به گزارش خبرنگار مهر، فاجعه ساختمان پلاسکو و آنچه طی روزهای اخیر بر آن رفته است در میان اهالی فرهنگ و هنر بازخوردهای متفاوتی داشته است. مجید قیصری نویسنده معاصر کشورمان با نگارش نامهای خطاب به رئیس شورای شهر تهران با اشاره به سهم قابل توجه این ساختمان در ایجاد حافظه تاریخی مردم، خواستار ایجاد موزهای دائمی درباره این ساختمان و برمبنای آنچه از آن مانده، شده است.
متن این نامه که از سوی قیصری در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است به این شرح است:
به یاد آنکه یادش آرامش دل هاست
جناب مهندس چمران
ریاست محترم شورای شهر تهران
با سلام و احترام
این روزها دیگر شهر خودم را نمیشناسم، نمیخواهم از بیاخلاقی و برج اختلاسی که به شکل نجومی از میان کاغذهای ورقورق روزنامهها هر روز صبح سر بر میآورد چیزی بگویم. به اندازه کافی گوشمان پر شده از احکام کاغذی که ذرهای بر امیدم نیافزوده؛ که هیچ، برشعورمان تاخته و عقلمان را به بازی گرفته.
ولی این روزها حال و هوای شهر ما کمی تغییر کرده، نه با وعده مردان سیاسی بیعمل بلکه با به آتش کشیده شدن تنهایی که میتوانستند تن به آتش نزنند، که زدند. جسم ترد و نازکتر از گلشان را به آتش زدند تا خیال ما را آسوده کنند که در وقت نیاز و تنگنا تنها نیستیم. و این در این برج قحطی و بیاعتمادی و حرف و حدیث و سرگرمی کاری بزرگ بلکه بیمثل و مانند است.
ساختمان پلاسکو نمادی از کلانشهر تهرانی بود که ما با او بزرگ شده و بالیدهایم، پلاسکو فقط یک ساختمان تجاری پر از قیچی و پارچه و ماهی نبوده و نیست. پلاسکو حافظه جمعی ماست که وقتی زخم برداشت انگار که روح وجان ما زخم برداشته. و زمانی که این بنا با تن جانفشان جوانان ما به رنگ خون درآمد، ما نیز به خون نشستیم. این روزها دهان همه ما پر خون است، خانوادهای نیست که پای گیرنده شبکه خبر ننشسته باشد و چشمش تر نباشد.
جناب مهندس چمران
حافظه تاریخی ما زخمی برداشته که به مرور زمان با ساخته شدن برجی دیگر بجای همین سازه، حتی مرتفعتر، شاید التیام بردارد، ولی یاد و خاطره ساختمان پلاسکو و این روزها در حافظه جمعی ما مدام ما را یاد آن گذشته فراموش شده میاندازد. جای خالی این سازه آهنی، بتنی، با آن ماهیهای سرخ و رنگانگش که در طبقه همکف همچون رنگین کمانی که منعکس شده بود در کف حوضهای کاشی کاریش، در حافظه تاریخی ما برای همیشه خالی میماند و حفره ایجاد شده در حافظه ما با هیچ آهن و بتنی پر نمیشود مگر از جنس همدلی و همدردی که همیشه پیش چشممان باشد.
با هر چنگی که یکی از این بیلهای مکانیکی بر تن تبدار و داغ این ساختمان میزند انگار بر کودکی و نوجوانی ما، و حالا بر جوانان رشید ما چنگ میزند. پیوند این سازه آهنی با جانفشانی عزیرانی که برای نجات هموطنان ما جانشان را فدا کردند، باری بر این بتنها افزوده که نیازمند حراست و حفاظت است. از این رو پیشنهاد میکنم تا دیر نشده از هم اکنون به فکر موزه دایمی باشید و با جمع آوری اشیاء، الات و ابزار این عزیران یاد و خاطره این روزها برای همیشه درحافظه تاریخی ما ثبت و ضبط شود. زنده نگه داشتن این روزها در قالب موزهای دائمی، زنده نگه داشتن رشادت، شجاعت و مردانگی است، گوهری که با گذشت ایام هرگز کهنه و بیمقدار نمیشود.
پاسداشت و دایرکردن موزهای دایمی، در همین مکان، به نام جانفشان ایران زمین و این ساختمان کمترین کاری است که میتوانیم برای مردانی بکنیم که این روزها باعث شدهاند یاد و نام ایرانی در سرتاسر جهان باعزت وافتخار یاد شود.
مجید قیصری؛ پنجم بهمن ماه 95