ماهان شبکه ایرانیان

بررسی جدیدترین نسخه Hellboy، با حضور دیوید هاربر

دقیقا چه کسی خواستار ساخت نسخه جدیدی از «هل‌بوی» Hellboy بود؟ مسلما پس از تماشای ساخته‌های گیرمو دل تورو Guillermo del Toro در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸ براساس داستان‌ مصور مایک میگنولا Mike Mignola، از موفق‌ترین فیلم‌های اقتباسی از دنیای کتاب‌های مصور، با بازی بازیگری که انگار فقط برای بازی در این نقش ساخته شده بود، تمام طرفداران این شخصیت و داستان کاملا ر ...

دقیقا چه کسی خواستار ساخت نسخه جدیدی از «هل‌بوی» Hellboy بود؟ مسلما پس از تماشای ساخته‌های گیرمو دل تورو Guillermo del Toro در سال 2004 و 2008 براساس داستان‌ مصور مایک میگنولا Mike Mignola، از موفق‌ترین فیلم‌های اقتباسی از دنیای کتاب‌های مصور، با بازی بازیگری که انگار فقط برای بازی در این نقش ساخته شده بود، تمام طرفداران این شخصیت و داستان کاملا راضی و خوشحال بودند.

همچنین بخوانید:
سرگذشت دردناک سگی مهربان در فیلم درام و غم‌انگیز Chance

بدون شک تنها کسانی که به دنبال ساخت نسخه دیگری از این فیلم بودند، صاحب امتیازهای این شخصیت هستند که پس از تماشای فروش بالای فیلم‌های اخیر کمپانی مارول Marvel با خود فکر کرده‌اند “چرا ما از این وضعیت پول درنیاوریم؟”

البته دلیل عدم موفقیت «هل‌بوی» ساخته نیل مارشال Neil Marshall فقط این نیست که کسی خواستار ساخت آن نبود، و یا این‌که اصلا نتوانسته با نسخه‌های ساخته شده قبلی و یا حتی داستان‌های کمیکش رقابت کند، بلکه به این خاطر است که «هل‌بوی» جدید، اصلا فیلم خوبی نیست. فیلمی یکنواخت، که کمتر از آن‌چه فکر می‌کند بامزه و خنده‌دار است. کارگردان برای روایت داستان خود انتخاب‌های جسورانه‌ای کرده است که اگر شرایط متفاوت بود، ممکن بود نتیجه بسیار خوب از کار دربیاید.
بزرگ‌ترین ریسکی که مارشال کرده است این است که «هل‌بوی» را در رده فیلم‌های R (نامناسب برای افراد زیر 17 سال) ساخته است و همین اتفاق باعث شده که دست او و فیلم‌نامه‌نویسش، اندرو کوزبی Andrew Cosby برای پیش بردن داستان در حیطه فیلم‌های ترسناک، بیشتر باز باشد.

بنابراین با اتفاقات ترسناک مختلف، از حوادث احمقانه تا صحنه‌هایی واقعا تکان‌دهنده، روبه‌رو می‌شویم. مارشال و تیم طراحیش به جای استفاده بیشتر از سبک ترسناک ماورایی که دل‌ تورو در سال 2004 در فیلمش استفاده کرده بود، به سمت هیولاهای ترسناک و ویران‌گر رفته‌اند. اما اگر طراحان طرح‌های خود را به تصاویر فوق‌العاده و چشم‌گیر میگنولا در داستان مصورش نزدیک می‌کردند، احتمال موفقیت فیلم را بالا می‌بردند.

تقریبا در هر صحنه‌ای یک هیولا و یا یک جادوگر و تبهکار حضور دارد تا توجه ما را به خود جلب کند. متاسفانه طراحان توجه کمی به شخصیتی که زمان بیشتری از داستان به او تعلق دارد، کرده‌اند. هنرمندی که مسئول گریم کردن دیوید هاربر David Harbour، بازیگر سریال «اتفاقات عجیب» Stranger Things بوده است، انتخاب‌های غیرمعمولی انجام داده است که متاسفانه خوب از کار درنیامده‌اند.

موضوع اول، موهای این شخصیت است. در داستان‌های مصور شخصیت هل‌بوی اصلا مو ندارد، اما در اینجا موهای بلند او تا روی شانه‌اش می‌رسد. نکته بعدی رنگ قرمز پوست اوست که به همین خاطر به هل‌بوی، “قرمز بزرگ” نیز می‌گویند. در کتاب مصور، پوست او و دست راستش که از سنگ ساخته شده و بزرگتر است، هردو به رنگ شعله‌های جهنم، قرمز هستند. اما در فیلم، دست راست هل‌بوی نارنجی و پوستش به رنگ صورتی تمایل دارد، که بی‌شباهت به پوست کسانی که تمام تابستان را در کنار دریا گذرانده‌اند، نیست.
با این‌که بازی فوق‌العاده هاربر در مجموعه تلویزیونی «اتفاقات عجیب»، او را گزینه خوبی برای بازی در هر فیلمی غیر از «هل‌بوی» می‌کند، اما فیلم‌نامه نوشته کوزبی فرصت خوبی در اختیار این بازیگر برای به تصویر کشیدن هل‌بوی که ذاتا شخصیت خوبی است، قرار نمی‌دهد.

با آوردن پدر هل‌بوی به داستان، محققی که در جنگ‌ جهانی دوم او را پیدا کرده بود، اوضاع بدتر می‌شود. شخصیت پروفسور بروم با بازی ایان مک‌شین Ian McShane، مانند همه شخصیت‌های مدیرانی که در فیلم‌های اکشن در دوران بحران در اداره می‌مانند و از آن‌جا دستوراتی را صادر می‌کنند، حوصله‌سربر است. (در این‌جا بهتر است از جان هرت John Hurt یاد کنیم که در فیلم 2004، این شخصیت را بهتر از نقاشی‌های میگنولا، به تصویر کشید.)
داستان نوشته کوزبی به خوبی در دنیای میگنولا جا می‌گیرد: در سده‌های تیره، شاه آرتور جادوگری به نام نیمو ملکه خونین (با بازی میلا یوویچ Milla Jovovich) که قصد داشته با کمک هیولاهای ماورایی دنیا را تسخیر کند، را شکست می‌دهد.

او جنازه این جادوگر را تکه‌تکه می‌کند و در نقاط مختلف انگلیس خاک می‌کند، به این دلیل که اگر جادوگرانی بعدا خواستند او را زنده کنند، مجبور باشند تکه‌تکه آن را انجام دهند. در نتیجه آن صحنه جالبی را در فیلم می‌بینیم که یوویچ با بدنی نصفه، بر روی مبلی نشسته است و از گراز انسان‌نمایی که در تلاش برای پیدا کردن تکه‌های بدن اوست، گله می‌کند.
قبل از این‌که هل‌بوی نقشه‌های شیطانی نیمو را متوقف کند، باید هیولاهایی که در اطراف انگلیس آماده حمله هستند را شکست دهد، با جادوگری به نام بابا یاها روبه‌رو شود و رابطه‌اش با آلیس (با بازی ساشا لین Sasha Lane) که قبلا جانش را نجات داده بود، را از سر بگیرد.

آلیس و هل‌بوی برای حل این مشکل با مرد ارتشی بدخلقی (با بازی دنیل دای کیم Daniel Dae Kim، که شخصیتش تا یک‌سوم آخر فیلم خیلی حوصله‌سربر است) همراه می‌شوند. این‌بار از همراهان همیشگی هل‌بوی، ایب ساپین و الیزابت شرمن خبری نیست.
تمام همکاران بروم در اداره تحقیقات و دفاع دنیای ماورا‌طبیعه، بر این باورند که وقتی ملکه خونین بازگردد و هل‌بوی را احضار کند، هل‌بوی به آن‌ها پشت می‌کند و به ذات اصلیش برمی‌گردد. بعضی از آن‌ها تصمیم به کشتن او می‌گیرند، بقیه نیز نقشه‌هایی برای شرایط اضطراری دارند. خود هل‌بوی نیز شک دارد که بتواند در برابر این وسوسه مقاومت کند. اما به‌جای این‌که این حس تردید باعث شود او به قهرمانی دلشکسته و درست‌کار تبدیل شود، فیلم‌نامه کوزبی او را مانند یک پسر نوجوان عصبی به تصویر کشیده است که سعی دارد دفتر کار بروم را بهم بریزد.

نمایش چندین صحنه اکشن پشت‌سرهم ایده خوبی است، اما «هل‌بوی» پر از اتفاقات مختلف است. قبل از تمام شدن این داستان دو ساعته، بیننده در قسمت‌های از فیلم حس می‌کند که این اتفاق می‌تواند تمام‌کننده داستان باشد. اما مارشال سعی کرده است با نمایش حوادث مختلف و ایجاد فرصت‌هایی برای هل‌بوی، به او ثابت کند که او یک قهرمان است. اما نجات دادن بشریت از نابودی یک چیز است و کمک کردن به «هل‌بوی» در جدول فروش فیلم‌ها، چیز دیگری است.
این مطلب از نوشته جان دفور John DeFore در سایت هالیوود ریپورتر Hollywood Reporter گرفته شده است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان