نقش نیروهای اجتماعی در انقلاب مشروطیت و حوادث پس از آن

ایران نخستین کشور غیرغربی بود که در آن با وقوع انقلاب مشروطه، مفاهیم جدیدی همچون قانون، آزادی و برابری مطرح شد

نقش نیروهای اجتماعی در انقلاب مشروطیت و حوادث پس از آن

مقدمه

ایران نخستین کشور غیرغربی بود که در آن با وقوع انقلاب مشروطه، مفاهیم جدیدی همچون قانون، آزادی و برابری مطرح شد. وقوع این حرکت تاریخی سرنوشت ساز، معلول تلاش نیروهای اجتماعی مختلفی بود که هر یک با انگیزه های مختلف تلاش می کردند تا وضع نامساعد موجود را تغییر داده و شرایط مورد نظر خود را ایجاد کنند. این مقاله در پی بررسی نقش نیروهای اجتماعی مختلف در عصر مشروطه برای ایجاد حکومتی محدود به قانون می باشد. فرضیه ما این است که با توجه به ماهیت شهری انقلاب مشروطه، نیروهای اجتماعی فعال در مشروطه در شهرها متمرکز بودند و نیروهای اجتماعی خارج از شهرها نقش کمرنگ تری در جریان تحولات مشروطه داشتند. در این راستا پس از ارائه بحث نظری پیرامون نیروهای اجتماعی در تحولات سیاسی به بررسی نقش تک تک نیروهای اجتماعی آن دوره در روند تحولات سال های 1288-1284 پرداخته می شود.

چارچوب نظری

انقلاب به تحول سیاسی پیچیده ای اطلاق می شود که در آن گروهی برای کسب قدرت سیاسی و گروهی دیگر برای حفظ قدرت، با یکدیگر به منازعه ای دامنه دار و خشونت آمیز می پردازند. پس هر انقلاب حائز سه ویژگی اساسی است: الف) مبارزه ای خشونت بار و کم وبیش طولانی برای کسب قدرت سیاسی ب) بسیج توده ای مردم توسط رهبری و سازمان منسجم و ایدئولوژی بسیج گر ج) قرار داشتن انقلابیون در خارج از دستگاه قدرت (بشیریه، 1390: 9-5). هم چنین برای تبیین علل انقلاب به دو دسته علل کوتاه مدت و درازمدت اشاره شده است: الف) علل کوتاه مدت: بحران اقتصادی، نارضایتی روشنفکران، شکاف در درون طبقه حاکمه، جنگ و فشار مالی بر مردم، ب) علل درازمدت: ظهور طبقه اجتماعی جدید، نوسازی اجتماعی و اقتصادی، ظهور دولت مطلقه و ظهور ایدئولوژی های انقلابی (بشیریه، 1387: 203-198). در وضعیت انقلابی، گروه های اجتماعی موجود در آن واحد سیاسی مشخص، مبادرت به سازماندهی و بسیج منابع و نیروهای خود کرده و وارد منازعه سیاسی می شوند. بنابراین ضرورت دارد تا برای تحلیل وضعیت انقلاب، نیروهای اجتماعی درگیر در آن را به همراه منافع و سازماندهی و نوع ارتباطشان با یکدیگر به درستی شناخت.

در هر جامعه ای تعارضات و شکاف هایی وجود دارد. بویژه در جوامع توسعه نیافته، مسائلی همچون تعارضات قومی، نابسامانی های وسیع اقتصادی، نابرابری ها و وجود نظام های ارزشی متعارض می تواند موجب مشکلات زیادی برای ایجاد فرایندهای ثابت سیاسی شود. برخی از این تعارضات و شکاف های اجتماعی می تواند جامعه را به دو اردوگاه متخاصم و رقیب تبدیل کند (قوام، 1389: 6-175). نیروهای اجتماعی مبتنی بر علایق گوناگونی در درون ساخت جامعه هستند. چنین علایقی معمولا حول شکاف های اجتماعی شکل می گیرند. شکاف اجتماعی موجب ایجاد گروه هایی می گردد و این گروه بندی ها می تواند نیروهای اجتماعی مختلفی را تشکیل دهد. نحوه صورت بندی شکاف های اجتماعی برحسب عوامل گوناگون از جامعه ای به جامعه دیگر و از زمانی به زمان دیگر در درون یک کشور ممکن است تغییر کند. در واقع هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که فاقد شکاف یا تنها دارای یک شکاف اجتماعی باشد. همچنین هرچه شمار و پیچیدگی های صورت بندی شکاف های اجتماعی بیشتر باشد، نیروهای اجتماعی بیشتری نیز شکل می گیرند. در تعریف نیروهای اجتماعی می توان آنان را مجموعه طبقات و گروه هایی دانست که بر زندگی سیاسی تاثیرگذارند و در فعل و انفعالات سیاسی مشارکت دارند. در واقع نیروهای اجتماعی حائز سه ویژگی اساسی هستند: الف) متشکل از افرادی هستند که دارای وجوه همسانی از نظر علایق اقتصادی، ارزشی، فرهنگی، صنفی و... باشند، ب) به شرکت در حیات سیاسی علاقمندند و ج) به همین منظور به خود سازمان می دهند و آماده انجام عمل سیاسی اند (بشیریه، 1391: 99). می توان نیروهای اجتماعی را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول نیروهای اجتماعی با شأن و منزلت اجتماعی و آموزشی و کارویژه های خاص هستند که شامل روحانیت، روشنفکران، اقوام و اقلیت های دینی، زنان و نیروی نظامی می شود. دسته دوم نیز نیروهای اجتماعی با ماهیت اقتصادی هستند که شامل طبقه متوسط سنتی، اشراف تیولدار، دهقانان، کارگران و قشر حاشیه شهری می باشد.

الف) نیروهای اجتماعی با شان اجتماعی خاص

1- روحانیت

روحانیون در اغلب جوامع (سنتی و مدرن) نقش مهمی در سیاست ایفا می کنند. این نقش ممکن است بصورت مستقیم و با در دست گرفتن قدرت، یا غیرمستقیم از طریق اعمال نفوذ بر تصمیمات سیاسی محقق شود. بطور کلی می توان گفت دخالت روحانیون در سیاست به چند عامل بستگی دارد. درواقع، الف) هر چه داعیه های سیاسی و اجتماعی مذهب بیشتر باشد، ب) هر چه روحانیون به عنوان یک نیروی سیاسی از نظر تاریخی، موقعیت قوی تری داشته باشند، ج) هر چه امکان تفسیرپذیری مذهب و تطبیق آن با شرایط متحول تاریخی بیشتر باشد و د) هر چه نهادهای مذهبی سازمان یافته تر و منسجم تر باشند، توانایی روحانیون برای دخالت در زندگی سیاسی و اجتماعی بیشتر می شود. از طرف دیگر در جوامع سنتی، تهدیدات جامعه مدرن زمینه مناسبی را برای دخالت روحانیون در سیاست فراهم می کند (بشیریه، 1391: 221).

2- روشنفکران

قشر روشنفکران بطور کلی کسانی هستند که با نفی ارزش های قدیمی و وضع موجود درصدد طراحی ارزش های مطلوب و مورد نظر خود بوده و در این راستا با طراحی فلسفه های جدید، شرایط را برای نظریه پردازی معطوف به اصلاح و بهسازی جامعه فراهم می کنند. باتامور معتقد است که بطور کلی روشنفکران متشکل از گروه هایی هستند که نقش مستقیمی در نقد و خلق اندیشه ها دارند و شامل نویسندگان و هنرمندان و دانشمندان و فلاسفه و اندیشمندان مذهبی و نظریه پردازان اجتماعی و مفسران سیاسی و در لایه های پایین تر شامل مشاغل طبقه متوسط همچون معلمی و روزنامه نگاری می شوند (باتامور، 1371: 77). ادوارد شیلز هم روشنفکران را محصول جامعه مدرن دانسته و آنان را جزو طبقات متوسط در جوامع در حال نوسازی معرفی می کند (موثقی، 1391: 449). بشیریه نیز مهم ترین ویژگی های روشنفکران را در خلق اندیشه های نو، فراتر رفتن از سنت ها و چارچوب های رایج اندیشه، علاقه به مصلحت عمومی، نقد وضع موجود سیاسی و اجتماعی، عدم وابستگی به علایق طبقاتی خاص، پرداختن مشرب ها و ایدئولوژی های سیاسی، خلق نظریه های اجتماعی، هدایت جامعه به سوی خواسته ها و علایق و آرمان های راستین در مقابل علایق روزمره و گذرا، شناخت مشکلات و تعارضات اصلی جامعه و ارائه راه حل و پیش بینی مسیر آینده، بی اعتمادی نسبت به صاحبان قدرت و... می داند (بشیریه، 1391: 248). نکته حائز اهمیت اینست که سلب وفاداری روشنفکران از نظام سیاسی موجود، موجب به خطر افتادن مشروعیت این نظام می شود. در واقع انتقاد روشنفکران از وضع موجود و ترسیم جامعه مطلوب توسط آنان، امکان وقوع انقلاب را افزایش می دهد (بشیریه، 1387: 201). بنابراین روشنفکران از طریق نظریه پردازی در سیاست تاثیر می گذارند و با نقد وضع موجود، به تبیین ایدئولوژی جدید در راستای دستیابی به وضع مطلوب می پردازند.

3- اقوام و اقلیت ها

نقش اقوام و اقلیت ها به عنوان یک نیروی اجتماعی حائز اهمیت است. می توان گفت میزان وفاداری های قومی و قبیله ای به دولت مرکزی به دلایل مختلف متفاوت است. به عنوان مثال تسلط یک نژاد یا قوم بر دولت مرکزی می تواند موجب نارضایتی و حتی مقاومت سایر اقوام و نژادها شود. همچنین سیاست دولت مرکزی نسبت به اقوام و اقلیت ها می تواند در جهت حفظ هویت فرهنگی آنها و یا جذب و حل آنها در درون فرهنگ دولت مرکزی باشد. در مجموع میزان توانایی سیاسی اقلیت های قومی و ملی به عوامل مختلفی از جمله میزان جمعیت آنها، مساحت سرزمین، میزان توسعه اقتصادی، میزان سهم اقلیت ها در ثروت ملی و... بستگی دارد (بشیریه، 1391: 279). نابرابری اقتصادی و اجتماعی می تواند زمینه نارضایتی و احساس تبعیض را فراهم کرده و منجر به عمل سیاسی تقابل آمیز اقلیت ها شود. علاوه بر این، عدم امکان مشارکت سیاسی و رقابت سیاسی نیز می تواند به مخالفت سیاسی اقوام و اقلیت ها دامن بزند.

4- زنان

روند تحولات انقلابی در جوامع مختلف نشان می دهد که زمان شروع این تحولات، زنان بدون طرح خواسته های مشخص خود و تحت شعارهای کلی وارد جریان مبارزه می شوند، ولی بتدریج و در اثر روند تحولات، به طرح خواسته های ویژه خود می پردازند. به طور کلی پژوهش های مختلف حاکی از آگاهی سیاسی کمتر زنان نسبت به مردان است و در واقع زنان از مردان در خصوص مسائل سیاسی بی تفاوت ترند، اگرچه نمی توان این گزاره ها را با قطعیت تایید کرد (بشیریه، 1391: 291).

همچنین در برخی از پژوهش ها ادعا شده که زنان عموما گرایشات محافظه کاری دارند و در کشورهای اروپایی غالبا به احزاب محافظه کار رای می دهند. علاوه بر این گفته شده است که زنان در سیاست در اکثر موارد از شوهران خود پیروی می کنند. در مجموع باید به این نکته توجه داشت که زنان در زندگی سیاسی، بیشتر فعالیت های واکنشی داشته اند و کمتر با برنامه و ابتکار عمل خود به عمل سیاسی دست زده اند.

5- نیروهای نظامی

نیروی نظامی یکی از مهم ترین اهرم ها در جریان مبارزات سیاسی است. طبیعتا در اختیار داشتن نیروی نظامی قوی و مجهز در دستیابی به اهداف مورد نظر در عرصه سیاسی کمک می کند. در مقابل محرومیت از یک نیروی نظامی مجهز و توانایی اعمال خشونت در روند تحولات سیاسی موجب شکست در دستیابی به اهداف مورد نظر در آن عرصه می شود. بنابراین در کشاکش تحولات سیاسی حاد و بحرانی، جریانی که از برتری نظامی و رزمی بهره مند باشد، قادر خواهد بود تا روند تحولات را به سود خود به پیش ببرد. برخی از کارکردها نظیر تامین استقلال و تمامیت ارضی، تامین ثبات و امنیت، کاربرد انحصاری زور و خشونت، سازمان یافتگی و سلسله مراتب از ویژگی های عمومی نظامیان در تمام کشورهاست. اما بر مبنای اختیارات قانونی ارتش در کشورهای مختلف، تفاوت های زیادی میان جوامع وجود دارد. در یک جامعه ناامن و بی ثبات، نقش نظامیان به عنوان گروه ثبات آفرین بسیار الزامی تر از یک جامعه با ثبات است. همین طور اگر جامعه ای از نظر توسعه درسطح پایینی قرار داشته باشد، نقش ارتش و نظامیان بسیار بیشتر از آن چیزی است که در یک جامعه توسعه یافته وجود دارد. علاوه بر این، در کشورهایی که از فرهنگ سیاسی والایی برخوردار بوده و تمامی نهادهای قانونی و مدنی در آن به رسمیت شناخته شده است، ارتش نقش کمرنگی در عرصه قدرت سیاسی بازی نموده و به محض مداخله ارتش در عرصه اجتماعی و سیاسی با انتقاد شدید نیروها و سازمان های اجتماعی مواجه شده و وادار به محدوده آن که تامین امنیت، دفاع از جغرافیای سیاسی و حاکمیت ملی، ایجاد و نظم داخلی و همبستگی اجتماعی است می شود، تا مبادا حیات اجتماعی جامعه حیات نظامی به خود بگیرد. پس گسترش احزاب نیرومند، توسعه نهادهای مدنی، مشارکت سیاسی شهروندان و رشد افکار عمومی می تواند به کمرنگ شدن نفوذ نیروهای نظامی در سیاست و حکومت کمک نماید.

ب) نیروهای اجتماعی با ماهیت اقتصادی

1- طبقه متوسط سنتی

طبقه متوسط سنتی شامل بازرگانان، افزارمندان، بازاریان و پیشه وران و اصناف می باشد که در فرایند کار و تولید نقش دارند. این طبقه متوسط رو به رشد در بسیاری از کشورهای جهان سوم، نقش حساس و تعیین کننده ای در تحولات سیاسی و اجتماعی این جوامع داشته و دارد و میزان این تعیین کنندگی نیز به عواملی همچون درجه استقلال، انسجام و سازماندهی، آگاهی و تمکن مالی آن بستگی دارد (موثقی، 1391: 444). گرایش طبقه متوسط سنتی به طور کلی معطوف به مقابله با مدرنیسم و مظاهر آن می باشد و محافظه کاری و مقابله با حرکت های نوگرایانه را در دستور کار خود دارد. از منظر جامعه شناسی، طبقه متوسط سنتی در نقطه مقابل طبقه متوسط جدید قرار می گیرد که طبقه اخیر از سطح سواد و تحصیلات بالا و ویژگی های شهرنشینی بهره مند است و در بوروکراسی دولت اشتغال داشته و تمایل زیادی به دموکراسی و ارزش های دموکراتیک و حرکت های نوگرایانه دارد.

2- اشراف زمیندار

از لحاظ تاریخی و جامعه شناختی، اشرافیت زمیندار طبقه حاکمه جوامع ماقبل سرمایه داری است که امتیازات خاصی نسبت به سایر گروه های اجتماعی داشته و طبقه ای با تحرک اجتماعی بسیار اندک، و اشرافیتی موروثی است. درواقع این طبقه با ساختاری تقریبا بسته، در طول دوران فئودالیته در غرب از استقلال زیادی نسبت به حکام مرکزی برخوردار بود و اختیارات نظامی و اداری و سیاسی در مناطق تحت سلطه خود داشت. گرایش سیاسی عمومی اشراف، محافظه کاری بوده و با شدت در مقابل طرح مسائل خاصی نظیر آزادی دهقانان و اصلاحات ارضی و گسترش تجارت و صنعت و سرمایه داری ایستادگی می کردند (بشیریه، 1391: 194). اشرافیت یکی از موانع نوسازی و دگرگونی اقتصادی و سیاسی بوده، زیرا چنین تغییراتی به امتیازات و حقوق اجتماعی آن ها آسیب می رساند. با این همه اشراف نتوانسته اند در مقابل تحولات اقتصادی و اجتماعی مقاومت کنند. حرکت جوامع به سمت گرایشات دموکراتیک موجب سست شدن پایه های اشرافیت موروثی شده است، اگرچه اشرافیت، قدرت اقتصادی خود را حفظ کرده، اما قدرت سیاسی اش را از دست داده است. در عین حال، اشرافیت کماکان نقش مهمی در امور سیاسی و اجتماعی ایفا می کند.

3- دهقانان

دهقانان عموما به دلیل سطح پایین تحصیلات و آگاهی اجتماعی، از ورود به عرصه سیاسی احتراز می کنند. همچنین ساختار سلسله مراتبی قدرت در روستاها نیز به بی اعتنایی سیاسی آنان کمک می کند. بنابراین گرایش سیاسی دهقانان معمولا به سمت محافظه کاری و بی تفاوتی سیاسی است. دهقانان همچنین با گسترش روابط سرمایه داری و اقتصاد کالایی و تجاری شدن کشاورزی و مظاهر مدرنیسم مقابله می کنند. شورش های دهقانی قرن بیستم عمدتاً در راستای حفظ زندگی سنتی صورت گرفت (بشیریه، 1391: 206). در عین حال در مواردی نیز دهقانان با تحریک اقشار و طبقات دیگر، مشی محتاطانه خود را کنار نهاده و از طریق شورش و انقلاب و... به عرصه سیاست گام می نهند. در این راستا می توان به انقلاب دهقانی چین در 1949 اشاره کرد.

4- کارگران

جنبش کارگری از طریق ایجاد احساس وحدت و همبستگی و آگاهی از موقعیت اجتماعی بین کارگران ایجاد می شود. در نظریات مارکسیستی این جنبش، دارای نقشی تاریخ ساز در ایجاد سوسیالیسم می باشد. خواسته های جنبش کارگری معطوف به اصلاح نظام دستمزدها، بی عدالتی اجتماعی و سرکوب سیاسی است. مهم ترین وسیله در دسترس این جنبش نیز اعتصاب است. همچنین جنبش کارگری از طریق اعمال نفوذ بر احزاب سیاسی یا سازمان های دولتی در پی دستیابی به اهداف خود می باشد (بشیریه، 1391: 171). بنابراین طبقه کارگر از استعداد بالایی در مشارکت در زندگی سیاسی برخوردار است و از طریق شیوه هایی همچون برگزاری اعتصاب و تظاهرات و تجمع و... درصدد تاثیرگذاری بر سیاست ها بر می آید.

5- اقشار حاشیه شهری

قشر حاشیه شهری به دلیل اوضاع نامناسب زندگی و سطح پایین معیشت، در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی به راحتی آلت دست جریانات مختلف قرار می گیرد. درواقع فقر و نابسامانی اقتصادی و اجتماعی موجب می شود تا این قشر توسط نیروهای مختلف در راستای اهداف مورد نظر بسیج شود. این در حالی است که این قشر عموماً نسبت به وضعیت و محیط پیرامونی خود، درک و آگاهی چندانی ندارد و در این حالت به عمل سیاسی می پردازد. از مهم ترین اقشار حاشیه شهری می توان به لوتیان، کارگران ناماهر و فقیر، چاقوکشان مزدبگیر و... اشاره کرد. نکته قابل توجه این است که این اقشار در جریان انقلابات، مانند بسیاری دیگر از اقشار محروم فرصت می یابند که در کنار دیگر طبقات نقش مثبتی نیز بازی کنند. زیرا بسیاری از آنان یه این باور می رسند که انقلاب و یا جنگ فرصتی استثایی است، که می توانند به اثبات خود بپردازند و عرض اندام کنند. علاوه بر این، اقشار حاشیه شهری در پی دستیابی به معاش و کسب زندگی شرافتمند نیز می توانند مبادرت به عمل سیاسی کرده و در پی برانداختن وضع موجود و تاسیس وضعی نو و آینده ای روشن برآیند.

نکته مهم در تحلیل نقش نیروهای اجتماعی در مشروطیت این است که در جامعه ایران آن دوره، به دلیل مدیریت قبیله ای و حکومت صاحبان آب و زمین و احشام بر کشور، طبقه و نزاع طبقاتی شکل نگرفت (ازغندی، 1389: 105). پس نمی توان در تحلیل نقش نیروهای اجتماعی در مشروطیت از نقش «طبقه»های مختلف سخن گفت، بلکه باید به جای آن از «اقشار» یا «شئون اجتماعی» نام برد.

نقش نیروهای اجتماعی در مشروطیت

اکنون با توجه به چارچوب نظری فوق، نقش یکایک نیروهای اجتماعی عصر مشروطه را در این تحول عظیم مورد ارزیابی و تحلیل قرار می دهیم.

الف) نیروهای اجتماعی با شان اجتماعی خاص

1- روحانیت

دین اسلام اساسا صبغه ای سیاسی و اجتماعی دارد. اسلام بر خلاف مسیحیت، معتقد به ادغام و وحدت سیاست و مذهب است و بنابراین انگیزش مستقیمی برای کنش سیاسی دارد (بدیع، 1376: 96). درواقع اسلام، داعیه های مشارکت در حوزه های سیاسی و اجتماعی را داراست و نظام حکومتی مورد نظر خود را تبلیغ می کند. مذهب شیعه نیز به عنوان یکی از مذاهب اصولی دین اسلام ماهیت سیاسی دارد و معتقد به امامت به عنوان یکی از ارکان مهم دین می باشد. امام با در اختیار داشتن منصب ولایت به امر حکومت می پردازد.

می توان گفت که نفوذ روحانیت شیعه در سیاست ایران از عصر صفوی آغاز شد و در دوره قاجار هم با فراز و نشیب های بسیار ادامه یافت. روحانیون برای اعمال نفوذ بر سیاست از ابزارهای متعددی بهره مند بودند. تصدی موقوفات و مدارس دینی و محاکم شرعی و برخی امور دیوانی و دفتری به همراه پایگاه اجتماعی گسترده در میان مردم که به آنان این توانایی را می داد تا در مواقع لزوم به بسیج گسترده مردم اقدام کنند، از جمله این ابزارهاست. همچنین مرکزیت آموزش دینی در عراق (و خارج از ایران) به استقلال نهاد روحانیت از دربار کمک می کرد. همه این موارد موجب می شد تا روحانیت از جایگاه مطلوبی برای تاثیرگذاری بر سیاست ایران برخوردار باشد. به تدریج در طول دوره قاجاریه، روابط دربار و روحانیت به سردی گرائید. اعطای امتیازات و اخذ وام های خارجی و تسلط و نفوذ اتباع خارجی بر دولت و بویژه گمرک و نیز ستم فزاینده حاکمان قاجار، به همراه نفوذ فکری و فرهنگی غرب موجب واکنش منفی روحانیت به دربار قاجار گردید (شیرازی و امینی و معین الدینی، 1385: 86). علاوه بر این برخی، انگیزه های مادی را در مخالفت علما با قاجاریه و شرکت آنها در نهضت مشروطه دخیل می دانند. مثلا فوران معتقد است عدم پرداخت مستمری روحانیون به مدت سه سال و نیز گسترش صلاحیت دادگاه های غیرشرعی در مخالفت علما با قاجاریه و همراهی با انقلاب مشروطه موثر بوده است (فوران، 1392: 277). همچنین آبراهامیان، کاهش مستمری های علما و اعمال کنترل شدید دولت بر موقوفات را در انقلابی گری روحانیت در مشروطه دخیل می پندارد (آبراهامیان، 1391: 96).

نقش روحانیت در انقلاب مشروطه را می توان در دو بعد مورد ارزیابی قرار داد: از یک بعد به تئوری پردازی آنها در باب ضرورت مشروطه توجه داشت و از بعد دیگر به عمل سیاسی آنها در روند انقلاب مشروطه پرداخت. از حیث نظریه پردازی باید گفت روحانیت به دو دسته اصلی تقسیم می شوند: علمای مشروطه خواه و علمای خواهان مشروطه مشروعه. بطور کلی علمای مشروطه خواه با رد نظریه پادشاهی مطلقه و خودکامه، درصدد توجیه سلطنت مشروطه و حکومت پارلمانی براساس فقه شیعه بودند و در مقابل آنان، علمای مشروعه خواه با تاکید بر ضرورت اجرای شریعت، مشروطه و آزادی و حکومت قانون را نوعی بدعت و کالای وارداتی از غرب می پنداشتند. در عین حال باید توجه داشت که دسته اخیر نیز خواهان مشروطه بودند اما آن را در تطابق کامل با شریعت می خواستند که این گرایش در نهایت به شکل گیری هیئت مجتهدان طراز اول در مجلس برای تطبیق قوانین موضوعه با شریعت انجامید و در قالب اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه تثبیت شد.

گفتمان علمای مشروطه خواه بر ضرورت مبارزه با استبداد، پذیرش اصول فلسفه سیاسی جدید و علوم و فنون نو با تاکید بر خردگرایی و علم و آزادی براساس مقاصد شریعت تاکید داشت (هاشم زهی، 1386: 191). در این راستا می توان به سید جمال الدین اسدآبادی اشاره کرد. اگر چه وی در عصر مشروطه حضور نداشت، اما به تعبیر فریدون آدمیت، سید جمال بود که شالوده اصلی قبول حکومت مشروطه را در ذهن علمای روحانی مملکت فراهم آورد (آدمیت، 1335: 32). اسدآبادی با تاکید بر حفظ اصالت ها و ارزش های جوامع اسلامی بر ضرورت کسب ارزش هایی چون تمدن و ترقی و دموکراسی و قانون و شورا و علوم نوین و نیز تلاش برای مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی پافشاری می کرد. ملا محمدکاظم خراسانی مولف کتاب «کفایه الاصول» نیز هدف از نهضت مشروطه را کمک به رفع ستم از مردم مظلوم و اجرای احکام شریعت و حفاظت از سرزمین اسلامی در مقابل توطئه های بیگانگان و... می دانست. همچنین نقش سید محمد طباطبائی و سید عبدالله بهبهانی در این راستا قابل توجه است. اما مهم ترین نظریه پرداز مشروطه، محمد حسین نائینی مولف رساله «تنبیه الامه و تنزیه المله» است. از نظر عبدالهادی حائری، نائینی در تالیف کتاب مذکور شدیدا تحت تاثیر «طبایع الاستبداد» کواکبی بوده است (حائری، 1364: 221). نائینی در این کتاب به توجیه اصل مشروطه براساس شریعت اسلامی می پردازد و معتقد است که عموم مردم با توجه به شورایی بودن اصل سلطنت و نیز از باب نهی از منکر و همچنین از جهت مالیاتی که می پردازند، حق مراقبت و نظارت بر حکومت را دارا هستند (نائینی، 1360: 9-78). نائینی معتقد است که حکومت مشروطه از حیث غصبیت از حکومت استبدادی مطلقه بهتر است، چون در آن فقط در حق مقام امامت غصب صورت می گیرد (برجی، 1390: 259). وی مشروطه را بازگشتی مجدد به اصول فراموش شده اسلامی از پس قرن ها کج دینی می داند (فیرحی، 1392: 282). همچنین شیخ محمد اسماعیل محلاتی مشروطیت را تحت دو عنوان تقلیل جور و حفظ بیضه اسلام قرار داده است (برجی، 1390: 260). علاوه بر این نباید از نقش بسیار مهم دو تن دیگر از مراجع صاحب نام جهان تشیع یعنی عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی در کنار آخوند خراسانی در حمایت از جنبش مشروطه علیه استبداد شاهی به راحتی گذشت (شاهدی، 1390: 190).

در مقابل، علمای مشروطه مشروعه خواه قرار داشتند که علی رغم همراهی های اولیه با مشروطه پس از مشاهده تندروی های مشروطه خواهان لیبرال، از طرفی مباحث نظری شرعی را در حرمت مشروطیت ارائه می دادند و از طرف دیگر هم به مخالفت با موافقان مشروطه می پرداختند. میرزای شیرازی مؤسس حوزه سامرا (اگرچه خود در عصر مشروطه حاضر نبود) بر ضرورت اجرای احکام اسلامی تاکید می کرد و حکومت را شعبه ای از ولایت مطلقه نبی اکرم(ص) می دانست و بر ضرورت ادغام شریعت و سیاست تاکید داشت. علمایی همچون محمدکاظم یزدی و شیخ فضل الله نوری در زمره مهم ترین عالمان مشروعه خواه قرار داشتند. مهم ترین آرای مشروعه خواهان در باب ضدیت مفاهیمی همچون نمایندگی، قانون و قانونگذاری، پارلمان، عدالت و مساوات، حقوق و آزادی های مردم، دادگستری، جدایی دین از سیاست و نظام مالیاتی با شرع مقدس می باشد. در همین راستا نوری معتقد بود که علما به عنوان نایبان جنبه نبوت انبیا و سلاطین متشرع به عنوان نایبان جنبه سلطنت انبیا، مکمل هم هستند. وی حتی در نامه ای به محمدعلی شاه تشکیل مجلس شورای ملی را موجب وهن اسلام و دارای ضدیت با قواعد اسلامی دانست (هاشم زهی، 1386: 212). در واقع نوری، به مواردی نظیر قانونگذاری بر اساس رای اکثریت بدون ملاحظه شریعت و نیز دو اصل برابری و آزادی اعتراض داشت و از این طریق به مخالفت با مشروطه می پرداخت (ترکمان، 1362: 64). در عین حال حمید عنایت معتقد است که نوری هرگز در فضیلت و فواید وجود مهار قانونی بر قدرت شاه و دربار شک نداشت (عنایت، 1365: 282). علاوه بر این می توان از حاجی میرزا حسن مجتهد، ملا قربانعلی(در زنجان)، سید اکبر شاه، شیخ زین الدین زنجانی، سید محمد تفرشی، صدرالمحققین، حاجی خمامی، آخوند ملا محمد آملی و حاج میرزا لطف الله به عنوان مجتهدان و علمای مخالف مشروطه نام برد (فراستخواه، 1377: 3-412).

از حیث عملی باید گفت علما و روحانیون در مقام هادیان اصلی تجمعات اعتراضی علیه حکومت استبدادی قاجار عمل می کردند. این مساله در اجتماع عمومی طلاب و بازاریان و سایر اقشار مردم تهران در مسجد شاه تهران علیه حکومت به دلیل دستگیری تجار قند با رهبری و هدایت سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی به خوبی مشهود بود. مهاجرت صغری به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) با هدایت و حضور علمایی همچون بهبهانی، طباطبائی، صدرالعلما و... انجام شد و در مهاجرت کبری نیز شیخ فضل الله نوری به علمای یاد شده پیوست، نوری همچنین در مورد تثبیت اصل طراز در متمم قانون اساسی تلاش های فراوانی کرد. علاوه بر این باید به نقش مهم علمای ولایات در مشروطیت توجه شود. نقش حاج آقا نورالله اصفهانی و آقا نجفی در نواحی اصفهان، حاج سید عبدالحسین لاری در نواحی شیراز و فارس، میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی و ثقه الاسلام تبریزی و حاج میرزا حسن مجتهد در تبریز و ایالت آذربایجان، سید جمال الدین قزوینی در قزوین، آقا علی نراقی و سید احمد فخرالواعظین و حاجی میرزا فخرالدین نراقی در کاشان در این راستا قابل ذکر است. همچنین بایستی به پافشاری های علما در ضرورت تشکیل مجلس منتخبان توجه شود. در این راستا طباطبائی به مظفرالدین شاه و عین الدوله نامه هایی نوشت و بهبهانی نیز تلاش می کرد تا سایر علما را برای پیگیری این خواسته تشویق کند (شاهدی، 1390: 207-186). سهم بهبهانی و طباطبائی در نهایت علی رغم تلاش های فراوان در راه مشروطه به ترور یا آوارگی ختم شد (سالاری، 1385: 8-7).

بنابراین در مجموع می توان گفت که نقش روحانیت در جریان مشروطیت و بویژه در تهییج و بسیج توده ها نقش بسیار قاطعی بوده است. به گونه ای که ادوارد براون معتقد است یکی از جنبه های عجیب و نادر انقلاب مشروطیت ایران، آزادی خواهی و مشروطه طلبی روحانیون می باشد (براون، 1380: 128). همچنین ولی نصر و علی قیصری با ابراز شگفتی از نقش روحانیون در مشروطیت، ترکیب مذهب و مشروطه خواهی را در فرایند فوق، متفاوت از تجربه اروپا می دانند که در آن انقلاب ها ماهیتی سکولار داشته و در تقابل با اتحاد بین کلیسا و دولت شکل می گرفت (Gheissari & Nasr 2006: 27). کاتوزیان نیز با هشدار در خصوص کم اهمیت جلوه دادن نقش روحانیت در مشروطیت، بر نقش مهم روحانیت در شکل دادن به تلقی توده های شهرنشین، بازرگانان و حتی اربابان زمیندار در خصوص مشروطه تاکید می کند (کاتوزیان، 1391: 166). از این نظر، روحانیت به عنوان یکی از مهم ترین نیروهای اجتماعی دخیل در مشروطه محسوب می شود و نقش قاطع و قابل توجهی در روند این تحول داشته است، در عین حال، اکثریت این قشر با مشاهده تندروی ها و ساختارشکنی ها پس از به ثمر رسیدن مشروطه به تدریج از آن فاصله گرفت و از مشروطه خواهی جدا شد یا توسط افراطیون حذف گردید.

2- روشنفکران

روشنفکران نقش حائز اهمیتی در روند انقلاب مشروطیت داشتند. روشنفکران اولیه ایران همچون روحانیون از اهمیت والایی در تعیین سرنوشت کشور برخوردار بودند، اما نسبت به روحانیون پایگاه اجتماعی بسیار اندکی داشتند. اغلب این روشنفکران نیز تحصیل کرده غرب یا دارالفنون بودند و مشغله آنان کار برای دولت (اعم از آموزگار و اداری و افسر ارتش و روزنامه نگار) و یا در بخش خصوصی (روزنامه نگاری و چاپ) بود (فوران، 1392: 206). اندیشه روشنفکران ایرانی تحت تاثیر تمدن غرب و با کسب مفاهیمی همچون مشروطیت، سکولاریسم، ناسیونالیسم و نیز خواسته هایی همچون تجدید هویت و سنت های ملی ایرانی، منع دخالت روحانیون در سیاست، وضع نظام قانون اساسی جدید به شیوه اروپا، تاسیس نهادهای سیاسی جدید بر اساس حاکمیت ملی و ایجاد مبانی دولت ملی مدرن شکل گرفت. یکی از پیشروان جریان روشنفکری در ایران، میرزا صالح شیرازی صاحب روزنامه «کاغذ اخبار» بود که در تلاش برای دستیابی ایران به نوسازی بر ضرورت اخذ دانش های نوین و مفید غرب و نیز اقتباس مسائلی همچون نظام پارلمانی، حکومت قانون، برابری، محدود نمودن قدرت شاه و... تاکید می کرد. اگرچه میرزا صالح خود در عصر مشروطه حضور نداشت، اما افکارش بر روشنفکران آن دوره تاثیرگذار بود (حائری، 1367: 3-212). یکی دیگر از پیشگامان و مبلغان حکومت مشروطه، میرزا ملکم خان بود که اگرچه به دلیل کهولت سن نتوانست در مشروطه مشارکت فعالی داشته باشد، اما انقلابیون او را رایزن فرزانه خود می دانسته و با وی مشورت می کردند (آبراهامیان، 1391: 89). بسیاری، ملکم خان را پدر روشنفکری ایران و پدر روزنامه نگاری جدید و اولین طراح نظری اصلاح سیاست و آیین حکمرانی معرفی می کنند (هاشم زهی، 1386: 9-168). وی با انتشار روزنامه قانون و تاکید بر مقوله «قانون» بر ضرورت اقتباس مفاهیمی همچون مشروطیت، علوم جدید، آزادی و نفی استبداد اصرار داشت و حتی تلاش می کرد تا برای توجیه این مفاهیم از منابع دینی کمک بگیرد (شیرازی و امینی و معین الدینی، 1385: 1-80). به تعبیر کاتوزیان، ملکم خان نخستین اندیشمندی بود که چارچوبی روش مند برای ایجاد حکومت قانون طراحی کرد که در آن حکومت از طریق قانون نسبت به اعمال خود مسئول و پاسخگو باشد (کاتوزیان، 1391: 124). آجودانی نیز نقش ملکم خان را در پیشبرد فکر قانون خواهی در ایران و در کل، در تحولات فکری عصر مشروطه کم نظیر می پندارد (آجودانی، 1384: 281). علاوه بر ملکم خان از نقش روشنفکران دیگر نیز نباید غافل شد. مثلا اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده که با تاکید بر ضرورت اخذ تمدن غرب به شدت از ایده جدایی دین از سیاست طرفداری می کرد و خواهان تفسیر دین اسلام براساس اوضاع زمانه و تقاضاهای عصری بود (آدمیت، 1349: 47). عبدالرحیم طالبوف نیز با تجلیل از اصول مشروطیت انگلستان بر اهمیت مفاهیم وطن، دولت، ملت و آزادی عقیده و بیان و آزادی مطبوعات و اجتماعات و حق انتخاب تاکید داشت (هاشم زهی، 1386: 186). بنابراین این روشنفکران با بسط حکومت قانون و حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی، در رواج اندیشه مشروطه خواهی سهم عمده ای داشتند.

علاوه بر این برای تحلیل نقش روشنفکران در مشروطه باید به نقش انجمن ها و گروه های روشنفکری نیز توجه داشت. مرکز غیبی در تبریز توسط 12 تن از جوانان تندرو به رهبری علی کربلایی تاسیس شد که همکاران آن عموماً تاجر، دباغ و کارمند دولتی و زبان دان بودند. حزب اجتماعیون  عامیون در باکو توسط گروهی از مهاجران فعال در حزب سوسیال دموکرات روسیه تاسیس شد که تقریبا همه بنیانگذاران آن از روشنفکران آذربایجان ایران بودند و خواسته هایی همچون حق تشکل و اعتصاب برای کارگران، حقوق بازنشستگی، هشت ساعت کار روزانه، مدارس رایگان، آزادی بیان و قلم و... داشتند. همچنین مجمع آدمیت تهران به رهبری میرزا عباس قلی خان قزوینی با فعالیت های محتاطانه خواهان دستیابی به توسعه ملی، کسب آزادی فردی برای شکوفایی اندیشه بشری و نیز دستیابی به برابری برای همگان بود. کمیته انقلابی هم با مشی رادیکالی به رهبری ملک المتکلمین و مرکب از 57 روشنفکر رادیکال بود که خود را ملتزم به براندازی استبداد و استقرار حکومت قانون و عدالت می دانست و البته در این راه تلاش می کرد تا حمایت مراجع مذهبی را جلب کند. در این کمیته افراد سرشناسی همچون سید جمال الدین اصفهانی، یحیی دولت آبادی و سردار اسعد بختیاری نیز حضور داشتند. علاوه بر این گروه ها، در تبریز گروهی از روشنفکران جوان، روزنامه فارسی زبان «گنج فنون» را منتشر کردند که دو عضو مهم آنها میرزا محمدعلی خان تربیت و سید حسن تقی زاده (از فعالان مهم انقلاب مشروطه) بودند (آبراهامیان، 1391: 97). علاوه بر این میرزا رضا تربیت و سید محمد شبستری (از اعضای مرکز غیبی تبریز) مجله های آزاد و مجاهد را منتشر کردند. ناظم الاسلام کرمانی از اعضای انجمن مخفی تهران، ندای وطن را منتشر کرد و پنج تن از اعضای کمیته انقلابی از جمله سلیمان میرزا اسکندری، روزنامه های معروف حقوق، صور اسرافیل، مساوات و روح القدس را منتشر کردند (آبراهامیان، 1391: 2-111). بنابراین گروه های مذکور از راه های گوناگون تلاش کردند تا مفاهیم مشروطه خواهی و ایجاد حکومت قانون را تئوریزه کنند. نقش روشنفکران در روند انقلاب مشروطه و بویژه در رهبری متحصنین در سفارت انگلستان نیز حائز اهمیت است. همچنین در خصوص نقش آنان در جریان مبارزه با استبداد صغیر گفته شده که داوطلبان مسلح تبریزی برای فتح تهران عموما از اقشار تحصیلکرده بودند.

درعین حال باید توجه داشت که تندروی بعضی از روشنفکران پس از پیروزی اولیه انقلاب مشروطه از طریق طرح شعارهای ضدّاسلامی و توهین به مقدسات اسلامی موجب فاصله گرفتن بسیاری از علما و روحانیون و پیروان آنها از مشروطیت شد. در حالی که جامعه عصر مشروطه راه حل مسائل خود را تنها در بهره گیری از دین و فتواهای مراجع جستجو می کرد، گروهی از روشنفکران ایرانی با توجه به الگوی غربی مشروطه از حضور سیاسی عالمان و دخالت دین در سیاست ناراضی بودند و از همین جا اختلافات بین دو جریان روحانیت و روشنفکری آغاز شد. مشروطه به تدریج از ماهیت دینی خود به نفع جناح سکولار فاصله گرفت و در نتیجه شور و شوق توده های مذهبی در پشتیبانی از مشروطه از دست رفت (حسینی زاده، 1389: 8-94).

در مجموع روشنفکران با تمامی قوا از مشروطیت حمایت کردند و در کلیه مراحل آن، مبارزه برای تحدید قدرت مطلقه پادشاهی و استقرار مشروطه و حکومت قانون و تامین حقوق و آزادی های سیاسی و مدنی را پیگیری کردند. پس نقش قاطع و مهمی در انقلاب مشروطیت و حوادث پس از آن داشتند.

3- اقوام و اقلیت ها

اقوام مختلف در ایران با منشا ایلیاتی و عشایری و با وجه ممیزه صحرانشینی، گله داری و کوچ فصلی شناخته می شوند. از مهم ترین اقوام و قبایل ایرانی باید از کردها، لرها، بختیاری ها، قشقایی ها، خمسه فارس، شاهسون ها و ترکمن ها نام برد. از ویژگی های اصلی این قبایل و عشایر، عضویت در ایل و پیوند تباری، سازمان اجتماعی ایل برپایه نظام قبیله ای، فرهنگ، تاریخ، گویش و سرزمین مشترک، احساس تعلق به ایل، شیوه معیشت دامداری، شیوه زیست کوچ نشینی و بهره گیری از سیاه چادر می باشد (صفی نژاد، 1368: 67). نکته مهم دیگر این است که حکومت ها از عشایر هم برای تضمین امنیت خود استفاده می کردند و هم از قدرت نظامی آنان نسبت به امنیت خود نگران بودند. راه اصلی تضمین امنیت حکومتی برای دولت های ایرانی، سرکوب یا تطمیع عشایر بود (سریع القلم، 1389: 7-56). همچنین روابط اقتصادی ایلات با دولت از طریق مالیات و سربازگیری بود. ایلات و عشایر در چارچوب قدرت دولتی محدود بودند، اما در محدوده خود از نوعی خودمختاری نیز بهره می بردند. از سوی دیگر آگاهی طبقاتی نیز در درون قبایل یا بین قبیله به دلیل ماهیت خانوادگی و پراکنده فرایند کار و ریشه های عمیق رسوم ایلی شکل نگرفت (فوران، 1392: 210). به همین دلیل بود که افراد ایل همگی مطیع اوامر رهبر ایل بودند و چنانچه رهبر ایل دست به یک عمل سیاسی می زد، افراد ایل نیز کاملا از او پشتیبانی می کردند.

از این منظر، قبایل و عشایر در دوره مشروطه نقش قابل ملاحظه ای داشتند. ایل بختیاری به رهبری سردار اسعد بختیاری در قیام برضد استبداد قاجار و پیروزی انقلاب مشروطه نقش مهمی داشت. در جریان مبارزه با استبداد صغیر علیه محمدعلی شاه نیز بختیاری ها در تصرف اصفهان و استقرار مشروطیت در آنجا توسط صمصام السلطنه بختیاری نقش بسیار مهمی داشتند. صمصام السلطنه در اصفهان که مقام ایلخانی بختیاری را به سود امیر مفخم از جناح حاج ایلخانی از دست داده بود، با جمع آوری نیروهای قبیله ای خود و اتحاد با سردار اسعد و با تصرف اصفهان، نیروهای خود را به سمت تهران حرکت داد و از این طریق موقعیت سلطنت طلبان در تهران شدیدا تضعیف شد و نهایتا تهران فتح گردید (آبراهامیان، 1391: 7-125). اگرچه در خصوص آزادی خواهی و مشروطه طلبی بختیاری ها مباحث زیادی مطرح شده، اما نمی توان از نقش پررنگ آنان در مشروطه گذشت. در خصوص نقش قشقایی ها در مشروطیت نیز باید متذکر شد که نقش مثبت ایل قشقایی به رهبری اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی در جریان مشروطیت، به دلیل گرایش های آزادی خواهانه آنها نبوده است، بلکه بیشتر تحت تاثیر رقابت های قومی و قبیله ای در منطقه فارس بویژه با قوام الملک، رئیس ایل خمسه می باشد (وثوقی و سروستانی، 1377: 9-8).

از طرف دیگر روسای برخی قبایل علیه مشروطه موضع داشتند. در جریان استبداد صغیر، رحیم خان رئیس قبایل شاهسون آذربایجان وفاداری خود را به محمدعلی شاه علیه مشروطه خواهان اعلام کرد. همچنین امیر مفخم رئیس حاج ایلخانی بختیاری نیز با مردان مسلح خود وارد تهران شد تا به شاه دلگرمی دهد. همچنین محمدعلی شاه از ترکمانان و کردها و شاهسون ها علیه مشروطه خواهان تبریز استفاده کرد و پس از سقوط نیز برای بازگشت به سلطنت درصدد اتکا به همین قبایل بود (فوران، 1392: 80-279). اتحادیه سیاسی- قبیله ای ایل خمسه به رهبری محمدرضا قوام الملک در منطقه فارس هم با قرار گرفتن در جبهه مستبدان و مخالفان مشروطیت به یاری محمدعلی شاه شتافت. بنابراین در مجموع در تحلیل نقش قبایل و ایلات در مشروطیت باید گفت آنان به نقش های متنوعی پرداختند. عده زیادی از آنها درگیر نشدند و معدودی هم در پی دستیابی به قدرت یا حتی مشروطه طلبی و آزادی خواهی بودند. آنان در بی ثبات کردن اوضاع کشور و افزایش مشکلات داخلی نقش داشتند، اما نقش بختیاری ها چه در هنگامه نبرد برای پیروزی اولیه مشروطیت و چه پس از آن، در دوره استبداد صغیر و سپس فتح تهران بسیار پررنگ و مشهود بود.

علاوه بر اقوام و ایلات، باید به نقش اقلیت های دینی در مشروطیت نیز توجه شود. اقلیت های دینی در ایران (عمدتا یهودی، مسیحی و زرتشتی) به دلیل ارتباط با خارج از کشور و آشنایی با حقوق اقلیت ها در آن جوامع و نیز دشمنی هایی که با آنان ( بویژه پس از عقد قراردادهای ترکمانچای و گلستان) می شد، از حقوق خود آگاهی می یافتند و در طول دوره مشروطیت نیز برای دستیابی به حقوق خود تلاش می کردند. انقلاب مشروطه فرصت مغتنمی برای این اقلیت ها بود تا با طرح مفاهیم مشروطه طلبی و آزادی خواهی و کسب حقوق مدنی و سیاسی، وضعیت خود را در جامعه آن زمان ارتقا ببخشند. در این راستا به سه اقلیت دینی عمده آن دوره یعنی زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان اشاره می شود.

پیروان آیین زرتشتی به عنوان تنها آیینی که از سرزمین ایران نشات گرفته است، در عصر مشروطه در شهرهای یزد، کرمان، شیراز، اصفهان، تهران و ارومیه به عنوان یک اقلیت نیرومند متمرکز شده بودند. شغل آنان بیشتر در امور بازرگانی و کشاورزی بود و در میان آنان بازرگانانی که با خارج از کشور مراودات تجاری داشتند، زمینه آشنایی پیروان این اقلیت با اندیشه های نو را فراهم کردند. نقش اصلی زرتشتیان در مشروطیت معطوف به کمک های مالی آنها به مشروطه خواهان بود. در این راستا باید به نقش مهم تجارتخانه های جمشیدیان و مرکز بازرگانی متعلق به ارباب جمشید اشاره کرد. ارباب جمشید انسانی متمکن و بخشنده و متنفذ بود و مرتبا به مجاهدان و مشروطه خواهان کمک مالی اعطا می کرد. همچنین ارباب خسرو شاه جهان، از مؤسسان انجمن زرتشتیان تهران و تجارتخانه جهانیان بود که وی نیز کمک های مالی به مشروطه خواهان اعطا می کرد. علاوه بر این تجارتخانه های جمشیدیان و جهانیان در واردات اسلحه به کشور و رساندن آنها به مجاهدان نقش مهمی داشتند و به همین دلیل تحت محدودیت ها و فشارهایی نیز قرار گرفتند. آنان در جریان فتح تهران و خلع محمدعلی شاه هم تاثیرگذار بودند (ستاریان، 1383: 14-11).

مسیحیان (ارمنی ها) هم در سده نوزدهم که در اصفهان و تهران و تبریز و ارومیه و مناطق شمالی ایران اقامت داشتند، بیشتر به کارهای بازرگانی، مترجمی و کارمند دفتری اشتغال داشتند. ارمنیان برای کسب حقوق و آزادی های مورد نظر خود، سازمان ها و انجمن هایی برپا کردند. انجمن ارامنه (داشناک) در رشت به ریاست یپرم خان، اتحادیه ارامنه تبعه ایران، کمیته جهانگیر (برای پاسداری از دستاوردهای مشروطیت) و... در این زمره می باشند. آنان در مجلس اول موفق به کسب یک کرسی شده و پس از فتح تهران نیز دو کرسی را کسب کردند و در دوره استبداد صغیر نیز علیه حکومت استبدادی به مبارزه برخاستند و حتی کشته هم دادند. از یپرم داودیان موسوم به یپرم خان به عنوان برجسته ترین چهره ارمنی ها در مشروطه نام برده می شود؛ کسی که در صفوف اولیه مشروطه خواهان و در رأس آزادیخواهان فاتح تهران قرار داشت و در استبداد صغیر و مبارزه با استبداد محمدعلی شاه نقش مهمی ایفا کرد (رنجبر، 1389: 124-118).

یهودیان نیز از مهم ترین اقلیت های دینی در ایران هستند که پیشینه طولانی دارند. اقامت اکثر آنان در شیراز، اصفهان و تهران بوده و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند و از دارایی چشمگیری هم برخوردار بودند. شواهد حاکی از آن است که آنان علی رغم ثروت زیاد خود، غالبا مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند (فوران، 1392: 7-206). اما در خصوص نقش آنان در مشروطه باید گفت که ایستار روشنی نداشتند و موضع گیری شان به درستی مشخص نیست (رنجبر، 1389: 126).

بنابراین در مجموع می توان گفت که نقش قبایل و اقلیت های دینی در مشروطه متفاوت بوده است. قبایل عمدتا تحت تاثیر رهبران خود عمل می کردند، برخی طرفدار مشروطه و برخی هم طرفدار استبداد بودند. در مقابل، اقلیت های دینی در تلاش برای کسب حقوق و آزادی های سیاسی و مدنی خود به طرق گوناگون به روند مشروطه کمک کردند.

4- زنان

زنان عصر قاجار از وضعیت مناسبی برخوردار نبودند. از این رو که جامعه آن دوره ایران، جامعه ای مردسالار بود و محدودیت های بسیاری بر زنان اعمال می گردید. به گونه ای که حتی خرید و فروش زن به عنوان کنیز در برخی مناطق رایج بود. این وضعیت تا دوره برخورد با اروپا در اواخر قرن نوزدهم ادامه پیدا کرد و در آستانه مشروطیت، زنان تا حدودی نسبت به موقعیت خود آگاهی یافته بودند. جنبش های اولیه زنان در قرن نوزده بوسیله گروه های کوچک زنان تحصیل کرده طبقه متوسط به راه افتاد (بشیریه، 1391: 5-291).

در جریان انقلاب مشروطه، زنان با پیشرفت روند تحولات، به طرح خواسته های خود پرداختند. فعالیت های زنان در عصر مشروطه شامل تأسیس انجمن ها و سازمان های زنانه، انتشار نشریه و تأسیس مدارس دخترانه می شد. علاوه بر این آنان به فعالیتهای سیاسی نیز می پرداختند. درخصوص تاسیس انجمن های زنانه باید گفت که در این انجمن ها بر مسائلی هم چون لزوم آگاهی زنان، گسترش سوادآموزی، اصلاح قانون و حقوق زنان، امور خیریه و... تاکید می شد. در این راستا می توان به انجمن آزادی زنان، اتحادیه غیبی نسوان (با گرایش انقلابی)، انجمن مخدرات وطن به ریاست آغابیگم دختر شیخ هادی نجم آبادی، جمعیت نسوان وطن خواه ایران به ریاست محترم اسکندری، شرکت خیریه خواتین ایران به ریاست مریم السلطنه دختر رضی طباطبایی و انجمن خواتین ایران اشاره کرد. در این دوره زنان مبادرت به انتشار نشریه و روزنامه نیز می کردند. از جمله این نشریات می توان به «دانش» به مدیریت خانم آقای دکتر حسن کحال زاده، «شکوفه » به مدیریت خانم مزین السلطنه، «عالم نسوان» به عنوان روزنامه فارغ التحصیلان مدارس امریکایی، «روزنامه جمعیت نسوان ایران » به مدیریت محترم اسکندری، «زبان زنان» به مدیریت صدیقه دولت آبادی اشاره کرد. علاوه بر موارد فوق تاسیس مدارس دخترانه نیز حائز اهمیت است. اولین مدرسه دخترانه در ایران در سال 1283 توسط طوبی آزموده تاسیس شد (ستوده، 1373: 122-119). در این راستا می توان از مدارس اناثیه شاه آباد، مخدرات اسلامیه، ناموس سنگلج، مستورات، پردگیان و دبستان هنر نام برد. فعالیت های سیاسی زنان در مشروطه نیز قابل توجه است. در یکی از شماره های روزنامه حبل المتین آمده است که در مبارزه بین انقلابیون زیر نظر ستارخان با لشکریان شاه، بین کشتگان 20 زن مشروطه خواه در لباس مردانه دیده شد. همچنین کمک های آنان برای تاسیس بانک ملی، تحریم کالاهای غربی و مخالفت با استقراض از بانک روسی و اعتراض به قحطی و کمبود نان از جمله فعالیت های زنان در این دوره می باشد. از جمله زنان فعال آن دوره می توان از محترم اسکندری، صدیقه دولت آبادی، جمیله صدیقی، آفاق پارسا، میرزا باجی خانم نواب سمیعی، منیره خانم و گلین خانم موافق، شمس کسمایی، خادمه وطن، شمس النساء، رئیسه مدرس عالی ام المدرس، صبیه امام الحکما یا صبایای شمس المعالی نام برد. حتی زنان ارمنی هم در جنبش مشروطه علیه استبداد شرکت داشتند و مشارکت آنان در همه امور از اسلحه رسانی تا پرستاری و برگزاری جلسات سخنرانی و... بود. از سرشناس ترین این زنان می توان به آناهیت همسر یپرم خان اشاره کرد (رنجبر، 1389: 122). فراتر از این، نقش زنان در تحصن ها و اجتماعات و تلگراف خانه و حتی در میدان ها و سنگرهای نبرد نیز به ثبت رسیده است (برادران شکوهی، 1372: 15). یک نمونه از این نقش را می توان در گردهمایی بست نشینان در حرم حضرت عبدالعظیم و نیز مسجد آدینه دید، که در آن زنان همراه مردان به اعتراض علیه حکومت استبدادی پرداختند (کسروی تبریزی، 1378: 101-98). آبراهامیان گزارش می دهد در جریان تلاش برای صدور فرمان مشروطیت، کمیته ای متشکل از بزرگان اصناف، تظاهرات زنان در خارج از قصر سلطنتی و سفارت بریتانیا را سازمان می داد (آبراهامیان، 1391: 108). همچنین در دوره محمدعلی شاه، زنان با برگزاری تجمعات اعتراضی در مقابل مجلس شورای ملی، خواستار تصویب سریعتر متمم قانون اساسی شدند (کسروی تبریزی، 1378: 315). ذکر این نکته ضروری است که زنان شرکت کننده در مراحل نخست جنبش زنان، از دختران، همسران یا خواهران مشروطه خواهان و آزادیخواهان بودند، مثلا محترم اسکندری همسر شیخ محمدحسین یزدی بود. همچنین نقش آفرینی آنان در انقلاب با رعایت چارچوب ها و موازین مذهبی جامعه همراه بود، از آنجا که مثلا نام هایی چون مسطورات، پردگیان، مخدرات اسلامیه، ناموس و عصمتیه را برای مدارس انتخاب می کردند (مصفا، 1375: 111). در عین حال نباید از این نکته غفلت کرد که روزنامه های فارسی زبان برون مرزی همچون اختر، قانون، حبل المتین و... نقش بیدارگرانه ای را برای زنان بر عهده داشتند و توانستند زنان را نسبت به وضعیت و حقوق خود آگاه کنند (سربندی، 1385: 74). علی رغم همه تلاش های زنان، در قانون اساسی 1285 به زنان حق رای داده نشد. در مجموع باید گفت که زنان در جریان مشروطه نقش فعالی ایفا کرده و با انقلابیون همراهی داشتند.

5- نیروهای نظامی

در جریان مشروطیت نقش نیروی نظامی حائز اهمیت بود. سازمان نظامی مهمی که در اختیار حکومت قاجار بود و از آن برای تهدید و سرکوب مخالفان استفاده می کرد، بریگاد قزاق بود که تحت تعلیم روس ها قرار داشت. بریگاد قزاق به آتشبار توپخانه و گروهان مسلسل هم مجهز بود و در سال 1287 به دستور محمدعلی شاه و توسط کلنل لیاخوف روسی، مجلس شورای ملی را به توپ بست و دوره استبداد صغیر را آغاز نمود (ابوالحمد، 1380: 4-513). در مقابل، جریان های مشروطه خواه که از تبریز و رشت و اصفهان برای فتح تهران آماده شدند، به مدد نیروهای نظامی خویش موفق به این هدف گردیدند. در این راستا نقش نیروی نظامی بختیاری ها و نیز نیروهای آموزش دیده ستارخان و باقرخان قابل ذکر است. نکته حائز اهمیت بعدی این است که نیروی نظامی، در فرایند شکل گیری انقلاب مشروطه زمان امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه و پیروزی انقلاب، به دلیل عدم درگیری جدی میان مشروطه خواهان و سلطنت طلبان نقشی نداشت، اما با اوج گیری تنش ها میان طرفین، استفاده از نیروی نظامی امری رایج شد.

ب) نیروهای اجتماعی با ماهیت اقتصادی

1- طبقه متوسط سنتی

پایگاه اصلی طبقه متوسط سنتی در ایران، بازار بوده است که از حجره ها و کارگاه ها و بانک ها و محل کار اصناف و فروشگاه ها و مراکز تجاری و اماکن مذهبی (مسجد) تشکیل می شد. این طبقه ارتباط نزدیکی با روحانیون داشته و همواره از گرایش مذهبی برخوردار بوده و جهت گیری ضد سرمایه داری و ضد مدرنیستی داشته است (بشیریه، 1391: 9-168). در دوره قاجاریه به دلیل ثبات و امنیت نسبی حاکم بر کشور، گسترش روابط بازرگانی با غرب از طریق فروش کالاهای خارجی در داخل و صدور مواد خام به خارج و در مجموع رونق اقتصادی، وضع طبقه متوسط سنتی از نظر اقتصادی و اجتماعی بهبود یافت. در عین حال این طبقه از نظر سیاسی صاحب قدرت چندانی نبود و مطیع اوامر حکومت قلمداد می شد. به تدریج طبقه متوسط سنتی به سمت نارضایتی از حکومت قاجار گرایش پیدا کرد. علت این مساله را می توان در حرکت ایران به سمت ادغام در بازار جهانی و واردات انبوه کالاهای خارجی و در نتیجه تضعیف صنایع سنتی ملی به همراه خودداری دولت از وضع تعرفه های حمایتی به نفع تولیدکنندگان بومی و نیز اعطای امتیازات به بازرگانان خارجی و تورم فزاینده و عملکرد روسای بلژیکی اداره گمرکات دانست (آبراهامیان، 1391: 7-76). علاوه بر این، آشنایی بازرگانان با غرب و وضع همتایان فرنگی خود و حمایت های بی دریغ دولت های غربی از تجار خود در کنار تبعیضاتی که حکومت خودکامه میان تجار ایرانی و تجار فرنگی به نفع تجار فرنگی قائل می شد، موجبات تشدید نارضایتی این بازرگانان را فراهم می کرد (اشرف، 1359: 106). تجار در سال های پیش از انقلاب مشروطه خواهان احترام به مالکیت فردی، حفظ املاک و مستغلات، کاستن از مواجب، دراختیارگرفتن بازار پولی کشور، حمایت دولت از منافع تجار داخلی، رواج کالاهای ایرانی و ممانعت از ورود کالاهای خارجی و سپردن امور تجاری به خود تجار بودند (ترابی، 1371: 26).

طبقه متوسط سنتی در طول دوره مشروطیت نقش قابل ملاحظه ای ایفا کرد. نقطه آغازین انقلاب مشروطه از مطالبات صنفی و منافع طبقاتی این طبقه می باشد که در آن بازار با اتکا به روحانیت و با پشتیبانی مالی از مشروطه خواهان و حضور فعال در صحنه های مبارزه، عملا نقش آغازگر را در انقلاب مشروطه بر عهده داشت (امیراحمدی، 1384: 36). آنان در این راستا به سه اعتراض مهم پرداختند، اعتراض اول یک راهپیمایی آرام بود که در آن خواهان عزل نوز بلژیکی مسئول گمرکات و بازپرداخت وامها توسط دولت بودند و از دولت خواستند تا سیاست های حمایتی خود را در راستای تقویت اقتصاد ملی به کار گیرد. در اعتراض دوم که با فلک کردن دو تاجر سرشناس شکر آغاز شد، با رهبری علما به حرم حضرت عبدالعظیم مهاجرت و در آنجا تحصن کردند و خواستار برکناری حاکم تهران، عزل نوز، اجرای شریعت و تاسیس عدالتخانه شدند. با تسلیم شدن دولت این اعتراض هم پایان یافت. اعتراض سوم در پی ناتوانی شاه در اجرای شروط پایان اعتراض دوم انجام شد که در آن هزاران نفر از اصناف و مغازه داران در اعتراض به کشته شدن یک طلبه گردهم آمدند و تظاهرات خونینی برپا شد و سپس برای تحصن بزرگتر عازم قم شدند. همچنین حدود 15 تا 20 هزار نفر از تجار و بازاریان از اصناف مختلف در سفارت بریتانیا تحصن کردند. نکته مهمی که در توفیق مشروطه خواهان نقش اساسی داشت، پیوند سرنوشت ساز میان مسجد و بازار بود که این دو نهاد مهم را به صورت یک طبقه فراگیر به هم نزدیک کرد و موجب پیشروی های مشروطه خواهان در مقابل سلطنت طلبان شد.

علاوه بر این در دوره استبداد صغیر نیز طبقه متوسط سنتی نقش آفرینی کرد. آنان در اعتراض به خوی استبدادی محمدعلی شاه به بست نشینی و اعتصاب پرداخته و از مجلس دفاع کردند. مقاومت آنان در تهران، تبریز و سایر شهرها با بستن بازارها و ادامه مبارزات نقش مهمی در پایان استبداد صغیر داشت (اشرف، 1359: 114). اکثریت عمده مجلس اول را نیز طبقه متوسط سنتی تشکیل می دادند که توسط محمدعلی شال فروش و امین الضرب هدایت می شدند. در این دوره 41 درصد نمایندگان از بازرگانان و تجار بودند (ازغندی، 1388: 103) که در مذاکرات مجلس خواهان تحدید قدرت سیاسی در قالب قانون و توسعه اقتصادی می شدند (منشادی، 1392: 33-25). آنان همچنین از سرمایه و مالکیت خصوصی و کسب و کار مردم در برابر تجاوز استبداد داخلی و استعمار خارجی حمایت می کردند. در مجموع باید گفت نقش طبقه متوسط سنتی در مشروطیت نقش چشمگیر و مهمی بوده است، بگونه ای که به تعبیر ملک زاده بدون مشارکت بازار امکان از بین بردن نظام سابق استبدادی وجود نداشت (آبراهامیان، 1391: 117). اگرچه بورژوازی دلال به دلیل منتفع شدن از مراوده با شرکت های خارجی در انقلاب شرکت نداشت، اما کلیه بازرگانان و اصناف و پیشه وران مستقل و بومی در مشروطه نقش حمایتی مهمی را ایفا نمودند، هرچند به تدریج و با کمرنگ شدن صبغه مذهبی مشروطیت و فاصله گرفتن روحانیون از آن، بازاری ها نیز بخش زیادی از حمایت خود از مشروطه را بازپس گرفتند.

2- اشراف تیولدار

در آسیا براساس نظریات مارکس و انگلس و ویتفوگل در مبحث شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی، به دلایل جغرافیایی و اقتصادی، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید وجود نداشته و طبقه اشراف به حکومت مرکزی وابسته بوده است. بنابراین اشرافیت موروثی هم شکل نگرفته است. در ایران نیز به دلیل وجود ویژگی های پاتریمونیالیستی و استبداد ایرانی هیچ گاه اشرافیت موروثی مستقل از دولت شکل نگرفت، بلکه مقام اشرافیت وابسته به خویشاوندی و قرابت با شاه و دربار بود (بشیریه، 1391: 200-194). لمبتون دو مانع عمده بر سر راه شکل گیری اشرافیت موروثی در ایران را، قانون ارث و بی ثباتی سیاسی می داند، چرا که در قانون ارث اراضی بطور مداوم به قطعات کوچک تر تقسیم می شود و بی ثباتی سیاسی نیز موجب تغییر مداوم سلسله های حاکم و در نتیجه تغییر تیولداران می گردد (لمبتون، 1345: 409). در دوره قاجار بخش بزرگی از زمین های زراعی مستقیما در مالکیت دولت بود و به اراده دولت و شاه به تیولداران واگذار می شد (سریع القلم، 1389: 89). تیولداران نیز وظیفه جمع آوری مالیات و سربازگیری را بر عهده داشتند.

درخصوص نقش اشراف تیولدار در مشروطیت باید گفت که برخی از آنان در راستای کسب منافع بیشتر با انقلاب مشروطه همراهی داشتند. به طور خاص می توان از محمد ولی سپهدار تیولدار بزرگ ساحل خزر نام برد که با حمایت از یپرم خان، او را برای فتح تهران و خلع محمدعلی شاه یاری کرد (آبراهامیان، 1391: 125). همچنین سردار اسعد بختیاری با همراهی صمصام السلطنه، ایلخان بزرگ بختیاری با حدود 12 هزار نیروی مسلح ایلی برای فتح تهران لشکر کشید. در واقع از آن رو که مشروطه و مجلس و قانون اساسی تهدیدی جدی علیه موقعیت و قدرت تیولداران قلمداد می شد، آنان با پذیرش قانون اساسی و نیز تلاش برای حضور در مجلس، درصدد جلوگیری از خطرات احتمالی علیه منافعشان برآمدند (کاتم، 1371: 49). در دوره اول 21 درصد، در دوره دوم 30، در دوره سوم 49، در دوره چهارم 45 و در دوره پنجم مجلس 49 درصد کرسی ها متعلق به تیولداران بود (ازغندی، 1388: 104). تیولداران از سال 1288 حتی تا رهبری مشروطه نیز ارتقا یافتند، مثلا سپهدار تنکابنی وزیر جنگ و نخست وزیر مشروطه شد و این مساله تا حدود زیادی از ظرفیت انقلابی این جنبش کاست (فوران،1392: 3-281). آنان در مجلس اول و دوم با از میان برداشتن نظام تیولداری و تصویب قانون ثبت اسناد و املاک، قدرت خود را تحکیم بخشیدند. بنابراین بطور کلی انقلاب مشروطه به سود اشراف تیولدار تمام شد، اگرچه فقط برخی از آنان با مشروطه همراهی داشتند و غالب آنان بی تفاوت بودند.

3- دهقانان

دهقانان به صورت جدی و فعال در راه به ثمر رسیدن مشروطه اقدامی نکردند، اما مطالبات آنان توسط اغلب روشنفکران پذیرفته شده بود. مواردی هم چون توسعه مالکیت های بزرگ اراضی و سلب مالکیت از دهقانان کم زمین و خرده مالکان و زمینداران متوسط و تشدید بهره کشی از دهقانان بی زمین، رشد بورژوازی شهری و توسعه مبادلات تجاری، افزایش انواع مالیات و تغییر شیوه دریافت آن، سلب حق آزادی حرکت و اقامت از دهقانان و خرید و فروش روستاها با محاسبه تعداد دهقانان ساکن روستا موجب نارضایتی دهقانان از وضع موجود بود. جنبش های دهقانی آن دوره پس از دریافت خبر صدور فرمان مشروطیت شکل گرفت. این جنبش ها با خودداری از پرداخت حقوق مالکانه و بیرون راندن مباشران و مستاجران از روستاها و نیز تشکیل انجمن های محلی نسبت به وقوع مشروطه واکنش نشان دادند. گسترده ترین اعتراضات دهقانی در ناحیه مرکزی گیلان و روستاهای اطراف دلتای سفیدرود صورت گرفت (پورصفر، 1379: 15-12). این اعتراضات با محوریت رشت و انزلی و به صورت شورش علیه اربابان با تاراج خانه و املاک آنها بروز کرد. این جنبش را سه جمعیت سیاسی به وجود آوردند: یکی فرقه مجاهدین رشت یا انجمن مجاهدین اجتماعیون - عامیون، دوم فرقه مجاهدین انزلی که شعبه اجتماعیون- عامیون بود و سوم انجمن ابوالفضل و مشهور به انجمن عباسی که شاخه ای از فرقه مجاهدین رشت بود. مبارزات بین دهقانان و مالکین گیلان تا حدی پیش رفت که اربابان برای پاسبانی از منافع خود انجمن ملاکین تأسیس کردند. این مبارزات به جایی کشید که نهایتا از مجلس دستور رسید که با اغتشاشات گیلان برخورد شود (آدمیت، 1335: 73-468). همچنین جنبش دهقانان آذربایجان با خودداری از پرداخت حقوق مالکانه به مشروطیت واکنش نشان دادند. نکته مهم بعدی اینست که برخی از جنبش های دهقانی، فراتر از مطالبات صنفی در پی تأمین مطالبات سیاسی خود نیز بودند. در این راستا می توان به اعتراضات دهقانان اطراف انزلی در پی امتناع محمدعلی شاه از امضای متمم قانون اساسی اشاره کرد. پس از تعطیلی مجلس اول و آغاز استبداد صغیر، بار دیگر ترتیبات سابق در روابط مالکان و دهقانان بازگشت و آزادی عمل دهقانان الغا شد (پورصفر، 1379: 17-15). در مجموع باید گفت دهقانان در انقلاب مشروطه مداخله ای نداشتند، اما در جریان مشروطه دست به یک رشته اقدامات زدند تا از وضعیت نامناسب خود در روابط با مالکان رهایی یابند؛ امری که در گیلان بیشتر مشهود بود.

4- کارگران

درخصوص وضعیت کارگران در ایران عصر مشروطه باید گفت طبقه کارگر ایران در آن دوره با توجه به جدید بودن فعالیت های کارخانه ها در ایران بسیار کوچک بود. این کارگران عمدتا در صنایع فرش و نفت و شیلات مشغول به کار بودند. مثلاً شرکت نفت انگلیس و ایران حدود هفت تا هشت هزار و شیلات دریای خزر متعلق به روسیه حدود چهار تا پنج هزار کارگر داشتند. غالب این کارگران در دوره مشروطه از لحاظ معیشتی در تنگنای شدیدی قرار داشتند. طبقه کارگر با اشتیاق در راستای دستیابی به حقوق خود و زندگی بهتر به انقلاب پیوستند. ماهیگیران شرکت شیلات ایران متعلق به روس ها، ملوانان و باراندازان بندر انزلی، کارگران چاپخانه و تلگرافخانه تهران و کارگران چرم سازی تبریز در این راستا مبادرت به اعتصاب های جدی نمودند. در تحلیل علت این اقدام کارگران می توان گفت کارگران چاپخانه ها در محیط کاری خود از افکار روشنفکری تاثیر می پذیرفتند و کارگران شرکت شیلات و ملوانان نیز تحت تاثیر افکار سوسیال دموکرات های قفقاز روسیه بودند (فوران، 1392: 274). علاوه بر این، از آنجا که شرایط مناسب کاری برای اشتغال نیروی عظیم کارگری در داخل ایران به اندازه کافی فراهم نبود، بسیاری از آنان به کشورهای دیگر از جمله کشورهای منطقه قفقاز، آسیای میانه و روسیه تزاری مهاجرت کردند. حتی شخصی مثل ستارخان نیز برای کار به آن سوی مرز رفته بود و مدتی در ساختمان راه آهن قفقاز و معادن نفت باکو کار می کرد. از این طریق، کارگران ایرانی در قفقاز رفته رفته با مسائل سیاسی و سازمانی آشنا شدند و تماس و آشنائی آنها با جنبش های کارگری قفقاز و روسیه میزان آگاهی آنها از حقوقشان را افزایش داد. در این راستا آنان مبادرت به انجام اعتصاباتی نیز نمودند. تاثیر اصلی کارگران شاغل در قفقاز، از طریق آشنا نمودن اقوام و خویشان خود در داخل کشور نسبت به حقوق پایمال شده آنان می باشد. همچنین نبایستی از نقش موثر انجمن سیاسی «اجتماعیون عامیون» در باکو، در آگاهی بخشی به کارگران در خصوص ظلم و ستم حاکمان ایران، به سادگی گذشت. در مجموع باید گفت طبقه کارگری در ایران بصورت جدی وارد مبارزات مشروطه شد و برای کسب آن نیز تلاش کرد، اما به دلیل محدود بودن تعدادش نتوانست تاثیر قاطعی بر روند تحولات مشروطیت داشته باشد.

5- قشر حاشیه شهری

در جریان مشروطیت نمودهایی از رفتار سیاسی این اقشار بویژه لوتی ها ظاهر شد. مثلا ستارخان و باقرخان و حسین باغبان از رهبران مشروطیت در تبریز، از لوتیان بودند. حضور شخصیتی همچون ستارخان در میدان جنگ برای مشروطه در راستای تقویت روحیه مجاهدان بود؛ از آن رو که لوتیان ستارخان را وارث چندین نسل لوتی هایی می دانستند که دارای ارزشی سمبولیک و نمادی بوده است. پس از یورش سربازان محمدعلی شاه به تبریز نیروی اصلی مقاوم در مقابل استبداد شاهی لوتیان بودند. اگرچه لوتیان در این مقطع به دو دسته تقسیم می شدند: یکی لوتیان هوادار مشروطه و دیگری لوتیان طرفدار سلطنت که این دسته در کنار سربازان سلطنتی محاصره کننده تبریز با مشروطه خواهان می جنگیدند. از طرفی گفته شده است که لوتی ها در آن بحبوحه نبرد فرصتی یافته بودند تا ارزش ها و خوی و منش لوتی گری خود را نمایان سازند و توانایی جسمی و مهارت خود را در بهره گیری از سلاح به نمایش بگذارند و در واقع چنانچه به دفاع یا مخالفت با مشروطه برمی خاستند، از روی ایدئولوژی و بینش سیاسی ژرفی نبود (فتحی، 1389: 46-33).

بنابراین در خصوص نقش قشر حاشیه شهری در مشروطه باید گفت که با توجه به وضعیت نامناسب اقتصادی و اجتماعی آنها، این قشر از جانب نیروهای مختلف به راحتی بسیج می شدند و بنابراین موضع واحدی در قبال مشروطه نداشتند. با توجه به اینکه عمل سیاسی آنها نیز ناشی از آگاهی سیاسی نبود، بنابراین یا از جانب مشروطه خواهان و یا از سوی سلطنت طلبان بسیج می شدند.

نتیجه گیری

انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن حاصل نارضایتی های انباشته شده در طول دهه ها علیه حکومت استبدادی قاجار بود. نکته مهم این است که با توجه به ریشه های شهری این انقلاب، نیروهای اجتماعی حاضر در شهرها به صورت فعالانه وارد عرصه مبارزه شدند. در مقابل، نیروهای اجتماعی خارج از شهرها نتوانستند نقش قاطعی را در روند تحولات این دوره ایفا کنند، اگرچه تحرکاتی را نیز سامان دادند. روحانیت در ابتدا نقش قابل ملاحظه ای ایفا کرد، اما بتدریج و با مشاهده انحراف مشروطه از مذهب از آن فاصله گرفت. همچنین نقش طبقه متوسط سنتی نیز همانند روحانیون بود. در مقابل، روشنفکران نقش بسیار قاطعی در روند تحولات مشروطه داشتند و تا آخر در صف مشروطه خواهی باقی ماندند. زنان نیز همراه سایر انقلابیون در راستای مشروطه خواهی تلاش کرده و فعالیت هایی انجام دادند. اقوام و قبایل نیز با توجه به جهت گیری رهبران خود سیاستهای متفاوتی داشتند، برخی به هواداری از مشروطه خواهی اقدام کردند و برخی دیگر در مقابل آن قرار گرفتند. اقلیت های دینی در راستای تلاش برای کسب حقوق خود در انقلاب ایفای نقش کردند. نیروی نظامی هم در هر دو طرف مبارزه در راه دستیابی به اهداف به کار گرفته شد. در خصوص اشراف تیولدار باید گفت که تنها چند تن از آنان با جریان مشروطه همراهی داشتند و پس از آن نیز توانستند با کسب منافع بیشتر برای خود، از خصلت انقلابی جنبش بکاهند. دهقانان هم پس از دریافت خبر صدور فرمان مشروطیت به یک سری اقدامات برای تغییر روابط مالک و زارع دست زدند. کارگران علی رغم محدودیت تعداد، همراهی فزاینده ای با انقلاب داشتند. اقشار حاشیه شهری نیز توسط نیروهای مختلف و با وعده های گوناگون بسیج شده و به عنوان ابزار مورد استفاده قرار می گرفتند. بر این اساس، نقش نیروهای اجتماعی شهری در این انقلاب شهری و حوادث پس از آن بسیار پررنگ تر از سایر نیروها بود.

منابع

الف) فارسی

1. آبراهامیان، یرواند (1391). ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. چاپ 18. تهران: نشر نی.

2. آجودانی، ماشاءالله (1384). مشروطه ایرانی. چاپ ششم. تهران: نشر اختران.

3. آدمیت، فریدون (1349). اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده. تهران: انتشارات خوارزمی.

4. آدمیت، فریدون (1335). ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران. تهران: انتشارات پیام.

5. ابوالحمد، عبدالحمید (1380). مبانی سیاست (جامعه شناسی سیاسی). چاپ هشتم. تهران: انتشارات توس.

6. ازغندی، علیرضا (1389). درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران، چاپ دوم. تهران: نشر قومس.

7. ازغندی، علیرضا (1388). نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب. چاپ چهارم. تهران: نشر قومس.

8. اشرف، احمد (1359) موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، چاپ اول، تهران، انتشارات زمینه.

9. امیراحمدی، مهران (1384) «ماهیت حرکت بازار در انقلاب مشروطیت»، گزارش، شماره 168.

10. باتامور، تی بی (1371) نخبگان و جامعه، ترجمه علیرضا طیب، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

11. بدیع، برتران (1376) فرهنگ و سیاست، ترجمه احمد نقیب زاده، چاپ اول، تهران، نشر دادگستر.

12. برادران شکوهی، سیروس (1372) «نشانه هایی از بیداری و نقش زن در نهضت مشروطیت از خلال روزنامه انجمن»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شماره 148 و 149.

13. براون، ادوارد (1380) انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهری قزوینی، چاپ دوم، تهران، انتشارات کویر.

14. برجی، یعقوبعلی (1390) ولایت فقیه در اندیشه فقیهان، چاپ دوم، تهران، انتشارات سمت.

15. بشیریه، حسین (1387) آموزش دانش سیاسی: مبانی علم سیاست نظری و تاسیسی، چاپ نهم، تهران، نشر نگاه معاصر.

16. بشیریه، حسین (1390) انقلاب و بسیج سیاسی، چاپ هشتم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

17. بشیریه، حسین (1391) جامعه شناسی سیاسی، چاپ بیستم، تهران، نشر نی.

18. پورصفر، علی (1379) «جنبش های دهقانی، انقلاب مشروطیت و طبقه جدید»، ماهنامه کلک، شماره 117 تا 120.

19. ترابی، سهیلا (1371) "خواستهای تجار و پاسخ مشروطیت به آن& amp ;quot;، گنجینه اسناد، شماره 7 و 8.

20. ترکمان، محمد (1362). مجموعه ای از رسائل، اعلامیه ها و مکتوبات شیخ فضل الله نوری. ج1. بی جا، موسسه خدمات فرهنگی.

21. حائری، عبدالهادی (1364) تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، انتشارات امیرکبیر.

22. حائری، عبدالهادی (1367) نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دورویه تمدن بورژوازی غرب، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر.

23. حسینی زاده، سید محمدعلی (1389) اسلام سیاسی در ایران، چاپ دوم، قم، انتشارات دانشگاه مفید.

24. رنجبر، روح اله (1389) «اقلیت های دینی و انقلاب مشروطیت»، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 1 و2.

25. سالاری، سید عباس (1385) «نقش روحانیت در انقلاب مشروطیت»، گنجینه اسناد، شماره 62.

26. ستاریان، بیات (1383) «نقش زرتشتیان در انقلاب مشروطیت ایران»، رشد آموزش تاریخ، شماره 16.

27. ستوده، نسرین (1373) «بیداری زنان در انقلاب مشروطیت»، کتاب توسعه، شماره 7.

28. سربندی، علی (1385) «نقش زنان پیش و پس از مشروطیت ایران»، حافظ، شماره 32.

29. سریع القلم، محمود (1389) فرهنگ سیاسی ایران، چاپ اول، تهران، نشر فرزان روز.

30. شاهدی، مظفر (1390) «جایگاه علما در، تکوین، شکل گیری و پیروزی انقلاب مشروطیت ایران»، مطالعات تاریخی، شماره 32.

31. شیرازی، حبیب اله و امینی، علیرضا و معین الدینی، جواد (1385) تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی صد ساله اخیر ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز.

32. صفی نژاد، جواد (1368) «ساخت سنتی در عشایر ایران»، نامه علوم اجتماعی، شماره سوم.

33. عنایت، حمید (1365) اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چاپ دوم، تهران، انتشارات خوارزمی.

34. فتحی، اصغر (1389) «تاثیر لوتی ها در جنبش مشروطیت ایران»، ترجمه رسول عرب خانی، نامه تاریخ پژوهان، شماره 21.

35. فراستخواه، مقصود (1377) سرآغاز نواندیشی معاصر (دینی و غیردینی)، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار.

36. فوران، جان (1392) مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، چاپ 13، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا.

37. فیرحی، داود (1392) فقه و سیاست در ایران معاصر، چاپ سوم، تهران، نشر نی.

38. قوام، سید عبدالعلی (1389) سیاستهای مقایسه ای، چاپ 11، تهران، انتشارات سمت.

39. کاتم، ریچارد (1371) ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، انشارات کویر.

40. کاتوزیان، محمدعلی همایون (1391) تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ترجمه علیرضا طیب، چاپ نهم، تهران، نشر نی.

41. کسروی تبریزی، احمد (1378) تاریخ مشروطه ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر.

42. لمبتون، آن (1345) مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

43. مصفا، نسرین (1375) مشارکت سیاسی زنان در ایران، تهران، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.

44. منشادی، مرتضی (1392) «بازرگانان مشروطه خواه و چیستی نوسازی سیاسی»، پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره سوم.

45. موثقی، سید احمد (1391) نوسازی و توسعه سیاسی، چاپ اول، تهران، نشر میزان.

46. نائینی، محمدحسین (1360) تنبیه الامه و تنزیه المله، به کوشش سید محمود طالقانی، چاپ هفتم، تهران، شرکت سهامی انتشار.

47. وثوقی، محمدباقر و کمالی سروستانی، کوروش (1377) نگاهی به تحولات فارس در آستانه استبداد صغیر، انتشارات فارس شناسی.

48. هاشم زهی، نوروز (1386) شرایط اجتماعی و پارادایم های روشنفکری در آستانه دو انقلاب ایران: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).

ب) لاتین

1. Gheissari، Ali & Nasr، Vali (2006), Democracy in Iran: History and the quest for liberty: New York: Oxford University Press.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر