به دسـت بـدترین و شـقی ترین افراد روی زمین به شهادت رسیدند. این از جایگاه والای امام حسین(ع) در نزد اهل سنت است، که امام را از مصادیق آیه، که خداوند در روز شهادتش سـلام و درود مـی فرستد، شـمرده و در تفاسیر خود آورده است.
2-1-7. (إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عـَنْکمُ الرِّجـْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیرا)؛ «ای اهل بیت، خدا می خواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را پاک دارد».
در تفسیر این آیه روایات بسیار زیادی از اهل سـنت بـه طور مـتواتر واردشده است، که آوردن همه آن ها در اینجا میسر نیست و ما در ایـن مقاله به برخی از آن ها اشاره ای می کنیم.
ترمذی، ابن جریر، ابن منذر، حاکم، ابن مردویه و بیهقی به اسناد خـودشان از ام السـلمه نـقل کرده اند: «فی بیتی نزلت (إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهـْلَ الْبـَیتِ) و فی البیت فاطمة و علی و الحسن و الحسین فجللهم رسول الله(ص) بکساء کان علیه ثم قال هؤلاء اهل بیتی فـاذهب عـنهم الرجـس و طهرهم تطهیرا» (آلوسی، 1415: 195؛ پانی پتی، 1412: 340).
در تفسیر آیۀ تطهیر، ابن جریر و ابن ابی حـاتم و طـبرانی از سـعید خدری روایت کرده اند، که: رسول خدا(ص) فرمود: این آیه در حق من، علی، فاطمه، حـسن و حـسین(عـلیهم السلام) نازل شد. ابن ابی شبیه، احمد، مسلم، ابن جریر، ابن ابی حاتم و حاکم از عـایشه روایـتی را شبیه این روایت نقل کرده اند، عایشه گفت: زیر لباس پشمین (عبا ) جمع شـدند و رسـول خـدا(ص) آیۀ تطهیر را خواند (ابن کثیر، 1419: 367- 368؛ بغوی، 1420: 637؛ ابن جوزی، 1422: 462).
فخر رازی می گوید: آل محمد(ص) آن هایی هستند کـه تـأویل امور آن ها به محمد(ص) و هر یک از آنان به پیامبر(ص) نزدیک تر باشد اطلاق آل بـه او کـامل تر اسـت و شکی نیست که فاطمه، علی، حسن و حسین(علیهم السلام) شدیدترین تعلقات را به پیامبر دارند و این مـطلب بـا نقل متواتر ثابت است. پس واجب است که آنان آل محمد(ص) باشند (فخر رازی، 1420: 595 ).
بـا تـوجه بـه روایات وارده، آیۀ تطهیر در حق پنج تن آل عبا(علیهم السلام) نازل شده است. این فضیلت والای اهل بیت(علیهم السلام)، کـه اهـل سـنت به آن تصریح می کنند، نشان از منزلت خاص اهل بیت(علیهم السلام) در نزد آنان است. کـه یـکی از آنان امام حسین(ع) است که دارای چنین جایگاهی است. که ایشان به ولید فرمود: «وَ مِثْلِی لَا یبَایعُ مـِثْلَه». (ابـن طاوس، 1348: 50).
مقام والای عصمت کجا و شریران پست و بی مقدار کجا؟ بسی جای تأسف است کـه آنـانی که آن امام همام را به شهادت رساندند، ایـن آیـات را نـخوانده بودند؟
2-1-8. (کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیلِ ما یهْجَعُون)؛ «انـدکی از شـب را می خوابیدند» (الذاریات: 17).
ابوبکر بن مؤمن به اسناد خود از عبدالله بن عباس در تفسیر آیه نـقل مـی کند که:
نَزَلَتْ فِی عَلِی بْنِ أَبـِی طَالِبٍ وَ الْحـَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ فـَاطِمَةَ(عـلیهم السلام)، وَ کـانَ عَلِی یصَلِّی ثُلُثَی اللَّیلِ الْأَخِیرِ، وَ یـنَامُ الثـُّلُثَ الْأَوَّلَ، فَإِذَا کانَ السَّحَرُ جَلَسَ فِی الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ، وَ کانَ وِرْدُهُ فِی کلِّ لَیـلَةٍ سـَبْعِینَ رَکعَةً خَتَمَ فِیهَا الْقُرْآنَ؛
این آیـه درشان علی، فاطمه، حـسن و حـسین(علیهم السلام) نازل شده است و علی(ع) یـک سوم شـب را می خوابید و دوسوم بعدی را به نماز می ایستاد و در وقت سحر به دعا و استغفار سپری مـی کرد و در هـر شب هفتاد رکعت نماز مـی خواند کـه در آن قـرآن را ختم می فرمود (حـسکانی، 1411: 268 ).
اگـرچه در این روایت عبدالله بـن عـباس عبادت امیرالمؤمنین (ع) را متذکر می شود ولی با توجه به اینکه آیه دربارۀ هر چهار بزرگوار نـازل شده اسـت، پس باید عبادت را هم به همهٔ آنـ ها تـعمیم داد. چون سـیاق آیـه کـلی است و نمی توان آن را بدون قـرینه تخصیص داد.
عبادت علی(ع) در هر شبانه روز به هزار رکعت مشهور است (بستی سجستانی، 1379: 61 ) ولی عبادت دیگر امـامان و فـاطمه سلام الله علیها نیز کم نبود، و ایـن را تـاریخ شـهادت مـی دهد. هـمان طور که امام حـسین(ع) شـب عاشورا در کربلا، مهلت می گیرد تا آن شب را به نماز و دعا و تلاوت قرآن بگذراند و می فرماید خدا مـی داند چـقدر نـماز و قرآن و دعا را دوست دارم (اسماعیل بن کثیر، بی تا: 176).
2-1-9. (وَ الَّذیـنَ آمـَنُوا وَ اتـَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیـتُهُمْ بـِإیمانٍ أَلْحـَقْنا بِهِمْ ذُرِّیتَهُم)؛ «کسانی که خود ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان، پیروی شان کردند. فرزندانشان را به آن ها ملحق می کنیم» (الطور: 21).
در تفسیر آیه محمدبن عبدالله به اسناد خود از ابن عباس روایـت کرده: آیۀ (وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ) در حق پیامبر(ص) و علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است (حسکانی، 1411: 270).
عبدالعزیز بن یحیی نیز همین روایت را عیناً از ابن عباس نقل کرده است که: «الآیـه، فـِی النَبیَّ(ص) وَ علیُّ وَ فاطِمَهَ و الحَسَنِ وَ الحُسَینِ (علیهم السلام)» (حسکانی، 1411: 271).
با توجه به روایات ذکرشده می توان به نکات زیردست یافت:
اولاً در تفسیر آیه، اهل بیت را از ذریۀ پیامبر(ص) شمرده است و این ذریه به معنای ذریـۀ مـعمول نیست چراکه اگر در معنای معمول به کار می رفت قاعدتاً دیگر بچه های پیامبر را هم شامل می شد؛ درحالی که گفته اند، فقط در حق این افراد خاص نـازل شده اسـت و این شأنی است که دیـگر ذریـه را شامل نمی شود.
ثانیاً در ادامۀ آیه می فرماید: فرزندانشان را در بهشت به آن ها ملحق خواهیم کرد، معلوم می شود که درجۀ آن ها (فرزندان) در بهشت بسیار بالا و عالی اسـت چـراکه با پیامبر(ص) خواهند بـود و ایـن درجه از بهشت قطعاً برای معصومین خواهد بود و از این بخش آیه می توان فهمید که آنان معصوم اند و دارای جایگاهی ویژه هستند.
2-1-10. (و والِدٍ وَ ما وَلَدَ)؛ «و قسم به پدر و فرزندانی که پدید آورد» (البلد: 3).
در تفسیر آیه، روایتی از ابوالنضر بـه اسـناد خود از ابی یعفور و او هم از بعضی اصحابش از امام باقر (ع) نقل کرده، که ابی جعفر در تفسیر (و والِدٍ وَ ما وَلَدَ) فرمود: والد امیرالمؤمنین (ع) است. «وَ ما وَلَدَ» منظور حسن و حسین (علیهما السلام ) است. همین روایت را نیز اسحاق از جابر نقل کرده اسـت (حـسکانی، 1411: 430).
شأن ایـن بزرگواران را چگونه می توان بیان کرد؟ که خداوند به آنان قسم یاد می کند. با توجه به این که برای قـسم یاد کردن لازم است، حتماً در آن مورد قسم قداست و مقام بسیار والایی داشـته بـاشد تـا به آن قسم بخورد. آن هم خدای – تعالی - به چیزی قسم یاد کند. قطعاً آن چیز جایگاهی خاص پیـدا مـی کند و در این آیه خدا به علی، حسن و حسین(علیهم السلام) قسم یاد می کند تا شـأن و عـظمت ایـن عزیزان را، که یکی از آن ها امام حسین(ع) است، بیان فرماید.
نتیجه گیری
با توجه پژوهش انجام شده، نـام و یاد و شخصیت و نقش سیدالشهدا(ع) در متون تفسیری اهل سنت جایگاه و نقش بسیار برجسته ای دارد.
نـام و یاد آن بزرگوار در زمان حـیات رسـول خدا(ص)، به اذعان مفسرین سنی، توسط آن حضرت زنده نگه داشته شده و در مواقع مختلف، پیامبر سفارش آن بزرگوار را به عناوین مختلف می نمودند، یا مقام و عظمت او را به مردم گوش زد می فرمود و با بیانات مختلف نـقش پررنگ ایشان را در سعادت بشری یادآور می شد. یا به فراخور موضوع، آیاتی را که در شأن اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است، که ازجملهٔ آنان امام حسین (ع) است، تفسیر یا تطبیق می فرمود، تا همه به عظمت امـام حـسین(ع) پی ببرند.
بنا بر این شخصیت و مقام امام حسین(ع) به حدی در جامعۀ آن زمان آشکار شده که مفسرین سنی در تفاسیر خود، آیات مزبور را آورده اند و به اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر کرده اند و روایات مـربوط بـه آیه را از طرق مختلف نقل کرده اند که بخش عظیمی از آن را به تواتر یا نزدیک به تواتر رسانده اند. به طوری که با تمام اختلافاتی که در برخی تفاسیر اهل سنت وجود دارد، از جهت مضمون روایات اخـتلاف چـندانی وجود ندارد. که این امر حاکی از نقش برجستۀ حضرت سیدالشهدا(ع) در متون تفسیری است.
منابع
قرآن کریم
ابن بابویه، محمدبن علی. (1391). علل الشرایع، مترجم: ذهنی تهرانی، محمدجواد، قم: اندیشۀ هادی؛
ابـن بـابویه، مـحمدبن علی. (1404). عیون اخبار الرضا (ع)، بـیروت: مـؤسسة الأعـلمی للمطبوعات؛
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی. (1422). زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت: دار الکتاب العربی؛
ابن طاوس، علی بن موسی. (1348). لهوف، تهران: انتشارات جهان؛
ابـن کثیر، اسـماعیل بن عـمر. (1419 ). تفسیر القران العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیة؛
اسماعیل بن کـثیر، عـماد الدین. (بی تا). البدایة و النهایة، بیروت:مکتبه المعارف؛
امین عاملی، سیدمحسن. (1403). اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف؛
آلوسی، محمودبن عبدالله. (1415). روح المعانی فـی تـفسیر القـرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت: دارالکتب العلمیة؛
بحرانی، سید هاشم. (1416). البـرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة قم، تهران: بنیاد بعثت؛
البستی المعتزلی، ابی القاسم اسماعیل بن احـمد. (1380). المـراتب فـی فضائل امیرالمؤمنین و سیدالوصیین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، قم: انتشارات دلیل مـا؛
بـغوی، حسین بن مسعود. (1420). معالم التنزیل، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی؛
بلاذری، احمدبن یحیی. (1417). انساب الاشراف البلاذری، بیروت: دارالفـکر؛
بـیضاوی، عـبدالله بن عمر. (1418). أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: محمد عبدالرحمن مرعشی، بیروت: دار احیاء التـراث العـربی؛
پانـی پتی، ثناءالله. (1412). التفسیر المظهری، پاکستان: مکتبة رشدیة؛
تلمسانی، محمدبن ابی بکر. (1402). الجوهرة فی نسب الامام عـلی (ع)، دمـشق: مـکتبة النوری؛
التلیدی المغربی، ابوالفتوح عبدالله بن عبدالقادر. (1388). الأنوار الباهرة، تهران: مجمع العالمی للتقریب بین المـذاهب الاسـلامیة؛
ثعلبی، احمد بن محمد. (1422). الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، بیروت: دار إحیاء التراث العـربی؛
الجـزری، شـمس الدین محمدبن محمدبن محمد. (بی تا). استی المطالب فی مناقب الإمام علی(ع)، تهران: نقش جهان؛
حـرانی، عـبدالله بن نورالله. (1429). عوالم العلوم و المعارف، قم: مؤسسة الامام المهدی (عج )؛
حسکانی، عبیدالله بن عبدالله مـحقق. (1411). شـواهد التـنزیل لقواعد التفضیل، تهران: وزارت ارشاد؛
حلی، جعفربن محمدبن نما. (1406). منیرالاحزان، قم: مدرسة الامام المهدی(عج)؛
حـموی، مـحمد بن اسحاق. (1363). انیس المؤمنین الحموی، تهران: بنیاد بعثت، تهران؛
سمرقندی، نصربن مـحمدبن احـمد. (بـی تا). بحرالعلوم، بیروت: دارالفکر؛
سیدبن طاووس. (1400). الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم: انتشارات خیام؛
سیوطی، جـلال الدیـن. (بـی تا). الدر المثور، قم: کتابخانۀ عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی؛
شوشتری، نورالله. (1409). احـقاق الحـق، قم: کتابخانۀ عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی؛
طبرسی، فضل بن حسن. (1376). اعلام الوری، قم: مؤسسة آل البیت(عـلیهم السلام) لاحـیاء التراث؛
طبری، عمادالدین حسن بن علی. (1376). تحفة الأبرار، تهران: میراث مکتوب؛
طبری، مـحمدبن جـریر. (1412). جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالمـعرفة؛
العـروسی حـویزی (یا هُوِیزی )، عبد علی بن جمعة. (1383). تـفسیر نـور الثقلین، قم: دارالتفسیر؛
عکبری بغدادی، محمدبن محمدبن نعمان (شیخ مفید). (1426). الارشاد، قم: انـتشارات مـحبین؛
فخر رازی، ابوعبدالله محمدبن عمر. (1420). مـفاتیح الغـیب، بیروت: دارالاحـیاء التـراث العـربی؛
فیض کاشانی، محمدبن شاه مرتضی. (1406). الوافـی، اصـفهان: مکتب الامام الامیرالمؤمنین علی(ع) العامه؛
قرطبی، محمد بن احمد. (1364). الجامع الحکام، تـهران: نـاصرخسرو؛
قمی، ابن قولویه. (1384 ). کامل الزیارات، (مـترجم: ذهنی تهرانی، محمدجواد)، تـهران: پیـام حق؛
قندوزی، سلیمان بن ابـراهیم. (بـی تا). ینابیع المودة لذوی القربی، قم: اسوه؛
کاتب واقدی، ابن سعد. (1418). طبقات الکبری، بیروت: دارالکـتب العـلمیة؛
کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق. (1369). الکـافی، تـهران: کـتابفروشی علمیه اسلامی؛
کـوفی، ابـن عثم. (1411). الفتوح، بیروت: دارالأضـواء؛
مـجلسی، محمدباقر. (1382). جلاءالعیون، قم: نشر سرور؛
مجلسی، محمدباقر. (1403). بحارالانوار، بیروت: مؤسسةالوفاء؛
محمدبن طولون شمس الدین. (بـی تا). ائمـة الأثنی عشر، قم: نشر رضی؛
مـسعودی، عـلی بن حـسین. (1426). اثـبات الوصـیة للإمام علی بن أبی طالب، قـم: انصاریان؛
مشهدی، میرزا محمد. (1423). تفسیر کنزالدقائق، قم: دار الغدیر؛
میبدی، ابوالفضل رشیدالدین. (1371). کشف الاسرار، تهران: امـیرکبیر؛
نـسائی، احمدبن شعیب. (1382). خصائص أمیرالمؤمنین، قم: بـوستان کـتاب؛
یـزدی حـائری، عـلی بن زین العابدین. (1422). الزام الناصب، بـیروت: مـؤسسة الأعلمی؛
پی نوشت ها
[1] وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ یعْنِی فِی فَرَائِضِهِ وَ الرَّسُولَ فِی سُنَّتِهِ فَأُولئِک مـَعَ الَّذِیـنَ أَنـْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ یعْنِی مُحَمَّداً وَ الصِّدِّیقِینَ یعْنِی عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ کانَ أَوَّل مـَنْ صـَدَّقَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ الشُّهَداءِ یعْنِی عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ جَعْفَرَ الطَّیارَ، وَ حَمْزَةَ بْنَ عـَبْدِ الْمـُطَّلِبِ وَ الْحـَسَنَ وَ الْحُسَینَ، هَؤُلَاءِ سَادَاتُ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ یعْنِی سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ صُهَیبَ وَ بِلَالًا وَ خَبَّاباً وَ عَمَّاراً وَ حَسُنَ أُولئِک أَی الْأَئِمَّةُ الْأَحـَدَ عـَشَرَ رَفِیقاً یعْنِی فِی الْجَنَّةِ ذلِک الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کفی بِاللَّهِ عَلِیماً إِنَّ مـَنْزِلَ عـَلِی وَ فـَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ مَنْزِلَ رَسُولِ اللَّهِ وَ هُمْ فِی الْجَنَّةِ وَاحِد.
[2] فی الجنة درجـة تـدعی الوسـیلة، فإذا سألتم اللّه فسلوا لی الوسیلة ؛ قالوا: یا رسـول اللّه، مـن یـسکن معک؟ قـال: «عـلی و فـاطمة و الحسن و الحسین».
[3] سـمعت علی بن أبی طالب ینادی علی منبر الکوفة: یا أیها النـاس إنـ فـی الجنة لؤلؤتین: إحداهما بیضاء، و الأخری صفراء، أما البیضاء فإنها إلی بطنان العرش، و المقام المحمود من اللؤلؤة البیضاء سبعون ألف غـرفة، کـل بیت منها ثلاثة أمیال، و غرفها و أبوابها و أسرتها و سکانها من عرق واحد، و اسمها الوسـیلة، هـی لمـحمد صلّی اللّه علیه و سلّم و أهل بیته، و الصفراء فیها مثل ذلک هی لإبراهیم علیه السلام و أهل بیته.