بازتاب معراج پیامبر (ص) در شعر فارسی از آغاز تا پایان قرن هشتم

فرهنگ غنی و پربار اسلامی، از آغاز شکوفاییِ شعر فارسی به شکل های گوناگون در عمق وجود و زوایای ذهن سخنوران پارسی گوی ریشه دوانده است و روح و جان آنان را از سرچشمة این آبشخور زلالِ معنوی سیراب ساخته و شعر فارسی را در خدمت بیان اندیشه های کمال جویانه و آرمان گرا قرار داده است

مقدمه

فرهنگ غنی و پربار اسلامی، از آغاز شکوفاییِ شعر فارسی به شکل های گوناگون در عمق وجود و زوایای ذهن سخنوران پارسی گوی ریشه دوانده است و روح و جان آنان را از سرچشمة این آبشخور زلالِ معنوی سیراب ساخته و شعر فارسی را در خدمت بیان اندیشه های کمال جویانه و آرمان گرا قرار داده است. اکنون درخت پرشاخ و برگ و تنومند شعر فارسی را پس از گذشت بیش از هزار سال از زمان جوانه زدن می بینیم که از میوه های شیرین و شکوفه های عطرآگینِ عشق، معرفت، خودشناسی، خداشناسی، نوع دوستی و بسیاری از فضایل و سجایای اخلاقی و آرمانی دیگر مشحون گشته است. بی گمان شاخه ها و شکوفه های این درخت برومند در فضایی مناسب، با نور و آب کافی و خاکی مستعد بالیده است و در محیط مناسب اجتماعی، فلسفی و عقیدتیِ سرزمینی با قدمت هزاران سال به بار نشسته است. برای بهره مند شدن از میوه ها و گل های این درخت باید به سراغ آبشخورهای اصلی رفت.

عروج آسمانی نبی مکرّم اسلام (ص) یکی از سرچشمه های ذوق و اندیشة گویندگان فارسی زبان به شمار می آید که به عنوان معجزه ای الهی و اصلی اسلامی و انکارناپذیر، تأثیرات بسیار عمیق بر افکار و اندیشه ها و باورها و اعتقادات آنان گذارده است. نشانه های این تأثیرپذیری را در آثار بسیاری از ادیبان و سخنوران مسلمان فارسی زبان، از همان آغاز دورة رشد و تکامل شعر فارسی می توان مشاهده کرد. هرچه از عمر شعر فارسی گذشته، بر شدت این تأثیرپذیری نیز افزوده شده است. به طوری که از قرن ششم به بعد گزارش معراج به عنوان یک سنت ادبی، از سوی شاعرانی مانند: نظامی، خاقانی، عطار، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، جامی، وحشی بافقی و دیگران مورد توجه خاص قرار گرفت و موجب خلق آثاری دلنشین و ماندگار در حوزة شعر فارسی شده است. در شعر فارسی چهار شیوه را در ارائة اشعار مربوط به معراج مشاهده می کنیم:

1- گاه اثری مستقل به موضوع معراج اختصاص یافته است که این آثار اغلب از قرن دهم به بعد به وجود آمده اند. مانند: منظومه ای در قالب مثنوی از جمال الدین محمد فرزند زین الدین علوی از شاعران قرن دهم، یا معراج نامة اعظم بیجارودی از گویندگان سدة دوازدهم و یا منظومه ای از مداح خوانساری شاعر قرن سیزدهم (رک: ابن سینا، 1365: 68-62).

2- در موارد فراوان بخشی از منظومه یا دیوان شعر به موضوع معراج اختصاص یافته که با عنوان «معراج نامه » در شعر فارسی معروف شده است. مانند: معراج نامه های نظامی، امیرخسرو دهلوی، جامی و دیگران که معمولاً پس از توحید ذات باری تعالی و ستایش پروردگار به بیان این موضوع پرداخته اند.

3- گاهی در خلال اشعاری که در مدح و منقبت رسول اکرم(ص) سروده شده است شاعران موضوع معراج را پیش کشیده اند و ابیاتی در این زمینه سروده اند.

4- در مواردی هم شاعران در قالب حکایت موضوعی را راجع به معراج به نظم درآورده اند یا به مناسبت مطلب به طریق استشهاد و با بهره بردن از آرایه های تلمیح و اقتباس، به موضوعات مربوط به معراج رسول خدا(ص) اشاره کرده اند و با استناد به این معجزة الهی، مطلب مورد نظر خود را بیان نموده اند.

این گونه اشعار بیانگر اعتقادات، بینش مذهبی و نشان دهندة شخصیت معنوی کسانی است که این آثار را در لحظاتی خاص و سرشار از معنویت خلق کرده اند. هر چند شیوة بیان و نحوة ارائة این اشعار با یکدیگر متفاوت است امّا محتوای این آثار اغلب شبیه به هم و گاه یکسان است و بیشتر با تأثیرپذیری از آیات قرآن کریم که در زمینة معراج نازل شده است و با توجه به روایات و مطالب موجود در تفاسیر قرآن و کتاب های سیرة نبوی بوجود آمده اند.

مطلب قابل ذکر دیگر این است که تأثیرپذیری اشعار عرفانی و اخلاقی و مدایح و مناقب نبوی از معراج پیامبر اکرم(ص) نسبت به اشعار درباری و مدحی بیشتر است. به نظر می رسد تناسب مفاهیم و مضامین عرفانی و اخلاقی با معراج و همچنین نحوة تفکر، شیوة زندگی، ویژگی های اخلاقی، تربیتی، دینی و جایگاه اجتماعی شاعر از دلایل مهم این امر بوده است. در این مقاله اشعاری که دربارة معراج رسول گرامی اسلام(ص) سروده شده است از آغاز تولد شعر فارسی تا پایان قرن هشتم مورد بررسی قرار گرفته است. تشریح ابعاد گوناگون معراج از دیدگاه گویندگان زبان فارسی، تأثیرپذیری فکری و عقیدتی آنان از معراج و دستیابی به موضوعات گوناگون مطرح شده راجع به معراج در شعر دورة مورد بحث را می توان از مهم ترین اهداف این مقاله به شمار آورد.

2- بررسی معراج در معراج نامه ها:

2-1- اولین معراج نامه در شعر فارسی

آغازگر معراج نامه سرائی را در شعر فارسی، سنائی غزنوی دانسته اند که در حدیقه در ضمن نعت و منقبت رسول اکرم(ص) ابیاتی دربارة معراج سروده است. (سنائی، 195:1377). امّا اسدی طوسی حماسه سرای معروف قرن پنجم در گرشاسب نامه ابیاتی را با عنوان «در معراج پیامبر» سروده است که می توان آن اشعار را اولین معراج نامه در شعر فارسی به شمار آورد، هر چند که نسبت به معراج نامه های دوره های بعد، از نظر تعداد ابیات مختصرتر و از نظر محتوا، تنوع مطالب و مهارت های شاعرانه، کم اهمیّت تر است و به پای معراج نامه های کسانی مانند: عطار، نظامی، امیرخسرو دهلوی و دیگران نمی رسد:

ز هامون به چرخ برین شد سوار

سخن گفت بر عرش با کردگار

 

گه رستخیز آب کوثر وراست

لوا و شفاعت سراسر وراست

 

مر اندامش ایزد یکایک ستود

هنرهاش را بر هنر برفزود

 

ورا بُد به معراج رفتن ز جای

به یک شب شدن گرد هر دو سرای

 

مه از هر فرشته بدش پایگاه

بر از قاب قوسین به یزدانش راه

 

سرافیل هم رازش و هم نشست

براق اسب و جبریل فرمان پرست

 

همیدونش بر ساق عرش است نام

نُبی معجز او را ز ایزد پیام

 

به چندین بزرگی جهاندار راست

بدو داد پاک این جهان او نخواست

 

نمود آنچه بایست هر خوب و زشت

ره دوزخ و راه خرّم بهشت

 

چنان کرد دین را به شمشیر تیز

که هزمان بود بیش تا رستخیز

 

ز یزدان و از ما هزاران درود

مرو را و یارانش را برفزود

 

اسدی توسی، 1354: 3-2

2-2- قالب و محتوا در معراج نامه ها:

مثنوی بهترین قالب برای به نظم درآوردن مطالب مفصّل و داستان ها و حکایات طولانی است، زیرا دست شاعر در آوردن کلمات قافیه باز است و به راحتی می تواند در ابیات گوناگون کلمات قافیه را تغییر دهد. قصیده نیز نسبت به قالبهای دیگر از ظرفیت بالاتری برخوردار است و می توان موضوعات گوناگون را در قصیده به راحتی بیان کرد. با توجه به همین ویژگی های مثنوی و قصیده است که اغلب معراج نامه ها در این دو قالب شعری سروده شده اند، زیرا واقعة معراج نیز موضوعی است طولانی و مفصّل و شرح تمامی موضوعات مربوط به آن در قالب های دیگر به غیر از مثنوی و قصیده به خاطر محدودیت هایی که دارند امکان پذیر نیست.

از دیدگاه محتوا معراج نامه ها اغلب در چهارچوبی خاص به همراه بهره مندی از آیات قرآن کریم و با توجه به روایات معراج سروده شده اند که به دلیل رعایت امانت در نظم آن روایات، گاهی نوعی یکپارچگی و وحدت در محتوای این اشعار دیده می شود. معمولاً هر معراج نامه با مقدمه ای توأم با توصیفات شاعرانه و همراه با مدح و منقبت و ذکر مقام و منزلت پیامبر اکرم(ص) آغاز می گردد. سپس مطلب با توصیف آمدن جبرئیل به همراه براق نزد پیامبر(ص) و درخواست از وی برای صعود به آسمان ها ادامه می یابد. این سیر آسمانی همراه است با توصیف افلاک، سیارات، صور فلکی، مشاهدات پیامبر(ص) در مسیر حرکت، ناتوانی جبرئیل و براق در همراهیِ پیامبر، رسیدن رسول خدا(ص) به عرش الهی و سپس به مقام قرب و حدّ قاب قوسین و رسیدن به بالاترین درجات کمال که همه در مدتی اندک اتفاق می افتد. در پایان از بازگشت رسول خدا(ص) از عالم قرب الهی و رهاورد این سفر آسمانی برای امت اسلام سخن به میان می آورد و در مواردی هم معراج نامه با گریز به مدح و ستایش خلفای راشدین به پایان می رسد.

از موضوعات مورد توجه و مشترک در معراج نامه ها می توان به بیان تأیید و تصدیق معراج، باورداشتِ معراج جسمانی، رؤیت خداوند توسط پیامبر(ص) در شب معراج اشاره کرد که این نوع موضوعات را می توان بیان کنندة تفکر دینی و عقیده و بینش مذهبی شاعر به شمار آورد. بهره گیری از آیات و احادیث و روایات، کاربرد صورت های خیالی و آرایه های بدیعی، توصیفات شاعرانه، ارائة تصاویر خیال انگیز، استفاده از لغات و اصطلاحات نجومی و نمایش اقتدار و مهارت در سرودن شعر را می توان از ویژگی های مشترک بسیاری از معراج نامه ها به ویژه معراج نامه های خاقانی، نظامی، عطار و امیرخسرو دهلوی به حساب آورد.

2-3- آغاز، انجام و زمان اندک معراج در معراج نامه ها:

با توجه به اولین آیه از سورة اسراء، آغاز معراج شب هنگام از مسجدالحرام صورت گرفته است. خداوند در این آیه می فرماید: سبحانَ الذی أسری بعبدهِ لیلاً مِنَ المسجدِ الحرامِ اِلیَ المسجدِ الاقصی الذی بارَکنا حولَهُ لِنُریَهُ مِن آیاتِنا اِنَّهُ هُوَ السمیعُ البصیرُ: پاک و منزّه است پروردگاری که در شبی بنده اش را از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی که پیرامونش را مبارک ساختیم سیر داد تا بخشی از آیات و نشانه های خود را به او نشان دهیم. به درستی او شنوا و بیناست. بین اهل تفسیر و راویان معراج در مورد محل آغاز معراج اختلاف نظرهایی دیده می شود امّا بیشتر مفسران برآنند که شروع معراج از مسجدالحرام یا از خانة ام هانی خواهر حضرت علی(ع) بوده است. (رک: میبدی، 1376، ج5: 479 و مجلسی، بی تا، ج2: 269 و خزاعی نیشابوری، 1367، ج12: 128 ).

اغلب گویندگانی که معراج نامه سروده اند آغاز سفر آسمانی پیامبر اکرم(ص) را مسجدالحرام یا خانة امّ هانی دانسته اند:

شبی رخ تافته زین دیر فانی

به خلوت در سرای امّ هانی

 

رسیده جبرئیل از بیت معمور

براقی برق سیر آورده از نور

 

(نظامی، 1386، ج1: 370)

 

از وثاق ام هانی ز اشتیاق

در کشید ام الکتابش بر براق

 

همچنان می زد عنان تا آسمان

تا که بگذشت از زمان و از مکان

 

(عطار، 1386: 135)

 

اول ز سرای امّ هانی

شد مُحرم کعبة یمانی

 

پس داد ز ابروی مقوس

محراب به قبلة مقدس

 

(امیر خسرو دهلوی، 148:1362)

 

در آن شب کز سرای امّ هانی

روان شد سوی قصر لامکانی

 

براق برق سیر آورد جبریل

که حوران را غبارش کرد تکحیل

 

(سلمان ساوجی، 6:1348)

 

گفت سبحانش الذی اسری

شده ز آنجا به مقصد اقصی

 

در شب از مسجد حرام به کام

رفته و دیده و آمده به مقام

 

(سنائی، 195:1377)

 

انجام این سفر آسمانی لذت بخش پس از عبور اشرف مخلوقات از عرش الهی شکل می گیرد؛ آنجا که فاصله اش با پروردگار عالم به تعبیر قرآن کریم به اندازة دو کمان بلکه کمتر می گردد. (نجم: 8 و 9). از بین یکصدو بیست و چهار هزار سفیر الهی، تنها فرستادة رحمت از چنین مقام و منزلتی بهره مند گشت. یکی از پربسامدترین موضوعات مورد توجه گویندگان فارسی زبان در معراج نامه ها، موضوع رسیدن رسول خدا(ص) به بالاترین درجات کمال یعنی مقام قاب قوسین او ادنی است. تعبیر و تفسیر این مرحله از سیر آسمانی رسول الله (ص) دشوار و بلکه غیرممکن است، اما عشق به کمال نبوی، جوهریان رستة شعر فارسی را واداشته تا هر یک به میزان استعداد، قابلیت و درک و توان خویش، قطره ای از آن آبشخور زلال نوشیده و هنرمندانه و هنر ورزانه نکاتی پیرامون آن مقام والا و منحصر به فرد بیان کنند. نمونه را نظامی در ابیاتی سخته، استوار و هنرمندانه این گونه می سراید:

 

از حجلة عرش بر پریدی

هفتاد حجاب را دریدی

 

تنها شدی از گرانی رخت

هم تاج گذاشتی و هم تخت

 

بازار جهت به هم شکستی

از زحمت تحت و فوق رستی

 

خرگاه برون زدی ز کونین

در خیمة خاص قاب قوسین

 

(نظامی، 1386، ج1: 394)

و در جای دیگر می گوید:

 

فرس بیرون جهاند از کلّ کونین

علم زد بر سریر قاب قوسین

 

قِدم برقع ز روی خویش برداشت

حجاب کاینات از پیش برداشت

 

جهت را جعد بر جبهت شکستند

مکان را نیز برقع باز بستند

 

محمد در مکان لامکانی

پدید آمد نشان بی نشانی

 

همان، 372-371

و امیرخسرو دهلوی چنین می سراید:

 

چون به رخ عرش را منوّر کرد

زان مکان سر به لامکان برکرد

 

جلوه کرد از ورای کونینش

سر به درگاه قاب قوسینش

 

برگرفت از میان حجاب خیال

تا درآمد به جلوه گاه جمال

 

شد به جایی که جان نمی گنجید

خود هم اندر میان نمی گنجید

 

دیده را نور لایزالی داد

سینه را سرّ ذوالجلالی داد

 

(امیر خسرو دهلوی، 580:1362)

عطار خود را از توصیف این مرحله از سفر پیامبر(ص) عاجز و ناتوان می یابد و شرح آن را به منزلة آن می داند که موری ضعیف و ناتوان بخواهد کوه قاف را به پشت بکشد:

 

چون زفان را می کند این حال لال

از زبان لال باید گفت حال

 

از چنین جایی که جایِ جای نیست

قسم ما جز وای وای وای نیست

 

چون زنم من زین مقام صعب لاف

مور چون در پشت گیرد کوه قاف؟

 

(عطار، 1386، مصیبت نامه: 137)

یکی از نکات جالب توجه در مورد معراج که موجب انکار آن از طرف کفّار و افراد بی ایمان و سست ایمان گشت، زمان اندک این سفر ملکوتی بود. زیرا پیامبر اکرم(ص) مسافتی بسیار طولانی و غیرقابل محاسبه را با آن همه حوادث و مشاهدات گوناگون فقط در ساعاتی از شب یعنی از بعد از نماز عشا تا قبل از نماز صبح طی نموده است. (رک: اسحاق بن همدانی، 1361: 401-400) اولین آیه از سورة اسراء نیز این موضوع را تأیید می کند. باید توجه داشت که این سفر شگفت انگیز بسیار طولانی که در مدت کمی رخ داده است، به خواست و ارادة پروردگار عالم صورت گرفته که بر هر کاری تواناست. شرح، توصیف و بیان سرعت فوق العادة مسافر عالم ملکوت و مدت اندک این سفر آسمانی از زبان معراج نامه سرایان خواندنی است:

 

زان نفس عشق به ناز آمده

در نفسی رفته و باز آمده

 

( نظامی،1386، ج1: 11)

 

ز گرمی که چون برق پیمود راه

نشد گرمی خوابش از خوابگاه

 

(همان، ج2: 220)

 

شده از صخره تا سوی رفرف

قاب قوسین لطف کرده به کف

 

گفته و شنیده و آمده باز

هم در آن شب به جایگاه نماز

 

(سنائی، 195: 1377)

 

به گامی گذشته ز هفت آسمان

زده خیمه در عالم لامکان

 

ز حضرت چنان بازگشته سبک

که جای قرارش نگشته خنک

 

(عماد کرمانی، 1380، مثنویها: 8)

 

چون دو عالم دید و صاحب راز گشت

دید بستر گرم وقتِ بازگشت

 

(عطار، 1386، مصیبت نامه: 138)

 

چو باز آمد از آن حضرت به اشتاب

هنوزش گرم بود آن جامة خواب

 

( عطار، 1386، الهی نامه: 316)

از این گونه ابیات، علاوه بر معراج نامه ها، در مدایح و مناقب و توصیفات مربوط به سرعت شگفت انگیز براق نیز می توان دید که به دلیل پرهیز از اطناب از ذکرشان خودداری می کنیم.

2-3- معراج جسمانی و رؤیت خداوند در معراج نامه ها :

 اغلب سخنورانی که معراج نامه سروده اند، به معراج جسمانی رسول اکرم(ص) و اینکه این عروج آسمانی در عالم بیداری اتفاق افتاده است اعتقاد دارند و در آثار خویش گاهی با صراحت و زمانی با اشاره این موضوع را بیان کرده اند. نظامی در معراج نامه های خود بارها به این موضوع پرداخته است. وی عقیده دارد که پیامبر اکرم(ص) با روح و جسم خویش به سوی آسمان عروج کرده و با همین چشم سر، پروردگار خویش را دیده است:

 

با قفس قالب از این دامگاه

مرغ دلش رفته به آرامگاه

 

مرغ الهیش قفس پر شده

قالبش از قلب سبک تر شده

 

(نظامی، 1386، ج1: 9)

 

تا تن هستی دَم جان می شمرد

خواجة جان راه به تن می سپرد

 

(همان، 10)

 

مطلق از آنجا که پسندیدنی است

دید خدا را و خدا دیدنی است

 

دید پیمبر نه به چشمی دگر

بلکه بدین چشم سر این چشم سر

 

(همان، 11)

 

در ابیات زیر ضمن بیان عقیدة خویش، دلیلی محکم و قاطع در مورد معراج جسمانی ارائه می دهد:

چو شاید که جان های ما در دمی

برآید به پیرامن عالمی

 

تن او که صافی تر از جان ماست

اگر شد به یک لحظه و آمد رواست

 

(همان، ج2: 220)

 

امیرخسرو دهلوی از مقلدین موفق نظامی نیز از کسانی است که مسألة معراج جسمانی و رؤیت خداوند در شب معراج را به صراحت در اشعارش بیان کرده است:

ناظر دیدار پسندیده گشت

وز پی دیدن همه تن دیده گشت

 

یافته عین الله و عین الیقین

دیده به دو عین خدا را مُبین

 

او به یقین دیده جمال عزیز

ما هم امیدست که بینیم نیز

 

دید و شنید آنچه نگنجد به هوش

دیده همین بود و همین بود گوش

 

(امیر خسرو دهلوی، 21: 1362)

عطار، خاقانی، عماد کرمانی و خواجوی کرمانی نیز همین عقیده را دارند:

 

محمد را چو جان تن بود و تن جان

سوی معراج شد با این و با آن

 

(عطار، 44:1361)

 

شب معراج دیدی حق عیان تو

رسیدی در خداوند جهان تو

 

(عطار، 1386، الهی نامه: 312)

 

در سرّ سور رسیده و دیده به چشم سر

خلوت سرای قدمت بی چون و بی چرا

 

(خاقانی، 1385: 6)

 

شب راه به نور بسم رفته

زی مقصد جان به جسم رفته

 

از وادی قدس درکشیده

در کعبة بی جهت رسیده

 

درگاه قِدَم به دیده دیده

لبیک به گوش هم شنیده

 

(همان، 110:1386)

 

نبیند کسی آنچه چشم تو دید

نه کس بشنود آنچه گوشت شنید

 

(عماد کرمانی، 1380، مثنویها: 8)

 

بدان جایی که جا نبود رسیده

به دیده منتهای سدره دیده

 

شنیده در مکان لامکانی

کلامی از زبان بی زبانی

 

(خواجوی کرمانی، 473:1370)

 

مطلبی که ذکر آن ضروری به نظر می رسد این است که براساس حدیثی که از قول پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، دیدار خداوند در شب معراج با چشم دل صورت گرفته است نه با چشم سَر. «از پیامبر پرسیدند که هَل رأیتَ رَبَکَ؟ آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: رأیتُ بفوادی: آری با دل و قلب خویش او را دیده ام.» (کرمی، 1380، ج14: حاشیة 155). و در بحارالانوار روایتی از قول رسول خدا (ص) آورده شده است که فرمود: من نوری را مشاهده کردم. (مجلسی، 1362، ج18: 228) آیات قرآن کریم نیز بیان کنندة این مسأله است که رؤیت خداوند متعال نه در دنیا و نه در آخرت برای هیچ کس امکان پذیر نیست. امّا باید گفت اشاعره که افکار و اندیشه ها و اعتقاداتشان در طول چند قرن بر ذهن مسلمانان سایه افکنده بود دیدن خداوند را امکان پذیر می دانستند و به دلیل اینکه مذهب اشعری مذهب غالب آن روزگار بوده است در اغلب معراج نامه ها و همچنین در بسیاری از اشعار دورة مورد بحث مسأله معراج جسمانی و بحث رؤیت خداوند توسط پیامبر اکرم (ص) مطرح شده است.

2-4- توصیف در معراج نامه ها:

یکی از جلوه گاه های تصویرآفرینی شاعرانه و خیال انگیز در معراج نامه ها، توصیفات مربوط به براق و وضعیت سیارات، ستارگان و صور فلکی به هنگام عروج پیامبر اکرم(ص) در شب معراج است. نغمه سرایان بوستان شعر فارسی، به ویژه آنان که در میدان پر رمز و راز معراج گام نهاده و تخیّل و اندیشة خود را در این زمینه به تلاش و تکاپو واداشته اند، اگرچه بُراق را ندیده اند و تنها اوصافی از آن مرکب آسمانی شنیده یا خوانده اند، اما سمند خیال را در توصیف آن مرکب ملکوتی به حرکت درآورده، به وسیلة کلک سحرآفرین خویش، تصاویری زیبا با نقشهای بدیع ارائه کرده اند و تحسین خوانندة شعرشان را برانگیخته اند. خاقانی شروانی یکی از آنان است که در مثنوی ختم الغرائب با بهره گیری از قریحة سرشار و تخیّل پر دامنة خویش و با استفاده از ابزارهای مختلف بیانی و بدیعی از قبیل: متناقض نما، کنایه، تشبیه، استعاره، تناسب، جناس، تنسیق الصفات، واج آرایی و لف و نشر، کامل ترین توصیف را به همراه تصاویر بدیع و خیال انگیز از براق ارائه کرده است:

 

در زیرش مرکبی روان تن

گویای خموش، رام توسن

 

کُره بده فحل آسمان را

پس فحل شده روایِ جان را

 

در مرتع قدسیان چریده

بر مربط سدره آرمیده

 

پیش از آدم به کاخ رضوان

افکنده هزار ساله دندان

 

پرورده و بر نهاده داغش

رایض به ریاض هشت باغش

 

از حوض طهور آب خورده

بر خاک جنان مراغه کرده

 

نابوده برای دلخوشی جان

بر آخُر خشک آخشیجان

 

جای و علفش نه زین کهن فرش

از خوشة چرخ و گوشة عرش

 

هم پیکرش از سلالة نور

هم پرچمش از کلالة حور

 

پیشانی و ناصیه فراهم

جوی می و جوی شیر با هم

 

جنّی حرکات آدمی روی

ناهید عذار مشتری خوی

 

چون زلف بتان دُمش گره ور

چون خوی مهان دَمَش معطر

 

چون پشت چمن بهار هرّا

در برقع و جُل شکوفه آسا

 

لطف قدمش ز نور ساده

دستار چه بسته طوق داده

 

بر آب مَلک زده صفیرش

ایام نبوده سخره گیرش

 

رخشی چو درخش تیز و رخشان

لابل چو درفش خور درفشان

 

داده لقبش در آن منازل

مضمار ضمیر دُلدل دل

 

نه ترس که در ره افکند سُم

نه بیم که شاه راه کند گم

 

از غرّش و غرّتش همه راه

پیدا شده صور و نور ناگاه

 

بر پشت چنین ملک نهادی

بنشست چنان ملک نژادی

 

احمد به چین براق میمون

زین دار الحرب رانده بیرون

 

(خاقانی، 1386: 110 -109)

 

نظامی، امیرخسرو دهلوی، عطار و سلمان ساوجی نیز در معراج نامه های خود توصیفاتی از براق کرده اند. مهم ترین ویژگی های براق در این توصیفات عبارت است از: سرعت زیاد و شگفت انگیز، نورانیت و درخشندگی، رنگارنگی و زیبایی ظاهری، راهواری و خوش عنانی، بزرگی و عظمت، خوشبویی، بهشتی بودن، ویژگی های خاص جسمانی و ناتوانی براق در همراهی پیامبر از حدّ سدرة المنتهی به بعد که اغلب این ویژگی ها از توصیفات مربوط به براق در تفاسیر معروف اخذ شده است. (رک: میبدی، 1376، ج5: 485-484 و خزاعی نیشابوری، 1367، ج12: 131-130 و مجلسی، بی تاریخ، ج2: 278 -277 و 282).

یکی دیگر از موضوعات چشمگیر و قابل توجه در معراج نامه ها، توصیفات شاعرانه و ماهرانه ای است که بعضی از معراج نامه سرایان از افلاک، سیارات و صور فلکی کرده اند. از دلایل عمدة این امر، آشنایی آنان با علوم و فنون گوناگون به ویژه علم نجوم و داشتن قدرت و مهارت کافی در سرودن این گونه اشعار و از همه مهم تر تناسب و ارتباط این توصیفات با سفر آسمانی رسول اکرم (ص) بوده است. کاربرد فراوان لغات، ترکیبات و اصطلاحات نجومی، خلق تصاویر خیال انگیز به وسیلة صور فلکی و سیارات به همراه استفاده از ابزارهای بیانی و آرایه های ادبیِ متنوع، همه دست به دست هم داده است تا این بخش از معراج نامه ها با نوعی پیچیدگی، دشواری و ابهام همراه گردد، تا جایی که در بسیاری موارد جز با دانستن مسائل نجومی و آگاهی از این علم نمی توان منظور گوینده را درک کرد و معنی و مفهوم مورد نظرش را دریافت. نظامی و امیرخسرو دهلوی بیش از دیگران به این موضوع توجه کرده اند که به عنوان نمونه چند بیت از مخزن الاسرار نظامی نقل می گردد:

 

گوهر شب را به شب عنبرین

گاو فلک برد ز گاو زمین

 

او ستده پیشکش آن سفر

از سرطان تاج و ز جوزا کمر

 

خوشه کزو سنبل تر ساخته

سنبله را بر اسد انداخته

 

تا شب او را چه قدر قدر هست

زهرة شب سنج ترازو به دست

 

سنگ ورا کرده ترازو سجود

ز آنکه به مقدار ترازو نبود

 

ریخته نوش از دم سیسنبری

بر دُم این عقرب نیلوفری

 

چون ز کمان تیر شکر زخمه ریخت

زهر ز بزغالة خوانش گریخت

 

یوسف دلوی شده چون آفتاب

یونس حوتی شده چون دلو آب

 

تا به حَمَل تخت ثریا زده

لشکر گل خیمه به صحرا زده

 

 

(نظامی، 1386، ج1: 9)

توصیف استقبال فرشتگان از پیامبر اکرم(ص)، ناتوانی جبرئیل از همراهی با رسول خدا (ص)، دیدار پیامبران الهی، حضور در بهشت، ورود به عالم قرب الهی، آگاهی از اسرار خلقت، راز و نیاز با خداوند متعال و اجابت درخواست های پیامبر(ص) از طرف خداوند همه از موضوعات مشترک بسیاری از معراج نامه هاست که به دلیل پرهیز از اطناب به ناچار از نقل شواهد مربوط به این موضوعات خودداری می نماییم.

2-5- تأثیرپذیری معراج نامه ها از آیات و احادیث مربوط به معراج :

قرآن کریم تنها پیام آسمانی و الهی است که در طول بیش از چهارده قرن پس از نزول بر قلب مطهر رسول اکرم(ص)، اصالت خود را حفظ کرده و تأثیرات فراوان در زندگی فردی و اجتماعی انسانها گذارده است. این منبع لایزال الهی که متضمّن سعادت دنیوی و اخروی افراد بشر است همواره مورد توجه ویژة شاعران، نویسندگان، عارفان، حکیمان، متکلمان و اهل علم بوده است و هر یک به اندازة استعداد و ظرفیت فکری خود از کلمات، عبارات و آیات و مضامین قرآنی بهره ها برده اند. پس از کلام الهی، سخنان گهربار پیامبر اکرم(ص) که نمونة اعلای فصاحت و بلاغت به شمار می رود، بر افکار و عواطف گویندگان فارسی زبان تأثیر بسزایی بر جای گذاشته است. مطالعة کتاب ارزشمند احادیث مثنوی اثر خامة استاد بی بدیل بدیع الزمان فروزانفر به خوبی حدّ و مرز این تأثیرگذاری را مشخص می کند. بسیاری از کتابهای ادبی، عرفانی، دینی و اخلاقی دیگر نیز وضعی این گونه دارند.

در معراج نامه های سنائی، عطار، خاقانی، نظامی، امیرخسرو دهلوی و خواجوی کرمانی، به سبب آشنایی آنان با قرآن و احادیث نبوی، اشارات فراوان به این دو منبع می توان یافت مانند نمونه های زیر:

محمد که سلطان این مهد بود

ز چندین خلیفه ولیعهد بود

 

سرنافه در بیت اقصی گشاد

ز ناف زمین سر به اقصی نهاد

 

(نظامی، 1386، ج2: 218)

اشاره است به اولین آیه از سورة اسراء. سنائی با اشاره به همین آیه و آیة 18 از سورة نجم گفته است:

در شب از مسجد حرام به کام

رفته و دیده و آمده به مقام

 

بنموده بدو عیان مولی

آیة الصغری و آیة الکبری

 

(سنائی، 195:1377)

خداوند می فرماید: سبحان الذی أسری بعَبدهِ لَیلاً مِنَ المسجدِ الحرامِ اِلی المسجدِ الاقصی الذی بارکنا حَولَهُ لِنُریَهُ مِن آیاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ. (قرآن کریم، اسراء:1) و در سورة نجم می فرماید: لَقد رَأی من آیاتِ رَبّه الکُبری. (همان، نجم: 18).

او در آن معراج جایی ننگریست زانکه سرّ کار دانست او که چیست (عطار، 1386، مصیبت نامه: 136)

تلمیح است به آیة 17 از سورة مبارک نجم: ما زاغ البَصَرُ وَ ما طَغی.

 

میان آن دو حضرت دو کمان بود

ز احمد تا احد میمی میان بود

(عطار، بی تا: 17)

اشاره است به: ثمَّ دَنی فتدّلی، فکانَ قابَ قوسینَ اَو اَدنی. ( نجم / 9-8)

به موکب داریش ناموس اکبر

خرامان گشته چون طاووس انور

 

به همراهی چو دامن واشکسته

ز سدره خارش اندر پا شکسته

 

(امیر خسرو دهلوی، 249:1362)

 

هم سفرانش سپر انداختند

بال شکستند و پر انداختند

 

(نظامی، 1386، ج1: 10)

 

بدان پرندگی طاووس اخضر

فکند از سرعتش هم بال و هم پر

 

(همان، 371)

 

قدم بر بام هفتم آسمان زد

وز آنجا شد علم بر لامکان زد

 

براق و جبرئیل آنجا بماندند

به خلوت خواجه را تنها بخواندند

 

(سلمان ساوجی، 1348: 6)

همة موارد اشاره دارند به حدیثِ معراج: «فلمَّا بلَغَ سدرَة المنتهی فانتهی اِلیَ الحُجُبِ فقالَ جبرئیلُ تقدَّمَ یا رَسولَ اللهِ لَیسَ لیِ اَن اجوزَ هذَا المکان ولودنوتُ انملةً لِاَحتَرقتُ» (فروزانفر، 143:1366).

صنعت اقتباس نیز در معراج نامه ها نمود چشمگیری دارد و پدیدآورندگان این آثار از این آرایة بدیعی بهره ها برده و با استفاده از آیات قرآنی و احادیث مربوط به معراج، مطلب مورد نظر خود را اثبات نموده، مفاهیم ذهنی خود را بیان کرده اند و بر عمق، تأثیر و ارزش سخن خویش افزوده اند. مواردی از این گونه اقتباس ها ذکر می گردد:

 

ز صحن خاک در یک طرفة العین

برآمد تا فضای قاب قوسین

 

(عطار، 18:1361)

 

جلوه کرد از ورای کونینش

سر به درگاه قاب قوسینش

 

(امیر خسرو دهلوی، 580:1362)

 

ز ایوان دنی پر بر کشیده

به شهرستان او ادنی رسیده

 

(خواجوی کرمانی، 473:1370)

 

هر سه مورد مقتبس از آیات 8 و 9 از سورة نجم.

 

زان گل و ز آن نرگس کان باغ داشت

نرگس او سرمة مازاغ داشت

 

(نظامی، 1386، ج1: 10)

 

بر نهاده ز بهر تاج قدم

پای بر فرق عالم و آدم

دو جهان پیش همتش به دو جو

سرّ مازاغ و ماطغی بشنو

 

(سنائی، 195:1377)

 

همایی جلوه در نه باغ کرده

به نرگس سرمة مازاغ کرده

 

(امیر خسرو دهلوی، 248:1362 )

هر سه مورد مقتبس از آیة 17 از سورة نجم: مازاغ البَصَرُ وَ ما طَغی: دیدة پیامبر نه منحرف گشت و نه از حد درگذشت. اقتباس از احادیث نیز در معراج نامه ها فراوان یافت می شود:

 

تو ای روح الامین پیش جنابی

که شد پیغمبران را زهره آبی

 

چرا چندین غم شهپر گرفتی

که بانگ لو دَنوتُ درگرفتی

 

هزاران جان همی سوزد درین راه

ترا گو پر بسوز ای پیک درگاه

 

(عطار، 19:1361)

مقتبس است از حدیث معراج که شرح آن گذشت.

اگر در قرب این حضرت خرامی

بسوزی پر چه مرد این مقامی

 

تو ای روح الامین بنشین به درگاه

مشو رنجه که لی وقتٌ مع الله

 

(همان، 19)

اقتباس از حدیث معروف: لی مع اللهِ وقتٌ لایَسَعُنی فیهِ مَلَکٌ مُقَّربٌ و لا نَبیّ مُرسَلٌ.

 

بشنو ده هزار اشارت

لا اُحصی رانده در عبارت

 

(خاقانی، 110:1386)

مقتبس از حدیث: لا اُحصی ثناءً عَلیکَ اَنتَ کَما آننَیتَ.

بهره گیری از آیات قرآن و احادیث در معراج نامه ها از بسامد بالایی برخوردار است که به ذکر چند مورد اکتفا کردیم.

3- تأثیرپذیری اشعار عرفانی، اخلاقی و مدحی از معراج:

تناسب مفاهیم و مضامین عرفانی و اخلاقی با موضوعات مربوط به معراج و همچنین نحوة تفکر، شیوة زندگی، ویژگی های اخلاقی، تربیتی، دینی و جایگاه اجتماعی گویندگان فارسی زبان موجب تأثیرپذیری شان از معراج شده است. بسیاری از آنان به مناسبت مطلب و به طریق استشهاد، با بهره بردن از آرایه های تلمیح و اقتباس، موضوعات گوناگون مربوط به معراج را مورد توجه قرار داده اند و به این وسیله معانی مورد نظر و مفاهیم ذهنی خود را مجسم نموده اند یا مطلب مورد نظر خود را اثبات کرده اند. در این بخش شواهدی اندک از اشعار عرفانی، اخلاقی و مدحی که تحت تأثیر معراج پیامبر اکرم(ص) سروده شده اند، از آثار مختلف نقل می گردد.

عشق لطیفه ای است الهی در وجود انسان و وسیله ای برای تهذیب اخلاق و پیرایش درون از صفات ناشایست که سبب تبدیل اخلاق و موجب رسیدن انسان به کمال واقعی می گردد. در حالی که عقل ناتوان است و قدرت کافی برای رساندن انسان به کمال مطلوب ندارد. جبرئیل نماد عقل و خرد است. این موضوع را می توان از ابیات زیر استنباط کرد:

 

فرشته گرچه دارد قرب درگاه

نگنجد در مقام لی مع الله

 

چو نور او ملک را پَر بسوزد

خرد را جمله پا و سر بسوزد

 

(شبستری، 11:1386)

 

عقل چون جبریل گوید احمدا

گر یکی گامی نهم سوزد مرا

 

تو مرا بگذار زین پس پیش ران

حدّ من این بود ای سلطان جان

 

(مولوی، 1370، دفتر اول: 1067-1066)

عقل پشه ای است ناتوان در برابر صرصر عشق که مانند جبرئیل مجال پرواز در جولانگاه عشق را ندارد:

 

در صرصر عشق عقل پشه ست

آنجا چه مجال عقل ها بود

 

از احمد پا کشید جبریل

از سدره سفر چو ماورا بود

 

گفتا که بسوزم ار بیایم

کان سو همه عشق بدولا بود

 

(مولوی، 1372: 99، غزل 133)

 

اگرچه عقل عاشق را در طی طریق و مراحل سیر و سلوک مدد می رساند، امّا در برابر عشقِ قدسی ناتوان و در رساندن انسان به اوج کمال و معرفت عاجز است:

 

در مقامات ارچه عاشق را مددها کرد عقل

عقل را از عشق قدسی چون توان برتر نهاد

 

گرچه سوی آسمان همراه باشد جبرئیل

چون تواند پای بر معراج پیغمبر نهاد

 

(سیف فرغانی، 732:1364)

ریا و خودنمایی از صفات ذمیمه و عوامل نفسانی است و آن را شرک خفی نامیده اند زیرا عملی است شیطانی و به دور از اخلاص و نیّت صادق که برای جلب توجه غیر حق صورت می گیرد. ریا انسان را از رسیدن به مقام قرب الهی باز می دارد برای رسیدن به آن مقام شامخ باید ترک دعوی کرد و معنویت حقیقی را جستجو نمود:

مکن دعوی زهد و پارسایی

ریا باشد طریق خودنمایی

 

ز دعوی بگذر و معنی طلب کن

مقام قرب او ادنی طلب کن

 

(شاه نعمت الله ولی، 670:1368)

هم نشینی با دونان مانع کمال انسان و رسیدن به قرب الهی است:

 

به دونان کم نشین کز صحبت دون

مقام قرب او ادنی نیابی

 

(خجندی، 354:1372 )

رها ساختن روح از آفات نفس و خواسته ها و امیال نفسانی عاملی است برای عروج و رسیدن به کمال:

 

از حضیض نفس اگر پرواز سازد روح تو

بی گمان در قاب قوسینش رسیدی عاقبت

 

(شیخ احمد جام، 82:1377)

ناصر خسرو احسان و ایمان را دو نردبان برای عروج انسان دانسته است و شرط رسیدن به مقام قرب الهی را عبادت و اطاعت از خداوند و داشتن علم و معرفت می داند:

 

اگر بر آسمان می رفت خواهی

از ایمان کن وز احسان نردبانت

 

(ناصرخسرو، 218:1387)

 

میر تو خدای است طاعتش دار

تا سرت برآید به چرخ خضرا

 

از طاعت بر شد به قاب قوسین

پیغمبر ما از زمین بطحا

 

آنجاش نخواندند تا به دانش

آن شهره مکان را نشد مهیّا

 

بر پایة علمی بر آی خوش خوش

بر خیره مکن برتری تمنّا

 

(همان، 406)

 

عشق مانند براق وسیلة عروج انسان است و او را به کمال می رساند:

 

بی براق عشق و سعی جبرئیل

چون محمد در منازل کی رسی

 

(مولوی، 1072:1372، غزل 2894)

تأثیرپذیری شاعران مداح و درباری نیز از معراج پیامبر(ص) در دورة مورد بحث چشمگیر است. آنان اغلب برای رسیدن به اغراض شخصی و دستیابی به آمال و آرزوهای دنیوی و همچنین برای جلب توجه بیشتر ممدوح و رسیدن به جاه و مقام، از موضوعات گوناگون مربوط به معراج در جهت بیان مافی الضمیر و معانی و مفاهیم ذهنی خود بهره برده اند و با ستایش های مبالغه آمیز خود، از ممدوح انسانی ساخته اند با عالی ترین درجات کمال صوری و معنوی که بدون شک این گونه اشعار در توجه دادن ممدوح به کسب کمالات انسانی و آراسته شدن به صفات حمیده و ویژگی های اخلاقی نیک، بی تأثیر نبوده است:

 

آنکه گر قدر او برآرد سر

قاب قوسینش مرحبا گوید

 

(اصفهانی، 394:1362)

 

جاه تو در ترقیی است که هست

سدرة المنتها بدو مشتاق

 

(همان، 14)

 

قدرش ار بر سپهر تکیه زند

قاب قوسین را دهد تزیین

 

(انوری، 1364، ج1: 393)

 

ستر اعلی جلال دولت و دین

که اگر سوی سدره رای آرد

 

جبرئیل از پی رکاب رَویش

نوبتی بر درِ سرای آرد

 

(همان، ج2: 590)

 

رهی شد جهان پیش توقیع او

رها کرد توقیع نوشیروان

 

رسد مرد بر سدرة المنتها

اگر سازد از رای او نردبان

 

(امیر معزی، 578: 1385)

 

روز بدخواهان تو چون روز رستاخیز باد

نیک خواهان ترا شب چون شب معراج باد

 

قطران تبریزی، 472:1362

 

مطلب قابل ذکر دیگر اینکه در موارد فراوان، اسب ممدوح را از جهات گوناگون به ویژه از نظر رنگارنگی، سرعت، زیبایی، خوش اندامی، قدرت و عظمت به براق مانند کرده اند و تصاویری خیال انگیز و توأم با خلاقیت ارائه نموده اند. در این گونه موارد معمولاً جناس بین دو واژة برق و براق خودنمایی می کند:

 

تو ابروار بر آهخته خنجری چون برق

فرشته وار نشسته بر اشهبی چو براق

 

(خاقانی، 235:1385)

 

ماه نو را کرده گردون از برای تو رکاب

بر براق برق سیر آن شب که بربستی تو زین

 

(بخارائی، 4:1353)

 

خدایگان جهان شاه خسروان سنجر

که ساختست ز شمشیر و اسب برق و براق

 

(ادیب صابر، بی تا: 152)

گاهی قدر، کمال، خرد، سعادت، جاه، عزم، دولت، همت، حشمت، مراد، وهم و... ممدوحان خود را در سرعت سیر، اوج گرفتن، عظمت و شکوه، بلندی و رفعت و دست نیافتنی بودن به براق تشبیه کرده اند که با ذکر سه نمونه این بحث را به پایان می رسانیم:

 

براق عزم تو گامی که برگرفت ز هند

نهاد گام دوم بر اقاصی ارّان

 

(کمال الدین اسماعیل، 36:1348)

 

ای براق دولتت را فرق فرقد پایگاه

وی همای همتت را برج برجیس آسمان

 

(ظهیر فاریابی، 139: 1381 )

 

براق قدر تو گر سرکشد ز عالم کون

به گرد او نرسد آسمان بیهوده تاز

 

(مجد همگر، 581:1375)

نتیجه گیری

تأثیرپذیری شاعران فارسی زبان از معراج در دورة نخست شعر فارسی اندک و اغلب به صورت تلمیح، اقتباس و استشهاد است. از قرن ششم به بعد، با ظهور شاعرانی مانند نظامی، سنائی، خاقانی، عطار، امیرخسرو دهلوی و دیگران توجه به معراج رسول اکرم(ص) و ارائه گزارش های شاعرانه از آن به عنوان سنتی ادبی در بین گویندگان زبان فارسی رواج کامل یافت. نظامی گنجوی بیش از دیگران به این موضوع توجه کرد و در تمام منظومه های خود پس از حمد و توحید الهی و ستایش پروردگار عالم اشعاری با عنوان «در معراج پیامبر» سرود که پس از او توسط پیروانش مورد توجه خاص قرار گرفت و آثاری جاودانه در این زمینه خلق گردید.

گزارشات مربوط به معراج اغلب در قالب مثنوی و قصیده به نظم درآمده است و گاهی به ندرت از قالب های شعری ترجیع بند، ترکیب بند یا قطعه و رباعی در اشاره به موضوعات مربوط به معراج استفاده شده است. طرح کلی و ساختار اصلی و محتوا در اکثر معراج نامه ها به دلیل بهره مندی از آیات قرآن و پایبندی به رعایت امانت در نظم روایات مربوط به معراج، شبیه به هم است و نوعی یکپارچگی و وحدت در محتوای این آثار دیده می شود، امّا شیوة بیان و نحوة ارائه مطالب با یکدیگر متفاوت است.

از موضوعات مشترک مطرح شده در اغلب معراج نامه ها می توان به تصدیق و باورداشت معراج، عقیده به معراج جسمانی و رؤیت خداوند توسط پیامبر در شب معراج، زمان اندک معراج، محل شروع معراج، توصیف براق، توصیف سیارات صور فلکی و افلاک، دیدار پیامبر اکرم(ص) با فرشتگان و پیامبران الهی، ناتوانی جبرئیل از همراهی با پیامبر، تصویر آفرینی های شاعرانه و خیال انگیز و تأثیرپذیری از آیات، احادیث و روایات مربوط به معراج اشاره کرد. مطلب دیگر اینکه معراج نامه سرایان بیشتر به ذکر کلیات روی آورده اند و از حوادث و مشاهدات رسول اکرم(ص) و جزئیات کمتر سخن گفته اند.

بیان موضوع معراج منحصر به معراج نامه ها و مدایح و مناقب نبوی نیست بلکه اشعار عرفانی، اخلاقی و حتی مدحی و ستایشی فراوانی تحت تأثیر معراج سروده شده است که شیوة تفکر، نحوة زندگی، ویژگی های اخلاقی، دینی، تربیتی و جایگاه اجتماعی شاعر در تأثیرپذیری گویندگان فارسی زبان از واقعة معراج را نباید نادیده گرفت. از تأثیرات مثبت و مفید معراج بر شعر فارسی، ورود بسیاری از لغات و ترکیبات جدید به حوزة زبان و شعر فارسی است که این امر موجب گسترش زبان از سویی و افزایش دامنة لغات و ترکیبات در شعر فارسی از سوی دیگر شده است.

کتاب نامه

قرآن کریم. 1372. ترجمة مهدی الهی قمشه ای. چاپ دوم. تهران: انتشارات پیام آزادی.

ابن سینا. حسین بن عبدالله. 1365. معراج نامه. تصحیح نجیب مایل هروی، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.

ادیب صابر ترمذی. بی تا. دیوان. تصحیح محمدعلی ناصح. تهران: مؤسسة مطبوعاتی علمی.

اسحاق بن همدانی. 1361. ترجمة سیرت رسول الله، تصحیح اصغر مهدوی.چاپ دوم. تهران: انتشارات خوارزمی.

اسدی توسی، علی بن احمد. 1354. گرشاسب نامه، به اهتمام حبیب یغمایی. چاپ دوم. تهران: کتابخانة طهوری.

امیر معزی، محمدبن عبدالملک. 1385. دیوان. تصحیح محمدرضا قنبری. تهران: انتشارات زوار.

انوری، محمدبن محمد. 1364. دیوان. به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

اصفهانی، جمال الدین عبدالرزاق. 1362. دیوان. تصحیح حسن وحید دستگردی.چاپ دوم. تهران: انتشارات کتابخانة سنائی.

بخارائی، ناصر. 1353. دیوان. به کوشش مهدی درخشان. تهران: انتشارات بنیاد نیکوکاری نوریانی.

دهلوی، امیر خسرو 1362. خمسه. تصحیح امیر احمد اشرفی، بی جا. انتشارات شقایق.

خاقانی، بدیل بن علی. 1385. دیوان. تصحیح ضیاء الدین سجادی. چاپ هشتم. تهران: انتشارات زوار.

---،--- . 1386. ختم الغرائب. تصحیح یوسف عالی عباس آباد. تهران: انتشارات سخن.

خزاعی نیشابوری، حسین بن علی. 1367. روض الجنان و روح الجنان. ج12. تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح. مشهد: بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.

خواجوی کرمانی، محمودبن علی. 1370. خمسه. تصحیح سعید نیاز کرمانی، کرمان: انتشارات دانشگاه باهنر.

ساوجی، سلمان. 1348. مثنوی جمشید و خورشید. به اهتمام ج. پ. آسموسن و فریدون وهمن. تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

سنایی، مجدود بن آدم. 1377. حدیقه الحقیقه. تصحیح مدرس رضوی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

سیف فرغانی، ابوحامد محمد. 1364. دیوان. تصحیح ذبیح الله صفا.چاپ دوم. تهران: انتشارات فردوس.

شاه نعمت الله ولی. 1368. دیوان. تصحیح محمد عباسی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات کتابفروشی ملک.

شیخ احمد جام. 1377. دیوان. به کوشش احمد کرمی چاپ دوم. تهران: انتشارات ما.

شبستری، شیخ محمود. 1386. گلشن راز. تصحیح محمدرضا برزگر خالقی. چاپ دوم. تهران: انتشارات زوار.

ظهیر فاریابی، طاهربن محمد. 1381. دیوان. تصحیح امیرحسن یزدگردی. به اهتمام اصغر دادبه، تهران: نشر قطره.

عطار نیشابوری، محمدبن ابراهیم. 1386. مصیبت نامه. تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی. چاپ دوم. تهران: انتشارات سخن.

---،--- . 1386. الهی نامه. تصحیح فؤاد روحانی. چاپ نهم. تهران: انتشارات زوار.

---،--- . 1361. اسرارنامه. تصحیح سیدصادق گوهرین. چاپ دوم. تهران: کتابفروشی زوار.

---،--- . منسوب به عطار. (بی تا). خسرونامه، به تصحیح و اهتمام احمد سهیلی خوانساری، تهران: کتابفروشی زوار.

عماد فقیه کرمانی. علی. 1380. مثنوی های عماد کرمانی. تصحیح محمدرضا صرفی و داریوش کاظمی. کرمان: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کرمان.

فروزانفر، بدیع الزمان. 1366. احادیث مثنوی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات امیرکبیر.

قطران تبریزی. 1362. دیوان. از روی نسخة تصحیح شده محمد نخجوانی. تهران: انتشارات ققنوس.

کرمی، علی. 1380. ترجمه تفسیر مجمع البیان. ج14. تهران: مؤسسه انتشاراتی فراهانی.

کمال الدین اسماعیل. 1348. دیوان. به اهتمام حسین بحرالعلومی. تهران: کتابفروشی دهخدا.

کمال خجندی. 1372. دیوان. تصحیح احمد کرمی. تهران: مؤسسة فرهنگی و هنری ما.

مجد همگر. 1375. دیوان. تصحیح احمد کرمی. تهران: انتشارات ما.

مجلسی، محمدباقر. 1362. بحارالانوار. ج18. (بی جا).

---،---  . بی تا. حیوه القلوب. ج2. تهران: انتشارات کتابفروشی اسلامیه.

مولوی، جلال الدین محمد. 1372. کلیات شمس. مطابق نسخة تصحیح شدة بدیع الزمان فروزانفر. چاپ دوم. تهران: مؤسسة انتشارات نگاه و نشر علم.

---،--- . 1370. مثنوی. تصحیح رینولد الین نیکلسون. تهران: انتشارات بهزاد.

میبدی، رشیدالدین فضل الله. 1376. کشف الاسرار و عُدّه الابرار. ج5. به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت. چاپ ششم. تهران: انتشارات امیرکبیر.

ناصرخسرو قبادیانی. 1387. دیوان. تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم.

نظامی گنجوی، الیاس بن یوسف. 1386. کلیات. ج1 و 2. تهران: انتشارات زوار.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان