ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با حسین بکایی

ادبیات به مهارت‌ زندگی بپردازد یا نه؟

حسین بکایی می‌گوید: این‌که ادبیات کودک و نوجوان باید وارد بحث مهارت‌های زندگی شود جای سوال دارد؛ اگر به ادبیات نگاه ابزاری داشته باشیم ادبیات وظیفه دارد وارد این بحث شود، اما اگر نگاه ما به ادبیات بماهو ادبیات باشد، نباید چنین انتظاری داشته باشیم.

ادبیات به مهارت‌ زندگی بپردازد یا نه؟

این نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ضرورت پرداختن به آموزش مهارت‌های زندگی برای بچه‌ها و جایگاه این موضوع در کتاب‌های کودک و نوجوان، اظهار کرد: در این‌که آیا من به عنوان نویسنده ادبیات کودک این شایستگی را دارم که درباره ‌مهارت‌های زندگی صحبت کنم و نظر بدهم، شک دارم. زمانی که موضوع مهارت‌ زندگی مطرح می‌شود ما به نظر متخصصان - از نظر تجربی و آکادمیک - نیاز داریم، اما در کشورمان چنین تخصص‌هایی نداریم و یا حداقل من نمی‌شناسم.

 او افزود: در کتاب «عناصر داستان در داستان کودک و نوجوان» از ادبیات تعریفی ارائه داده‌ام؛ این‌که اگر فیزیک در پی تعریف جهان و هستی برای انسان است ادبیات در پی تعریف انسان برای انسان است. من از این زاویه می‌توانم وارد این بحث (مهارت‌های زندگی) شوم؛ یعنی کسی‌که به عنوان نویسنده برای کودکان کار می‌کند، و نیز به عنوان پدر  و کسی که تجربه‌هایی داشته و البته به عنوان معلمی که در سطوح مختلف تدریس کرده است.

بکایی سپس گفت: این‌که ادبیات کودک و نوجوان باید وارد بحث مهارت‌های زندگی شود، باز هم جای سوال دارد. ما باید تعیین تکلیف کنیم آیا ادبیات برای کودک و نوجوان همانند ادبیات برای بزرگسالان تعریف می‌شود یا نه. آیا ادبیات برای کودکان ابزاری برای آموزش است. اگر به ادبیات نگاه ابزاری داشته باشیم به این نتیجه می‌رسیم که ادبیات وظیفه دارد وارد این بحث شود، اما اگر نگاه ما به ادبیات بماهو ادبیات باشد، نباید چنین انتظاری داشته باشیم.

او خاطرنشان کرد: ما در حوزه کتاب کودک دو مدل کتاب داریم؛ کتاب‌های داستانی و ناداستان. بخشی از ادبیات به صورت مستقیم و بخشی غیرمستقیم به این مباحث می‌پردازد. البته بحث مهارت‌های زندگی به یقین در بخش کتاب‌های ناداستان می‌گنجد؛ همه نوعش هم؛ از آموزش جغرافیا یا آموزش بند کفش بستن و لباس پوشیدن. در دو کتاب آخرم که در کانون منتشر شده، «زنگ‌ها و راه‌ها» و «خورشید کالسکه‌سوار»، از ادبیات استفاده ابزاری کرده‌ و با نگاه ادبی به موضوعات غیرادبی وارد شده‌ام. اولی درباره تجارت و دومی گاهشماری در ایران است. زمانی که این کتاب‌ها را می‌خوانید ممکن است به شما حس داستان بدهد.

این منتقد ادبیات کودک و نوجوان تأکید کرد: می‌توان از ادبیات کودک هم انتظار آموزش مهارت‌های زندگی را داشت اما فقط به عنوان یک هدف درجه دوم. چرا که ما در ادبیات وجوه مختلف انسان را بررسی می‌کنیم و شخصیت‌های داستانی گسترده و پرعمل هستند.

 او درباره نیاز به کتاب‌های مهارت‌های زندگی که بعضا گفته می‌شود ممکن است با فرهنگ ما سازگار نباشند و کتاب‌های ترجمه در این زمینه گفت: ما در یک دوره گذار تاریخی زندگی می‌کنیم، در این دوره که ترکیبی از  جهانی شدن، ایرانی ماندن و انگ جهان‌ سومی بودن  است، شاید یکی از  پرمسئله‌ترین دوران در کشور ما باشد. ما در این دوره گذار تعادل نداریم. امروزمان با دیروزمان و فردای‌مان فرق می‌کند. ما بحران‌های زیادی داریم؛ از بحران آب تا هوایی که در آن تنفس می‌کنیم.  میان نگاه رسمی به مسائل و نگاه جامعه به آن‌ها شکاف بزرگی وجود دارد. نگاه رسمی و نیازهای جامعه با هم متفاوت است، امروز در کتاب‌های درسی چیزهایی آموزش داده می‌شوند که  دیگر در زندگی معنایی ندارند.

بکایی در ادامه گفت: چند سال پیش یکی از همکاران ما در آموزش و پرورش می‌گفت باید جسارت حرف زدن را به کودکان‌مان بیاموزیم. بچه‌های ما حتی نمی‌توانند خود را بیان کنند چه برسد به بیان چیزهای دیگر. ما به طور گسترده‌ای دچار مسائل بنیادین و محتوایی هستیم و آشفتگی عجیب و غریبی داریم.

او همچنین اظهار کرد: سازمان‌های مسئول هم به هم خورده‌اند. در  اواخر دهه 70  که تازه دنیای دیجیتال گسترده شده بود، در مصاحبه‌ای گفتم کانون به عنوان سردمدار پرورش فکری  وظیفه دارد در این‌باره فکری کند. امروز بعد از 25 سال می‌بینیم خود کانون به معضل تبدیل شده و در مسائل خود غرق است و نمی‌داند چطور خودش را اداره  کند. کودک 12ساله آن‌ زمان حالا سی و چندساله شده و در دنیای پیام‌رسان‌ها غرق است. این است که می‌گویم آشفته‌بازار غریبی است. بخشی از این آشفته‌بازار هم تقصیر نظام آموزشی است. در این شرایط نقش ادبیات چه می‌تواند باشد؟ آیا ادبیات ما  می‌تواند دریافت صحیح و استانداردی از مهارت‌های زندگی داشته باشد؟

این نویسنده در پایان گفت: من نویسنده باید از کجا استانداردها را پیدا کنم؟ من در بهترین شکل از تجربیات خودم خرج می‌کنم و می‌نویسم، حالا بپرسید آیا تجربه‌های منِ تهران‌نشین به درد کویرنشین یا یک گیلانی می‌خورد؟ ترجمه را هم نفرمایید که داستان دیگری است. سال‌هاست وقتی هم کسی سراغ ترجمه از تجربه‌های دیگران می‌رود، بلافاصله مسئله تهاجم فرهنگی و  غرب‌زدگی مطرح می‌شود و مترجم واجب‌القتل!

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان