این شاعر در گفتوگو با ایسنا، درباره میزان اثرپذیری آثار ادبی معاصر از ادبیات کهن اظهار کرد: اثرگذاری فرمی و شکلی ادبیات کهن بر ادب معاصر، سال به سال در حال تحلیل رفتن است. بخشی از تاثیرپذیری ادبیات از ادبیات گذشته در حوزه زبان است. شاعران قدیم در اوایل دوران ایران مدرن یعنی در دهههای 20 و 30، در انجمنها و محافل ادبی عمدتاً در زبان از ادبیات کهن متاثر بودند. اما رفته رفته از جهت زبان، اثرپذیری کمتر میشود و در رسانههای جدید زبان بهروز شده و معمولاً کمتر میبینیم که شاعری از حیث زبان، ساختار نحوی آن و ترکیب واژگان از ادبیات قدیم متاثر باشد.
او سپس به وضعیت اثرپذیری ادبیات معاصر از آثار گذشتگان در حوزه محتوا نیز اشاره کرد و گفت: غالباً محتوا در آثار قدیم دو قلمرو کاملاً وسیع داشت؛ یکی ادبیات تعلیمی، اندرزی و اخلاقی که این قلمرو در آثار امروز خیلی کم شده است و بهنظر، شاعر امروز دیگر وظیفه پند، اندرز، اخلاقمداری و رفتار پیامبرانه را از دست داده و خودش را در مقامی نمیبیند که جامعه را هدایت کند و بیشتر به دنبال تفننهای زبانی و بیان احساساتش است. قلمرو دیگر، حوزه اصول و عقاید در شعر بوده است، یعنی شاعران از شعر بهره میبردند برای اینکه بتوانند اصول و عقایدشان و مبانی معادشناسی یا توحید و معرفت را بیان کنند. غالباً گذشتگان یا در اول دیوانشان یا در کتابهای مستقلشان به مسائل عقیدتی و اعتقادی میپرداختند که این حوزه هم به تحلیل رفته و کمتر شاعری است که برای اثبات توحید یا برای مبانی دینی و مسائل مربوط به اعتقادات شعر بگوید.
کاکایی افزود: البته بخش ادبیات آیینی هم وجود دارد؛ توصیف و مدایح معصومین، که میتوان گفت ادامه همان ادبیات مداحی گذشته است. این حوزه هم به تحلیل رفته است. میماند کمترین تاثیرپذیری که ما از ادبیات کهن داریم یعنی صناعات و آرایههای ادبی که در آثار به کار میرود؛ رفتارهایی که در شعر اتفاق میافتد بر مبنای همان اصول زیباییشناسانه است. اینها عمدتاً تاثیراتی است که ما از ادبیات گذشته به یاد داریم. البته این تاثیرات هم در شعر فعال مملکت است نه شعری که در انجمنهای ادبی و توسط شاعران بینام یا کمآوازه تولید میشود؛ شعر جریانساز روزگار، شعر زندهای که در رسانهها و حافظهها اثرگذار است که هم از حیث زبان و هم از حیث محتوا تقریباً خودش را از شعر کهن جدا کرده است. بعضاً از حیث فرم و شکل هم همینطور است چون شعر سپید، نو و آزاد آمده که کاملاً فضا را متنوع کرده است. از حیث تصویرگری هم شعر امروز ما تغییر پیدا کرده است، اثرپذیری از سینما، انیمیشن و رسانههای تصویری جهان جدید بین شاعران جدید ورزیدهتر است. در شعرهای کوتاه تصاویری میبینیم که در شعر گذشتگان کمتر به چشم میخورد.
این ترانهسرا در ادامه متذکر شد: نقطه قوت ادبیات ما این است که خودش را از گذشته دور کند، همانطور که گذشتگان ما هم خودشان را از گذشتگانشان دور کردند، تا هویت پیدا کنند. اگر حافظ و سعدی میخواستند مثل انوری، سنایی و عنصری شعر بگویند که دیگر حافظ و سعدی نداشتیم، عدهای مقلد و دنبالهرو داشتیم؛ به قول زرینکوب که میگوید «حتی اگر خود حافظ هم بشوی، یک وجود اضافهای». ما باید خودمان را از گذشته جدا کنیم اما میراث ادبیای را که داریم از حیث محتوایی حفظ کنیم.
سراینده مجموعه «حبس سکوت» که معتقد است در شعر شاعران امروز به جای اینکه تفکر جریان داشته باشد، احساس جریان دارد، متذکر شد: به نظر میآید شعر امروز ما در حوزه پرداختن به اصول، عقاید و موضوعات حکمی، مقداری کوتاهی میکند و غالباً شاعران به احساسات رو آوردهاند. این احساس شعر را پرهیجانتر میکند و اصلاً غزل هم قالب احساسات است اما در قدیم مثنوی، مسمط و قصیده داشتیم و اینها آثاری همراه با تفکر و تعقل و مصون از فکر و اندیشه بودند. اما شعر امروز فقر اندیشه دارد. چیزی که از گذشته باید در شعر امروز جاری شود همان اندیشه و فکر است. یعنی ما شاعری داشته باشیم که جهانبینی داشته باشد. کم پیدا میشوند شاعرانی که همانند سهراب سپهری و احمد شاملو نظام فکری ثابتی داشته باشند. امروزه ما متوجه نمیشویم که نظام فکری شاعر چیست چون تابع احساسات جمعی است و این برای شعر امروز بیهویتی است؛ مسئلهای که شعر امروز را رنج میدهد، بحران فکر است.