در بازار سهشنبه چه گذشت؟
معاملات روز گذشته بورس تهران از لحاظ شدت نوسان قیمتها، متفاوت از روزهای پیش از آن بود و در روزهای قبل شاهد افت و خیز متناوب و پردامنه قیمتها در پی افزایش نوسان قیمتهای جهانی بود. طی هفته گذشته با تداوم ریزش قیمت نفت و دیگر کالاهای پایه بهای سهام وابسته در بورس تهران افت حداکثری را ثبت کردند. سپس پالسهای مثبت تحولات جهانی سبب شد تا برای دو روز پیاپی شاهد رشد بیش از 6 هزار واحدی شاخص کل در روزهای یکشنبه و دوشنبه باشیم. چنانکه ملاحظه میشود این چرخشهای یکباره پیامد بیواسطه تغییر روند در بازارهای جهانی بوده است. با این حال، شاخص سهام پس از چندین روز پرنوسان، روز سهشنبه به نوعی نشاندهنده فاز انتظاری سهام بهشمار میرود؛ انتظاری که بهنظر میرسد ریشه در جهتگیری نامشخص بازارهای جهانی و یا بروز نشانههای قطعیتر از سیاستهای داخلی دارد. خبر حصول توافق بین دو قطب اقتصادی دنیا برای آتشبس موقت جنگ تجاری، دوشنبه سبزپوشی را برای بازارهای کالایی رقم زد و تاثیر کاملا محسوسی نیز بر روند قیمتها در بورس صادراتمحور تهران داشت. با این حال، پرسشی که در پی این صعود بلافاصله اذهان فعالان بازارها را مشغول کرده، آن است که رشد فعلی بازارهای جهانی تا کجا میتواند محرک صعود شاخص کل سهام باشد؛ روند داد و ستدهای دیروز نشان داد که فاز احتیاط در بازارهای جهانی با شدت بیشتری خود را در معاملات سهام وابسته نشان میدهد و برای ادامه مسیر صعودی بورس تهران، اطمینان بیشتری از این جنبه لازم است.
در معاملات روز گذشته، روندهای گروهی تا حدودی بر هم خورد و یکدستی قابلملاحظهای در روند قیمتها دیده نمیشد؛ تنها وجه اشتراک گروهها را میتوان به دامنه محدودتر نوسان نسبت به روزهای پیش از آن نسبت داد. رفت و بازگشت قیمت کامودیتیها در معاملات ابتدای هفته سبب میشود تا چشمانداز سودآوری سهام از این زاویه با اما و اگرهای فراوانی روبهرو شود. در این میان، رشد 5 درصدی قیمت نفت در معاملات ابتدایی روز دوشنبه و محدود شدن دامنه رشد آن به 2 درصد در ادامه معاملات میتواند نشانهای از ریسکها و عدم اطمینان به آینده بازارهای جهانی باشد.
چشم فعالان بورسی به بازارهای جهانی
از زمان آغاز جنگ تعرفهای و شدت گرفتن نشانههای رکود در بازارهای جهانی، تلاشهای متعددی از سوی دو غول اقتصادی دنیا برای حصول نتیجه و گذر از بحران صورت گرفته؛ لکن عمده این تلاشها بدون نتیجه مانده است. توافق برای به تعویق انداختن افزایش نرخ تعرفه از سوی آمریکا به روی واردات این کشور از چین، نشانههایی از جدیتر شدن عزم دو طرف برای حل این معضل بهدست میدهد. با این حال نگاهی به سبقه مذاکرات نیز این نگرانی را تشدید میکند که آتشبس 90 روزه نیز نتواند آتش جنگ تجاری را خاموش کند. در رابطه با نفت، نگرانیها دوچندان است. پیشیگرفتن دوباره عرضه طلای سیاه بر میزان تقاضای آن و رکوردشکنی بزرگان نفت دنیا در تولید، سبب میشود تا بازگشت قیمت این محصول به مدار رشد علاوه بر بازیابی قدرت تقاضا، نگاهها را به سمت عرضهکنندگان این محصول و سیاستهای ایشان جلب کند. این تردید درخصوص سرنوشت بازارهای جهانی است که در بورس صادراتمحور ما هم بازتاب قابلملاحظهای دارد. در واقع چنین عدم قطعیتهایی است که درک گامهای لرزان گروههای بنیادی بازار سهام را از حیث تناوب روند قیمتها تسهیل میکند.
علاوه بر قیمت نفت و فلزات رنگی، بازارهای مرجع شرق آسیا نیز طی هفتههای اخیر حرکت پرشتابی را در مسیر نزولی تجربه کردهاند. قیمت فولاد و محصولات پتروشیمی به کفهای چندین ماهه برخورد کردند و ادامه این روند میتواند برای صنایع وابسته کشور نگرانکننده باشد. لازم به تاکید است که سطوح فعلی قیمتهای جهانی نیز برای بسیاری از شرکتهای داخلی مناسباند. با این حال اطمینان از حفظ این سطوح و ثبات نسبی در بازارهای جهانی برای قرار گرفتن دوباره سهام این شرکتها در مسیر صعود مسالهای ضروری است و بهتبع این امر لازم است که فعالان بورسی نیمنگاهی به روند این بازارها داشته باشند.
چشمانتظاری برای سیاست جدید ارزی
طی روزهای اخیر نظرات و گمانههای متعددی پیرامون لزوم اصلاح سیاستهای ارزی به گوش میرسد. تشکیل بازار متشکل ارز، تغییر در دستورالعملهای پیمانسپاری ارزی و نهایتا ارتباط کارآ بین سامانههای «نیما» و «سنا» از جمله کانونهای این مباحثند. با افت محسوس نرخ ارز در بازارهای غیررسمی تاکیدها بر ایجاد پیوندی کارآتر بین «نیما» و بازار آزاد ارز بالا گرفته است.
نقش بازارساز در اصلاح اخیر قیمت ارز پررنگ بوده؛ در همین حال نکتهای که کارشناسان بر آن تاکید دارند آن است که برای حفظ ثبات ارز، تشکیل بازاری متمرکز و کارآتر اجتنابناپذیر است. همزمان دغدغههای مطرحشده در رابطه با عدم بازگردانی ارز حاصل از صادرات به کشور تا حدودی بر معایب دستورالعمل اخیر بانک مرکزی در رابطه با پیمانسپاری ارزی صحه میگذارد.
مجموعه این عوامل تقویتکننده این نظریه است که نهایتا تصمیم به استفاده موثرتر از منابع ارزی حاصل از صادرات گرفته خواهد شد. نرخ تسعیر ارز برای شرکتهای بزرگ صادراتی کشور همچنان بر مبنای نرخ کشف شده در سامانه نیما مشخص میشود. اتصال این سامانه و بازار آزاد ارز، میتواند در میانمدت اصلاح بیشتر و باثباتتر نرخ غیررسمی را به دنبال داشته باشد و از دیگر سو محرک قدرتمندی برای رشد سودآوری شرکتهای صادراتمحور خواهد بود. از این رو مسالهای که در هفتههای اخیر به شدت توسط فعالان این عرصه دنبال میشود اظهارنظرها و اخبار مربوط به سیاستهای یکسانسازی نرخ ارز است.
بازیساز نهایی سهام
چشمانداز مبهم بازارهای جهانی و محیط داخلی اقتصاد سبب میشود تا استقبال از شرایط مساعد آینده سختتر و با شدت کمتری صورت پذیرد. این اتفاق باعث میشود تا معاملهگران سهام چشمانداز آتی خود از وضعیت سهام را محدودتر کنند. در این میان برگ نهایی اطمینان از شرایط، به عملکرد شرکتها و قدرت بنگاهها در فروش محصولات باز میگردد. گزارشهای عملکرد ماهانه و فصلی شرکتها مبنای بررسی این قدرت خواهد بود. آخرین عملکردهای ماهانه نشان از آن دارد که شرایط عمومی فروش محصول و تامین مواد مورد نیاز همچنان روند مطلوبی دارد؛ اگر چه در بعضی صنایع و در رابطه با برخی محصولات خاص ممکن است دستیابی به کانالهای فروش کمی پیچیدهتر باشد.
آینده معاملات در فضای عدم قطعیتها
پیش از این، شرایط عمومی رشد یا نزول قطعی بازار سهام مطرح شد. در شرایطی که بازارهای جهانی صعود محسوسی را تجربه کنند یا سیاستهای ارزی جدیدی اتخاذ شود که رشد درآمد صادرکنندگان را در پی داشته باشد میتوان در انتظار مرحله بعدی صعود جهشوار سهام بود؛ در غیر این صورت بسته به میزان ابهامات یا سیگنالهای بیرونی باید انتظار پیشروی در جهت معکوس را داشت. آخرین سوالی که باید به آن پرداخته شود روند دادوستدها در شرایط عدم قطعیتهای سیستماتیک است.
عوامل عمدهای که پیشتر شرح داده شد نشان میدهد که نهتنها بازار سهام، بلکه سایر بازارهای دارایی نیز با عدماطمینان دست به گریبان باشند. این شرایط سبب میشود تا تمرکز معاملهگران، به جای چشمانداز آتی، به اخبار روزمره معطوف شود و افق دید سهامداران از نگاه بلندمدت به نگاههای مقطعی تغییر کند. سختی تحلیل در فضای کلان و به تبع آن در صنایع بنیادی، سبب میشود تا برخی بازیگران سهام، بیشواکنشی به اخبار عمومی و عادی در صنایع کوچکتر را بهعنوان رویه معاملات انتخاب کنند. این گروه از بازیگران سهام نیز به ریسکها و تهدیدهای این رویه آگاهی دارند؛ با این حال میل به کسب بازده مستمر سبب میشود تا این ریسک در بازهای که نمادهای بنیادی بازار با ابهامات دست به گریباناند قابل پذیرش به نظر آید.
این روند از آن جا که به بازتولید خود میانجامد بیشک برای عدهای از سهامداران سودآوری و کسب بازده و برای عدهای دیگر کسب زیان را در میانمدت نتیجه خواهد داد. تکیه سنگین بر اخباری همچون «افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی داراییها» یا بیشواکنشی به اثرات تغییر مبانی ارزی و مسائلی از این دست تنها پرچمی برای حرکت به سمت نمادی خاص میشود. با این حال باید در نظر داشت که بازگشت جو مطلوب به نمادهای بنیادی و کمریسکتر بازار یا انتشار گزارشهای عملکرد ضعیفتر از انتظار بنگاهها میتواند ریسک قفل نقدینگی را به ریسکهای پیشین بیفزاید.