ماهان شبکه ایرانیان

شأن نزول سوره انسان در روایات فریقین

یکی از مباحث مهم مطرح شده در حوزه علوم قرآن، بحث تشخیص آیه ها و سوره های مکی و مدنی است که تمییز آنها می تواند بسیاری از مسائل مورد اختلاف و ادعاها را مهر تأیید زند یا رد کند

شأن نزول سوره انسان در روایات فریقین

مقدمه

یکی از مباحث مهم مطرح شده در حوزه علوم قرآن، بحث تشخیص آیه ها و سوره های مکی و مدنی است که تمییز آنها می تواند بسیاری از مسائل مورد اختلاف و ادعاها را مهر تأیید زند یا رد کند. از مهم ترین این مسائل، مباحث کلامی به ویژه اثبات و نفی آیات مرتبط با امامت و فضایل اهل بیت(ع) است؛ زیرا ادعای مکی بودن بعضی سور و آیات، دستاویزی برای مخالفان شده تا بهانه کنند که این یا آن آیه خاص، در شأن خاندان عترت (ع) نازل نشده است. از جمله سوری که به رغم وضوح مدنی بودن آن در روایات و شأن نزول آن، در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد، سوره انسان است. در این زمینه، سؤال این است که سوره انسان مکی است یا مدنی؟ شأن نزول داستان ایثار ابرار، مربوط به چه کسانی است؟ با توجه به وجود روایات در تفاسیر شیعه و اهل سنت، تاکنون تحقیق مستقلی برای حل این اختلاف نظر و پاسخ به شبهات مربوطه نوشته نشده است. ازاین رو، ضرورت دارد که تحقیقی در این زمینه صورت گیرد. در این نوشتار، با بررسی ادله موجود و پاسخ به شبهات مربوطه، در پی اثبات مدنی بودن سوره «انسان»و نزول آن در شأن اهل بیت(ع) هستیم. روش تحقیق در این نوشتار، توصیفی-تحلیلی است که با بررسی روایات موجود در منابع شیعی و اهل سنت، به تحلیل این مسئله خواهیم پرداخت. با وجود روایات دالّ بر مدنی بودن سوره انسان و نزول آن در شأن امیر المؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س)، عده ای در این زمینه شبهاتی را مطرح کرده اند که یا مدنی بودن سوره را منکر شده و یا سبب نزولی دیگر را مطرح نموده اند. در ادامه، به بیان هریک از این اشکالات و پاسخ آنها خواهیم پرداخت.

ادعای مکی بودن سوره انسان

درباره اینکه آیا این سوره، تماما مدنی یا مکی است، اختلاف نظر وجود دارد. با بررسی آراء موجود در این زمینه، فهمیده می شود حتی در صورتی که بخشی از آیات پایانی این سوره، مکی باشد، منافاتی ندارد که بخش اول سوره، در مدینه نازل شده باشد؛ زیرا ادله زیادی بر نزول آن در شأن اهل بیت(ع) وجود دارد.

ابن تیمیه پس از انکار نزول سوره انسان در شأن اهل بیت می گوید: سوره «هل أتی»به اتفاق علما از سوره های مکی است و علی(ع) بعد از هجرت، با فاطمه(س) ازدواج کرده و حسن و حسین بعد از نزول «هل أتی»به دنیا آمده اند؛ پس این سخن که این سوره، در شأن آن نازل شده، از دروغهایی است که بر هیچ کس که کمترین علمی به نزول قرآن و احوال اهل بیت داشته باشد، پوشیده نمی ماند.[1] سیوطی نیز به سند خود از نحاس از ابن عباس نقل کرده که سوره انسان، از سور مکی است.[2]

برخی نیز گفته اند: روایات در مکی یا مدنی بودن این سوره مختلف است و روایاتی که آن را مکی می داند، بر آن دسته دیگر می چرید، بلکه از ظاهر سیاق وره برمی آید که از اولین سوره های قرآنی است؛ یعنی از سوره هایی که در اوایل بعثت در مکه نازل شده اند. مؤید این نظریه آن است که در این سوره به طور مفصل نعمتهای بهشتی را تصویر نموده و صور عذابهای غلیظ قیامت را شرح می دهد. مؤید دیگرش این است که در این سوره رسول خدا(ص) را امر به صبر در برابر حکم پروردگار خود می کند و می فرماید: اطاعت هیچ گنهکار و کفوری از ایشان را نکند و در برابر آنچه از دستورات حق که بر او نازل می شود، ثبات قدم به خرج دهد و با مشرکان مداهنه و سازش نکند و این گونه دستورات، همان دستوراتی است که در مکه در هنگام سختیها و اذیتهای مشرکان نازل می شده، نظیر اوامری که در سوره های قلم، مزمل و مدثر نازل شده است. بنابراین نباید به این احتمال اعتنا کرد که سوره مورد بحث، در مدینه نازل شده باشد.[3]

نقد مکی بودن سوره انسان

اولا؛ مکی بودن سوره، منافی آن نیست که برخی آیاتش در مدینه نازل شده باشد(مدنی باشد) و برعکس.[4]

ثانیا؛ کسانی که معتقدند در این سوره یک یا چند آیه مکی وجود دارد مانند حسن، عکرمه، کلبی و دیگران، تصریح می کنند که آیات مربوط به قصه اطعام طعام، مدنی است.[5]

ثالثا؛ هیچ ملازمه ای بین مکی بودن سوره و نزول آن قبل از هجرت، وجود ندارد؛ زیرا ممکن است در حجۀ الوداع نازل شده باشد، با توجه به اینکه از کلمه«اسیرا»اراده عموم شده و به هر مؤمنی که شامل مملوک هم باشد اطلاق می گردد، چنان که سعیدبن جبیر، حسن، ضحاک، عکرمه، عطا و قتاده گفته اند و ابن جریر و گروه دیگری آن را برگزیده اند و این گونه اسیران در مدینه بعد از هجرت یافت می شدند، نه قبل از آن در مکه.[6]

رابعا؛ سیاق آیات این سوره و مخصوصا آیات «یوفون بالنّذر»و«یطعمون الطّعام» سیاق یک داستان واقعی است که در بیرون، اتفاق افتاده، و ذکر اسیر در بین کسانی که به دست آن ابرار اطعام شده اند، بهترین شاهد است بر اینکه این آیات، در مدینه نازل شده باشد؛ چون مسلمانان در مکه قدرتی نداشتند تا اسیر داشته باشند.[7]

خامسا؛ درباره این مطلب که «این سوره، مشتمل بر صور نعمتهای حسی، مفصل و طولانی و صور عذابهای غلیظ است»باید گفت که این گونه بیان، اختصاص به سوره های مکی ندارد، تا دلیلی باشد بر اینکه سوره مورد بحث هم در مکه نازل شده است. این سوره، نظیر سوره های الرحمن و حج است که به شهادت روایاتی که ترتیب نزول سوره های قرآنی را ذکر می کنند، هر دو پس از هجرت نازل شده اند و هر دو بر صور نعمتهای حسی، مفصل و طویل و بر صور عذابهای غلیظ مشتمل هستند، بلکه در آن دو سوره این معانی بیشتر از سوره مورد بحث آمده است.[8]

سادسا؛ اینکه در این سوره، رسول خدا(ص) را امر به صبر نموده و از اطاعت آثم و کفور و مداهنه با آنان نهی کرده و دستور داده در برابر آنچه بر او نازل می شود، ثبات قدم به خرج دهد؛ این اوامر، در بخش پایانی سوره مورد بحث آمده است که از آیه «إنّا نحن نزّلنا علیک القرآن تنزیلا» شروع و تا آخر سوره ادامه می یابد و به عقیده برخی از جمله علامه طباطبایی، این فصل از آیات که سیاقی مستقل و تام دارند، پیش از هجرت نازل شده اند.[9] اما بحث ما پیرامون بخش اول سوره است که درباره اهل بیت(ع) نازل شده است. بر فرض هم که سوره مورد بحث، یک دفعه نازل شده باشد، امر به صبر نیز اختصاص به سوره های مکی ندارد، به شهادت اینکه می بینیم همین گونه دستورات در سوره کهف آمده است: «و اصبر نفسک مع الّذین یدعون ربّهم بالغداة و العشیّ یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدّنیا و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه و کان أمره فرطا»[10] و این آیه به حکم روایات ترتیب نزول، در مدینه نازل شده و همان معنایی را خاطر نشان می سازد که آیه «فاصبر لحکم ربّک»[11] در مقام بیان آن است و سیاقش بسیار شبیه به آیات این سوره است که با مراجعه به سوره کهف و تأمل در مضمون آن آیه و آیات آخر این سوره، مطلب روشن می شود. علاوه بر این، مگر رنج و محنت و آزاری که رسول خدا(ص) در مدینه از منافقان، بیماردلان و جفاکاران سست ایمان دید، کمتر و آسان تر از محنتهایی بود که در مکه از مشرکان دید، مراجعه به اخبار راجع به زندگی آن حضرت ثابت می کند که اگر دشوارتر نبوده، کمتر هم نبوده است.[12] به علاوه، عنوان آثم و کفور هم تنها شامل کفار مکه نیست، بلکه در مدینه هم کفار و آثم بودند و اصولا قرآن کریم در آیاتی چند، آثم را برای جمعی از مسلمانان اثبات کرده است، نظیر آیات «لکلّ امرئ منهم ما اکتسب من الإثم»[13] و «و من یکسب خطیئة أو إثما ثمّ یرم به بریئا فقد احتمل بهتانا و إثما مبینا».[14]

سابعا؛ عقیده به مکی بودن سوره«هی أتی»نه تنها مورد اتفاق همه علما نیست، بلکه اکثریت آنها برخلاف آن، نظر می دهند.[15] اینک برای اثبات مدنی بودن سوره انسان،

نگاهی به روایات موجود در منابع شیعه و اهل سنت می اندازیم.

1) روایات منابع اهل سنت دال بر مدنی بودن سوره انسان

1- سیوطی از بیهقی روایت کرده است که او در کتاب«دلائل النبوۀ»با سند خود از عکرمه و حسین بن ابی الحسن بیان می دارد: خدای تعالی از قرآن کریم سوره اقرأ باسم ربّک و سوره «ن»و سوره مزمل را در مکه نازل کرد-تا آنجا که گفته اند-و سوره هایی که در مدینه نازل شد، عبارتند از: ویل للمطففین، بقره، آل عمران، انفال، احزاب، مائده، ممتحنه، نساء، إذا زلزلت، حدید، محمد، رعد، الرحمن، هل أتی علی الانسان و...[16]

2- سیوطی از ابن ضریس نقل می کند که وی در کتاب «فضائل القرآن»به سند خود از عثمان بن عطاء خراسانی، از پدرش از ابن عباس روایت کرده است که گفت: هر وقت آغاز سوره ای در مکه نازل می شد، در همان مکه نوشته می شد، آن گاه خدای تعالی هرچه را می خواست به آن اضافه می کرد. اولین سوره ای که نازل شد، سوره إقرأ باسم ربّک و بعد از آن سوره«ن»و سپس سوره مزمل بود-تا آنجا که گفت-و آن گاه در مدینه سوره بقره و سپس انفال و بعد از آن آل عمران، آن گاه احزاب و سپس ممتحنه و بعد از آن نساء و آن گاه إذا زلزلت و بعد از آن حدید، قتال، رعد، الرحمن، انسان(دهر) و... نازل شد.[17]

3- ابن ضریس، ابن مردویه و بیهقی، از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: سوره انسان در مدینه نازل شده است.[18]

4- سعیدبن منصور، ابن ابی شیبه، ابن منذر و ابن مردویه، از حسن روایت کرده اند که گفت: روزی که آیه «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکینا و یتیما و أسیرا»[19] نازل شد، اسیرانی از مشرکان در مدینه بودند.[20]

5- ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که در تفسیر آیه «و یطعمون الطّعام علی حبّه» گفته است: این آیه در شأن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول اللّه(ص) نازل شده است.[21]

علامه طباطبایی در این زمینه می نویسد: نمی توان گفت از سوره مورد بحث، تنها آیه «و یطعمون الطّعام علی حبّه» در حق حضرت علی(ع) و فاطمه(س) نازل شده است؛ زیرا آیات قبل و بعد آن نیز از نظر سیاق متصل به آن هستند، اگر آن آیه در مدینه نازل شده، قطعا همه آنها در مدینه نازل شده است.[22] روایات دیگری در این زمینه وجود دارد که عبیدبن حمید از قتاده، ابن منذر از ابن جریح، و عبد الرزاق و ابن منذر از ابن عباس نقل کرده اند.[23]

2) روایات منابع شیعی دالّ بر مدنی بودن سوره انسان

1- طبرسی در مجمع البیان به سند خود از حاکم و او به سند خود از سعیدبن مسیب، از علی بن ابی طالب روایت کرده که فرمود: از رسول خدا(ص) از ثواب قرآن پرسیدم و ایشان مرا از ثواب سوره های قرآن، به همان شکلی که از آسمان نازل شده بود، خبر داد. فرمود: اولین سوره ای که در مکه نازل شد، سوره فاتحة الکتاب بود، بعد از آن سوره اقرأ باسم ربّک و سپس سوره «ن»نازل شد-تا آنجا که فرمود-و اولین سوره ای که در مدینه نازل شد، سوره بقره بود، سپس انفال، بعد از آن آل عمران، آن گاه احزاب، سپس ممتحنه، بعد از آن نساء، سپس اذا زلزلت، بعد حدید و آن گاه محمد، رعد، الرحمن، هل أتی و... نازل شد.[24]

2- از ابوحمزه ثمالی روایت شده که وی در تفسیر خود گفت: حسن بن حسن ابوعبد اللّه بن حسن برایم حدیث کرد که تمامی این سوره در مدینه در شأن علی(ع) و فاطمه(س) نازل شد.[25]

با نگاهی در روایات مذکور، آیا می توان به انکار مدنی بودن سوره انسان همت گماشت؟ ازاین رو، روایتی که سیوطی در الدرالمنثور مبنی بر مکی بودن سوره انسان نقل کرده، با احادیث مدنی بودن و در شأن اهل بیت(ع) بودن این سوره تعارض دارد و نظر ابن تیمیه مبنی بر اتفاق همه علما بر مکی بودن این سوره، ادعایی بی اساس است.

بیان شأن نزول جعلی برای سوره انسان

برخی برای انکار سبب نزول واقعی سوره، به نقل سبب نزولی دیگر پرداخته اند. سیوطی در تفسیرش، به نقل سه شأن نزول درباره سوره انسان پرداخته است که روایات دیگر، آنها را رد می کند. ابتدا به نقل گزارش سیوطی می پردازیم، آن گاه روایات منابع شیعه و اهل سنت مبنی بر نزول سوره انسان در شأن اهل بیت را بیان می کنیم.

1- طبرانی، ابن مردویه و ابن عساکر از ابن عمر روایت کرده اند که گفت: از حبشه مردی نزد رسول اللّه(ص) آمد و عرضه داشت: آیا اجازه هست سؤالی بکنم؟ فرمود: بپرس، اما به منظور فهمیدن بپرس، عرضه داشت: یا رسول اللّه شما هم از نظر رنگ بر ما حبشیها برتری یافته اید و هم از نظر شکل و هم از نظر نبوت، حال به نظر شما اگر من به آنچه تو ایمان آورده ای، ایمان بیاورم و به آنچه تو عمل می کنی، عمل کنم، در بهشت با تو خواهم بود؟ فرمود: به آن خدایی که جانم به دست اوست، آری، در بهشت سفیدی روی یک مسلمان سیاه از 1000 سال راه دیده می شود. آن گاه فرمود: هرکس بگوید: «لا اله الا اللّه» نزد خدا عهدی دارد و هرکس بگوید: «سبحان اللّه و بحمده» 124 حسنه برایش نوشته می شود و سوره «هل أتی علی الإنسان حین من الدّهر... ملکا کبیرا» درباره او نازل شده است. مرد حبشی عرضه داشت: آیا دیدگان من هم در بهشت می بیند آنچه را که دیدگان تو می بیند؟ رسول خدا (ص) فرمود: آری. پس مرد حبشی ناله ای کرد تا جان به جان آفرین تسلیم نمود. پسر عمر سپس اضافه کرد که خودم رسول خدا(ص) را دیدم که جنازه او را با دست خود به قبرش سرازیر می کرد.[26]

2- احمد در کتاب«الزهد»از محمدبن مطرف روایت کرده است که گفت: ناقلی موثق برایم حدیث کرد که مردی سیاه از رسول خدا(ص) از تسبیح و تهلیل می پرسید، عمربن خطاب به او گفت: بس کن دیگر، چقدر رسول خدا(ص) را اذیت می کنی. رسول خدا(ص) فرمود: عمر، ساکت باش. در این هنگام سوره «هل أتی علی الإنسان حین من الدّهر» بر آن جناب نازل شد، تا آنجا که سخن از بهشت دارد. مرد سیاه از شنیدن آن آیات، فریادی کرد که جانش با همان ناله درآمد و رسول خدا(ص) فرمود: این مرد از شوق بهشت از دنیا رفت.[27]

3- ابن وهب از ابن زید روایت کرده است که گفت: رسول خداا (ص) این سوره را قرائت کرد: «هل أتی علی الإنسان حین من الدّهر» و این سوره وقتی بر آن جناب نازل شد که مردی سیاه چهره نزد آن جناب بود، همین که رسید به صفت بهشت، مرد سیاه ناله ای سر داد و جانش از کالبدش بیرون آمد. رسول خدا(ص) فرمود: شوق به بهشت جان رفیقتان را بیرون کرد.[28]

نقد شأن نزول جعلی سوره انسان

با توجه به اینکه این روایات، تقریبا هیچ گونه تناسبی با مضمون آیات سوره«هل أتی»ندارند، به نظر می رسد که برای پایمال کردن شأن نزول سابق وضع شده باشند.[29]

علامه طباطبایی می نویسد: این سه روایت، بر فرض که صحیح باشند، بیش از این دلالت ندارند که سوره وقتی نازل می شد، آن مرد سیاه هم نزد آن جناب نشسته بوده است و اما اینکه سبب نزول سوره، داستان آن مرد بوده باشد، آن روایات دلالتی بر آن ندارند و این معنا در روایت آخر روشن تر به چشم می خورد. خلاصه اینکه منافاتی میان این سه روایت با نزول سوره در شأن اهل بیت (ع) وجود ندارد. علاوه بر این، از ظاهر روایت پسر عمر برمی آید که خود او در داستان آن مرد سیاه حاضر بوده است و در نظر گرفتن این مسئله که پسر عمر وقتی به مدینه هجرت کرد، کودکی یازده ساله بود، خود شاهدی است که این آیات در مدینه نازل شده است.[30]

اینکه به روایات منابع شیعه و اهل سنت مبنی بر نزول این سوره در شأن اهل بیت می پردازیم:

1) بیان سبب نزول سوره انسان در مورد اهل بیت(ع)، در منابع اهل سنت

از جمله افرادی که به صورت مفصّل داستان شأن نزول این سوره را در کتاب خود نقل کرده، عبید اللّه بن احمد معروف به حاکم حسکانی حنفی است که می گوید: خبر داد ما را احمدبن ولیدبن احمد به اینکه من بر او از اصلش خواندم. گفت: خبر داد ما را ابو العباس واعظ(و یا) ابوعبد اللّه، محمّد بن فضل فحوی در بغداد در سال 331 در قسمت رصافه که به طور املا گفت: خبر داد ما را حسن بن علی بن زکریّای بصری خبر داد ما را هیثم بن عبد اللّه رمانی گفت: حدیث کرد مرا علی بن موسی الرّضا(ع) از پدرش و او از پدرش جعفربن محمد او از پدرش محمد او از پدرش علی او از پدرش حسین او از پدرش علی بن ابی طالب(ع) که فرمود: وقتی حسن و حسین مریض شدند، رسول خدا(ص) از آنها عیادت کرد، به من فرمود: ای اباالحسن اگر برای خدا نذری می کردی جهت شفای فرزندانت امید دارم که خداوند به سبب آن نذر آنها را شفا دهد. پس من گفتم: بر من است برای خدا نذری که اگر شفا یافتند دو حبیب من از بیماریشان، سه روز روزه بگیرم. پس فاطمه هم گفت: من هم نذر کردم اگر فرزندانم از کسالتشان بهبودی یافتند، سه روز روزه بگیرم. فضّه خادمه هم گفت: من هم نذر کردم اگر آقایان من خوب شدند، سه روز روزه بگیرم. خداوند لباس عافیت بر آنها پوشانید و شفا یافتند. ایشان در این هنگام صبح کردند و نزد آنها چیزی از خوراکی نه زیاد و نه کم یافت نمی شد. پس آن روز را روزه گرفتند، و علی (ع) به بازار نزد شمعون بن حانای یهودی آمد و او از سه صاع جو قرض گرفت و آورد به خانه نزد فاطمه(س) و آن حضرت، یک صاع آن را آرد کرده و خمیر نمود و پنج نان پخت و علی(ع) نماز مغرب را با رسول خدا(ص) بجا آورد و داخل منزل شد تا افطار کند و فاطمه(س) نان جو و قدری نمک نساییده و آب خالص نزد آن حضرت گذارد، پس وقتی آمدند افطار کنند، مسکین درب منزلشان آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد(ص)، مسکینی هستم از فرزندان مسلمانان، مرا اطعام کنید، خدا شما را از غذاهای بهشتی اطعام کند. پس علی(ع) گفت: ای فاطمه صاحب عقل و یقین، ای دختر بهترین تمام مردم، آیا نمی بینی مسکین بیچاره را که گرسنه و غمگین، در خانه ما آمده و ناله می کند، به خدا می نالد و شکایت می کند. هر انسانی در گرو اعمالش می باشد. سپس فاطمه(س) در پاسخ آن حضرت گفت: پسرعموجان فرمان شما نزد من مورد اطاعت و مرا هیچ ملامت و ناراحتی نیست، آنچه دارم او را می دهم و یک ساعت هم تأخیر نمی اندازم، امید داریم برای دادرسی در حال گرسنگی و ما ملحق می شویم به نیکان و جماعت پاکان و به شفاعت پیامبر(ص) داخل بهشت می شویم. سپس به آن سائل نانهای خود را دادند و آن شب را خوابیدند و جز آب خالی چیزی نچشیدند و چون صبح شد، فاطمه(س) صاع دوّم را آرد و خمیر کرد و پنج قرص نان پخت و علی(ع) نماز مغرب را با پیامبر (ص) خواند و به منزل آمد که افطار کند. پس فاطمه(س) نان جو و نمک زبر و آب خالص در پیش آن حضرت گذارد و چون همگی نزدیک شدند که تناول کنند، یتیمی در خانه آمد و گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت محمّد(ص)، من یتیمی از فرزندان مسلمانان هستم، پدرم در رکابت پیغمبر(ص) در روز احد شهید شد. مرا طعام دهید، خداوند شما را از غذاهای بهشت اطعام کند. پس تمامی غذای خود را به یتیم دادند و گرسنه خوابیدند و جز آب خالی، چیزی نچشیدند. چون روز سوم شد، فاطمه(س) صاع سوم را آرد و خمیر کرد و پنج قرص نان پخت و آن روز هم روزه گرفتند و علی(ع) نماز مغرب را با پیغمبر (ص) بجا آورد و داخل منزل شد تا افطار کند و فاطمه(س) آن نانها را با نمک درشت و آب خالی حاضر نمود تا میل کند که اسیری درب خانه ایستاد و گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت پیامبر، مرا طعام دهید، خداوند به شما طعام دهد. پس نانهای خود را به او دادند و خود گرسنه خوابیدند و جز آب، چیزی نچشیدند و چون روز چهارم شد، علی (ع) و حسن و حسین درحالی که مانند جوجه می لرزیدند، و فاطمه و فضّه از ناتوانی و ضعف، توانایی راه رفتن نداشتند. آن گاه پیامبر(ص) آمد و فرمود: بارخدایا اینها خاندان من هستند که از گرسنگی به خطر افتادند. پروردگار من، بر ایشان رحم فرما و ایشان را بیامرز. خدایا آنها را حفظ نما و فراموششان مکن. سپس جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: دعای تو را درباره آنها مستجاب کردم و آنها را سپاس می گویم و از آنها راضی هستم و بخوان: «إنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا» تا آنجا که گوید: «إن هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا»[31].

این روایت به چند طریق از عطاء از ابن عباس نقل شده است؛ از جمله زمخشری در«الکشاف»به طور خلاصه آن را نقل کرده است؛[32] همچنین فخر رازی در تفسیرش به نقل آن پرداخته است؛[33] بغدادی آن را در«لباب التأویل فی معانی التنزیل»به طور خلاصه آورده است؛[34] بحرانی آن را در غایۀ المرام از ابی المؤید موفق بن احمد صاحب کتاب«فضائل امیر المؤمنین»و او به سند خود از مجاهد از ابن عباس نقل کرده است؛[35] حموینی صاحب کتاب «فرائدالسمطین»به سند خود از مجاهد از ابن عباس این روایت را نقل کرده است؛[36] همو از ثعلبی و او به سند خود از ابی صالح از ابن عباس نقل کرده است؛[37] طبرسی صاحب «مجمع البیان»از تفسیر واحدی آن را روایت کرده است؛[38] قاضی نوراللّه مرعشی نیز در«إحقاق الحق»این روایت را از 36 نفر از دانشمندان اهل سنت با ذکر منبع گزارش نموده است؛[39] علامه امینی نیز در«الغدیر»34  منبع از منابع اهل سنت را نام می برد که این روایت را ذکر کرده اند.[40]

2) بیان سبب نزول سوره انسان در مورد اهل بیت(ع)، در منابع شیعی

در منابع شیعی نیز روایاتی وجود دارد که بیانگر سبب نزول سوره انسان در مورد اهل بیت(ع) می باشد. به عنوان نمونه، علی بن ابراهیم قمی از پدرش از عبد اللّه بن میمون از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: نزد فاطمه(ع) مقداری جو بود، با آن عصیده ای(غذایی است که در آن جو را با روغن آغشته نموده و سپس می پزند) درست کرد، همین که آن را پختند و پیش روی خود نهادند تا تناول کنند، مسکینی آمد و گفت خدا رحمتتان کند مسکینی هستم، علی(ع) برخاست و یک سوم آن صعام را به سائل داد. چیزی نگذشت که یتیمی آمد و گفت: خدا رحمتتان کند، باز علی برخاست و یک سوم دیگر را به یتیم داد. پس از لحظه ای اسیری آمد و گفت خدا رحمتتان کند، باز علی (ع) یک سوم آخر را هم به او داد و آن شب حتی طعم آن غذا را نچشیدند و خدای تعالی این آیات را در شأن ایشان نازل کرد و این آیات در مورد هر مؤمنی که در راه خدا چنین کند جاری است.[41]

این روایت را که خلاصه ای از داستان اطعام ابرار است، بحرانی در غایة المرام[42] و شیخ صدوق به سند خود از مجاهد از ابن عباس و نیز به سند خود از خالد از جعفربن محمد از پدرش(ع) و همچنین به سند خود از محمدبن عباس بن ماهیار و او در تفسیرش به سند خود از ابی کثیر زبیریاز عبد اللّه بن عباس روایت کرده اند.[43] در مناقب ابن شهر آشوب، این حدیث از أصبغ بن نباته روایت شده است.[44]

در نقل دیگری چنین آمده است که علی بن ابی طالب(ع) خود را اجیر نمود که یک شب باغ نخل و خرمای آن مرد یهودی را به مقدار سه صاع جو آبیاری کند. پس چون صبح شد، اجرت خود را گرفت و یک سوم آن را آرد نمود و با آن غذایی به نام حریره پخت و چون آماده شد و خواستند افطار کنند، مسکینی آمد، پس آن را به او دادند. سپس برای روز دوم یک سوم دیگر را آماده ساختند و چون حاضر شد و خواستند افطار کنند، یتیمی آمد و سؤال کرد، پس به او دادند و برای روز سوم ما بقی را پختند و چون آماده شد اسیری از مشرکان آمد و سؤال کرد، پس او را خورانیدند و نذرشان تمام شد. واحدی این روایت را در تفسیرش یاد کرده است.[45]

شیخ صدوق در الخصال آورده است: در احتجاج علی(ع) بر ابو بکر، علی(ع) فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا صاحب آیه «یوفون بالنّذر و یخافون یوما کان شرّه مستطیرا» من هستم یا تو؟ ابو بکر گفت: تو هستی.[46]

همچنین شیخ صدوق در الأمالی، به سند خود از امام صادق(ع) از پدربزرگوارش(ع) روایت کرده است: «یوفون بالنّذر» یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین و کنیزشان، به نذر خود وفا کردند.[47]

در کتاب «الإحتجاج»نیز از علی(ع) روایت شده که در ضمن حدیثی که حکایت گفتار آن جناب با مسلمانان بعد از مرگ عمربن خطاب است، فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا در میان شما غیر از من کسی هست که درباره او و فرزندانش این آیه نازل شده باشد: «إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا» تا آخر سوره؟ گفتند: نه.[48]

حاصل کلام آنکه باوجوداین روایات مبنی بر سبب نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (ع)، جایی برای انکار مدنی بودن سوره انسان باقی نمی ماند.

ادعای عمومیت ابرار

برخی این اشکال را مطرح کرده اند که لفظ«الابرار»در آیه «إنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا»، عام است، چگونه می توان آن را به افراد معینی تخصیص داد؟ ابن حزم اندلسی می گوید: رافضیان آیه «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکینا و یتیما و أسیرا»[49] را به علی(ع) تأویل می کنند و این تأویل نزد ما مورد قبول نیست؛ زیرا شمول و ظهور آیه، هر کس را که اطعام طعام کند، فرامی گیرد.[50]

نقد عمومیت ابرار

علامه امینی در نقد گفته ابن حزم می نویسد: «او گمان کرده است به مجرد نسبت دادن تأویل به رافضیان و آن را دروغ و نادرست خواندن، در ارزش حدیثی که ذیل آیه شریفه رسیده، خللی وارد ساخته است. درحالی که او خود می داند گروه بسیاری از پیشوایان تفسیر و حدیث، آن را روایت و در کتب حدیث خود ثبت کرده اند و اگر عذرش نادانی و بی خبری از آن حدیث است، این خود مصیبت بزرگی است».[51]

برخی محققان در پاسخ این اشکال گفته اند: «إن الأبرار» گرچه جمع مضاف است و افاده عموم دارد، لیکن چون از آیات استفاده می شود که این قضیه شخصیه است، می گویم: الف و لام الأبرار، عهد است که اشاره به این پنج تن(علی، فاطمه، حسن، حسین و فضّه ) دارد و عموم ندارد.[52]

بنابراین عام بودن مفهوم آیه، منافاتی با نزول آن در مورد خاصی ندارد. بسیاری از آیات قرآن مفهوم عام و گسترده ای دارد، ولی شأن نزول که مصداق اثم و اعلای آن است، مورد خاصی می باشد و این عجیب است که کسی عمومیت مفهوم آیه ای را دلیل بر نفی شأن نزول آن بگیرد.[53]

ادعای فوق طاقت بشری بودن این ایثار

اشکال دیگری که در مورد سوره انسان و صفات ابرار مطرح است، این است که چگونه انسان می تواذند سه روز گرسنه بماند و تنها با آب افطار کند؟!

نقد فوق طاقت بشری بودن این ایثار

این اشکال صحیح نیست؛ زیرا افراد متعددی بوده اند که برای بعضی از معالجات طبی سه روز که سهل است، بلکه امساک معروف«چهل روز»را انجام داده اند، یعنی چهل روز تمام تنها آب نوشیده اند و مطلقا غذایی نخورده اند! و همین امر باعث درمان بسیاری از بیماریهای آنها شده است؛ به علاوه یکی از پزشکان معروف غیرمسلمان به نام«الکسی سوفورین»کتابی در زمینه آثار درمانی مهم چنین امساکی با ذکر برنامه دقیق آن نوشته است.[54] ادعای اعضای تفسیر نمونه نیز بر این است که بعضی از همکاران این تفسیر، این امساک را تا 22 روز عملا انجام داده اند.[55]

مسامحه و چشم پوشی از شأن نزول حقیقی سوره

آلوسی می گوید: اگر بگوییم این سوره درباره علی(ع) و فاطمه(س) نازل نشده، چیزی از قدر آنها نمی کاهد؛ زیرا داخل بودن آنها در عنوان «ابرار» مطلب آشکاری است که هرکس می داند. وی سپس به بیان بعضی از فضایل آنها پرداخته و می نویسد: انسان چه درباره این دو بزرگوار می تواند بگوید، جز اینکه علی(ع)، مولای مؤمنان و وصی پیامبر(ص) و فاطمه(س)، پاره تن رسول خدا(ص) و جزء وجود محمدی (ص) و حسنین(ع)، روح و ریحان و آقایان جوانان بهشتند، اما مفهوم این سخن ترک دیگران نیست، بلکه هرکس غیر این راه را بپوید، گمراه است.[56]

نقد مسامحه و چشم پوشی از شأن نزول حقیقی سوره

اگر بنا شود فضیلتی را با این شهرت نادیده بگیریم، بقیه فضایل نیز به تدریج به چنین سرنوشتی دچار می شوند و روزی فراخواهد رسید که بعضی اصل فضیلت علی(ع) و بانوی اسلام (س) و حسنین (ع) را نیز انکار کنند.[57] نکته قابل توجه اینکه روایاتی از خود حضرت علی(ع) نقل شده که در موارد متعدد، به نزول این آیات در مورد خود و فرزندانش در مقابل مخالفان استدلال کرده است. این روایات را در بحث شأن نزول این سوره، نقل کرده ایم.[58]

نتیجه گیری

با بررسی شبهات و اشکالات پیرامون سوره انسان، پی می بریم که این اشکالات وارد نبوده و به هیچ وجه موجب خدشه در شأن نزول حقیق و مدنی بودن این سوره نخواهند گردید زیرا؛ اولا؛ روایات ترتیب نزول در منابع شیعی و اهل سنت گویای این حقیقت است که سوره انسان از سور مدنی است. ثانیا؛ در منابع معتبر شیعی و اهل سنت، روایاتی وجود دارد که حاکی از سبب نزول این سوره، در شأن اهل بیت پیامبر(ص) می باشد. بنابراین حتی به اعتقاد برخی که بخش پایانی این سوره را مکی می دانند، سیاق آیات مربوط به معرفی ابرار، به گونه ای است که نمی توان آن را مکی به شمار آورد؛ زیرا شأن نزول آیات مذکور، نزدیک به اتفاق آراء مفسّران و محدّثان اهل سنت و قاطبه امامیه، درباره خاندان رسالت می باشد و کسی منکر آن نیست، مگر آنکه منکر حقایق تاریخی بوده یا درصدد انکار و کتمان فضایل اهل بیت(ع) باشد.

کتابنامه

1- قرآن کریم.

2- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی عبد الباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415 ق.

3- ابن بابویه، محمدبن علی(شیخ صدوق)، الأمالی، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ پنجم، 1400 ق.

4- همو، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403 ق.

5- ابن تیمیه، احمدبن عبد الحلیم، منهاج السنة النبویه، بیروت، دارالفکر، بی تا.

6- ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1416 ق.

7- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، مؤسسه انتشاراتی علامه، 1379 ق.

8- امینی، عبد الحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، چاپ اول، 1416 ق.

9- بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام فی حجة الخصام عن طریق الخاص و العام، بیروت، مؤسسة الأعلمی، بی تا.

10- بغدادی، علاءالدین علی بن محمد، لباب التأویل فی معانی التنزیل، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415 ق.

11- حاکم حسکانی، عبید اللّه بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمد باقر محمودی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411 ق.

12- حموینی (جوینی)، ابراهیم، فرائد السمطین، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت، محمودی، 1398 ق.

13- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407 ق.

14- سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1421 ق.

15- همو، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، 1404 ق.

16- طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417 ق.

17- طبرسی، احمدبن علی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403 ق.

18- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، 1372 ش.

19- طیب، سیدعبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378 ش.

20- فخر رازی، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار إحیاءالتراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

21- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ چهارم، 1367 ش.

22- مرعشی، قاضی نوراللّه، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قم، کتابخانة آیت اللّه مرعشی نجفی، چاپ اول، 1409 ق.

23- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374 ش.

پی نوشت ها

[1] منهاج السنة النبویة، ج 2، ص 117.

[2] الدر المنثور، ج 6، ص 297.

[3] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 135(علامه طباطبایی در مقام نقل این شبهه بوده، نه اینکه خود به آن اعتقاد داشته باشد).

[4] الغدیر، ج 3، ص 241.

[5] همان، ج 3، ص 243.

[6] همان.

[7] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 135.

[8] نک: همان.

[9] همان.

[10] کهف، 28.

[11] انسان، 24.

[12] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، صص 135 و 136.

[13] نور، 11.

[14] نساء، 112.

[15] الغدیر، ج 3، ص 241.

[16] الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، صص 57 و 58.

[17] همان.

[18] الدر المنثور، ج 6، ص 297.

[19] انسان، 8.

[20] الدر المنثور، ج 6، ص 297.

[21] همان.

[22] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 132.

[23] نک: الدر المنثور، ج 6، صص 299 به بعد.

[24] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 405.

[25] همان.

[26] الدر المنثور، ج 6، ص 297.

[27] همان.

[28] همان.

[29] تفسیر نمونه، ج 25، ص 346.

[30] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، صص 134 و 135.

[31] شواهد التنزیل، ج 2، صص 394-397.

[32] نک: الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 607.

[33] نک: مفاتیح الغیب، ج 30، صص 746 و 747.

[34] نک: لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 4، ص 378.

[35] نک: غایة المرام، ص 368.

[36] نک: فرائد السمطین، ج 2، ص 53.

[37] همان، ج 2، ص 54.

[38] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 405.

[39] نک: إحقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 3، صص 157-171.

[40] نک: الغدیر، ج 3، صص 155-160.

[41] تفسیر قمی، ج 2، ص 398.

[42] غایة المرام، ص 371.

[43] الأمالی، صص 257-261.

[44] مناقب آل ابی طالب، ص 272.

[45] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 405.

[46] الخصال، ج 2، ص 550.

[47] الأمالی، ص 257.

[48] الإحتجاج علی اهل الحجاج، ج 1، ص 140.

[49] انسان، 8.

[50] الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج 4، ص 146.

[51] الغدیر، ج 3، ص 154.

[52] أطیب البیان، ج 13، ص 316.

[53] تفسیر نمونه، ج 25، ص 345.

[54] این کتاب با نام«روزه، روش نوین برای درمان بیماریها»به زبان فارسی ترجمه و نشر گردیده است.

[55] نک: همان، ج 25، صص 346 و 347.

[56] روح المعانی، ج 15، ص 174.

[57] تفسیر نمونه، ج 25، ص 347.

[58] نک: الخصال، ج 2، ص 550؛ الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان