فرهنگ سازی و انقلاب فرهنگی در سیره ی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله(۱)

فرهنگ سازی و ترویج رفتارهای حسنه بر اساس آموزه های الهی، از اهداف اصلی بعثت انبیاء(ع) بوده، بخش عمده ای از عمر شریف آن بزگواران، صرف تحول در فرهنگهای باطل و نهادینه ساختن فرهنگ والای دینی گردیده است؛ چراکه اگر فرهنگ عمومی جامعه بر اساس موازین و معیار های الهی بنا گردد، علاوه بر جلب رضایت الهی، زمینۀ رشد و بالندگی جوامع و سعادت نهایی انسانها فراهم ...

فرهنگ سازی و انقلاب فرهنگی در سیره ی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله(1)

مقدمه

فرهنگ سازی و ترویج رفتارهای حسنه بر اساس آموزه های الهی، از اهداف اصلی بعثت انبیاء(ع) بوده، بخش عمده ای از عمر شریف آن بزگواران، صرف تحول در فرهنگهای باطل و نهادینه ساختن فرهنگ والای دینی گردیده است؛ چراکه اگر فرهنگ عمومی جامعه بر اساس موازین و معیار های الهی بنا گردد، علاوه بر جلب رضایت الهی، زمینۀ رشد و بالندگی جوامع و سعادت نهایی انسانها فراهم خواهد شد. در مقابل، اگر در جامعه ای انحطاط و انحراف فرهنگی وجود داشته باشد، نابودی و هلاکت افراد و جامعه قطعی است. در این رهگذر، اهمیت رسالت تبلیغی مروجین و مبلغین فرهنگ ناب الهی، نمایان می گردد.

فرهنگ اصیلی که رشد دهندۀ انسان باشد، ریشه در آموزه های وحیانی دارد. از این رو، خدا در قرآن می فرماید: (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ علَی الْمؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین([1]؛ «خداوند بر مؤمنان منت نهاد، هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»

پیامبر اسلام(ص) نیز بر اساس رسالتی که بر دوش داشت، در این راه قدم نهاد و با مدیریت کارآمد خویش، زمینۀ تعالی و سعادت انسانها را فراهم ساخت؛ اما قبل از اینکه لایه های متفاوت فرهنگ سازی در سیرۀ حضرت را بررسی کنیم، لازم است ابتدا کلمۀ «فرهنگ» را تعریف و نکات ضروری این باب را تبیین نماییم.

«فرهنگ» از جمله کلی ترین و فراگیرترین مفاهیم در علوم اجتماعی است که تاکنون بیش از 250 تعریف مختلف از آن ارائه شده است.

«ادوارد تایلر» می گوید: «فرهنگ یا تمدن، کلّیت درهم بافته ای است شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد.»[2]

در کتب لغت فارسی نیز آمده است: «فرهنگ، مرکب از دو واژۀ «فر» و «هنگ» و در لغت به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم است و در اصطلاح علوم اجتماعی، عبارت است از: مجموعۀ علوم، دانشها، هنرها، افکار و عقاید، اخلاقیات، مقررات و قوانین، آداب و رسوم.»[3]

بنابر هر دو تعریف، دین و مسائل آن تحت عنوان واژۀ فرهنگ قرار می گیرند. از این رو می توان گفت: فرهنگ مجموعه ای به هم پیوسته است که جنبۀ مادی و معنوی زندگی انسان را در بر می گیرد و تمام شاخه های آن از یکدیگر اثرپذیری دارند و سبب پیوندهای اجتماعی و تعامل میان افراد یک جامعه شده و مرزی برای جداسازی جوامع می باشد.

اما فرهنگ سازی دینی، به معنای نهادینه کردن ارزشهای الهی بین افراد است، به گونه ای که آنها و به تبع آن جوامع، خود را ملزم به رعایت آن ارزشها بدانند و این امر در عمل و رفتار آنان نیز نمایان شود. البته دست یابی به این هدف، کاری دشوار و طاقت فرسا است؛ اما برای تحقق این مهم می توان از سیره و سنت پیامبر اسلام(ص) الگو گرفت؛ چراکه آن حضرت به اذعان مورخان و اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان، توانست در اندک زمانی، فرهنگی ناب و الهی را در میان اعراب بدوی پایه گذاری نماید و به سرعت زمین و زمان را درنوردد و از حدود چهارده قرن پیش تا کنون بدرخشد.

آنچه که اهمیت دارد این است که سبک و سیاق پیامبر اکرم(ص) در انقلاب فرهنگی و فرهنگ سازی اسلامی، الگویی کارآمد را پیش روی طلایه داران فرهنگ جامعه، به ویژه طلاب و مبلغان علوم دینی قرار می دهد و هر مبلغی در منطقۀ تبلیغی خود می تواند با بومی سازی روشهای کارآمد پیامبر(ص)، زمینۀ تحول و انقلاب فرهنگی را در میان مخاطبان و محیط پیرامونی خود ایجاد کند.

مراحل و لایه های فرهنگ سازی پیامبر اسلام(ص)

فرهنگ سازی و تغییر در نگرشها، حادثه ای دفعی و آنی نیست؛ بلکه به صورت تدریجی و طی یک فرآیند زمانی رخ می دهد؛ زیرا در این جریان هم باید افراد و جوامع را با آسیبها و آفتهای فرهنگ تثبیت شدۀ گذشته آشنا کرد و هم با ظرافت و تیزبینی خاصی، فرهنگ ارزشی و مثبت جدید را معرفی نمود. بدیهی است که این فرآیند زمانبر و دشوار است. از این رو، پیامبر (ص) و پیروانش مأموریت داشتند تا در مراحل فرهنگ سازی خود استقامت نمایند: (فَاسْتَقِمْ کما أُمرْتَ وَ مَنْ تابَ معَک)[4]؛ «(ای پیامبر!) پس همان گونه که فرمان یافته ای، استقامت کن و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمده اند (باید استقامت کنند)!» در آیۀ دیگر می فرماید: (وَ لِرَبِّک فَاصْبِر)[5]؛ «و (در هنگام انذار کردن) به خاطر پرودگارت صبور و شکیبا باش.»

رسول خدا(ص) با درک تمام شرایط، برای ایجاد فرهنگ اسلامی در مکه و مدینه، بیش از بیست و سه سال تلاش کرد و برای طیّ این مسیر، مراحل اساسی و کاربردی زیر را گام به گام پشت سر نهاد:

الف) ترسیم نقشۀ فرهنگی بر مبنای آموزه های اسلام

رسول خدا(ص) در میان اعراب زندگی کرده و با فرهنگ آنان کاملاً آشنا بود. از این رو، قبل از هر اقدامی، با تدبیر و دوراندیشی، نقشۀ فرهنگی مهمی ترسیم نمود که تمام جوانب زندگی فردی و اجتماعی آنان را در بر گیرد. در این نقشه، ابتدا تعریف دین و ارزشهای الهی را از قرآن استخراج کرد، سپس بر مبنای آن تعریف، استاندارد هر چیزی را تبیین فرمود. به فرمودۀ امام علی(ع): «خداوند پیامبر(ص) را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار و رشته های دین پاره شده و ستونهای ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشتند و امور مردم پراکنده بود. راه رهایی دشوار بود و پناهگاهی وجود نداشت. چراغ هدایت بی نور، و کوردلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت و شیطان یاری می شد. ایمان بدون یاور مانده و ستونهای آن ویران گردیده و نشانه های آن انکار شده، راه های آن ویران و جاده های آن کهنه و فراموش گردیده بود. مردم جاهلی شیطان را اطاعت می کردند و به راه های او می رفتند و در آبشخور شیطان سیراب می شدند. با دست مردم جاهلیت، نشانه های شیطان آشکار و پرچم او بر افراشته گردیده بود. فتنه ها مردم را با سمهای محکم خویش لگدمال و نابود کرده و خود پا بر جا ایستاده بودند؛ اما مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی می کردند. خواب آنها بیداری، و سرمۀ چشم آنها اشک بود. در سرزمینی که دانشمند آن لب فروبسته و جاهل آن گرامی بود.»[6]

در واقع مشکل اساسی مردم در آن زمان، از بین رفتن و بلکه معکوس شدن ارزشهای انسانی بود. از این ‎رو، انگیزۀ پیامبر(ص) برای ترسیم نقشۀ فرهنگی، احیای ارزشها و رهایی بشر از غل و زنجیر خرافه و تعصبات قومی، شرک و بت پرستی، و فتنه و فساد بود. در این شرایط پیامبر (ص) به دنبال این بود تا بر مبنای رسالت و تکلیفی که بر آن گردن نهاده و اهدافی که برای بعثت وی در نظر گرفته شده بود، آنان را به فطرت الهی شان برگرداند.

بایسته های فرهنگ سازی و انقلاب فرهنگی

پیامبر (ص) نقشه راه فرهنگی خویش را بر مبنای وظیفه و اهدافی که برای آن به رسالت مبعوث شده بود، طراحی نمود، بر همین اساس، در این نقشۀ راه می بایست:

1. شرک و بت پرستی برچیده شده، عبادت و پرستش تنها برای خدا انجام گیرد: (لَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَن اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجتَنِبُوا الطاغُوتَ)[7]؛ «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!»

2. تعلیم و تعلُّم به نحو مطلوب رونق یابد و قرآن، احکام و معارف اسلامی در صدر برنامه های آموزشی قرار گیرد: (یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحکمَة)[8]؛ «به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد.»

3. علاوه بر تعلیم معارف دینی و عقاید، سوادآموزی و فهمیدن فراگیر شود: (یعَلِّمُکمْ ما لَم تکونُوا تَعْلَمُونَ)[9]؛ «آنچه را نمی دانستید، به شما یاد دهد.» پیامبر(ص) می فرماید: «بِالتَّعْلِیمِ أُرْسِلْتُ؛[10] من برای تعلیم فرستاده شدم.»

4. معنویت فردی و اجتماعی جامعۀ اسلامی توسعه یابد: (یزَکیهِمْ)[11]؛ «آن ها را تزکیه می کند.»

5. عبادات و برنامه های معنوی، جهت اسلامی پیدا کند.

«فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ لِیخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَی عبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیطَانِ إِلَی طاعَتِهِ؛[12] خداوند حضرت محمد (ص) را به حق برانگیخت تا بندگان را از پرستش دروغین بتها رهایی بخشیده، به پرستش خود راهنمایی کند، و آنان را از پیروی شیطان نجات داده، به اطاعت خود کشاند.»

6. فرهنگ اسلامی فراگیر شده، ارزشهای اخلاقی اسلام جایگزین ارزشهای جاهلی (قومی و قبیله ای) گردد: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاق؛[13] به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.»

7. قوانین جدید مطابق با آموزه های قرآنی وضع شود: (إِن الْحُکمُ إِلاَّ لِلَّهِ)[14]؛ «حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست.»

(وَ مَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ)[15]؛ «آنها که به احکامی که خدا نازل کرده است حکم نمی کنند، کافرند.»

8. رفتارهای مغایر با قوانین الهی، از صحنۀ اجتماع پاک شود: (وَ یضَعُ عَنْهُمْ إصْرَهُم وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِم)[16]؛ «و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود (از دوش و گردنشان) بر می دارد.»

9. عدالت و قسط در جامعه حاکم شده، بر اساس آن داوری صورت گیرد: (لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)[17]؛ «تا مردم برای برپایی عدالت قیام کنند.»

«وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ؛[18] و مأمورم در میان شما عدالت را برقرار کنم.»

10. مفاهیم و آموزه های قرآن کریم، به عنوان محتوای اصلی ترویج و تبلیغ فرهنگ اسلامی انتخاب شود: (یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَة)[19]؛ «آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد.»

11. فرهنگ اخوت و نوع دوستی، جایگزین تعصبات قومی و قبیله ای شود: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بنِعْمَتِهِ إِخواناً)[20]؛ «و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هرگونه وسیلۀ وحدت] چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او برادر شدید.»

12. نگاه به زن و جایگاه آن در میان افراد و جامعه تغییر یابد: (هنَّ لِباسٌ لَکمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ)[21]؛ «زنها لباس شما (مردان ) هستند و شما لباس آنان.»

13. الگوهای مناسب تربیتی و اخلاقی به مردم معرفی شده، الگوگیری در مسیر واقعی خویش قرار گیرد: (لَقَدْ کانَ لَکم فی رَسولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة)[22]؛ «مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا(ص) سرمشق نیکویی بود.»

و...

بنابراین، دقت در مباحث مرحلۀ اول، پاسخی قانع کننده فرا روی مبلغین و مسؤلین فرهنگی که از اثرگذاری فعالیتهای فرهنگی در منطقۀ تبلیغی خود مأیوس هستند، قرار داده، راه توجیه های بی اساس را بر آنان می بندد؛ چراکه پیامبر(ص) در آن شرایط حساس و مخاطبان متعصب و جاهل، با تمام اهداف و آرمانهای متعالی خود، اقدامات فرهنگی گسترده ای را به سرانجام رساند که توانست در عالم اثرات با برکتی بر جای بگذارد.

ب) معرفی منطقی و حساب شدۀ فرهنگ اسلام

پیامبر(ص) پس از ترسیم نقشۀ فرهنگی، شخصاً به سراغ افراد می رفت و همچون طبیبی دوره گرد، زمینۀ سازندگی فرهنگها بر اساس آموزه های اسلام را در آنان فراهم می کرد. حضرت برای این کار از شیوه های مختلفی بهره می برد؛ اما در ابتدای امر، معرفی فرهنگ و دعوت آن حضرت به صورت مخفی انجام گرفت تا اینکه از جانب خدای متعال دستور بر علنی کردن دعوت صادر شد و در این مرحله، آن حضرت مأموریت یافت تا ابتدا فرهنگ اسلامی را به اقوام و خویشاوندان خود معرفی نموده، آنان را در «یوم الانذار» به پذیرش آن دعوت نماید.

بعد از این مرحله، فراخوان عمومی آغاز شد و حضرت از روشهایی برای معرفی فرهنگ اسلامی استفاده می کرد. از جمله «در زمان حج با رؤسای قبایل ارتباط برقرار می کرد و از آنها منزل به منزل دیدن می نمود و فرهنگ اسلامی را بر آنها عرضه می کرد؛ زیرا آن حضرت با درایت و هوشیاری می دانست که در این ایام - بر اثر حرام بودن جنگ - از تعرض بت پرستان در امان خواهد بود، لذا فرصت را غنیمت شمرده و روی بلندی قرار می گرفت و می فرمود: به وحدانیت خدا اعتراف کنید تا رستگار شوید: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا».[23] از «ربیعة بن عباد» نقل شده است که: در ایام نوجوانی، من و پدرم در سرزمین منی، پیامبر(ص) را دیدیم که به محل اسکان قبایل عرب می رفت و خطاب به آنها می فرمود: «ای پسر فلانی! من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم. شما را به عبادت خدا و شرک نورزیدن به او و کنار نهادن پرستش غیر او، دعوت می کنم و از شما می خواهم که به من ایمان بیاورید و از من حمایت کنید تا آنچه را بدان برانگیحته شده ام، تبیین کنم.»[24]

بر اساس آیات قرآن، یکی از روشهایی که پیامبر اسلام(ص) ملزم بود تا از آن طریق مردم را به اسلام فرا بخواند، روش کارآمد «دعوت برهانی و منطقی» بود: (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبک بالْحِکمَةِ)[25]؛ «مردم را با حکمت (برهان) به راه پروردگات دعوت کن!»

آن حضرت نیز فرمان خدا را اطاعت می کرد و هنگام برخورد با اغلب مخاطبان، به صورت منطقی و استدلالی، آموزه های اسلام را بیان می فرمود. به عنوان مثال، هنگامی که قریش از «حصین بن نمیر» درخواست کردند که با پیامبر(ص) صحبت کند تا از بتهای آنان به بدی یاد نکند، وی نزد حضرت آمد و عرض کرد: تو چه می گویی؟ چرا بتهای ما را به بدی یاد می کنی؟ پیامبر(ص) فرمود: ای حصین! چند خدا را می پرستی؟ عرض کرد: هفت خدا را در زمین و یک خدا را در آسمان! سپس آن حضرت پرسید: آنگاه که زیانی متوجه تو می شود، کدام یک را می خوانی؟ حصین گفت: خدایی را که در آسمان است. حضرت فرمود: اگر اموال تو از بین برود، کدام یک را می خوانی؟ گفت: خدایی را که در آسمان است. فرمود: همان است که دعای تو را اجابت می کند و حال آنکه تو برای او شریک قائل می شوی. ای حصین! اسلام بیاور تا در امان باشی! بعد از این تبلیغ منطقی پیامبر(ص)، «حصین» اسلام آورد.[26]

همچنین گفتگوی پیامبر(ص) با «عتبة بن ربیعه»[27] به نمایندگی از قریش و یا با حضرت ابوطالب(ع) که حامل پیامهای قریش بود، در منابع تاریخی و روایی به ثبت رسیده است.

علاوه بر بیان منطقی و استدلالی، پیامبر(ص) از «پند و اندرز نیکو» نیز بهره می برد و در برابر برخی از مخاطبان این شیوۀ کارآمد را به کار می گرفت و گاه با برخی از افراد نیز «جدال احسن» می فرمود: (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن)[28]؛ «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها به نیکوترین روش، استدلال و مناظره نما!»

جدال احسن، از شیوه های تبلیغی مؤثری است که خداوند آن را در مقابل برخی از گروه ها و افراد مورد تأیید قرار داده و فرموده است: (وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاَّ بالَّتی هِی أَحسَن)[29]؛ «با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است، مجادله نکنید.»

امام صادق(ع) در پاسخ مردی که نزد حضرت گفت: جدال را پیامبر(ص) و ائمه(ع) نهی کرده اند، فرمود: هر جدالی را نهی نکرده اند. و به این آیه استدلال کرده، فرمود: علما جدال را عظیم می دانند: «قَدْ قَرَنَهُ الْعُلَمَاءُ بِالدِّین.» آن مرد از کیفیت جدال احسن سؤال کرد، حضرت در جواب فرمود: جدال احسن همان است که خدای حکیم به کارگیری آن را به رسولش فرمان داده است تا با منکرین قیامت و زنده شدن پس از مرگ استدلال نماید و از باب مثال فرمود: روزی دسته ای از پیشوایان چند مذهب مختلف (یهود، نصاری، دهریه، ثنویه و مشرکین) به ترتیب هر کدام پرسش اعتقادی ویژۀ خود را نزد پیامبر(ص) مطرح کردند. حضرت نیز از باب مجادله تمام آنها را کاملاً مجاب فرمود.[30]

یعنی پیامبر(ص) بر اساس فهم متفاوت افراد و انگیزه ای که برای درک مفاهیم و آموزه های اسلام داشتند، با آنان صحبت کرد و سه نوع بودن دعوت (حکمت؛ پند و اندرز؛ جدال ) دلیل بر کاربرد متفاوت هر یک از موارد سه گانه می باشد. مثلاً آن حضرت، خواص را با «حکمت و منطق» و عوام را با «موعظۀ حسنه» و مخالفان را با «جدال احسن» دعوت می کرد که با این کار به مبلغان و مروجین دین اسلام سرمشقی راهگشا ارائه فرموده است.

ادامه دارد...

پی نوشت ها

[1] آل عمران/164.

[2] فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، یدالله هنری لطیف پور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1380، ص12.

[3] فرهنگ فارسی معین، محمد معین، امیرکبیر، تهران، ذیل واژه «فرهنگ».

[4] هود/112.

[5] مدثر /7.

[6] نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، خطبه 2، ص 45.

[7] نحل/36.

[8] جمعه/2.

[9] بقره/151.

[10] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، قم، ج 1، ص 206.

[11] جمعه/2.

[12] نهج البلاغه، خ 147.

[13] بحار الانوار، ج 68، ص 382.

[14] انعام/57.

[15] مائده/44.

[16] اعراف/157.

[17] حدید/25.

[18] شوری/15.

[19] جمعه/2.

[20] آل عمران/103.

[21] بقره/187.

[22] احزاب/21.

[23] تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1370ش، ج 2، ص 24؛ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب، قم، ج 1، ص 326.

[24] البدایه و النهایه، ابوالفداء الحافظ ابن کثیر، دارالفکر، بیروت، ج 3، ص 138.

[25] نحل/125.

[26] الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج 2، ص 77؛ ناسخ التواریخ، محمد تقی سپهر کاشانی، اساطیر، تهران، 1389ش، ج 4، ص 2057.

[27] سیره ابن هشام، عبدالملک بن هشام، دارالمعرفه، بیروت، ج 1، ص 314.

[28] نحل/125.

[29] عنکبوت/46.

[30] احتجاج، ابومنصور طبرسی، مسجد مقدس جمکران، قم، 1387ش، ج 1، ص 21. (تفصیل پرسشها و پاسخهای پیامبر(ص) در این مجادله ها در این کتاب آمده است.)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر