گونه شناسی گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم علیه السلام

براساس حدیث ثقلین(ر. ک: ابن حنبل، بی تا، ج ۳، ص ۱۴ / صفار، ۱۳۶۲، ص ۴۳۲) قرآن و عترت همتای یکدیگرند، و هدایت امت اسلامی در تلازم این دو ثقل است

گونه شناسی گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم علیه السلام

1- طرح مسئله

براساس حدیث ثقلین(ر. ک: ابن حنبل، بی تا، ج 3، ص 14 / صفار، 1362، ص 432) قرآن و عترت همتای یکدیگرند، و هدایت امت اسلامی در تلازم این دو ثقل است. اهل بیت علیهم السلام مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عهده دار تبیین آیات الهی، و اصیل ترین مرجع برای دستیابی به فهم معارف قرآنی اند؛ ازاین رو، روایات ایشان از منابع مهم علم تفسیر به شمار می رود.[1]

برای استفادۀ دقیق از ارشادات تفسیری اهل بیت علیهم السّلام و راهیابی به تفسیر صحیح قرآن، گونه شناسی این روایات ضروری است. توضیح اینکه در تفسیر مأثور از اهل بیت علیهم السّلام تفسیر ظاهر و باطن به هم آمیخته است، همچنان که آمیختگی بین تفسیر و تطبیق به چشم می خورد، و آن موردی است که حدیث به یکی از مصادیق یا بارزترین مصداق اشاره دارد، اما برخی مفسران، این گونه روایات را تفسیر پنداشته(معرفت، 1418 ق، ج 3، ص 469) و دچار تکلف شده اند.[2] علاوه بر این، گونه شناسی روایات قرآنی، زمینۀ پاسخ گویی به شبهۀ کسانی را فراهم می آورد که شیعه را به گرایش افراطی به تفسیر باطنی متهم می کنند. (ذهبی، بی تا، ج 3، ص 77-76)

از هفتمین امام شیعیان، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایاتی قرآنی صادر شده است. این روایات در کتب حدیثی و تفاسیر روایی پراکنده است. این پژوهش برمبنای گردآوری و احصاء این روایات، به این پرسش پاسخ می دهد که روایات قرآنی امام، مشتمل بر چه گونه هایی است؟و میزان فراوانی هریک چگونه است؟

در این پژوهش، از ترکیب روایات(گفتارهای) قرآنی به جای روایات تفسیری استفاده، و دلیل آن در متن ذکر شده است.

2- گذری بر زندگی امام موسی کاظم علیه السّلام

بنابر قول مشهور، ولادت امام کاظم علیه السّلام در هفتم صفر سال 128 ه‍ ق در ابو اء-منطقه ای حدّ فاصل بین مکه و مدینه -و در زمان حکومت عبد الملک بن مروان بوده است. پدر بزرگوارشان امام صادق علیه السّلام و مادرشان حمیده است. (طبرسی، 1417 ق، ج 2، ص 6)

ابو ابراهیم، ابو الحسن اول، ابو الحسن ماضی و ابو علی، کنیه های خاص امام کاظم علیه السّلام و مشهورترین القاب ایشان، کاظم، صابر، صالح، عبد صالح و امین است. (مفید، بی تا، ج 1، ص 208) از جمله مناقب و فضایل امام علیه السّلام می توان به علم و دانش، عبادت و تقوا، علم وکثرت صدقات ایشان اشاره کرد. (ر. ک: امین، 1406 ق، ج 2، ص 535) امام موسی بن جعفر علیه السّلام پس از رحلت پدر بزرگوارشان در سال 148 ه‍ ق رهبری شیعیان را به عهده گرفتند، و پس از 35 سال امامت در 25 رجب سال 183 ه‍ ق در زندان هارون الرشید در سن 55 سالگی به شهادت رسیدند. (ر. ک: ابن صباغ، بی تا، ص 241)

امامت ایشان هم زمان با خلافت چهار تن از خلفای عباسی، منصور عباسی(158 م)، مهدی عباسی(169 م)، هادی عباسی(170 م) و هارون الرشید(193 م) بود. عصر امام کاظم علیه السّلام از نظر علم و دانش، یکی از درخشان ترین اعصار اسلامی بوده است. در این دوران، دیوان ها و کتب دانشمندان ایران، یونان و هند به زبان عربی ترجمه می شد. فلسفه و کلام و ادبیات و دیگر شاخه های علوم در اوج اعتلای خود بود(ر. ک: ابراهیم حسن، 1376 ش، ج 2، ص 296) دانشمندان و مجامع بحث و گفت وگو، امام علیه السلام را«عالم و دانشمند»می نامیدند. (امین، 1406 ق، ج 2، ص 535)

3- گفتارهای(روایات) قرآنی

در این مقاله، به منظور پرهیز از خلط احادیث تفسیری با سایر موارد، عنوان گفتارهای قرآنی به جای روایات تفسیری به کار رفته است. توضیح اینکه با مراجعه به تفاسیر روایی درمی یابیم بیشتر این روایات در پی تفسیر آیه نیست، زیرا تفسیر به معنای بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آن هاست. (طباطبایی، 1417 ق، ج 1، ص 4 / نیز ر. ک: جوادی آملی، 1381، ج 1، ص 168) درحالی که بیشتر این احادیث از این قبیل نیست. علامه طباطبایی در بحث های روایی تفسیر المیزان، همۀ روایات را تفسیری نمی داند. او بسیاری از موارد را جری و تطبیق و یا بیان مصداق برمی شمرد. (ر. ک: طباطبایی، 1417 ق، ج 1، ص 41، 42، 46 و 392؛ ج 2، ص 59؛ ج 7، ص 240 و 350؛ ج 20، ص 308) و برخی از موارد را از قبیل بطن دانسته است. (ر. ک: همان، ج 19، ص 302؛ ج 16، ص 293؛ ج 14، ص 230؛ نیز ر. ک: دیاری، 1390، ص 58 و 60)

در تفاسیر روایی، علاوه بر جری و بطن، مواردی از قبیل استشهاد، خواص و فضایل سور و سبب نزول نیز وجود دارد؛ ازاین رو، در تعریف احادیث تفسیری گفته اند: احادیثی است که به شأنی از شئون قرآن کریم مربوط باشد، خواه به نزول آن مربوط باشد، و یا به قرائت آن، به معانی ظاهری آیه مربوط باشد، یا معانی باطنی آن به تنزیل آیات بپردازد یا به تأویل آن (احسانی فر، 1385، ص 465) که البته مراد ما از گفتارهای قرآنی، همین تعریف است.

لازم است ذکر شود که عمدۀ پژوهشگرانی که به روایات قرآنی اهل بیت علیهم السّلام و روش شناسی تفسیر ایشان پرداخته اند، بیشتر اصطلاح روایات تفسیری را به کار برده اند، و این عنوان را شامل همۀ احادیثی دانسته اند که در مورد قرآن از ائمه علیهم السّلام صادر شده است که به نظر ما این تعبیر دقیق نیست، و روایات تفسیری تنها بخشی از سخنان ائمه علیهم السّلام در مورد قرآن است؛ ازاین رو، در این پژوهش، عنوان گفتارهای قرآنی را انتخاب کرده ایم.

4- گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم علیه السّلام

در ابتدای پژوهش، این احادیث از کتب معتبر حدیثی نظیر کافی، استبصار، تهذیب الاحکام، من لا یحضره الفقیه، عیون اخبار الرضا، الاختصاص و تفاسیر روایی مثل عیاشی و نور الثقلین گردآوری شد. علاوه بر آن، کتاب مسند امام کاظم علیه السّلام و موسوعة المصطفی و العترة تألیف حسین شاکری در استخراج روایات، موردنظر بوده است. این روایات در کتب مذکور به صورت پراکنده و بدون نوع شناسی آمده است.

کتاب مسند امام موسی کاظم علیه السّلام تألیف عزیز اللّه عطاردی و کتاب بلاغة الامام موسی کاظم علیه السلام تألیف ابو جعفر الکلبی. احادیث امام کاظم علیه السّلام را براساس موضوع تقسیم کرده اند، و عنوان کتاب القرآن در اولی و القرآن در دومی دربرگیرندۀ بخشی از گفتارهای قرآنی امام علیه السّلام آن هم بدون نوع شناسی است.

حاصل این گردآوری 275 روایت قرآنی بود[3] که مبنای گونه شناسی قرار گرفت.

گفتنی است بیشتر گفتارهای قرآنی امام علیه السّلام روایاتی است که در آن، آیه یا بخشی از آیه ذکر شده است. در برخی روایات، آیه یا بخشی از آن ذکر نشده است، اما صاحبا تفاسیر روایی، این روایات را ذیل آیات ذکر کرده اند، زیرا توضیحات امام علیه السلام مبین آیه است؛ برای نمونه، در روایتی از امام کاظم علیه السّلام آمده است که فرمودند: «در 25 ذی القعهده خانۀ کعبه بنا نهاده شد، و آن اولین رحمت خداست که در روی زمین قرار داده شد، و خداوند آن را پناهگاه و محل امنی برای مردم قرار داد، پس هرکس این روز را روزه بدارد، خداوند روزۀ شصت ماه را برای او می نویسد.»(عروسی حویزی، 1382، ج 1، ص 365)

روایت مذکور در تفاسیر نقلی ذیل آیۀ

«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبٰارَکاً وَ هُدىً لِلْعٰالَمِینَ»(آل عمران: 69)

به عنوان بیان تفسیری آیه آمده است، درحالی که در روایت، به صراحت آیۀ فوق ذکر نشده است.

