سرویس سیاست مشرق، شیءانگاری زنان در رسانههای جمعی بهویژه رسانههای آمریکا پیشنهای طولانی دارد، و به دغدغه بسیاری از کارشناسان مسائل اجتماعی و جامعهشناسان تبدیل شده است. خانم استفانی نیکول بربریک (1) یکی از کارشناسان ارتباطات به همین موضوع شیءانگاری زنان در رسانههای آمریکایی پرداخته و در مقالهای با عنوان «شیءانگاری زنان در رسانههای جمعی: خودانگاره زنانه در فرهنگ زن ستیز» (2) استدلال میکند که تصور زن «ایدهئال» (آن گونه که رسانهها ارائه میکنند) زیان بار است.
این مقاله با تحلیل میزان روزافزون جراحیهای پلاستیک، اختلالات خورد و خوراک، و مرگهای مرتبط با آنها چگونگی تأثیر تصاویر رسانهای را از زن ایدهئال بر خودانگاره زنانه نشان میدهد و بررسی کرده که چگونه "شیءانگاری" زنان توسط رسانهها بیوقفه ادامه مییابد و بر کل جامعه اثر میگذارد. تحلیلهای صورت گرفته در این مقاله را نمیتوان بهطور کامل منحصر به جامعه آمریکا دانست، زیرا با توجه به گستردگی ارتباطات و دسترسی عموم مردم جهان به رسانههای نوین بهخصوص در فضای مجازی، دیگر نمیتوان انتظار داشت که تولیدات رسانهای مثلا در کشور آمریکا به دست مخاطبان در کشورهای دیگر مانند ایران نمیرسد؛ بنابراین هدف مقاله زیر نیز میتواند تا حدودی مخاطب ایرانی هم باشد؛ بههمین منظور خلاصهای از این مقاله در اختیار مخاطبان قرار میگیرد:
به نمایش گذاشتن زنان در رسانهها همواره استثمارگرانه بوده، و این کار در طول سالها، زنان را در حد اشیایی که تملک میشوند، تنزل داده است
ایدهئالی غیرواقعی
به نمایش گذاشتن زنان در رسانهها همواره استثمارگرانه بوده، و این کار در طول سالها، زنان را در حد اشیایی که تملک میشوند، جایزههایی که با آنها پز داده میشود، و اسباب بازیهایی که از آنها سوء استفاده میشود، تنزل داده است. این کار تعریفی از زیبایی ارائه میدهد که زنان خود را با آن بسنجند. مردان نیز زنانی را که در زندگیشان هستند با چیزی که در تلویزیون، مجلات، و روی تابلوهای بزرگ تبلیغاتی میبینند، مقایسه میکنند. به دلیل شیءانگاری، جنسیت گرایی، استثمار و ارزش گذاری هم شخص و هم جامعه آسیب دیدهاند.
در سال 2010 محققی به نام وین سوامی و همکارانش پس از مجموعه مطالعات سه گانهای «روابط بین باورهای جنسیت گرایانه، شیءانگاری دیگران، در معرض رسانه بودن»، دریافتند که جنسیت گرایی زمانی رخ میدهد که عملها و ایدهئالهای زیبایی، مجدانه استفاده و تبعیت شوند. (3)
به خاطر «ایدهئال» زیانباری که رسانههای غربی ارائه داده و جامعه مردسالار آمریکایی نیز تا حد زیادی آن را پذیرفته است، با افزایش روزافزون جراحی پلاستیک، تعداد ثابت ( و نه کاهنده) تعرضهای جنسی، و افزایش چشمگیر اختلالات خورد و خوراک مواجهیم. در عین حال، هنگامی که زنی به تصویر زنی زیبا خیره میشود که با فنآوری به آن رنگ و لعاب بخشیده شده است و آرزوی داشتن اندامهای آن مدل را در سر میپروراند، نمیتواند تصور کند که تصویر مقابلش، واقعی نیست. درکمان از تصاویر به ندرت «زیبایی» مشاهده شده را ساختگی میپنداریم. هنرمندانی گرافیست و مأمور به تغییر ظاهر اشاخص و شوراندن عشق، این تصاویر را طراحی کردهاند.
زنان به این دلیل از خود ناراضیاند که استفاده گسترده از اینترنت، پیدایش برنامههای تلویزیونی واقعنما، جریان بیپایان آگهیهای تبلیغاتی... که عکس گذشته و حال افرادی را نشان میدهند که با خوردن قرص بخش زیادی از تودههای چربی بدن خود را از بین بردهاند
روی هر تصویری با دقت کار شده است. دندانها و کره چشم با رنگ، سفید شدهاند؛ و لکهها، چین و چروکها و موهای سرگردان نیز با نرم افزار حذف شدهاند. به قول لویس گراب، یکی از روتوش کاران برتر نیویورک، «امروزه تقریباً هر عکسی را میبینید که برای یک آگهیدهنده سراسری گرفته شده، یک روتوش کار تا حدی بر روی آن کار کرده... اساساً کار ما رفع نقصهای مهم در عکس اصلی، یا در واقع، بهبود بخشیدن به ظاهر واقعیت است». (4)
نکته واقعی که در این تصاویر به کار رفته تا اندازه زیادی از نظر دور مانده و زنان را به مسیر ویرانگر خود مقایسه میکشاند.
براساس گزارشی که انجمن ملی درباره اختلالات خورد و خوراک در سال 2005 ارائه داد، 10 میلیون زن آمریکایی دچار بیاشتهایی یا گرسنگی عصبی مبتلا هستند، و 20 % مرگ و میرها به دلیل موارد شدید این بیماریها در صورت درمان نشدن است
یکی از برندهای لباس زیر زنان، اولین نمایش تلویزیونی خود را از شبکه ABC در سال 2001 پخش کرد. این برنامه کاروانی از اندام زنان را نشان میداد که مصاحبههایی متناسب با صفحات وسط مجلات در فواصل میان آن انجام میشد. (5) میزان رنگ آمیزی مدلها برای این نمایش روشن نیست، اما صرف نظر از این، مهم است که بدانیم بیشتر اینگونه مدلها از 98 % زنان آمریکایی لاغرتر هستند؛ (6) این نمایش در مقایسه با دیگر برنامههای سرگرم کننده عمومی تا اندازهای رویکرد متعادلتری دارد. با این حال، این نمایش زنان معطر و آرایش شده و لاغر غیرعادی را نشان میدهد.
در نمایشهای مد تلویزیونی، زنان آرایش شده و لاغر غیرعادی نشان داده میشوند و جالب آنکه بیشتر اینگونه مدلها از 98 % زنان آمریکایی لاغرتر هستند
اثرات فیزیکی
گزارش سال 2009 انجمن جراحان پلاستیک آمریکا (ASPS) در یک بازه تحقیقی از سال 2000 تا 2009 نشان میدهد که عمل جراحی اندام در زنان افزایش خیره کنندهای داشته است؛ این عملهای زیبایی، بخشهای طبیعی حجیم بدن یک زن را به نحوی بالا آورده یا حذف کرده، یا نقاط جذابی را که زنان و مردان آرزو دارند حجیمتر یا سرحالتر باشد، حجیم میکند.
افزون بر آنکه 91 % از جراحیهای پلاستیک در ایالات متحده بر روی زنان انجام شد، چنین روند نگران کنندهای در مورد زنان و اختلالات خورد و خوراک نیز وجود دارد. براساس گزارشی که انجمن ملی درباره اختلالات خورد و خوراک در سال 2005 ارائه داد، 10 میلیون زن آمریکایی دچار بیاشتهایی یا گرسنگی عصبی مبتلا هستند، و 20 % مرگ و میرها به دلیل موارد شدید این بیماریها در صورت درمان نشدن است. چرا زنان به این اندازه از خود ناراضیاند؟ روشن است که استفاده گسترده از اینترنت، پیدایش برنامههای تلویزیونی واقعنما، جریان بیپایان آگهیهای تبلیغاتی... که عکس گذشته و حال افرادی را نشان میدهند که با خوردن قرص بخش زیادی از تودههای چربی بدن خود را از بین بردهاند.
یکی از روتوش کاران برتر نیویورک میگوید: امروزه تقریباً هر عکسی را میبینید که برای یک آگهیدهنده سراسری گرفته شده، یک روتوش کار تا حدی بر روی آن کار کرده... اساساً کار ما رفع نقصهای مهم در عکس اصلی، یا در واقع، بهبود بخشیدن به ظاهر واقعیت است
محققی به نام کارا ال. کر در مقالهای برای نشریه علمی Priscilla Papers که بر توصیف و تصویر بدن در میان دختران تمرکز دارد مینویسد: « در جوامع غربی امروزی، تصویر منفی دختران نوجوانان از بدن خود به یک نگرانی فزاینده تبدیل شده است. بدن دختر در دوره بلوغ چربی جمع کرده و از حد ایدهئال لاغر برای زنان فراتر میرود. کافیست شخص نگاهی به یک مجله مد بیندازد تا دریابد بدن ایدهئال رایج تا چه اندازه غیرسکسی، و کودکوار است. چنین رسانهای بر این دختران تأثیر گذاشته و غالباً آنها را از بدن خود ناراضی میکند. علاوه بر فشارهای وارده برای لاغر بودن، فرهنگ غربی، شیءانگاری زنان را نیز ترویج میکند. این کار زنان را وامیدارد تا نگاهی همچون تماشاچی به بدن خود داشته باشند. رابرتز و گتمان میزان این دورنیسازی را با تبیین این مطالب روشن کردند که صرفاً خواندن کلماتی درباره ظاهر جسمانی بدن، موجب بروز حالت خودنارضایتی در زنان شد. (7)
به نمایش گذاشتن هیولای عالی «سکس» تنها عمل جراحی و اختلالات خورد و خوراک به همراه ندارد، بلکه بسیاری از زنان درمییابند که از خودشان یا از بدنشان رضایت ندارند، و ماشین رسانهها تصاویر بیشتری را تبلیغ میکند که آرامش را از زنان سلب میکنند.
استثمار جنسی زنان در آگهیهای تبلیغاتی رایج است، و فرار از آن ممکن نیست، زیرا در همه جا وجود دارند (عکس تزئینی است)
تأثیرات اجتماعی
شیءانگاری زنان نه تنها موجب حالات شرم و ترس در زنان میَشود، بلکه رفتار با آنها به مثابه اسباببازیهایی غیر بشری را ترویج میکند. استثمار جنسی زنان در آگهیهای تبلیغاتی رایج است، و فرار از آن ممکن نیست، زیرا در همه جا وجود دارند؛ بدنهای لاغر و نه چندان پوشیده در مجلات، پشت اتوبوسها و روی تابلوهای بزرگ تبلیغاتی نقش بسته و رهگذاران را با نگاه از رو میبرند.
این تصاویر در هر فروشگاه پوشاکی وجود دارد و صفحات آگهیهای فروش هفتگی فروشگاه را تزیین میکنند: «ساز و کار مورد استفاده در این آگهیها بسیار ساده است: استفاده از بدنهای جذاب برای جلب توجه و برانگیختن امیال، که تبلیغ کننده امیدوار است در نهایت به سمت کالا معطوف گردد. این آگهیها با آموزش شیءانگاری بدن زنان به مردان، به ایجاد فضایی کمک میکنند که زنان را از ارزشی که به عنوانی یک فرد دارند تنزل داده، و مزاحمت جنسی و اموری بدتر از آن را ترویج میکنند. (8)
در اغلب موارد، تصاویر کاملی از زنان در این آگهیها نشان داده نمیشود. این تصاویر فقط پاها، تنه یا دهانی باز را با لبهایی رژ زده و رنگی نشان میدهند که به گونهای شهوتانگیز روی بطری شیشهای قرار گرفتهاند. این کار زنان را به مجموعهای از اجزاء یعنی به موجودی کمتر از انسان، تنزل میدهد. این شیءانگاری و استثمار جنسی قواعد جامعه را تغییر داده و هم راستا با آن، نگرش مردان و زنان نیز تغییر کرده است. متأسفانه چنین توهم قدرتمندی فضای فرهنگی را آلوده میسازد. (9)
آگهیها با آموزش شیءانگاری بدن زنان به مردان، به ایجاد فضایی کمک میکنند که زنان را از ارزشی که به عنوانی یک فرد دارند تنزل داده، و مزاحمت جنسی و اموری بدتر از آن را ترویج میکنند (عکس تزئینی است)
همچنین شواهدی موجود است مبنی بر اینکه زنان، نه فردی از افراد انسان بلکه، شیای برای بازی یا استفاده، بسیار شبیه به یکی از وسایل صحنه تئاتر، تلقی میَشوند. موزیک ویدئوهای امروزی (گونه غالب تفریحات تماشاگران جوان)، نه تنها قادر به شیءانگاری زناناند، بلکه مستعد تثبیت مرزهای نژادی نیز هستند. "مایا گوردون" در تحلیل موزیک ویدئوهای سیاهپوستان، در 84 % از این ویدئوها با تصویربرداری جنسی مواجه شد، به صورتی که در اغلب موارد رفتارهای جنسی مشتمل بر شیءانگاری جنسی مشاهده میشد. (10) شایعترین فعالیت بازیگران زن در این ویدئوها (به غیر از آوازه خوانی) رقص شهوتانگیز بود، که پس از آن، قدم زدن و خودنمایی نیز انجام میشد. 71 % از زنان در این ویدئوها لباسهایی تحریک کننده به تن داشتند یا اصلاً عریان بودند، و این عدد در مورد بازیگران مرد با چنین پوششی 35 % بود. (11)
مایا گوردون، پس از مشاهده نمایشهای زنان سیاهپوست در رسانهها، تحقیقی را روی 176 دختر سیاهپوست (بین 13 تا 17 سال) انجام داد که اکثر آنها دانشآموزانی «موفق» بودند؛ این دخترها اذعان داشتند که بیش از 67 ساعت در هفته در رسانههای سیاهپوستها (تلویزیون، موسیقی، و موزیک ویدئو) غرق بودهاند. گوردون در معرض رسانه بودن، همذات پنداری رسانهای، اهمیت جذاب بودن، نگرشهای مربوط به ظاهر شخص، و هویت نژادی را ارزیابی کرد. (12)
با توجه به سیل تصاویری که از اجزای بدن زنان (عمدتاً برجستگیها) در رسانهها نمایش میدهند، تعجبی ندارد که جامعه تغییر کند؛ اگر مردان همواره زنان را به عنوان اشیایی ببینند که باید تملک شوند، و جایزههایی که باید به دست آیند، آنها نیز با زنان در همین قالب رفتار آغاز خواهند کرد
نتایج نشان میدهد بین پیامهای رسانهای و پذیرش نگرشهای تأکید کننده بر اهمیت دختران به ظاهر بدنشان، پیوندهایی وجود دارد. طبق انتظار، هر یک از موارد «تماشای مکرر موزیک ویدئوهای سیاهپوستان»، و «همذاتپنداری شدیدتر با شخصیت محبوب تلویزیونی و زنان هنرمندی که بیشتر شیءانگاری شدهاند» با تأیید مجدانهتر این نگرشها مرتبط بودند، در حالی که ارتباط همذاتپنداری با زنان هنرمند در عرصه موسیقی که کمتر شی انگاشته شدهاند، با اهمیت ظاهر بدن برای دختران، منفی بود. زنان هنرمندی که بیشتر شیء انگاشته شدهاند، تصاویری به دست میدهند که بر ظاهر زنان، جنیست، و مطلوبیت برای مردان تأکید میکند، و این یافتهها حکایت از این دارند که دخترانی که همذاتپنداری شدیدتری با این هنرمندان دارند، ممکن است پیامهای آنها در مورد زنان را درونی سازی کنند. (13)
با توجه به سیل تصاویری که از اجزای بدن زنان (عمدتاً برجستگیها) نمایش میدهند، تعجبی ندارد که جامعه تغییر کند. انسانها برای جذب محیطشان و تقلید از آن، توانایی منحصر به فردی دارند. افراد، واقعیتی شخصیسازی شده را خلق میکند که منعکس کننده چیزی است که در محیط خود مشاهده کرده و آن را معنادار مییابند، و سپس براساس آن مشاهدات، عمل میکنند. از این رو، اگر زنان تصاویری را مشاهده کنند که وسایل ارتباط جمعی به منزله رهنمودی برای نحوه عمل، به سمت ایشان پرتاب کرده است، به همان گونه عمل خواهند کرد؛ زیرا انعکاسی از محیط پیرامونشان است.
اگر مردان همواره زنان را به عنوان اشیایی ببینند که باید تملک شوند، و جایزههایی که باید به دست آیند، آنها نیز با زنان در همین قالب رفتار آغاز خواهند کرد.
اگر زنان تصاویری را مشاهده کنند که وسایل ارتباط جمعی به منزله رهنمودی برای نحوه عمل، به سمت ایشان پرتاب کرده است، به همان گونه عمل خواهند کرد؛ زیرا انعکاسی از محیط پیرامونشان است
اندک مطالعات موجود همواره به رابطه بین رویارویی با مطالب جنسی و رفتار، نگرشها و باورهای جنسی اشاره دارند. دو تحقیق، روابط متقابل بین میزان بیشتر تماشای برنامههای تلویزیونی «جنسی» و مبادرت زودهنگام به آمیزش جنسی را کشف کردهاند.
با بررسی آزار جنایی در سطح ملی که در سال 2008 انجام شد، این نتیجه به دست آمد که در ایالات متحده در هر ساعت یک زن زنا میکند یا به او تعرض جنسی شده است. همچنین این تحقیق نشان میدهد سالانه در آمریکا بیش از یک میلیون زن، تعقیب میَشوند، و تعداد 79 % از تجاوز جنسی هنگام تعقیب رخ میدهد؛ لوری گاوین، محقق دولتی مرکز پیشگیری و کنترل بیماریها، در مصاحبهای با رادیوی ملی دولتی فاش کرد که نوجوانان با سن بیشتر اظهار کردهاند که با اولین آمیزش جنسی خود به عنوان امری «اجباری» مواجه شدهاند. (14) این یک واقعیت است که جنایاتی مانند این موارد همواره رخ میداده، اما جای تعجب دارد که آیا شیوع مستمر آنها نتیجه جامعهای در حال تغییر با شیءانگاری فزاینده زنان در رسانههاست؟
پینوشت:
- (Stephanie Nicholl Berberick)
- (The Objectification of Women in Mass Media: Female Self-Image in Misogynist Culture)
- (Swami et al. 2010 :367)
- (Jacobson and Mazur;1995)
- ( Levy 2005 , 21)
- (Smolak,1996)
- (Kara L.Kerr,2010,21)
- (Jacobson and Mazur,1995,84)
- (Kilbourne,1999,72)
- (Ward and rivadenerya,2002)
- (Gordon,2008,246)
- (Gordon,2008,248-250)
- (Gordon,2008,253)
- (Wilson,2009)
منبع: نشریه سیاحت غرب 146-148