ماهان شبکه ایرانیان

بحثی درباره «ادبیات جنگ»

در نشست بررسی ادبیات مقاومت با محوریت کتاب «خرده روایتهای یک فرمانده از جنگ» نوشته آذر خزاعی سرچشمه، مرتضی سرهنگی نوشتن در حوزه ادبیات جنگ را سنتی دیرینه و قابل احترام دانست.

بحثی درباره «ادبیات جنگ»

به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در این نشست که روز یکشنبه دهم اردیبهشت در محفل انس برگزار شد، مرتضی سرهنگی گفت: ادبیات جنگ ادبیاتی است که همه جای دنیا قابل احترام است. نوشتن بعد از جنگ در دنیا سنت است. مثلاً گروه 47 در آلمان سال 1947 درست شد یعنی دوسال بعد از تمام شدن جنگ. حالا چه کسانی در گروه هستند، گونتر گراس که نوبل سال 2000 گرفت، هاینریش بل که نوبل سال 1976 را گرفت. اینها سرباز بودند، بیکار بودند، گرسنه بودند. بعد این گروه می آید و چتری بالای سر سربازها باز می‌کند و با روشنفکرها گره می‌خورند و شروع می‌کنند به نوشتن.

او در ادامه گفت: خودشان می گویند ادبیات ویرانه ها در آلمان ادبیات ضد جنگ است. یک وقت ما می نشینیم می گوییم فیلمی که فلانی ساخته ضد جنگ یا قصه ای که آقای جزینی نوشته ضد جنگ است. در جنگ‌های دفاعی مثل جنگ خودمان یعنی جنگهای دفاعی در ذات خودشان ضد هم ندارند. شما نمی توانید داستانی را بنویسید که به مردمت بگوید که بی خود کردید دفاع کردید و اشتباه کردید.

این نویسنده گفت:در روسیه نویسندگان جنگشان یک اتحادیه دارند. چرا این ادبیات را اینقدر برایش ارزش قائلند چون به قیمت گرانی به دست آمده. این ادبیات به قیمت جان جوان‌هایشان و ویران شدن کشورشان و از دست رفتن زندگی ها و گم شدن ها، قحطی ها، گرسنگی ها  به این قیمت ها به دست آمده  است.

سرهنگی خاطرنشان کرد: من سال 61 رفتم اردوگاههای اسیران عراقی در ایران و تا  سال 2002 که صدام سقوط کرد اینها دائم می آمدند پیش من. شاید کسی نداند 65 عنوان کتاب نوشتند و رفتند. هیچ جای دنیا سابقه ندارد یک اسیر جنگی در اردوگاه های کشور نگهدارنده خاطراتش را بنویسد و بعد بدهد چاپ کنند.

محمدجوادجزینی نیز در سخنانی مرتضی سرهنگی را پدر معنوی ادبیات مقاومت خواند و گفت: آقا مرتضی اینجا بیشتر بشیر بودند و من می‌خواهم یک ذره هم نذیر باشند. به نظرم این حوزه آفت هایی هم داشته که تلخ تر بوده. پژوهشی کردیم که تا سال 85  را شامل می شود که تقریباً 10 سال قبل چیزی در حدود هفت هزار کتاب در آن سالها تا سال 85 توسط نهادهای فرهنگی و غیر فرهنگی و حتا نظامی تحت عنوان «ادبیات مقاومت»،«ادبیات جنگ» و«ادبیات دفاع مقدس» تولید  شده و الان 12 هزار تا است .

این نویسنده تصریح کرد:آماری که ما در آورده ایم خیلی وحشتناک است. 92 ٪ درصد این کتاب ها تا سال85 فقط یک بار چاپ شده اند. این اطلاعات باید به ما چه چیزی بدهد یعنی تا سال 85 ، 92٪ این کتابها تنها یک چاپ خوردند و به چاپ دوم نرسیدند. این آمار باید به ما چه گزارشی بدهد؟این کتاب ها ارزش دوباره خواندن دارد یا نه؟ اینها خوب توزیع نشدند یا خوب معرفی نشدند و تبلیغ نشدند؟ می شود هزار تا دلیل این جوری هم آورد یا نه. مدیران این مؤسسات و نهادها بیشتر میل به بالا بردن عنوان داشتند. به نظر می رسد اینجا آن پاشنه آشیل است.

جزینی تاکید کرد: به نظر نهادهایی وارد این حوزه شدند که نادانسته این مفهوم و این ارزش ها را با تولید آثار متوسط و آثار ضعیف تحت تاثیر قرار دادند. اینها نشان می‌دهد که این منطقه منطقه آسیب پذیری شده است. به همین دلیل است که الان وقتی به نسل جوان می گویند «ادبیات جنگ» احساس خوشایندی ندارد. به دلیل اینکه آثار متوسط غیر جدی از طرف نهادهای دولتی و خصوصاً نهادهایی که در این حوزه صاحب نظر بوده اند تولید شده و به نظرم تمام آن انرژی و یا بخش مهمی از این ارزش های تاریخی و ارزشهای ادبی و میراثی که می توانسته بر جای بگذارد با تولید همین آثار متوسط به نظرم کار را خراب کرده است. این بخش نذیری بود که می خواستم در کنار بشیر آقای سرهنگی بگویم.

وی در مورد کتاب «خرده روایتهای یک فرمانده از جنگ» گفت:کتاب برپایه خاطرات  شکل گرفته است. آقای سرهنگی اشاره می کردند که جنگ ها از کوله بار سربازها در می آید. این تعبیر تعبیر خیلی خیلی جاری است. نه فقط ادبیات جنگ بلکه تاریخ جنگ در کوله بار سربازی است که از جنگ بر می گردد. آنها هستند که تاریخ واقعی جنگ را می نویسند. مثلاً ادبیات روسیه و ادبیات آلمان از دل همین خاطرات درآمد.

او افزود: این کتاب توسط یک زن نوشته شده است. عموماً در ادبیات ما می گویید جنگ زنانه نیست. یعنی جنگ امر مردانه ای است. جنگ چهره زنانه ندارد. زنان تجربه میدانی از جنگ ندارند. ممکن است در ساختن آن فضا دچار تعرضات و تناقض ها  و کم اطلاعی هایی بشوند. نویسنده های زن جنگ این خرد را به کار می برند که عموماً می گذارند داستانهای بعد از جنگ را می نویسند یا قصه پشت جبهه را می نویسند. اینجا ظاهراً اینجوری نیست. زمانی دارد قصه اتفاق می افتد که جنگ تمام شده و ما یک مجروح جنگی داریم که افتاده ناتوان است. سرباز از جنگ برگشته ای است و حالا در بستر بیماری افتاده و ناتوان است و نمی تواند از جایش بلند شود. ذهنش آرام و قرار ندارد و بر می گردد عقب. بستر داستان خیلی خیلی طرح ساده ای است. تمام داستان در ذهن جانباز است و در آن بازگشت به عقب در ذهن آن جانباز احتمالاً خاطرات جنگ است. این ساختمان اصلی کار است. یعنی اصلاً پیرنگ اصلی تکانی نمی خورد و اطلاعات دیگری و چالش دیگری بین زنش و خانواده اش یا نمی دانم و یا خیلی کم رنگ است تمام داستان متمرکز او است که این فرمانده قطعه به قطعه برگردد.

جزینی گفت: به عقب و در بازگشت به عقب یک رویدادهایی از این خاطرات هست. اینجا من با نویسنده مسأله پیدا می کنم یک اینکه کلک خوبی زده یعنی داستان را آورده بعد از جنگ و یک مرد را خوابانده در بستر و این مرد هم پر از رویداد و پر از حادثه است و هر واژه ای او را برمی گرداند به عقب این یک پل تداعی می زند به عقب. ولی عموماً داستانهایی از این تکنیک استفاده می کنند که بتوانند یک روان پریش هم در آن آدمها استفاده کنند. نمونه برجسته این کار مثلاً شازده احتجاب گلشیری است ولی کاری که گلشیری یا آثار تداعی می کنند این است که آن آدم را روان پریش می کنند.

جزینی گفت:به نظرم دست نویسنده پر است. در هرکدام 30 قطعه دارد و هرکدام برمی گردد به عقب می بینیم چه رویدادی است چه متریالی است چه جایی دارد برای اینکه متأثر کند ولی نویسنده اینقدر آن قطعه را شتابناک و آنقدر سریع می گوید که اجازه نمی دهد آن ارتباط عاطفی برقرار شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان