استرس دارید؟ معلومه که دارید! کار زیادی روی دوشتان است، ضربالعجلهای کاری یکی پس از دیگری از راه میرسند، دیگران روی شما حساب کردهاند، تازه خرید تعطیلات هم هنوز مانده. تحت فشارید، فشاری که باعث میشود حس کنید حتا کیفیت کارتان را هم تحتتأثیر قرار داده است. گاهی چیزهایی را فراموش میکنید، نمیتوانید درست و روشن فکر کنید و چشمهی خلاقیتتان هم انگار خشک شده.
این زندگی دنیای مدرن کار است. تقریباً غیرممکن است که در دنیای امروز بدون اینکه هرازگاهی دچار استرس شدید شوید، فردی حرفهای قلمداد شوید. تفاوت بین افراد موفق و دیگران داشتن یا نداشتن استرس نیست، بلکه روش کنار آمدن با آن است. اینجا به 9 روش افراد موفق برای مقابله با استرس اشاره میکنیم که میتواند کمک حالتان باشد.
1. با خودتان مهربان باشید.
منظور از این جمله دقیقاً همان جملهی معروف است که میگوید برای خودتان نوشابه باز کنید. خیلی خوب است که با مهربانی و درک بالا به اشتباهات و شکستهایتان نگاه کنید – بدون انتقاد بیرحمانه و حالت دفاعی. تحقیقات نشان میدهد، آنهایی که با خودشان مهربان هستند افرادی شادتر و خوشبینتر هستند، اضطراب کمتری دارند و کمتر دچار افسردگی میشوند. احتمالاً چندان تعجب نکردید. ولی یک نکتهی مهمتر هم هست: این افراد موفقتر از دیگران هم هستند. اکثر ما باور داریم که برای اینکه بیشترین تلاشمان را بکنیم باید به خودمان سخت بگیریم ولی اینطور که پیداست این باور 100٪ غلط است. کمی مهربانی کردن با خودتان وقتی اوضاع سخت و دشوار است میزان زیادی از استرستان را کم کرده و عملکردتان را بهتر میکند چون کمکتان میکند راحتتر از اشتباهاتتان درس بگیرید. پس یادتان باشد که انسان جایزالخطاست، و به خودتان فرصت اشتباه کردن بدهید.
2. به «تصویر بزرگ» فکر کنید.
به هر چیزی که میخواهید یا نیاز دارید میتوانید از بیشتر از یک زاویه نگاه کنید. بهعنوان مثال، «ورزش کردن» را در تصویر بزرگتر میتوانید با عباراتی مثل «سالمتر شدن» برای چراییِ آن یا با عباراتی دقیقتر مثل «دو مایت در روز دویدن» برای نحوهی آن توصیف کنید. در مواجهه با استرس و چالش فکر کردن به تصویر بزرگتر انرژیبخش خواهد بود چون یک عمل خاص و معمولاً کوچک را به یک معنی و مفهوم بزرگتر وصل میکنید. به چیزی که به خودیِ خود به نظر مهم و ارزشمند نمیآید زیر نوری کاملاً جدید نگاه میشود. بنابراین وقتی به آن یک ساعت بیشتری که بعد از اتمام ساعت کاری باوجودِ خستگی در محلکار میمانید، به جای «60 دقیقه بیشتر جواب دادن به ایمیلها» با «کمک به پیشرفت کاریام» فکر کنید، آنوقت احتمال ماندن در محلکار و سخت کار کردنتان بیشتر خواهد شد.
3. به روتینها تکیه کنید.
اگر از شما بپرسم که دلایل اصلی استرس در زندگی کاریتان را بگویید احتمالاً خواهید گفت چیزهایی مثل ضربالعجلها، حجم کار زیاد، بوروکراسی یا رئیس مزخرفتان. احتمالاً نمیگویید «اینکه باید تصمیمات زیادی بگیرید» چون بیشتر آدمها آگاه نیستند که همین میتواند یک منبع قوی و مهم از استرس در زندگیهایشان باشد. هربار که یک تصمیم میگیرید – چه درمورد استخدام یک نیروی جدید باشد، یا گذاشتن قراری با سوپروایزرتان یا انتخاب بین نان چاودار و گندم کامل برای سالاد تخممرغتان – نوعی فشار ذهنی ایجاد میکنید که درواقع استرسزا است (بهخاطر همین است که خرید کردن تا این اندازه خستهکننده است، مشکل راه رفتن زیاد نیست، مشکل تصمیمگیری است).
راهحل این است که با استفاده از روال امور از تعداد تصمیماتی که باید بگیرید کم کنید. اگر لازم است کاری را هر روز انجام دهید، آن کار را هر روز سر همان ساعت انجام دهید. برای آمادهسازی خودتان برای روز کاری صبحها وقت بگذارید. روتینهای روزانه تا حد زیادی از استرستان کم میکنند. درواقع پرزیدنت اوباما هم که مطمئناً چیزهای زیادی درمورد استرس میدانست در یکی از مصاحبههایش به این استراتژی اشاره میکند:
«باید مشکلات روزانهای که بخش پرمعنایی از زندگیِ شما را میگیرد از زندگیتان حذف کنید. مثلاً میبینید من همیشه کتوشلوار طوسی یا سورمهای میپوشم. تمام تلاشم کم کردن تصمیمگیریهاست. نمیخواهم مجبور باشم که درمورد چیزی که میخواهم بخورم با بپوشم هم تصمیمگیری کنم. چون تصمیمات زیاد دیگری هست که باید بگیرم. باید انرژی تصمیمگیریتان را متمرکز نگه دارید. باید برای خودتان روتینهایی طراحی کنید. نمیتوانید تمام روزتان را برای مسائل جزئی و بیاهمیت تلف کنید.»
4. پنج (یا ده) دقیقه برای کاری وقت بگذارید که از آن لذت میبرید.
اگر میتوانستید چیزی به موتور ماشینتان اضافه کنید تا بعد از صد مایل راه رفتن با آن بنزین بیشتری نسبت به زمان شروع مسیر توی باکتان بماند، از این امکان استفاده نمیکردید؟ بااینکه چنین چیزی هنوز برای ماشینتان امکانپذیر نیست ولی برای خودتان میتوانید کاری کنید که همین تأثیر را داشته باشد… یک کار جالب. مهم نیست چه کاری باشد، هر کاری که به آن علاقه داشته باشید و برایتان جالب باشد خوب است، تحقیقات جدید نشان میدهد که علاقه نهتنها کمکتان میکند باوجود خستگی همچنان به راهتان ادامه دهید، بلکه انرژیتان را هم دوباره پُر میکند. و بعد آن انرژیِ تازه کمکتان میکند کار بعدی را انجام دهید.
این دو نکتهی مهم را همیشه به خاطر داشته باشید: اول اینکه، جالب بودن به معنی خوشایند، آرامشبخش یا مفرح بودن نیست. مثلاً چاشت ناهار ممکن است برایتان آرامشبخش باشد و اگر غذایتان هم خوب باشد برایتان خوشایند هم خواهد شد. ولی تازمانیکه این ناهار را در رستوران جدید مولکولی صرف نکنید برایتان جالب نخواهد بود. بنابراین انرژیتان را هم تجدید نخواهد کرد.
دوم اینکه، جالب به معنی بدوندردسر هم نیست. همان تحقیقاتی که نشان داده بود علاقه میتواند انرژی را تجدید کند، نشان داده است که حتا وقتی آن فعالیت جالب سخت و پرزحمت بوده هم این کار را انجام داده است. بنابراین برای پُر کرده ذخیرهی انرژیتان نباید همیشه دنبال کار راحت و بیدردسر باشید.
5. به برنامهی کاریتان «کجا» و «کِی» را هم اضافه کنید.
برنامه روزانه دارید؟ (اگر کارهای روزانهتان را در تقویمتان یادداشت میکنید پس پاسخ شما به این سوال مثبت است). ، آیا پیش میآید روزها و هفتهها را سپری میکنید بدون اینکه حتا یک مورد از آن کارها تیک بخورد؟ به نظرتان استرسزا است، نیست؟ چیزی که به آن نیاز دارید راهی است که کمک کند این کارها را با زمانبندی مشخص انجام دهید. چیزی که نیاز دارید یک برنامهریزی «اگر اینطور است، پس…» است یا همان چیزی که روانشناسان به آن اهداف اجرایی میگویند.
این نوع خاص از برنامهریزی روشی بسیار قوی برای کمک به دستیابی به هر نوع هدفی است. نزدیک به 200 تحقیق، روی هرچیزی از رژیمهای غذایی و ورزش گرفته تا مدیریت زمانی و مذاکره، نشان دادهاند که اگر از قبل تصمیم بگیرید که کجا و چه زمان کاری را انجام دهید، احتمال انجام گرفتن آن کار را دو یا سه برابر میکند (مثلاً تصمیم بگیرید که ساعت 4 تمام تماسهای آن روز را انجام دهید).
بنابراین برای تمام کارهایی که در لیست کارهای روزانهتان یادداشت کردهاید، زمان و مکان دقیق هم یادداشت کنید. مثلاً به جای اینکه بنویسید «به سارا زنگ بزن» بنویسد «اگر سهشنبه بعد از ناهاراست، پس به سارا زنگ بزن». در چنین شرایطی ذهن ناخودآگاه شما شروع به ارزیابی محیط و گشتن به دنبال آن قسمت «اگر» برنامهتان میکند. این باعث میشود زمان مناسب را پیدا کرده و با سارا تماس بگیرید، حتا اگر سرتان شلوغ باشد و مشغول کارهای دیگر باشید. از این گذشته، واقعاً چه چیزی بیشتر از تیک خوردن کنار کارهای روزانهتان از استرستان کم خواهد کرد؟
6. در گفتگوهایی که با خودتان دارید از «اگر اینطور شود، آنوقت…» استفاده کنید.
یک راه دیگر برای مقابله با استرس استفاده از برنامههای «اگر اینطور شود، آنوقت…» درمورد خودِ استرس است نه عوامل آن. تحقیقات اخیر نشان میدهد که این برنامهها به ما برا کنترل واکنشهای احساسیمان در موقعیتهایی که احساس ترس، ناراحتی، خستگی، شک، یا حتا تنفر میکنیم، کمک میکند. کافی است تصمیم بگیرید به جای احساس استرس چه نوع واکنش دیگری میخواهید داشته باشید، بعد برنامهای بریزید که واکنش مطلوب شما را به موقعیتهایی که فشارخونتان را بالا میبرد وصل میکند. بهعنوان مثال، وقتی تعداد زیادی ایمیل در اینباکسم دیدم آرام و ریلکس میمانم یا وقتی ضربالعجلی نزدیک میشود، کاملاً خونسرد خواهم بود.
7. به کارتان از دیدِ پیشرفت نگاه کنید، نه کمال.
همهی ما با یکی از این دو ذهنیت به اهدافمان نگاه میکنیم: یکی ذهنیت «خوب هستم»، که تمرکز در آن بر اثبات این مسئله است که تواناییهای زیادی داریم و میدانیم که چکار میکنیم و ذهنیت «بهتر میشوم» که در آن تمرکز بر رشد دادن تواناییها و یادگیری مهارتهای جدید است. به آن میتوانید بهعنوان تفاوت بین نشان دادن اینکه باهوش هستید و تمایل به باهوشتر شدن نگاه کنید.
وقتی ذهنیت «خوب هستم» را داشته باشید، انتظار دارید که بتوانید همهی کارها را همان ابتدا به نحو احسن انجام دهید و مداوماً (معمولاً ناخودآگاه) خودتان را با دیگران مقایسه میکنید که ببینید چقدر بهتر از دیگران هستید. وقتی کارها خوب پیش نرود، خیلی سریع به خودتان شک میکنید و همین برایتان کلی استرس و اضطراب میآورد. و قسمت طعنهآمیز ماجرا این است که نگران بودن درمورد تواناییهایتان باعث میشود احتمال شکست خوردنتان بیشتر شود.
از طرف دیگر ذهنیت «بهتر میشوم» به مقایسه خودتان با خودتان و دغدغهی پیشرفت منجر میشود – اینکه امروز درمقایسه با دیروز، ماه پیش یا پارسال، چقدر کارتان خوب بوده؟ وقتی با دیدِ یادگیری و رشد به کارهایتان نگاه کنید و اشتباهاتی که ممکن است در طول مسیر داشته باشید را بپذیرید، استرس بهمراتب کمتری را تجربه خواهید کرد و باوجود شکستهایی که ممکن است برایتان اتفاق بیفتد همچنان باانگیزه میمانید.
8. به پیشرفتهایی فکر کنید که تا اینجای کار داشتهاید.
«از تمامِ چیزهایی که میتواند احساسات، انگیزه و ادراک را در طول یک روز کاری تقویت کند، مهمترین چیز پیشرفت کردن در یک کار معنیدار است.» این چیزی است که ترزا آمابیل و استیون کرامِر از آن بهعنوان اصل پیشرفت یاد میکنند. این اصل میگوید «موفقیتهای کوچک» است که ما را به جلو حرکت میدهد، مخصوصاً در مواجهه با استرسها.
از نظر روانشناسی، این که به هدفمان رسیدهایم یا نه نیست که حال ما را تعیین میکند بلکه میزان از بین بردن شکاف است بین جایی که الان هستیم و جایی که میخواهیم به آن برسیم. خیلی خوب است که لحظهای وقت بگذارید و به کارهایی که تا امروز به انجام رساندهاید فکر کنید، بدون توجه به چالشهایی که همچنان پیشرویتان است.
9. ببینید خوشبینی برایتان مفید است یا بدبینیِ دفاعی.
برای خیلی از ما سخت است که وقتی ضربالعجلی درست جلوی چشممان است خوشبین باشیم. به نظر خیلیهای دیگر ولی اینکار سخت نیست، اشتباه است. و به نظر میآید که حق هم کاملاً با آنها باشد – خوشبینی به کارِ این افراد نمیآید.
همین داشتن کلی پروژه و کار برای انجام دادن خودش بهاندازهی کافی استرسزا هست چه برسد به اینکه از استراتژی اشتباهی برای مقابله با این استرسها استفاده کنیم، استراتژیای که به سبک انگیزشی ما نمیخورد. ولی از کجا باید بفهمید سبک انگیزشی شما چیست؟ آیا «مثبت بودن» برای شما مناسب است؟
بعضیها کارشان را فرصتی برای موفقیت میبینند، چیزی که آنها دارند به قول روانشناسان تمرکز پیشرفت است. در زبان اقتصاد تمرکز پیشرفت یعنی به حداکثر رساندن سود و جلوگیری از هدر رفتن فرصتها. برای بعضی دیگر، درست انجام دادن کار یعنی امنیت، یعنی از دست ندادن کارشان که آنقدر برای به دست آوردنش زحمت کشیدهاند. در این تمرکز پیشگیری تأکید بر اجتناب از خطر، انجام کامل مسئولیتها و کارهایی است که به شما محول شده است. به زبان اقتصاد این یعنی به حداقل رساندن زیان و حفظ آنچه دارید.
درک انگیزهی پیشرفت و انگیزهی پیشگیری به ما کمک میکند بفهمیم چرا آدمها برای رسیدن به یک هدف یکسان میتوانند متفاوت عمل کنند. انگیزهی پیشرفت حسی شبیه به اشتیاق دارد – تمایل شدید برای انجام کاری – و این اشتیاق با مثبتگرایی و خوشبینی تقویت شده و ماندگار میشود. برای داشتن یک عملکرد متمرکز بر پیشرفت باید باور داشته باشید که کارها خوب پیش خواهند رفت. از طرف دیگر، انگیزهی پیشگیری حسی شبیه به احتیاط دارد – نیاز به در نظر گرفتن خطر – و نه تنها با خوشبینی بلکه با نوعی بدبینی دفاعی ماندگار میشود. بهعبارت دیگر، ذهنهای پیشگیرنده زمانی بهترین عملکرد خود را دارند که به جاهایی که ممکن است اشتباه کنند و راههای جلوگیری از آن فکر کنند.
در زندگی به دنبال طی کردن پلههای ترقی هستید؟ درگیر انجام وظایف و کارهای روزمرهاید؟ کسی هستید که دیگران رویتان حساب میکنند؟ اول نقطهی تمرکزتان را پیدا کنید، بعد یا آن چشمانداز آفتابی را در آغوش بگیرید یا به استقبال شکگراییای بروید که استرستان را کم میکند و کمکتان میکند بهترین عملکرد را داشته باشید.
از یک یا چند مورد از این استراتژیها برای مقابله با استرس استفاده کنید و مطمئن باشید که تغییری اساسی نهتنها در کار بلکه در کل زندگیتان رخ خواهد داد.