جوان راننده تاکسیای که بهخاطر سوارکردن مسافر با همکارش درگیر شده و او را با ضربه پیچگوشتی به قتل رسانده بود، با تأیید حکم قصاص در دیوان عالی کشور، یک قدم دیگر به مرگ نزدیک شد. این مرد جوان هرچند ابراز پشیمانی کرد و خواستار بخشش شد، اما مادر مقتول که تنها، ولی دم اوست، گفت: نمیتواند خودش را راضی کند که قاتل فرزندش آزاد شود.
خرداد سال 97 خبر درگیری منجر به جرحی در منطقه یافتآباد تهران به مأموران داده و با حضور پلیس در بیمارستان، تحقیقات آغاز شد. مجروح 27ساله در حالت کما بود؛ بنابراین مأموران تحقیقات خود را از شاهدان پرونده آغاز کردند.
دو مرد مسافر که شاهد نزاع بودند، به مأموران گفتند: متهم راننده تاکسیخطی بود، ما سر خط سوار ماشین شدیم، چند لحظه بعد جوان دیگری آمد و به او گفت: نوبت من بود مسافر سوار کنم و با مرد راننده به تندی صحبت کرد. مرد راننده حرف خاصی نزد، اما اجازه نداد ما از ماشین پیاده شویم.
ماشین پر شده بود و میخواستیم حرکت کنیم که راننده معترض به سمت ماشین آمد و آینه را شکست. مرد راننده پیاده شد و پیچ گوشتی را برداشت تا آینه را درست کند. مرد معترض به او حمله کرد و دوباره درگیری بین آنها بالا گرفت و در یک لحظه مرد معترض روی زمین افتاد.
چند روز بعد به مأموران خبر رسید جوان مجروح در بیمارستان دچار مرگ مغزی شده و جانش را از دست داده است. به این ترتیب، پرونده با عنوان قتل به جریان افتاد و متهم بعد از یک هفته فرار، بازداشت شد.
پسر جوان اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من با پیچ گوشتی به مقتول زدم، اما قصدم کشتن او نبود. ما سالها با هم دوست و همکار بودیم و در یک خط کار میکردیم. من در صف ایستادم و نوبتم که شد، مسافر سوار کردم. مقتول که نامش حامد بود، سراغ من آمد و با عصبانیت گفت: نوبت من بود.
من هم گفتم خیلی وقت است در صف هستم و همه رانندهها شاهد هستند که نوبت من است. حامد خواست مسافران من را پیاده کند، اما اجازه ندادم. با پرخاشگری به سمت ماشین حمله کرد و آینه را شکست. پیاده شدم تا آینه را درست کنم که دوباره حمله کرد.
یک لحظه غافلگیر شدم و اصلا نتوانستم واکنش نشان دهم. همین که به من حمله کرد، پیچ گوشتی را بلند کردم که به دستش بزنم تا عقب برود و دست از سرم بردارد، اما پیچ گوشتی به گردنش برخورد کرد. من اصلا قصد کشتن او را نداشتم. وقتی روی زمین افتاد، خیلی ترسیدم و برای اینکه خودم را نجات بدهم، فرار کردم، اما بعد وجدانم قبول نکرد و تسلیم شدم.
بعد از گفتههای متهم و شاهدان، کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده، متهم جوان یک بار دیگر قبول کرد ضربه او باعث مرگ همکارش شده است، اما گفت: قصدی برای قتل نداشته است. مادر متهم که زنی میانسال است، همراه دختر و پسرش در دادگاه حاضر شده بود.
آنها بسیار گریه میکردند و مادر متهم چندین بار از وکیل پسرش خواست کمک کند پسرش رضایت بگیرد. این در حالی بود که قاضی پرونده نیز با اشاره به اینکه درگیری بر سر 10 هزار تومان بوده و شرایط خانوادگی متهم نیز نشان میدهد او به لحاظ مالی مستأصل است، گفت: این قتل اتفاقی بوده و شواهد و مدارک نشان میدهد متهم واقعا قصد قتل نداشته، هرچند عمل او کشنده بوده است؛ بنابراین شما را دعوت به بخشش میکنم.
با اینکه برادر مقتول گفت: با مادرش دراینباره صحبت میکند، اما تلاشها برای اخذ رضایت به نتیجه نرسید و متهم محاکمه شد. او گفت: از اتفاقی که افتاده است، پشیمان هستم. من واقعا قصدی برای کشتن نداشتم. وقتی مقتول با لگد به آینه ماشین زد و آن را شکست، من داشتم با پیچگوشتی آن را درست میکردم که دوباره حمله کرد.
من برای اینکه جلوی او را بگیرم، خواستم ضربهای به دستش بزنم که در حرکت ضربه به گردنش برخورد کرد. بعد از گفتههای این جوان و با توجه به اینکه اولیای دم اعلام گذشت نکردند، رأی بر قصاص متهم صادر شد و رأی صادرشده به تأیید دیوان عالی کشور رسید. درصورتی که مادر مقتول همچنان بر نظر خود مبنی بر قصاص باقی بماند، این جوان بهزودی به دار آویخته میشود.