بالاخره و پس از کشوقوسهای فراوان، آلبوم «ایران من» که بخش عمدهای از آن پیش از انتشار شنیده شده بود، به بازار آمد. «ایران من» از جهات بسیاری قابلتأمل است و تفاوتهای بیشماری با کارهای پیشین همایون شجریان و سهراب پورناظری دارد. چهبسا بتوان این آلبوم را دومین اثر موسیقایی این دو هنرمند در ساختار یک آلبوم دانست؛ چراکه آثار پیشین، شامل «رگ خواب» و «آرایش غلیظ» بهعنوان دو اثر موسیقی فیلم دستهبندیشده و جز یکی دو آواز و حدود چهار ترانه، قطعهی خاص دیگری نداشته و برای عنوان یک آلبوم موسیقی بسیار ازهمگسیخته است؛ اما «خداوندان اسرار» بهعنوان اولین آلبوم مشترک این هنرمندان، پیوستگی لازم را بهعنوان یک آلبوم دارا بود و حال این دو موزیسین در دومین تجربه مشترک خود برای ساخت یک آلبوم و با پیشزمینهای که از کنسرت-نمایش «سی» به دست آوردند، دست به ساخت یک آلبوم موسیقی زدند و با وام گرفتن از مؤلفه مهمی همچون “میهن” در این برهه از زمان، نشان دادند که هوشمندی و درک از شرایط موجود جامعه که ویژگی یک هنرمند است را دارند. این تعبیری واقعیست و به تأخیر افتادن در زمان انتشار آلبوم نیز تأثیری روی آن نداشته است؛ اما ایران من که نه شتابزدگی کنسرت «سی» را دارد و نه قرار است یک همایون شجریان دیگری نظیر آنچه در ترانهی فیلم «آرایش غلیظ» از آن رونمایی شد را داشته باشد و به تعویق افتادن انتشار آن انتظار مخاطب را بالا برده است که در یک کلام باید اذعان نمود که «ایران من» مطلوبتر از همکاریهای پیشین شجریان و پورناظری است.
آلبوم با یک مقدمه نسبتاً طولانی آغاز میشود؛ مقدمهای که ضربی است و در یادداشت داخل دفترچهی آلبوم نوشته شده تجربهای از همراهی آواز ردیفدستگاهی و آواز کلاسیک است. اینکه هنرمند به معرفی کار خود بپردازد نهتنها عیب نیست که میتواند یک اتفاق خوب باشد اما سهراب پورناظری در یادداشتهایی به تحلیل آثار خود پرداخته است. این نوشتهها بیش از این آنکه به معرفی مختصر یک قطعه بپردازد به یک دفاعیه شبیه است. بهعنوانمثال در قطعهی نخست عنوان شده: همراهی دو خواننده اثر (که بهتر است بگوییم همراهی یک همخوان و یک خواننده) بر روی قطعه هجده ضربی، در عالم موسیقی ایرانی!این تعریف چه برای مخاطب حرفهای این موسیقی و چه برای مخاطب عام، مشکل ایجاد میکند. نخست اینکه قطعهی موردبحث با تکنوازی دودوک و در فضای موسیقی ارمنی آغاز میشود تنها در صورتی میتوان این قطعه را از عالم موسیقی ایرانی دانست که مقصودمان دورهای عبدالقادر مراغهای باشد و جغرافیای ایران در آن زمان؛ وگرنه که این مقدمه، یک قطعهی تلفیقی است. یک تلفیق از موسیقی ایران و همسایگانش است چراکه در آنهم فضای موسیقی عربی شنیده میشود و هم بهوضوح و بسیار شفاف از موسیقی ارمنی بهره برده است تنها چیزی که در آن قطعیت ندارد یک «مودِ ایرانی» است؛ اما فارغ تعابیر آهنگساز و تکرارهای بیشازحد جملات این قطعه (تا پیش از شروع آواز) با یک مقدمه تلفیقیِ قابلِ شنیدن روبرو هستیم. مقدمهای که بسیار بهجا به تصنیف وصل میشود و انتخاب ریتم ترکیبی آن در کنار آواز بینقص همایون شجریان، این قطعه را تکمیل کرده است؛ اما تصنیف «قلاب» نیز در پی همین مقدمه میآید با رنگآمیزی خوب ارکستر تبدیل به یک تصنیف شنیدنی شده است. شروع بم و جذاب همایون و بخش بسیار شنیدنی صدای این خواننده که معمولاً لابهلای اوجخوانیهای او گم میشود در ابتدای این تصنیف بهخوبی خودنمایی میکند.
اما پس از تصنیف قلاب به آواز دشتی «من کجا، باران کجا» میرسیم و باز در توضیحات سهراب پورناظری آمده است که این آواز بر اساس مناجات خوانی استاد کریمخانی است. ذکر این نکته ضروری است که مناجاتها و مرثیههای استاد کریمخانی تا پیش از همکاری ایشان با آریا عظیمی نژاد، بدون ساز انجام میشده و آواز دشتی همایون شجریان و مشخصههای تکنیکی این آواز هیچ قرابتی با مناجاتهای استاد کریمخانی ندارد مگر در دو موضوع که یکی مایهی این دو آواز است (که هر دو دشتی بوده و عموماً مناجاتها در این مایه خوانده میشود) و دیگری فضاسازی موسیقایی آن است که در مورد آثار استاد کریمخانی، این فضاسازیها مرهون قریحهی آریا عظیمی نژاد است تا خود استاد کریمخانی.
اما تصنیف «خوب شد» را با تنظیم تازهای میشنویم که شاکلهی اصلی آن با نسخهی قبلی تفاوت زیادی ندارد و انصافاً کلام اهور ایمان که بهخوبی روی ملودی نشسته، آن را قابل زمزمه نموده است و از موفقیتهای این تصنیف بشمار میآید. آنچه درباره این تصنیف وجود دارد شباهت بسیار زیاد آن به تصنیف قدیمی و کُردی «شیرین شیرینِم» است که هم اجرای کامکارها از آن را موجود است و هم اجرای بیشتر شنیده شدهی آنکه به محسن نامجو مربوط میشود. اتفاقاً محسن نامجو در پایان آن، یک آواز کوتاه دشتی میخواند و آواز را به همان شکلی شروع میکند که همایون شجریان «من کجا، باران کجا» را شروع کرده است.«اسفند» با فضایی درهمآمیخته از موسیقی ترکی و ایرانی است که به باور آهنگساز، تصویری از اسفندماه و بوی نوروز در کوههای زاگرس است؛ اینکه چگونه میشود تا یک قطعه موسیقی تلفیقی که اجزای آن بهوضوح و شفافیت مربوط به یک جغرافیای مشخص است، تبدیل میشود به حال و هوای روزهای آخر سال و بوی نوروز، آنهم در کوههای زاگرس! بر ما پوشیده است؛ اما چنانچه باز بخواهیم از تعابیر آهنگساز صرفنظر کنیم باید گفت با یک قطعه تلفیقی خوشرنگ (به لحاظ ارکستراسیون) و البته طولانی روبهرو هستیم و پسازآن آوازی کوتاه که آنقدر کوتاه است که میشد آن را در یک ترک قرار داد و انصافاً مقدمهی خوبی برای تصنیف نوروز است.
قابلستایش است که آهنگساز در تصنیف نوروز به اصل ملودی وفادار بوده و لابهلای توضیحاتش به این نکته اشاره نموده است که این تصنیف بر اساس ملودی کردی «لیبلی گل» ساخته شده است و البته که تصنیف نوروز با تنظیم خوب و ایستاده بر شانههای آواز همایون شجریان، شنیدنی شده است.
تصنیف «ابر بهار» با آن تغییر ریتم یادآور تصنیفهای ساخته شده در دهه شصت است ازاینرو به پیشگاه دو هنرمند بزرگ این عرصه (استاد محمدرضا شجریان و استاد پرویز مشکاتیان) تقدیم شده است. فضای موسیقایی خانقاهی، یعنی همان فضایی که پورناظری در آن رشد نموده و ریشههای موسیقایی او از آن سرچشمه میگیرد در بخش ابتدای تصنیف و در لحن خواننده بهخوبی پیداست و تنظیم پر ساز و رنگ آن، کاملاً یادآور آثار شاخص دههی شصت موسیقی سنتی ایران است. دههای که شاید طلاییترین دوره موسیقی سنتی با آثار بزرگانی نظیر لطفی، علیزاده، مشکاتیان و البته شجریان همچنان پررنگ باقی مانده. این قطعه در جای درستی نیز قرارگرفته و با توجه به قطعات پیش و پس آن، میتوان آن را که شاید به لحاظ ساختار بیشترین تفاوت با بقیه قطعات دارد را در قالب این آلبوم پذیرفت.اما «مرگ اسفندیار» با مقدمهای خراسانی و بسیار نزدیک به «شب، سکوت، کویر» ساخته شده است و تنها منطقهای از گسترهی صوتی خواننده است که تفاوت میان اینوآن را ایجاد میکند و البته بهیکباره و ناگاه تمام میشود تا تصنیف اصلی آغاز شود. تصنیف که زیباست و بهخوبی ساخته و تنظیم و نواخته شده است اما همچنان آواز یک و سر گردن از ملودی و تنظیم بالاتر است؛ خصیصهای که در تمام آلبوم مشهود است.
پایان آلبوم اما باشکوه است. تصنیف «ایران من» در همان کنسرت سی هم غرور و غیرت ملی را قلقلک میداد و بسیار زیبا تنظیم شده است. تصنیف در نوا ساخته شده و کلام، بسیار محکم و جا افتاده است و تا جایی پیش میرود که اوج حس وطنپرستی را به نوستالژیکترین تصنیف ملی-میهنی ما پیوند میزند. تغییر مود از نوا به ماهور بسیار لطیف صورت میگیرد و در چالشبرانگیزترین بند تصنیف «مرغ سحر» این پیوند برقرار میشود و تحریرهای خاص همایون شجریان بر بخش مهم این کلام (ای خدا، ای فلک، ای طبیعت) این پیوند را زیباتر میکند.
«ایران من» به اعتباری بهترین و مهمترین اثر مشترک همایون شجریان و سهراب پورناظری است و باید دید این همکاری تا کی و کجا ادامه خواهد داشت. این اثر، باز همایون شجریان را از ورطهی پاپ بیرون کشید اما قطعاً قطعاتی مانند «مرگ اسفندیار»، «نوروز» و «ابر بهار» بهاندازه «رگ خواب» مورد استقبال عموم قرار نخواهند گرفت و باید دید سرنوشت این همکاری به کجا میرسد؛ همایون شجریان راه تازهای برمیگزیند یا همچنان سهراب پورناظری است که میکشد قلاب را…
Post Views:
44