به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «ماجرای انتخاب سرمربی تیم ملی ایران و صدالبته جانشین کارلوس کیروش، هنوز هم داستان مبهمی است؛ اگر چه مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، گفته مذاکراتی با افراد مورد نظر فدراسیون داشته است ولی خبر داده پول آوردن سرمربی جدید را ندارد. در سوی دیگر، وزارت ورزش هم که خبر داده بود «باشکوهتر طلوع میکنیم». از سویی محمدرضا داورزنی، معاون حرفهای و قهرمانیاش، پیامی فرستاده است که قرار نیست بودجهای جداگانه برای سرمربی بعدی تیم ملی ایران در نظر گرفته شود. با همین حساب و کتابها میشود نتیجهگیری سادهای کرد: این که هر چند گزینههای زیادی روی میز باشد ولی دوباره برای تأمین بودجه سرمربی، فدراسیون مشکل جدی دارد.
مشکل جدیتر اما وعدههای مخالفان کیروش در وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال است؛ آنها که خبر داده بودند بعد از کیروش مربیای بزرگتر از او به ایران میآید، حالا لای منگنه گیر افتادهاند و خیلی خوب میدانند پیدا کردن مربیای از کیروش بزرگتر و حتی در سطح کیروش، به این سادگیها نیست. اگر چه در تصمیماتی احساسی خبر دادند مورینیو و زیدان در صف مذاکره با فدراسیون فوتبال هستند ولی خیلی خوب میدانستند انتخاب جانشین کیروش به این سادگیها نیست.
البته این گمانهزنیها و بیپولیها دلیلی بر این که فدراسیون خارج از گود بنشیند و تیم ملی و انتخاب سرمربیاش را بیخیال شود، نمیشود. فدراسیون و البته وزارت ورزش در این بین گزینههایی دارند که فاکتور اصلیشان قیمت مناسب است؛ قیمتی که کمتر یا برابر با دستمزد کیروش باشد. اتفاقاً به همین دلیل بود که گزینهای همچون وینچنزو مونتلا به عنوان کاندیدای سرمربیگری ایران رو شد؛ تقریباً معادل با رقمی که کیروش از ایران میگرفت. با این حال نباید از بقیه گزینهها هم غافل ماند؛ این درست که گزینههای ابتدایی وزارت ورزش که از سوی مدیر روابط عمومی وزارت ورزش اعلام شدند، چیزی شبیه جوک بودند ولی در میان همان گزینههای اولیه یکی، دو نام قابل تأمل هم دیده میشد: اروه رنار و یورگن کلینزمان. هر چقدر که زیدان و مورینیو غیر قابل دسترس به نظر میرسیدند، این دو گزینه آخر قابل دسترس بودند. چرا؟ یکی به دلیل بیتیمی و دیگری هم به دلیل قیمت مناسب. یورگن کلینزمان نه فقط گزینه جذابی برای هدایت تیم ملی ایران بود (چون اسم بزرگی دارد)، بلکه پس از اخراج از تیم ملی آمریکا بدون تیم هم مانده بود. هر چند قیمت این سرمربی کمی بیشتر از انتظار فدراسیون و وزارت ورزش بود ولی میشد با چانهزنی به یک میانگین عددی رسید. اما سوال این است که آیا فدراسیون فوتبال علاقهای به انتخاب کلینزمان داشت؟ گذر زمان تا به الان نشان داده که خیر. گزینه دوم اما محتملتر هم بود: اروه رنار، با پولی بسیار کمتر از کیروش، هدایت مراکش را به عهده گرفته و طبیعی است که با بالا بردن اندک این دستمزد میتوان به داشتن اروه رنار دل بست. همین فاکتور قیمت مناسبداشتن و البته کارنامه در فوتبال آفریقا، باعث شد اروه رنار، درست بلافاصله بعد از رفتن کیروش تا همین امروز، گزینه هدایت تیم ملی ایران باشد. رنار علاوه بر داشتن قیمت مناسب، به واسطه روبهروشدن با ایران در جام جهانی، شناخت مناسبی هم از بازیکنان تیم ملی ایران دارد. این را به گواه رسانههای مراکشی میتوان گفت که پیش از جام جهانی خبر دادند این مربی به مدت شش ماه، تاکتیک تیم ایران را آنالیز کرده است. بعد از سالها فعالیت در تیمهای آفریقایی، شاید ایران هم گزینه جذابی برای اروه رنار باشد که بتواند در قارهای دیگر هم موفق شود و چه تیمی بهتر از تیم اول آسیا.
از واقعیت تا شایعه
اما سؤالی که باید به طور مشخصتر عنوان شود، این است که آیا اروه رنار قرار است سرمربی ایران شود؟ تجربه ترانسفرهای عجیب و غریب در دنیای فوتبال نشان داده است هر مورد هرچند شایعه هم باشد، به واقعیت نزدیک است. برای روشن شدن این موضوع مثالهای زیادی هم وجود دارد؛ از بازگشتن زیدان به رئال مادرید و البته رفتن رونالدو به یوونتوس. پس یک شایعه هر چند غیر ممکن هم باشد، باز احتمال رخ دادنش هست. اما موضوع جای دیگری است. این که چه کسی خبر داده اروه رنار قرار است سرمربی ایران شود؟ ابتدا مدیر روابط عمومی وزارت ورزش چنین خبری را منتشر کرد که صحبتهایش در رسانههای مراکشی بازتاب پیدا و رنار هم خیلی سریع آن را تکذیب کرد. بعد از آن، قریب به یک ماه خبری از اروه رنار و تمایلش به هدایت تیم ملی نشد تا این که یکی، دو روز گذشته دوباره رسانههای مختلف خبر از مذاکره ایران با اروه رنار و البته حضور قریبالوقوع این سرمربی فرانسوی در ایران میدهند. خبر را میشود در رسانههای خارجی مختلف دید؛ از فاکساسپرت آسیا گرفته تا خبرگزاری شینهوا در چین. همگی خبر میدهند اروه رنار با فدراسیون فوتبال ایران به توافق رسیده است. البته این موضوع در غالب رسانههای مراکشی هم دیده میشود؛ همه آنها خبر میدهند رنار با فدراسیون فوتبال ایران به توافق رسیده است و بهزودی راهی ایران میشود؛ نمونهاش همین سایت 360 مراکش. با این حال، نکتهای که در این میان غافل مانده، این است که منبع خبری همه این رسانهها یک منبع داخل از ایران است! با بررسی و خواندن اخبار مربوطه در سایتهای مذکور به وضوح مشخص است منبع همه آنها «تهرانتایمز» است؛ رسانهای داخلی که به دلیل انتشار اخبارش به زبان انگلیسی، مرجعی برای سایتهای خارج از ایران است. پس این که رسانههای خارجی خبری متفاوتتر از حضور اروه رنار در ایران داشته باشند، امری محال است ولی این که خبر تهرانتایمز تا چه حد صحت داشته باشد، را باید منتظر ماند؛ این سایت داخلی به نقل از یک منبع نزدیک به فدراسیون فوتبال، خبر داده است اروه رنار به زودی به ایران میآید. انتشار این خبر در حالی است که رنار، تیمش، یعنی مراکش را مهیای دو بازی در فیفادی میکند: با مالاوی و البته با تیم جذاب آرژانتین. دوباره به همین خبر باید واکنش اروه رنار را هم اضافه کرد که میگوید میخواهد با مراکش قهرمان جام ملتهای آفریقا شود. مورد آخر هم اما قرارداد رنار با فدراسیون فوتبال مراکش است؛ قراردادی که تا سال 2024 اعتبار دارد.»