اگر عبارت «کودک کارآفرین» را سرچ کنید، تصاویر متعدد از کودکانی میبینید که لباسهای بزرگسالان را به تن دارند، در هیاتمدیره یا دفاتر کاری نشستهاند و کارهای بزرگسالانه انجام میدهند. اینکه کودکان تجربیاتی در دنیای واقعی به دست آورند خیلی عالی است، اما آنها نباید بهعنوان نیروی کار ارزان به کار گماشته شوند یا در معرض کاری قرار بگیرند که برای آن آمادگی ندارند.
زود قرار گرفتن در یک مسیر جدی، کمکی به شادابی یا آینده موفق آنها نمیکند. ممکن است اطراف خود افرادی را دیده باشید که دیگران مجبورشان کردهاند وارد پزشکی یا حقوق شوند و وقتی فهمیدهاند که این تصمیمی بوده که دیگران برای زندگی او گرفتهاند، سرخورده میشوند و نتیجهای نمیگیرند. کارآفرین بودن، برای همه نیست. باید انتخاب شود و اجباری در آن نباشد.
برخی افراد بزرگسال، شاید هیچ وقت به کارآفرین بودن فکر نکنند. آنها کارآفرینی را ریسک میدانند و اعتماد به نفس کافی برای انجام ریسک را ندارند. آنها از شکست میترسند. اما هیچ کدام از اینها برای اینکه کسبوکاری راهاندازی نکنید، کافی نیست.
اگر این افراد ترسو، با روحیه کارآفرینی بزرگ میشدند، ممکن بود حالا بتوانند به جای اجرا کردن ایدهها، دستورالعملها و تصویرسازیهای بدبینانه دیگران، بر اساس تواناییهای خودشان تصمیمگیری کنند.
وقتی دوران کودکی کارآفرینان موفق را بررسی میکنید، به دیدگاههای مشخصی در مورد چگونگی بزرگ شدن آنها و نقشی که والدینشان در انتقال مهارتهای آنها به نسل آینده داشتهاند، میرسید. البته بین بزرگ کردن کودکی که ویژگیهای کارآفرینانه داشته باشد و تربیت یک کارآفرین کودک، تفاوت زیادی وجود دارد. اولی هدف مورد نظر ما است.
کارآفرین بودن یعنی داشتن اعتماد به نفس، مثبت بودن، خلاق بودن، تدبیر داشتن و منعطف بودن. یک فرد با روحیه کارآفرینی، وقتی با مشکلی مواجه میشود، با تدبیر خود یک راهحل برای آن پیدا میکند. فردی که روحیه کارآفرینی دارد، تصمیم خودش را میگیرد و هیچوقت فراموش نمیکند که همیشه انتخابهایی پیش روی خود دارد.
هر چقدر فردی زودتر چنین عملکردی داشته باشد، زودتر این رفتارها به یک عادت برای او تبدیل میشود و بیشتر در آینده او تاثیرگذار است. یک کودک با روحیه کارآفرینی، در کودکی این را تمرین میکند. کودک کارآفرین به سوی آینده احتمالات، شادی، فراوانی و موفقیت حرکت میکند.
با جمعآوری صدها داستان موفقیت از کودکان کارآفرین، چهار چارچوب زیر برای بزرگ کردن کودکان با روحیه کارآفرینی بهدست آمده است:
1- پرورش ذهنیت. ایجاد یک ذهنیت کارآفرینانه، هم درونی است و هم بیرونی. ذهنیت و رویکرد درونی، باعث میشود فرد به این فکر کند که تواناییهای خود را چطور میبیند، موفقیت و شکست را چطور قالببندی میکند و چطور با اعتماد به نفس، وارد موقعیتهای تازه میشود.
در ذهیت بیرونی، این عقیده وجود دارد که فرد میتواند بهطور مثبت یک چیز دارای ارزش را ایجاد کند یا تغییر دهد یا دیدش نسبت به کار و جایگاه آن در آینده چگونه است.
افراد کارآفرین، به تغییرات نگاه میکنند و در آن فرصت مییابند. آنها در اختلالهایی که ایجاد میشود، یک شانس را میبینند و به آن ارزش اضافه میکنند. آنها مشکلات را به این چشم میبینند که برای آن راهحل پیدا کنند. تجربیات روزمره، روشهایی را ایجاد میکند که این ذهنیت و رفتار را در داخل خانواده و در مدرسه، مدلسازی کنند.
در عمل، کمک به یک شخص برای توسعه ذهنیت کارآفرینی، به این معنا است که به او کمک کنیم خودش را باور داشته باشد و در مورد اینکه آینده او چه چیزهایی را دربرمیگیرد، رویاهای بزرگی در سر بپروراند. این یعنی آنها را راهنمایی کنیم بهترینها را در دیگران و موقعیتها ببینند، اختلالها را درک و تغییرات مثبت ایجاد کنند و باور کنند که قوی هستند و آنقدر قابلیت دارند که بر موانع غلبه کنند.
2- توسعه مهارتها. توسعه مهارتهای کارآفرینانه، تمرین کردن عواملی در کار را دربرمیگیرد که کارآفرینان همواره مورد استفاده قرار میدهند. این عوامل عبارتند از: هدفگذاری، مذاکره، تصمیمگیری، رهبری، خدماترسانی به مشتری و تفکر خلاقانه. تربیت کودکان کارآفرین، یعنی پیدا کردن روشهای روزمره برای آمیختن چالشهای بامزه که این مهارتها را پرورش میدهد.
3- دیدن فرصتها. معرفی شدن به فرصتهای کارآفرینانه، یعنی آزمایش و بازی کردن با ایدههای کسبوکار در یک محیط امن و بدون ریسک؛ اینکه به کودک اجازه دهیم با سناریوهای کارآفرینی در دنیای واقعی آشنا شود و آن را تجربه کند. پذیرا بودن در برابر فرصتها، یعنی باور داشتن به اینکه فرصتها همه جا هستند و فقط باید آنها را پیدا کرد؛ مثل جستوجو برای گنج.
کارآفرینان بزرگ دائما به ایدههای جدید برای تولید محصول، خدمت و کسبوکار فکر میکنند. هدایت کردن یک فرد کمسن به سوی ذهنیت فرصتجو، مستلزم این است که خودتان چنین تفکری داشته باشید. سپس باید سوالاتی را مطرح کنید که باعث شود آنها به مسیر خودشان فکر کنند، سپس موضع «بیایید انجامش دهیم» اتخاذ کنند.
4- ملاقات با مربیان و افراد الگو. مرحله نهایی این است که کودکان را با افراد مختلف که سوابق مختلف دارند و مسیر کارآفرینی را انتخاب کردهاند، آشنا کنید. این کار میتواند گفتگو با آنها در مورد کار، زندگی روزمره و سبک زندگی کارآفرینان بزرگ و ارائه فرصتهایی برای یادگیری و شبیهسازی را دربربگیرد.
همچنین خودتان باید مهمترین مربی کارآفرینی آنها باشید. اطمینان از اینکه خودتان الگو و مدلی عالی در رفتارهای کارآفرینانه هستید که به کودک منتقل کنید، در تربیت فرزندانی با روحیه کارآفرینی بسیار مفید خواهد بود. خیلی از کارآفرینان امروزی، والدین کارآفرین داشتهاند.
آنها در فضایی رشد کردهاند که روش خاصی از فکر کردن و عمل کردن را تجربه میکنند و تا زمانی که راهاندازی کسبوکار خودشان به یک گزینه بدیهی تبدیل شود، آن را شبیهسازی میکنند. خیلی از صاحبان کسبوکار معروف امروز، از سنین کودکی الگویی قوی داشتهاند و درسهای مهمی را که یاد گرفتهاند، مدیون او هستند.
مترجم: مریم رضایی