ماهان شبکه ایرانیان

شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله (۲)

در شماره گذشته (مبلّغان ۲۱۷) به برخی از شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا(ص) اشاره گردید؛ شیوه هایی همچون: نام نهادن، تکریم کسانی که نام محمّد دارند، بی وضو نام حضرت را نبردن، به فرزندان او احترام نهادن، سلام کردن به حضرت رسول(ص)، صلوات فرستادن، اطاعت پذیری و تسلیم بودن

شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله (2)

اشاره

در شماره گذشته (مبلّغان 217) به برخی از شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا(ص) اشاره گردید؛ شیوه هایی همچون: نام نهادن، تکریم کسانی که نام محمّد دارند، بی وضو نام حضرت را نبردن، به فرزندان او احترام نهادن، سلام کردن به حضرت رسول(ص)، صلوات فرستادن، اطاعت پذیری و تسلیم بودن. در ادامه به سایر شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا(ص) اشاره خواهیم کرد.

9. نصرت آن حضرت

یکی دیگر از بایسته های ادب نسبت به رسول خدا(ص)، یاری کردن آن حضرت است که به گونه های مختلف زیر امکان دارد:

1. مالی؛

2. سیاسی- اجتماعی؛

3. نظامی؛

4. فرهنگی و هنری؛

5. معنوی.

قرآن کریم می فرماید: «فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[1]؛ «و کسانی که به او ایمان آوردند و گرامی اش داشتند و یاری اش کردند و از نوری که با او فرود آمده، پیروی کردند، تنها آنان رستگارانند.»

یکی از نمونه های نصرت، بیعت با آن حضرت است. بیعت؛ به معنی «دست به هم دادن برای ایجاب طاعت است. علی هذا بیعت آن است که شخصی دست به دست شخصی بدهد؛ یعنی تو را بر خود متولی کردم و طاعتت بر من واجب است.»[2]

«إِن الَّذین یبایعُونَک إِنَّما یبایعُونَ اللَّه»[3]؛ «حتماً کسانی که با تو بیعت می کنند، تنها با خداوند بیعت می کنند.»

و می فرماید: «لَقَدْ رَضِی اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یبایعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قلُوبِهِمْ فأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قریباً»[4]؛ «به یقین، خدا از مؤمنان خشنود شد، هنگامی که زیر درخت با تو بیعت کردند و (خدا) آنچه را در دلهایشان بود، دانست، پس آرامش را بر دلهایشان فرو فرستاد و پیروزی نزدیکی به آنان پاداش داد.»

10. همسران آن حضرت را مادر خویش دانستن

مادر، شایسته ترین فرد جهت تکریم است و قداست و حرمت دارد. در قرآن همسران پیامبر اکرم(ص) مادران مؤمنین خوانده شده اند: «النَّبِی أَوْلی بالْمُؤْمِنینَ منْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم»[5]؛ «پیامبر(ص) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش، مادران ایشان هستند.»

البته باید به این آموزه ها سخت توجه داشت:

الف) مادر بودن آنها دلیل عصمت یا عدالت آنها نیست؛ چراکه خداوند متعال دربارة دو تن از همسران رسول خدا(ص) می فرماید: «إِن تتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکةُ بعْدَ ذلِک ظهیرٌ»[6]؛ «اگر شما دو (همسر پیامبر) به سوی خدا بازگردید (چراکه) به یقین دلهای شما منحرف شده است و اگر بر ضد او یکدیگر را کمک کنید، پس خداوند تنها یاور اوست و پس از او جبرئیل و افراد شایستۀ مؤمنان (امیرالمؤمنین(ع)) و فرشتگان، پشتیبان (او) هستند.»

تاریخ نیز گواه است که بعضی از همسران پیامبر اکرم(ص) به جنگ وصیّ آن حضرت، امام علی(ع) آمدند و در ریختن خون هجده هزار مسلمان شریک شدند و عده ای از آنها در برابر رویداد شوم سقیفه سکوت کردند و از کنار ستمهای بنیاد برانداز نسبت به اهل بیت(ع) بی تفاوت گذشتند، پس حق نقد عملکرد آنان عقلاً و شرعاً محفوظ است، البته نقد حکیمانه و مستند، نه نقد اهانت آمیز، آشوب گستر و فتنه ساز.

ب) مادر، احکام فقهی گوناگون دارد، از جمله:

1. به فرزندان خویش محرم است، پس فرزندان نمی توانند با مادر خویش ازدواج کنند؛

2. آزار دادن او حرام است و باید در امور مشروعه رضایت او را جلب کرد؛

3. از او به فرزندانش ارث می رسد؛

4. از فرزندانش به او ارث می رسد؛

5. نماز و روزة قضا شدة او (به عقیدۀ برخی از فقها) بر عهدۀ پسر بزرگ تر است؛

6. اگر از ادارۀ زندگی خویش ناتوان باشد، نفقة او بر عهدۀ فرزندان است؛

7. شیر دادن با رعایت نصاب لازم، موجب محرمیتهایی می شود.

8. ازدواج با زنان پیامبر اکرم(ص) حرام است.

خداوند متعال دربارۀ همسران پیامبر(ص) می فرماید: «وَ لا أَنْ تَنْکحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکمْ کانَ عِنْدَ اللَّه عظیماً»[7]؛ «و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود در آورید که این کار نزد خدا عظیم است!»

پ) این احترام تنها مخصوص زنان پیامبر اکرم(ص) است و دیگر اعضای خانوادۀ آنها به جهت این انتساب، حرمتی ندارند.

مثلاً نصی برای منزلت پدر زنها یا برادرزنهای حضرت نداریم. پس اینکه در تاریخ «خال المؤمنینِ» گزینشی درست کرده اند، دست اندازی و تحریف حقایق تاریخی است و اینکه چرا تنها معاویه را «خال المؤمنین»؛ یعنی دایی مؤمنین خواندند و قداست بخشیدند؟! این قداست بر اساس کدام نص است؟ چرا «محمّد بن ابی بکر» که از یاران امیرالمؤمنین(ع) بود، خال المؤمنین خوانده نشد. با اینکه برادر مشهورترین زن پیامبر اکرم(ص) نزد اهل تسنن است.

11. دوست داشتن حضرت بیش از خویش و خویشان

«قُلْ إِنْ کان آباؤُکمْ وَ أَبْناؤُکمْ وَ إِخْوانُکمْ وَ أَزْواجُکمْ وَ عشیرَتُکمْ وَ أَموالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کسادَها وَ مَساکنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیکمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سبیلِهِ فتَرَبَّصُوا حَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یهدِی الْقوْمَ الْفاسِقینَ»[8]؛ «(ای پیامبر) بگو: اگر پدران شما و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خاندان شما و اموالی که آنها را به دست آورده اید و داد و ستدی که از کسادی آن هراسناکید و خانه هایی که به آن خشنودید، نزد شما از خدا و فرستاده اش و جهاد در راه او محبوب تر است، پس در انتظار باشید تا خدا فرمان(عذاب)ش را (به اجرا) در آورد و خدا گروه نافرمان را راهنمایی نمی کند.»

12. منّت ننهادن

بی ادبانی، گرایش خویش به اسلام را بر رسول خدا(ص) منّت می نهادند: «یمُنُّونَ عَلَیک أَنْ أَسْلَمُوا قلْ لا تمُنُّوا علَی إِسلامَکمْ بلِ اللَّه یمُنُّ عَلَیکمْ أَنْ هَداکمْ لِلْإیمانِ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ»[9]؛ «بر تو منّت می نهند که اسلام آورده اند. (ای پیامبر) بگو: اسلام آوردنتان را بر من منّت منهید؛ بلکه خدا بر شما منّت می نهد که شما را به ایمان رهنمون شد، اگر (در ایمان خود) راستگو هستید.»

13. ادب حضور

نشست و برخاست با اشخاص بزرگ، آداب خاصی دارد. از جمله پایین نگهداشتن میزان صدا در گفتار، از نشانه های ادب حضور است. لقمان حکیم به پسرش اندرز می دهد که: «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِک إِنَّ أَنْکرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ»[10]؛ «و صدایت را فرو کاه؛ بی شک نابهنجارترین صداها، صدای الاغ است.»

امام سجاد(ع) از خدای متعال می خواهد: «اللَّهمَّ خفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی؛[11] خداوندا! آهنگ صدایم را برای سخن گفتن با پدر و مادرم فرو بیاور.»

خداوند متعال دستور می دهد: «یا أَیهَا الَّذینَ آمنُوا لا ترْفَعُوا أَصْواتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ»[12]؛ «ای کسانی که ایمان آورد ه اید! صداهایتان را فراتر از صدای پیامبر(ص) بلند نکنید و در سخن گفتن بر او بانگ نزنید؛ همچون بانگ زدن برخی از شما بر برخی [دیگر]؛ مبادا اعمال شما تباه شود، در حالی که شما آگاهی ندارید.»

و می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِک الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قلُوبَهُمْ لِلتقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»[13]؛ «حتماً کسانی که صداهایشان را نزد فرستادۀ خدا فرو می کشند، کسانی هستند که خدا دلهایشان را برای خودنگهداری (آزموده و) خالص کرده است [و] برای آنان آمرزش و پاداش بزرگی است.»

یکی دیگر از نشانه های ادب حضور، سکوت در محضر بزرگان است. آنجا باید همه گوش بود و جام نوش. آنجا باید پذیرفت، نه گفت.

امیرالمؤمنین (ع) کانون این ادب در محضر رسول خدا(ص) بودند. سخنوری که خطابه هایش عطرآگین بود، در زمان حضرت رسول(ص) دم فرو می بست، زانوی ادب بر زمین می نهاد و از دُرر دو لب پیامبر(ص)، پیوسته پیمانه می گرفت و جام می نوشید و تنها در مواردی بسیار اندک و استثنایی، آن هم کوتاه به خطابه تن می داد.

امام باقر(ع) می فرمایند: «مَا تکلَّمَ الْحسَینُ بینَ یدَی الْحَسَنِ إِعْظَاماً لَه؛[14] در پیشگاه امام حسن(ع)، هرگز امام حسین(ع) - برای بزرگداشت ایشان - سخن نمی گفت.»

14. پرسش بی جا نکردن

«أَمْ تریدُونَ أَن تَسْئَلُوا رَسُولَکمْ کما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یتَبَدَّلِ الْکفْرَ بِالْإیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ»[15]؛ «بلکه آیا می خواهید از پیامبرتان، همان تقاضا (ی نامعقول) را بکنید که پیش [از این] از موسی خواسته شد؟ و کسی که کفر را با ایمان عوض کند، پس به یقین از راه درست گمراه شده است.»

15. ترک مزاحمت

وقتی عده ای به میهمانی رسول خدا(ص) می آمدند، پس از پذیرایی، سخنانی را پیش می کشیدند و به حکایت قصه ها می پرداختند و به فکر دیر شدن وقت و برنامه های رسول خدا(ص) نبودند. خداوند متعال فرمان داد: «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکمْ وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَق»[16]؛ «هنگامی که غذا خوردید، پس پراکنده شوید و با سخن گفتن مأنوس نشوید [؛ چرا] که این (کار) پیامبر(ص) را می آزارد و (او) از شما شرم می کند؛ ولی خدا در (بیان) حق شرم نمی کند.»

16. پیشی نگرفتن بر آن حضرت

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بینَ یدَی اللَّه وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»[17]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از پیشگاه خداوند و فرستاده اش پیشی مگیرید و پروا پیشه کنید! حقاً خداوند شنوا و داناست.»

پیش افتادن و پس ماندن از خداوند و رسولش، انسان را به عرصة هلاکت می کشاند و به وادی افراط و تفریط می برد. گاه انسان با پیشی گرفتن «کاتولیک تر از پاپ» یا «کاسة از آش داغ تر» می شود و گاه با ماندن از راه، یزید، شمر و سنان می گردد، پس ادب در ملازمت است.

17. حفظ مجلس

یکی از بایسته های حفظ ادب، خوب گوش دادن به سخنان پیامبر اکرم(ص) است تا پایان آن؛ به ویژه گوش دادن به خطبه های نمازجمعۀ آن حضرت که جدا از الزام اخلاقی، الزام فقهی نیز دارد؛ لیکن گروهی از اصحاب آن حضرت، ادب را نگه نداشتند و وقتی حضرت در حال ایراد خطبه های نمازجمعه بودند، با شنیدن صدای طبل بازرگانان، از مسجد خدا بیرون شدند و در پس خرید کالا دویدند: «وَ تَرَکُوکَ قَائِماً»[18]؛ «و تو را ایستاده رها کردند.»

تنها دوازده نفر در مسجد باقی ماندند. رسول خدا(ص) فرمودند: «اگر اینها نمانده بودند، حتماً بر آنان از آسمان سنگ فرود می آمد.»[19]

اینها منافقین نبودند؛ بلکه کسانی بودند که در نمازجمعۀ رسول خدا(ص) شرکت می کردند؛ اما به خاطر صدای لهو و متاع دنیا، رسول الله(ص) را رها کردند. همان کسانی که اکنون سَلَفِیها آنان را سلف صالح می خوانند و همة آنان را عادل می دانند.

18. حضور پاک

بُکیر می گوید: ابو بصیر را ملاقات کردم. به من گفت: کجا می روی؟ گفتم: به دیدار مولای تو می روم. گفت: من هم به همراه تو می آیم. زمانی سپری شد تا اینکه بر حضرت داخل شدیم، در حالی که حضرت به او توجه کرد و با عتاب فرمود:

یَا أَبَا بَصِیرٍ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ بُیُوتَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِیَاءِ لَا یَدْخُلُهَا الْجُنُبُ؟؛ ای ابابصیر نمی دانی نباید در خانه انبیاء و اولاد انبیاء جنب وارد شود؟ ابو بصیر گفت: پناه می برم به خدا از خشم خدا و از خشم شما. از خدا طلب مغفرت می کنم و دیگر تکرار نمی کنم.[20]

19. ادب در صدا زدن حضرت

برخی از اصحاب، در درون اتاقهای خویش بودند. وقتی متوجه می شدند که حضرت رسول(ص) در کوچه هستند، از درون خانه نام آن حضرت را فریاد می کردند. آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَک منْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ»[21]؛ «حتماً کسانی که تو را از پشت اتاقها فرا می خوانند، بیش ترشان نمی فهمند (که چه کار زشتی است).» این آیه به سختی بی ادبی آنان را نکوهیده است.

20. استیذان

اجازه گرفتن از صاحبان امر، شرط مسلّم رعایت ادب است. در این موارد استیذان، ضرورت اخلاقی و گاه دینی است.

قرآن کریم می فرماید: «لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکم»[22]؛ «داخل خانه های پیامبر(ص) نشوید، مگر اینکه به شما رخصت دهند.» لذا ما شیعیان، هنگام ورود به حرم اهل بیت(ع) اذن دخول می خوانیم.

در آیۀ دیگری در وصف مؤمنان می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ إِذا کانوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَم یذْهبُوا حتَّی یسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذین یستَأْذِنُونَک أُولئِک الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ فإِذَا اسْتَأْذَنُوک لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»[23]؛ «مؤمنان تنها کسانی هستند که به خدا و فرستاده اش ایمان آورده اند و هنگامی که در کار اجتماعی همراه او باشند، (از نزدش) نمی روند، تا از او رخصت بگیرند. در واقع، کسانی که از تو رخصت می گیرند، آنان کسانی هستند که به خدا و فرستاده اش ایمان می آورند، پس هرگاه برای بعضی کار(های مهم زندگی) خود از تو رخصت خواستند، به هر کسی از آنان که (صلاح می دانی و) می خواهی، رخصت ده و برای آنان از خدا آمرزش بخواه که خدا بسیار آمرزنده [و] مهرورز است.»[24]

21. زیارت آن حضرت

زیارت، یکی از سنتهای متداول در میان ملل و ادیان الهی و از جلوه های تولّی و تبرّی و ادب اسلامی است. زیارت یکی از شیوه های بزرگداشت و نکوداشت شخص مزور است. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «مَنْ أَتَانِی زَائِراً کنْتُ شَفِیعَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ؛[25] هر که به زیارت من بیاید، شفیع او در روز رستاخیز خواهم بود.»

14. برکت جویی و دعاخواهی

برکت جستن به وسیلة وجود مبارک آن حضرت و آثار وجودی آن بزرگوار، یک اصل دینی مستند به آیات، روایات و اسناد تاریخی و جلوه ای از ادب است.

عَن عَبدِ الرَّحمَن بن عَوف قَال: «مَا کان یولَدُ لِأَحدٍ مَوْلُودٌ إِلَّا أُتِی بِهِ النَّبِی (ص) فَدَعَا لَهُ؛[26] عبد الرحمن بن عوف می گوید: هیچ کسی فرزنددار نمی شد، مگر اینکه نوزادش را نزد رسول خدا(ص) می آورد، پس آن حضرت برای او دعا می کرد.»

«عَن اَبِی جُحَیفَة قَالَ اَتَیتُ النَّبِی (ص) وَ هُوَ فِی قُبَّةِ حَمرَا مِن آدَمِ وَ رَاَیت بلالا اَخَذَ وَضو النبِی(ص) وَ النَّاسِ یَتَبَادَرُونَ الوُضُوء فمَن اَصابَ شَیئاً تَمسح بِهِ وَ مَن لَم یُصِب مِنهُ شَیئاً اَخَذَ مِن بَلَلِ یَدِ صَاحِبِهِ؛[27] ابو جُحَیفه می گوید: به خدمت رسول خدا(ص) آمدم. حضرت در خیمه ای از پوست سرخ رنگ بودند. بلال وسایل وضوی حضرت را فراهم ساخت. مردم با سرعت پیش آمدند، اگر کسی قطراتی از آب وضوی حضرت را می یافت، آن را به خود می مالید و اگر چیزی به او نمی رسید، از تری و نمی که در دست دوستش بود، تبرک می گرفت.»

در برخی از روایات آمده است: اصحاب موهای آن حضرت را برای تبرک می بردند[28]؛ و اکنون در بعضی از موزه های ترکیه و جاهای دیگر جهان، موها و وسایل شخصی منسوب به حضرت نگهداری می شود.[29]

سوتیتر

امیرالمؤمنین(ع) کانون این ادب در محضر رسول خدا(ص) بودند. سخنوری که خطابه هایش عطرآگین بود، در زمان حضرت رسول(ص) دم فرو می بست، زانوی ادب بر زمین می نهاد و از دُرر دو لب پیامبر(ص)، پیوسته پیمانه می گرفت و جام می نوشید و تنها در مواردی بسیار اندک و استثنایی، آن هم کوتاه به خطابه تن می داد.

پی نوشت ها

[1] اعراف/ 157.

[2] قاموس قرآن، علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371 ش، ج 2 - 1، ص 254.

[3] فتح/ 10.

[4] همان/ 18.

[5] احزاب/ 6.

[6] تحریم/ 4.

[7] احزاب / 53.

[8] توبه/ 24.

[9] حجرات/ 17.

[10] لقمان/ 19.

[11] صحیفه سجّادیه، علی بن حسین(ع) امام چهارم، سروش، تهران، 1391ش، دعای 24.

[12] حجرات/ 2.

[13] حجرات/ 3.

[14] مناقب آل ابی طالب(ع)، محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ سوم، 1429ق، ج 3، ص401.

[15] بقره/ 108.

[16] احزاب/ 53.

[17] حجرات/ 1.

[18] جمعه/ 11.

[19] المیزان، سید محمدحسین طباطبائی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ سوم، ج 19، ص 277.

[20] وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمّد بن الحسن حر عاملی، کتابخانة اسلامیه، تهران، 1367ش، ج 2، ص 212.

[21] حجرات / 4.

[22] احزاب / 53.

[23] نور/ 62.

[24] این ترجمه از دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و گروهی از اساتید جامعة المصطفی العالمیّة است.

[25] بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 100، ص 142.

[26] المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1978م، ج 4، ص479.

[27] الجامع الصحیح، بخاری، دارالکتاب العربی، بیروت، 1403ق، کتاب الوضوء، باب استعمال فضل وضوء الناس، ج1، ص 55.

[28] الجامع الصحیح، مسلم، دارالفکر، بیروت، 1409 ق، ج 15، ص 83.

[29] ر.ک: التبرّک بالصّالحین و الاخیار و المشاهد المقدّسة، صباح علی بیاتی، ابوالفضل اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، 1384ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان