براساس فقه مذاهب اسلامی، زیارت نبی اعظم (ص) از بُعد سیاسی، چه جایگاه و منزلتی دارد و فلسفه آن چیست؟
مقدمه
وهابیت، که فتاوا و عقاید شاذّ آن ها مشهور است، در مورد زیارت نبی اعظم (ص)، به پیروی از ابن تیمیه (متوفای 728ق. ) فتوایی را صادر کرده اند که علی رغم ظاهر آن، از ابعاد سیاسی اجتماعی اش نمی توان غافل شد. براساس رأی فقهی وهابیت، بار سفر بستن و شَدّ رِحال به قصد زیارت مضجع نورانی پیامبر اکرم (ص) حرام است و از مصادیق سفرِ معصیت شمرده می شود که مسافر باید نماز خود را در آن تمام بخواند. این فتوا؛ مانند دیگر آرای شاذ و برخلاف اجماع ابن تیمیه، اگر چه در عصر خود، با واکنش تند جهان اسلام روبرو شد و توسط عالمان بزرگ مسلمان به فراموشی سپرده شد، لیکن پس از چند قرن، محمدبن عبدالوهاب (م 1115 ق) دوباره آن را نبش قبر کرد و با حاکمیت سیاسی اندیشه های وهابیت بر حجاز، رواج و رونق یافت. اکنون در این مجال برآنیم که نخست به دلایل و مستندات حرمت زیارت نبی اعظم (ص) بپردازیم، سپس از بُعد فقه سیاسی، آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و در ادامه، اشاره ای به فلسفه سیاسی زیارتِ آن حضرت داشته باشیم.
1- فتوای سیاسی وهابیت درباره زیارت پیامبر اعظم (ص) و مستندات آن
محمد بن عبدالوهاب، سرشاخه فرقه وهابیت معتقد است: «سَنَّ زیارةَ النّبی (ص) إلّا أنّه لا یَشُدُّ الرَّحلَ إلّا لِزیارةِ المسجدِ و الصّلاةِ فیه». [1]طبق این فتوا، اگر چه زیارت پیامبر (ص) موافق سنت و مورد پذیرش است، ولی از بار سفر بستن برای این هدف، نهی شده است. عبدالعزیز «بن باز»، مفتی بزرگ وهابیت، که اخیرا از دنیا رفت، روایات وارده در باب «فضیلت زیارت پیامبر» را مردود شمرده[2]و فتوا می دهد: «یجوز للمسلم أن یسافر الی المدینة المنوّرة للصلاة فی المسجد النبوی، بل یستحب و لا یجوز له أن یسافر الی المدینة مِن أجلِ زیارةِ قبرِ النبی (ص) أو قبورٍ أخری». [3]
طبق این رأی فقهی، سفر به هدف اقامه نماز در مسجد پیامبر (ص) جایز و مستحب است، لیکن برای زیارت آن حضرت یا زیارت امامان بقیع (علیهم السلام) یا حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) و... ممنوع و نامشروع است! بن باز، مستند این فتوا را اینگونه تشریح می کند: «لَمّا ثبتَ عن أبی هُرَیرَةَ قال: لا تُشَدُّ الرِّحالُ إلّا إلی ثَلاثةِ مساجدَ: المَسجِد الحَرامِ وَ مَسجِدی هَذا وَ مَسجِدِ الأَقصی، رواه الإمامُ أحمدُ و البُخاری و مسلمٌ و أبوداودَ و النسائی و ابن ماجة». [4]ابوهریره روایت کرده است که شد رحال و بار سفر بستن تنها برای رفتن به مسجد الحرام در مکه، مسجد النبی (ص) در مدینه و مسجد الاقصی در فلسطین جایز است و در غیر این سه مورد ممنوع می باشد.
از نگاه وهابیت و ابن تیمیه، همه روایاتی که در بیان ارزشمندی و فضیلت زیارت قبر پیامبر (ص)، از ایشان نقل شده، همگی ضعیف، بلکه مجعول است و قابل استناد نیست. [5]این فتوا اگر چه ممکن است در ظاهر فتوایی غیر اجتماعی و امری عبادی و فردی جلوه کند که تنها به یک امر معنوی و روحانی و اخروی و مرتبط با جهان پس از مرگ می پردازد و در مورد زیارت اهل قبور و رفتگان به دیار باقی است، ولی حقیقت آن است که این قبیل قضایا و آرای فقهی، اموری صرفا اخروی و معنوی نیست، بلکه اندیشه و تأمل و ژرف اندیشی در ابعاد گوناگون آن، نشان می دهد که این فتوای ساده، چه تأثیر عمیقی در ابعاد اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی و مسلمانان دارد و امری نیست که تنها در حد یک عقیده دینی یا نظریه فقهیِ مرتبط با حیطه خصوصی افراد جامعه باقی بماند بلکه، رجوع به منابع دینی و فقهی این قضیه نیز به خوبی این حقیقت را مورد تأکید و تأیید قرار می دهد که بحث زیارت، چند وجهی بوده و دارای ابعاد متفاوتی است که تمامی ابعاد زندگی انسان؛ از جمله ابعاد سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی آن را تحت تأثیر عمیق خویش قرار می دهد.
2- بررسی و نقد مستند وهابیت
روایت «لا تُشَدُّ الرِّحالُ...» با قطع نظر از مباحث سندی، از جهت دلالت، مشتمل بر جمله استثنائیه است، که مستثنی منه آن حذف گردیده و برای فهم دقیق و نتیجه گیری از آن، لازم است مستثنی منه آن مشخص شود. در مورد مستثنی منه این روایت، دو احتمال مطرح است؛ یکی آن که «مکان مِن ألامکنة» مستثنی منه باشد و دیگری «مسجد مِنَ المساجد».
بررسی احتمال نخست
چنانچه «مکانٍ من الأمکنةِ» به عنوان مستثنی منه روایت پذیرفته شود و مفهوم حدیث اینگونه باشد که: «لا تشد الرحال إلی مکان من الامکنة الا الی ثلاثة مساجد»، نتیجه این احتمال، عام و گسترده شمردن دایره و شعاع شمول نهی از شدّ رحال است و لازمه اش آن است که گفته شود: مسافرت و بار سفر بستن، جز برای سه مسجد یاد شده، هر مسافرت دیگری مورد نهی شرعی قرار گرفته است و باید از آن پرهیز کرد. روشن است که نمی توان تمامی مسافرت ها را حرام و منهی عنه شمرد، در حالی که مسافرت ها را می توان به احکام تکلیفیه خمسه تقسیم کرد و حتی بعضی از آن ها را واجب یا مستحب دانست؛ از سفر برای جهاد، آموختن دانش دینی و فقاهت در دین، صله رحم و... نه تنها نهی نشده بلکه در مواردی واجب و در مواردی مطلوب شرعی است. بنابراین، اخذ به عموم و گسترده شمردن دایره مدلول روایت، برخلاف ضروریات شریعت اسلامی است.
بررسی احتمال دوم
احتمال دومِ مفاد و مدلول روایت «لاتشد الرّحال...» آن است که گفته شود: «لاتشد الرحال إلی مسجدٍ مِن المساجد الا الی ثلاثة مساجد». نتیجه و مفاد روایت، طبق این احتمال آن خواهد بود که روایت در مورد بار سفر بستن به قصد مساجد را مطرح می کند و اصولاً در مقام بیان حکم مسافرت های دیگر؛ از جمله زیارت قبر حضرت رسول (ص) نیست. و با توجه به بطلان احتمال نخست و فقدان احتمال دیگر، جز همان احتمال دوم، ناگزیر به پذیرش این احتمال هستیم، به ویژه آن که این احتمال با ظهور جمله استثنائیه تناسب و سازگاریِ بیشتری دارد و نتیجه آن این خواهد بود که از شدّ رحال و بار سفر بستن برای سه مسجد نهی نشده و سایر مساجد منهی عنه است. البته توجه به این نکته هم ضرورت دارد که چون خود پیامبر اعظم (ص) به مسجد «قبا» شدّ رحال داشته اند، لذا نهی روایت را نمی توان تحریمی دانست و نهی آن را باید «نهی ارشادی» شمرد و در واقع مفاد و مدلول واقعی روایت این خواهد بود که شدّ رحال و زحمت سفر را بر خود هموار کردن زحمتی بی فایده است، چون اقامه نماز در تمامی مساجد ثواب یکسان دارد و به جز مسجدالحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی، مساجد دیگر در فضیلت، با هم برابری می کنند. در هر حال، نهی روایت را تحریمی مولوی یا ارشادی بدانیم. در نتیجه تفاوتی ندارد، از این جهت که سفر به سوی مدینه منوره برای زیارت پیامبر (ص) ربطی به مدلول روایت «لا تُشَدُّ الرِّحالُ» ندارد و حکم زیارت آن حضرت را، چنانکه در ادامه می آید، باید از سایر ادله استنباط کرد.
از این رو، ابوحامد غزالی درباره حکم زیارت پیامبر (ص) و دلالت روایت «لا تشد الرحال» معتقد است که: مسافرت عبادی مستحب است؛ از جمله مسافرت به جهت زیارت قبور انبیا، صحابه و تابعین و دیگر علما و اولیا و این موضوع با حدیث پیامبر (ص) که فرمود: «لا تشد الرحال الا الی ثلاثة مساجد» منافات و تعارضی ندارد، زیرا حدیث مربوط به مساجد است و مساجد از آن جا که همه در فضیلت یکسان اند، ترجیحی در سفر به آن ها نیست؛ «مگر این سه مسجد به جهت خصوصیتی که دارند و سفر به خاطر آن ها اشکال ندارد و این سفر غیر از سفر برای زیارت قبور اولیای الهی است.»[6]
3- استحباب مؤکد زیارت پیامبر (ص)
الف. اجماع مذاهب اسلامی
زیارت نبیّ اعظم (ص) یکی از عبادات شرعی و از جمله مستحبات مؤکد در شریعت اسلام شمرده می شود. ابن ادریس حِلّی (م598 ق.) در فضل زیارت پیامبر (ص) می گوید: «زیارةُ رسول الله (ص) عندَ قبره و کلِّ واحدٍ مِن الأئمةِ مِن بعده صلوات الله علیهم فی مشاهدهم من السُّنن المؤکدة و العبادات المعظمة فی کُلِّ جُمعَةٍ أو کلّ شهرٍ أو کل سَنَة إن أمکنَ ذلک و إلّا فَمَرَّةٌ فی العُمرِ». زیارت پیامبر و هر یک از امامان (صلوات الله علیهم) نزد قبور مطهّر آن ها، از سنت ها، مستحبات و عبادات مؤکّدی است که اگر انسان در هر جمعه، در هر ماه یا هر سال موفق به آن نمی شود، شایسته است لااقل در طول عمرش یک بار آن را به جا آورد.
محقق حلّی زیارة النبی (ص) را برای حجاج مستحب مؤکد دانسته است. [7] صاحب جواهر در شرح عبارت، این استحباب را امری اجماعی، بلکه از ضروریات دین می شمرد. [8] ضروری دین بودن این مسأله اهمیت به سزایی دارد؛ از جمله این که منکر آن را می توان محکوم به ارتداد کرد.
از نظر مذاهب دیگر اسلامی نیز استحباب زیارت قبر پیامبر (ص) مسأله ای است روشن و بدون تردید. عبدالرحمن جزیری در «الفقه علی المذاهب الاربعه» می نویسد: «لا ریبَ فی أنّ زیارةَ قبرِ المصطفی (علیه الصلاة و السلام) مِن أعظمِ القُربِ وَ أجلِّها شأناً». [9]تقی الدین سبکی شافعی، به نقل علامه امینی در الغدیر، ضمن اجماعی شمردن استحباب زیارت رسول الله (ص) معتقد است: «لا حاجَةَ إلی تَتَبُّعِ کَلامِ الأصحابِ فی ذلک مع العلمِ بإجماعِهِم وَ إجماعِ سائرِ العُلماءِ علیه، و الحنفیّةُ قالوا: إنّ زیارة قبر النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم من أفضل المندوبات و المستحبات بل یَقرُبُ مِن درجة الواجبات».[10]علامه امینی (رحمه الله) در تتبع و پژوهشی کامل، بیش از چهل سخن از بزرگان مذاهب چهارگانه را جمع آوری کرده است که همه آن ها بر استحباب و اهمیت زیارت قبر پیامبر (ص) تأکید ورزیده و عده ای از آن ها مدعی اتفاق اند. [11]
ب. مستند استحباب زیارت پیامبر (ص)
در جوامع روایی فریقین، احادیث مرتبط با اهمیت و فضیلت زیارت قبر شریف نبوی (ص) به قدری گسترده و فراوان است که بیش از حدّ تواتر تلقی می شود. ابن قولویه قمی رحمه الله در کامل الزیارات، در ابواب متعدد، ده ها روایت قریب المضمون را در فضیلت زیارت پیامبر (ص) نقل می کند.[12]صاحب وسائل الشیعه در شش باب، از ابواب مزار، ده ها روایت در فضیلت زیارت پیامبر (ص) و چگونگی آن نقل می کند و باب سوم از ابواب مزار وسائل را چنین عنوان زده است: «بابُ تأکّدِ استحباب زیارةِ قبرِ رسول الله (ص) و إجبارِ الوالی الناسَ علیها و وجوبِها کفایةً کُلَّ سَنَةٍ» گفتنی است در ارتباط با این عنوان تفصیل و شرح بیشتر خواهد آمد. [13]
در جوامع روایی شیعه روایاتی که در فضیلت، استحباب و اهمیت زیارت نبوی (ص) وارد است، با همان مضمون و یا نزدیک به آن، در بسیاری از منابع روایی عامه نیز آمده است و گستردگی و فراوانی آن ها به خوبی دلالت بر متواتر بودن مطلب دارد.
علامه امینی رحمه الله روایاتی را از بیش از چهل منبع روایی عامه نقل کرده است که برای نمونه چند مورد آن را می آوریم:
1- «مَن زار قبری وَجَبَت له شَفاعتی» در 41 منبع آمده است.
2- «مَن حجَّ فزارَ قبری بعدَ وفاتی کان کمَن زارنی فی حیاتی»در 25 منبع وارد است.
3- «مَن حجَّ البیتَ و لم یزُرنی فقد جفانی» در 9 منبع آمده است.
4- «مَن زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی فی حیاتی» در 13 منبع موجود است. [14]
و روایات فراوان دیگر که مجموع آن ها، تنها از جوامع روایی عامه، در حد یک کتاب قطور است. این روایات را بسیاری از اندیشمندان اهل سنت در پاسخ ابن تیمیه و پیروان وی، که مدّعی ضعیف و مجهول بودن آن ها شده اند، گردآوری نموده و اسناد آن ها را بررسی کرده اند تا نشان دهند که امثال ابن تیمیه حقیقت را وارونه جلوه داده اند و واقعیت چیز دیگری است. [15]
نتیجه آنکه: زیارت خاتم انبیاء (ص) به عنوان یک اصل مسلم، در روایات متواتر فریقین، مورد تأکید و اهتمام فراوان است و براساس آن، فقهای مذاهب اسلامی، همگی فتوا به استحباب مؤکد آن داده اند و موضوع از اجماعیّات قطعی و مورد وفاق مسلمانان است.
از اینجاست که می توان به ابعاد سیاسی و تفرقه افکنانه فتوا به حرمت زیارت النبی (ص) پی برد و بر این حقیقت واقف شد که زیارت پیامبر، از مهمترین محورهای وحدت امت اسلامی است و مسلمانان می توانند در پرتو گردآمدن در اطراف قُبّة الخَضرای حضرت رسول (ص) و تمسک به توحید و اعتصام به حبل اللّه و عمل به آموزه های وحیانی آن امام رحمت، در مسیر تعالی و کمال حرکت کنند و بر دشمنان بدخواه و قسم خورده مستکبر خویش، همچون صهیونیزم بین الملل غالب آیند. روایات متواتر و اجماع مسلمین نشان می دهد: کسانی که فتوا به حرمت سفر کردن و شدّ رحال به قصد زیارت رسول الله (ص) را داده اند، نفاق افکنانی هستند که خواسته یا ناخواسته آلت دست مستکبران کافر و مشرک قرار گرفته و با این فتوا یکی از محورهای اساسی وحدت اسلامی را نشان گرفته اند و با این کار در مسیر اهداف دشمنان اسلام گام برمی دارند.
زیارت پیامبر اعظم (ص) واجب کفایی است
چنانکه گذشت، زیارت قبر پیامبر، به اجماع مذاهب و براساس روایات متواتر، از عبادات مستحب و مؤکّد بوده و این عبادت، گذشته از بُعد فردی و ثواب و فضیلتی که در آن نهفته است، همچون بسیاری از عبادات دیگر؛ مانند نمازجمعه، نماز دو عید فطر و قربان و مناسک حج، دارای ابعاد مهم سیاسی و اجتماعی است؛ یکی از این ابعاد اجتماعی مهم، وحدت امت اسلامی است که زیارت پیامبر (ص) می تواند یکی از مظاهر مهم آن تلقّی شود. در ارتباط با همین بُعد سیاسی زیارت آن حضرت، در فقه و روایات اسلامی، علاوه بر آن که بر استحباب آن تأکید شده است، شاهد احکام و مباحث دیگری هم هستیم که اهمیت زیارت پیامبر (ص) را دو چندان می کند و نشان می دهد که زیارت پیامبر، اگرچه مستحب عینی است ولی دارای چنان اهمیتی است که شارع برای صیانت از آن، احکام دیگری را نیز جعل کرده است. تا از این ذخیره گرانبهای الهی، به خوبی صیانت شود و دست منافقان بدخواه از آن کوتاه گردد. یکی از این احکام واجب کفایی بودن زیارت پیامبر (ص) در هر سال است، که از روایات وارده در باب اهمیت زیارت پیامبر (ص) استفاده می شود؛ به ویژه آن که طبق روایات، والی و پیشوای مسلمانان باید مردم را وادار به زیارت ایشان کند. حتی از بیت المال در این راستا هزینه نماید، تا قبر آن حضرت همه ساله زائر داشته باشد و بی زائر نماند. [16]
از این رو است که صاحب وسائل، در باب سوم از ابواب مزار، تصریح به وجوب کفایی بودن زیارت پیامبر (ص) دارد و ضمن آوردن عنوانی با عبارت: «باب تأکد استحباب زیارة قبر رسول الله (ص) و اجبار الوالی الناس علیها و وجوبها کفایةً کُلَّ سَنَةٍ»، و پس از ذکر روایات، می گوید: «و یُفهَمُ مِن تلکَ الأحادیثِ الوجوبُ الکِفائیُّ». [17]صاحب وسائل همین رأی را در مورد زیارت امام حسین و دیگر ائمه علیهم السلام آورده است. لذا عنوان باب 44، ابواب مزار چنین است: «باب وجوبِ زیارةِ الحسینِ و الأئمةِ علیهم السلام علی شیعتهم کِفایةً». [18]
در این باب، روایات مهمی نقل شده است که نشان از جایگاه زیارت امامان علیهم السلام و ابعاد سیاسی زیارت آن ها دارد. بسیاری از این روایات از کامل الزیارات جعفر بن محمد بن قولویه نقل شده است و در یکی از آن ها راوی حدیث که وَشّاء است می گوید: «سَمِعتُ الرِّضا علیه السلام یقول: إنَّ لِکُل إمامٍ عهداً فی عُنُق أولیائِهِ و شیعتهِ و إنَّ مِن تَمام الوفاء بالعَهد زیارةَ قبورِهم». [19]معلوم می شود، پذیرش امامت و ولایت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام و وفاداری به بیعت با آنان، لوازمی دارد که از جمله آن ها، به زیارت قبور ایشان شتافتن است. روشن است که این حکم، افزون بر ابعاد معنوی و عبادی، آمیخته به ابعاد سیاسی نیز هست و نشان می دهد که بیعت با امام و وفای به پیمان با او باید دوام داشته باشد و ولایت، امری است مستمر و دائمی، حتی برای پس از وفات و رحلت ایشان.
5- امام المسلمین و وادار کردن مردم به زیارت پیامبر اعظم
به فتوای فقهای امامیه و به استناد برخی روایات معتبر و مورد اعتماد، در صورتی که مردم زیارت پیامبر (ص) را ترک کنند، امام و نظام اسلامی، آنان را وادار به زیارت آن حضرت می کند. شهید اول گوید: «و یُجبِرُ الإمامُ الناسَ علی الحجِ و زیارةِ النبی (ص) لو تَرکوهُما». [20]صاحب جواهر نیز، چنین فتوایی دارد: «یجبر الامام الناس علیها لو ترکوها».[21]مستند این فتوا، روایتی است که صدوق رحمه الله به اسناد خود از حفص بن بختری و هشام بن سالم و معاویة بن عمار و دیگران، از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: «لو أنَّ النّاس تَرکوا الحجَّ لکانَ علی الوالی أن یُجبِرَهُم علی ذلک و علی المُقام عنده، و لو تَرکوا زیارةَ النبی (ص) لکانَ علی الوالی أن یُجبِرَهُم علی ذلک و علی المُقامِ عندَه».[22]این روایت را کلینی و شیخ نیز به اسناد خویش نقل کرده اند. از نظر سند بی اشکال است و نشان می دهد که زیارت پیامبر و عمل به این تکلیف الهی، اگر چه بر مردم وجوب کفایی است ولی حکومت اسلامی نیز در این راستا تکالیف و وظایف حکومتی دارد که نباید از آن شانه خالی کند و همانگونه که نظام سیاسی اسلام در مورد تعطیل نشدن حج وظیفه دارد، در مورد زیارت پیامبر (ص) نیز چنین است.
از دیگر احکام سیاسی درباره قبر پیامبر خدا (ص) آن است که اگر اطراف قبر پیامبر خلوت و تهی از سکنه شد واجب کفایی است که عده ای به اقامت در اطراف مَضجع شریف آن حضرت و حفاظت و نگهبانی و پر رونق کردن آن اقدام کنند و چنانچه برای انجام این تکلیف داوطلب یافت نشد، بر پیشوای مسلمین است که گروهی را وادار به انجام این تکلیف الهی کند، اگر چه به نوبت بوده و به طور دائمی نباشد و مانع از این گردد که اطراف روضه مبارکه آن حضرت خلوت شود و خطری توسط بدخواهان آن را تهدید کند. این حکم در ادامه روایت گذشته از امام صادق (علیه السلام) نقل گردیده است: «... و لو ترکوا زیارةَ النبی (ص) لکان علی الوالی أن یُجبِرَهم علی ذلک و علی المُقام عنده». [23] طبق این حدیث شریف، بیت الله الحرام و قبر النبی (ص) از جهت تعطیل نشدن و شلوغ بودن اطراف آن ها، همسان یکدیگرند و حمایت و حراست از آن ها و مردم را به سمت آن ها گسیل دادن، از وظایف اصلی و اساسی نظام اسلامی است، همچنان که حکومت اسلامی در اندیشه امنیت یا بهداشت و دیگر امور رفاهی و مادی جامعه است، در این بُعد نیز اشتغال ذمه دارد و نمی تواند نسبت به این مهم بی توجه باشد و از آن شانه خالی کند.
6- زیارت پیامبر با هزینه بیت المال
هرگاه مردم بر اثر فقر و تنگدستی، از زیارت قبر آن حضرت در مدینه ناتوان شدند و این تکلیف در معرض خطر تعطیلی قرار گرفت، لازم است که نظام اسلامی به میدان بیاید و با پرداخت هزینه سفر به مدینه منوره از اموال عمومی و بیت المال، گروهی را به آن دیار نورانی رهسپار کند و آن را از خلوتی و نداشتن زائر برهاند؛ چنانکه این وظیفه در مورد حج بیت الله الحرام نیز بر نظام اسلامی و امام مسلمین مقرر است. این حکم یکی دیگر از احکامی است که در روایت امام صادق (علیه السلام) به آن اشاره شده است: «فإن لم یکُن لهم أموالٌ، أنفق علیهم مِن بیتِ مالِ المسلمینَ». [24]
7- ولایت الحج و زیارت پیامبر اعظم (ص)
براساس فقه سیاسی، نظام اسلامی و ولی امر مسلمین، متصدّی مسؤولیت ها و ولایت های گوناگون؛ چون ولایة الصدقات، ولایة الجهاد، تولیة الوقف، ولایة القضاء، ولایة الحدود و... است و یکی از این ولایت ها، ولایة الحج می باشد. رهبر و امام مسلمانان، یا شخصا متصدّی این ولایت می شود و یا فرد دارای شرایط را برای امارت و سرپرستی حج نصب می کند. امیرالحاج وظایف گسترده و فراوانی دارد؛ از جمله آن ها است اهتمام و برنامه ریزی برای زیارت حجاج بیت الله الحرام از قبر پیامبر (ص) می باشد.
شهید اول (رحمه الله)، که به طور مبسوط حدود پانزده وظیفه را برای ولایت حج بر می شمرد، یکی از این مسؤولیت ها را چنین معرفی می کند: «و أَن یَسیرَ بِهِم إلی زِیارَةِ النَّبیِّ (ص) و الأئمةِ علیهم السلام و یُمهِلَهُم بالمدینة بِقَدرِ أداءِ مَنَاسِکِ الزّیاراتِ و قضاءِ حاجاتِهِم». [25]امیرالحاج موظف است حاجیان را همراه خود به زیارت پیامبر (ص) و امامان علیهم السلام ببرد و به اندازه نیاز برای انجام این مناسک و خداحافظی و امور ضروری دیگر به آن ها فرصت دهد.
این حکم نیز یکی دیگر از احکام سیاسی زیارت خاتم پیامبران (ص) است و این حقیقت را آشکار می سازد که مسأله زیارت آن پیشوای عظیم القدر، بسیار مهم و ذو وجوه است که برای تحقّق آن، نیاز به مدیریت و برنامه ریزی کلان و در سطح عالی مدیران سیاسی جامعه اسلامی است و نمی توان نسبت به آن بی توجه بود و آن را باری به هر جهت رها کرد یا موکول به مردم نمود، بدون این که از جهت مدیریت برای آن برنامه های مختلف؛ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تبلیغی، هنری و غیره نداشت و خود را نسبت به آن بی مسؤولیت دانست.
جالب این که، توجه به این بُعد از ابعاد احکام سیاسی زیارت النبی (ص)، تنها در فقه امامیه منعکس نیست، بلکه در فقه عامه نیز، این وظیفه به خوبی تبیین و تشریح شده است، علی رغم توهّم پیروان ابن تیمیّه و منحرفان وهابی که با فتوای سیاسیِ خود مبنی بر «حرمت سفر برای زیارت نبی اعظم (ص)» خواسته یا ناخواسته، آب به آسیاب دشمن ریخته اند. عالمان اسلامی، از تبیین این مهم هرگز شانه تهی نکرده اند. قاضی ابی یعلی حنفی (متوفای 458- ق) در کتاب مهم «الأحکام السُّلطانیه» ده وظیفه برای متصدی امارت حج می شمارد و ضمن تشریح وظیفه این امارت می گوید: «فإذا عادَ بِهِم سارَ علی طریقِ المدینةِ لِزیارةِ قبرِ رسولِ اللّه (ص) رعایةً لحرمته و قیاماً بحقوق طاعته و إن لم یکن ذلک مِن فروض الحجِّ فهو مِن مندوباتِ الشرعِ المستحبّةِ و عاداتِ الحَجِیجِ المستحسَنَةِ. روی عمر، أن النبی (ص) قال: من زار قبری وجبت له شفاعتی». [26]نظیر همین سخنان را نیز ماوردی (متوفای450. ق) در «الأحکام السلطانیّة و الوِلایات الدینیة» با اضافه و کامل تر آورده است. [27]
طبق این آرای فقهی، می توان گفت: به اجماع فریقین، این وظیفه متصدی امارت الحج و در حقیقت حکومت اسلامی است که پس از انجام مناسک حج، مردم را همراه خویش برای زیارت قبر پیامبر (ص) به مدینه ببرد و با این کار حرمت آن حضرت را پاسداری کند و حق فرمانبرداری او را بگذارد؛ چرا که زیارت ایشان، اگر چه جزء فرایض حج نیست ولی از امور مستحب و مندوب شرعی است که سیره مسلمانان بر انجام آن، در طول تاریخ استوار بوده است.
8- فلسفه سیاسی زیارت پیامبر اعظم (ص)
زیارت حضرت ختمی مرتبت (ص) در معارف اسلامی و فقه مسلمانان، دارای اهمیت ویژه ای است؛ به گونه ای که در ردیف یکی از ارکان اسلام؛ یعنی حج قرار گرفته و در برخی از احکام، با حج دارای اشتراک است و این، از ابعاد گوناگونِ معنوی، فرهنگی، عبادی، اجتماعی، سیاسی و... قابل تبیین، تحلیل و بررسی است اما نه در این مقاله؛ چرا که بازکاوی تمامی آن ابعاد، از موضوع این مقاله بیرون است. آنچه در این بخش مد نظر ما است، نگاهی است هر چند فشرده و گذرا، به ابعاد سیاسی این زیارت و فلسفه آن از این زاویه. در این مورد می توان به چند نکته بسنده کرد:
نکته اول: زیارت مانع تحقّق عداوت ها
دشمنی و کینه مستکبران و مشرکان، شیاطین جن و انس، در حیات مادی پیامبر خدا (ص) خلاصه نمی شود. نقشه های سوء، علیه این کانون نور و هدایت، پس از رحلت پیامبر (ص) نیز ادامه داشته و تا زمان حاضر همچنان تداوم یافته است. برخی از دشمنی ها، جنبه تبلیغات زشت فرهنگی دارد؛ مانند آنچه در کاریکاتورهای مطبوعات دانمارک در ماه های اخیر شاهد بودیم و برخی از مقوله فرهنگ نیز پا را فراتر گذاشته و به مرحله اقدامات عملی سیاسی، حتی نظامی رسیده است؛ از جمله این اقدامات، تلاشی است که در طول تاریخ، دشمنان برای نبش قبر مبارک آن حضرت و ربودن پیکر مطهرش داشته اند، که در ذیل به برخی از این موارد اشاره می شود:
1- نخستین بار در قرن پنجم هجری گروهی به فرمان الحاکمُ بِأمرِالله عبیدی و به سرکردگی فردی به نام ابوالفتوح، حاکم وقت مکه و مدینه تلاش کردند با نبش قبر مطهر پیامبر (ص) پیکر ایشان را به مصر منتقل کنند تا مردم برای زیارت آن حضرت به مصر بروند و وضع اهل مصر دگرگون شود که موفق نشدند.
2- در اواسط قرن ششم هجری، همزمان با ضعف حکومت عباسیان، برخی از حکمرانان مسیحی مناطق روم و بیزانس در سال 557 ه. به فکر ربودن پیکر مطهر پیامبر افتادند. دو تن از مسیحیان اندلس را برای اجرای این نقشه مأموریت دادند، ولی خداوند نقشه ماهرانه آن ها را نقش بر آب کرد. سمهودی در توضیح این واقعه می نویسد: سلطان نورالدین زنکی، که شب ها را به عبادت و تهجد می گذرانید، شبی در خواب پیامبر را دید که به دو مرد اَشتر (مو بور) اشاره می کرد و می فرمود: مرا از این دو نجات دهید. پادشاه همان شب چند بار این خواب را دید، لذا وزیر خود جمال الدین موصلی را خواست و با او مشورت کرد و نتیجه این شد که شبانه به سمت مدینه حرکت کنند. وی با اموال فراوانی همراه با وزیر و بیست نفر به سمت مدینه حرکت کرد و شانزده روز بعد به مدینه رسید. او به عنوان تقسیم اموال همراه خود میان تمامی اهل مدینه، اسامی آن ها را نوشت و همه را به قصد گرفتن سهم خود احضار کرد، ولی گمشده خود را در میان آن ها نیافت. پرسید: آیا کسی مانده است که سهم خود را نگرفته باشد؟ گفتند: نه، به جز دو نفر از اهل مغرب که از کسی چیزی قبول نمی کنند و افراد صالح و نیکوکاری هستند. پادشاه خواست آن دو را بیاورند، و وقتی آمدند، دریافت که آن دو همان افرادی هستند که در رؤیا مشاهده کرده بود. شاه خانه آن دو را جست و جو کرد و سرانجام معلوم شد که در گوشه ای از خانه، دالانی کنده اند به سوی حجره شریف پیامبر، آن ها هم لب به اعتراف گشودند که تصمیم داشته اند به دستور فرمانروای مغرب پیکر مطهّر آن حضرت را از جای خود منتقل کنند. این حادثه و دیگر وقایعی که روی داده بود، سلطان نورالدین را واداشت که برای حراست از قبر شریف پیامبر، دیواره مستحکمی پیرامون حجره مبارکه احداث کنند. [28]
ناگفته نماند که وهابیت و پیروان محمد بن عبدالوهاب نیز، گرچه تاکنون جرأت نکرده اند، طبق عقاید انحرافی خود، گنبد خضرا و بارگاه ملکوتی پیامبر را خراب کنند، ولی آنان همچنان که سفر برای زیارت آن حضرت را حرام می دانند، ساختن گنبد و بارگاه بر قبور اولیا و انبیا را نیز مجاز نمی شمرند و از آن ها، به خصوص پیشوای ایشان، محمدبن عبدالوهاب نقل شده است که اگر توانایی یابند گنبد و بارگاه پیامبر (ص) را هم مانند بقیع و شهدای اُحُد و حضرت حمزه (علیه السلام) خراب می کنند. [29]
کینه و دشمنی که مستکبران، مشرکان و کافران از پیامبر و معارف آسمانی آن حضرت بر دل دارند، امری آشکار و هویداست و از فلسفه های مهم و اساسی استحباب زیارت پیامبر (ص) و احکام مرتبط با آن، همین است که با پررونق بودن کانون پرجاذبه روضه منوره آن امام رحمت، دشمن نتوانسته است نقشه های کینه ورزانه خود را عملی کند. زیارت قبر آن حضرت نه تنها مانع و رادعی است محکم بر سر راه پیاده شدن نقشه های عملی و فیزیکی دشمن، بلکه بر هم زننده بسیاری از توطئه های فرهنگی و تبلیغاتی آنان نیز هست.
نکته دوم: زیارت، مصداق بارز تبرّی از دشمنان
یکی از واجبات مهم، که جنبه سیاسی نیز دارد، برائت از مشرکان و دشمنان است و این مسأله در اسلام، به ویژه معارف اهل بیت (علیهم السلام) مورد تأکید قرار گرفته و بی گمان زیارت پیامبر (ص) از مصادیق بارز عملی و رفتاری این واجب الهی است، که شخص زائر در عمل اعلام تبرّی از دشمنان خدا می کند و با این کار، بر همه آنچه آن ها برای خود ترسیم کرده اند پشت پا می زند.
نکته سوم: زیارت، مصداق عملی تولّی به ولایت اللّه
تولّی و پذیرش ولایت الهی و تبرّی از اولیای طاغوت، یکی دیگر از فرایض سیاسی هر مسلمان است. در واقع، تولّی تکمیل کننده واجب پیشین؛ یعنی تبرّی است و با تحقق این دو؛ که یکی به منزله شرط لازم و دیگری به منزله شرط کافی است، این حلقه کامل می گردد و انسان در شعاع دایره ولایت الهیه قرار می گیرد. نیل به زیارت اولیای الهی، از جمله رسول گرامی اسلام (ص)، مصداق عملی و رفتاری این تولّی و بیعت است و همانطور که طبق آیات قرآن اطاعت از رسول خدا (ص) در حکم اطاعت الله است و آنچنانکه بیعت با ایشان، بیعت با ذات ربوبی محسوب می شود، زیارت آن حضرت نیز در حکم زیارت الله شمرده شده است؛ چنانکه در روایت عبدالسلام بن صالح هروی، از امام هشتم (علیه السلام) منقول است:
قلت لِعلیّ بن موسی الرضا علیه السلام یابن رسول الله، ما تقول فی الحدیث الذی یَرویه أهلُ الحدیث: أن المؤمنین یزورون ربَّهم من منازلِهم فی الجنةِ؟ فقال: یا أبا الصلت: إنَّ اللهَ فضَّل نبیَّه محمداً (ص) علی جمیع خَلقه مِن النبیینَ و الملائکةِ و جعلَ طاعتَه طاعتَه و مُتابِعتَه متابعتَه و زیارتَه فی الدَّنیا و الآخرة زیارتَه، فقال: «مَن یُطِعِ الرَّسولَ فقد أطاعَ اللهَ» و قال: «إنَّ الذین یبایعونک إنما یبایِعونَ الله» و قال رسول الله (ص): مَن زارنی فی حیاتی أو بعد موتی، فقد زارَ اللهَ، و درجةُ النبی (ص) أرفعُ الدرجاتِ، فمن زاره إلی درجتهِ فی الجَنَّة مِن منزلهِ فقد زارَ اللهَ تبارکَ و تعالی». [30]
براساس معارف اهل بیت علیهم السلام ، «تمامُ الحجِّ لِقاءُ الإمامِ».[31]کسی که به حج اکتفا کند و اعلام وفا و ولایت نسبت به اولیای دین و کسانی که خداوند فرمان به اطاعت و پیروی از آن ها را صادر کرده است نکند، نتوانسته است به طور کامل وارد دایره ولایت الهیه شود، لذا پس از طواف بیت الله، باید به زیارت پیامبر و امامان (علیهم السلام) رفت و اعلام ولایت و پذیرش عهد آن ها را کرد؛ چنانکه در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل است: «انما أُمِرُوا أن یَطوفوا بهذه الأحجارِ ثُمَّ یَأتونا فیُعَلمونا ولایتَهُم». [32]
در روایتی دیگر از ثامن الائمه علیهم السلام نقل است: «إن لِکلّ إمامٍ عهداً فی عُنُق أولیائه و شیعته و إنّ مِن تمامِ الوفاءِ بالعهدِ زیارةَ قبورهم، فمن زارَهُم رغبةً فی زیارتهِم و تصدیقاً بما رغِبوا فیه، کان أئمتُهم شفعاؤهم یومَ القیامة». [33]بنابراین، از دیگر فلسفه های سیاسی زیارت پیامبر (ص) وفای به عهد و پیمانی است که مسلمانان با آن حضرت دارند. از این رو، ترک زیارت آن حضرت، جفا بر ایشان شمرده شده است: [34] یعنی ترک زیارت آن حضرت از مصادیق پایمال کردن حق و ستم بر ساحت مقدس ایشان شمرده می شود.
آنچه گذشت، اشاره ای فشرده به برخی از ابعاد سیاسی فلسفه زیارت پیامبر (ص) بود و البته عناوین دیگری نیز همچون وحدت امت اسلامی و کانونی برای تألیف قلوب و تقریب میان مذاهب اسلامی، قابل اشاره است؛ همچنان که آن چه بیان شد، تنها شمه ای از ابعاد سیاسی این مقوله بود و روشن است که زیارت آن حضرت، ابعاد بسیار وسیعی دارد که در فلسفه زیارت آن حضرت نمی توان از ابعاد دیگر، به ویژه ابعاد معنوی، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و... غافل شد؛ ابعادی که در جای خود نیازمند تحلیل و پژوهش مستقل است.
نتیجه سخن آن که، زیارت حرم نبیّ اعظم، بر خلاف گفته وهابیان، که سفر برای آن را حرام شمرده اند، از اجماعیات فرق اسلامی است و روایات متواتر آن را تأیید می کنند و این زیارت، احکام سیاسی ویژه ای دارد و از وظایف سیاسی نظام اسلامی است که در جهت پرشکوه برگزار شدن آیین زیارت آن حضرت کوشا باشد و با تحقّق این تکلیف الهی توسط مسلمانان و زمامداران آن ها نقشه های دشمنان نقش بر آب می شود و مسلمانان در تمسک به حبل الله و ورود در ولایت الهیه و کفر به طاغوت موفق می شوند و این نشانگر فلسفه سیاسی این عبادت عظیم الهی است.
پی نوشت
[1] فـتاوای تتعلق بأحکام الحج و العمرة و الزیارة، صص 185ـ182
[2] «الاحادیث الواردة فی زیارة قبر النبی (ص) خـاصّة، فـکلها ضعیفة، بل قیل إنها موضوعة».
[3] الهـدیة السنیه، رساله دوم؛ آیـین وهـابیت، ص122
[5] منهاج السنة، ج2، ص441؛ التـوسل و الوسـیله، صص156و72؛ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج2، صص294و293
[6] احیاء العلوم، ج2، کتاب آداب السفر، ص274، آیین وهابیت، صص 126ـ122
[7] شرایع الاسلام، ج1، ص278
[8] جواهر الکلام، ج20، صص80 و79
[9] الفقه علی المـذاهب الاربـعه، ج1، ص594
[10] شفاء المقام فی زیـارة خیر الانام، ص48؛ الغدیر فـی الکـتاب و السنة الادب، ج5، صص113و112
[11] ر.ک.به: الغدیر فـی الکـتاب و السنة و الأدب، ج5، صص 125ـ109
[12] کامل الزیارات، صص15ـ6
[13] وسائل الشیعه، ج10، صص 263ـ260
[14] ر.ک.به: علامه امینی؛ الغدیر فی الکتاب و السنة الأدب، ج5، صص 108ـ86
[15] به عنوان نمونه: تقیالدین سبکی شافعی متوفای 756.ق، در کتاب شفاء المقام فی زیارة خیرالانام و سـمهودی مـتوفای911.ق، در کتاب وفاء الوفاء.
[16] وسائل الشیعه، ج8، باب 5 از ابواب وجوب الحج و شرائطه، ح2
[17] وسائل الشیعه، ج10، ابواب المزار و مایناسبه، باب3، صص 263ـ260
[18] همان، ج10، صص346و345
[20] الدروس الشرعیة، ج1، ص472
[21] جـواهر الکلام، ج20، ص80
[22] وسائل الشیعه، ج8، بـاب 5، ابـواب وجوب الحج و شرائطه، ح2، ص16
[25] الدروس الشرعیه، ج1، صص496و495
[26] الاحکام السلطانیه، صص111ـ 108
[27] الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص109و108
[28] توطئه ربودن پیکر مطهر پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، فصلنامه «میقات حج»، شماره 56، تابستان 1385، صص 207ـ200
[29] ر.ک.بـه: مکارم شیرازی، ناصر، وهابیت بر سر دو راهی، صص 67ـ65
[30] وسائل الشیعه، باب2، ابواب المزار، ج10، ص255