4-1- گونه های گفتارهای قرآنی امام کاظم علیه السّلام

انواع احادیث تفسیری اهل بیت علیهم السّلام در کتب و تفاسیر روایی در کنار هم و بدون تفکیک ذکر شده است، اما این روایات به گونه هایی قابل تقسیم است. برخی آن را به سه دستۀ احادیث مفسر، احادیث مربوط به نزول مثل سبب، مورد، ترتیب، زمان و مکان آن و احادیث خواص و فضایل سور تقسیم کرده اند (احسانی فر، 1385، ص 466) برخی آن را به سه گونۀ روایات بیانگر معانی و مصادیق واژگان، روایات بیانگر مفاد آیات و روایات بیانگر بطن و تأویل تقسیم کرده اند. (بابایی، 1387، ص 223-227) یکی از کامل ترین گونه شناسی ها با معیار کارکردها عبارت است از: ترسیم فضای نزول، ایضاح لفظی، ایضاح مفهومی، بیان مصداق، بیان لایه های معنایی، بیان حکمت و علم حکم، استناد به قرآن، بیان اختلاف قرائت، پاسخ گویی با قرآن و تعلیم تفسیر. (مهریزی، 1389، ص 3-21)

در این پژوهش، گفتارهای قرآنی امام کاظم علیه السّلام با توجه به کارکردها به انواع روایات تفسیری، روایات تأویلی، روایات تطبیقی، استشهادات و روایات مربوط به علوم قرآنی تقسیم شده است.

4-1-1- روایات تفسیری

اولین نوع گفتارهای قرآنی امام کاظم علیه السّلام روایاتی است که امام علیه السلام در آن، به تبیین معنای ظاهری آیات می پردازد که از آن به عنوان روایات تفسیری یاد می شود. همان گونه که گذشت، اصطلاح روایات تفسیری، معمولا بر کل گفتارهای قرآنی ائمه علیهم السّلام اطلاق می شود، اما ما روایات تفسیری را بخشی از گفتارهای قرآنی امام علیه السّلام می دانیم. روایات تفسیری با 112 عدد، بخش اعظم گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم علیه السّلام را تشکیل می دهد، و خود قابل تقسیم به انواعی است که در ذیل به طور مختصر به آن پرداخته می شود.

4-1-1-1- تبیین واژه های قرآنی

نخستین گام در تفسیر قرآن، فهم واژگان آن است و دست یافتن به مفهوم واژه ها در زمان نزول از اهمیت به سزایی برخوردار است. در این خصوص، روایات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السّلام منبع مهمی برای فهم واژگان به حساب می آید. برخی از روایات تفسیری منقول از موسی بن جعفر علیه السّلام به تبیین واژه های قرآنی اختصاص دارد؛ برای نمونه، حسین بن بشار از امام علیه السّلام دربارۀ آیۀ

«وَ یُهْلِکَ اَلْحَرْثَ وَ اَلنَّسْلَ»(بقره: 205)

پرسید. ایشان فرمود: «النّسل الذریة و الحرث الزرع.»(عروسی حویزی، 1382، ج 1، ص 203)

از امام کاظم علیه السلام دربارۀ آیۀ

«وَ اَلْمُحْصَنٰاتُ مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ مِنْ قَبْلِکُمْ»

سؤال شد که آن ها چه کسانی هستند و معنی إحصانهن چیست؟امام علیه السّلام فرمود: آنان پاک دامنان از زنانشان هستند. در روایت، امام علیه السّلام إحصانهن را به«العفائف»تفسیر کرده اند.

از جمله معانی احصان در لغت، عفت و پاکدامنی است. (ر. ک: فراهیدی، 1410 ق، ج 3، ص /118ابن منظور، 1414 ق، ج 13، ص /119 طریحی، 1367، ج 6، ص 237)

4-1-1-2- تبیین اصطلاحات شرعی

در بخشی از روایات تفسیری منقول از امام کاظم علیه السّلام به تبیین برخی موضوعات مصطلح در شرع همچون غیبت، توکل، ایمان، عجب پرداخته می شود؛ برای مثال، از امام علیه السّلام دربارۀ آیه

«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(طلاق: 3)

سؤال شد. ایشان فرمودند: توکل بر خدا درجاتی دارد، یکی آنکه در همه کار، خود بر او توکل کنی، و هرچه با تو کند، راضی باشی و بدانی در خیرخواهی تو کوتاهی نکند، و بدانی که اختیار با اوست. پس توکل کن بر خدا به واگذاری همۀ اینها به وی و به او اعتماد داشته باش در آن و جز آن. (کلینی، 1375، ج 2، ص 65) امام کاظم علیه السّلام در این روایت به تبیین اصطلاح توکل می پردازند.

تبیین معنای غیبت نیز از این قبیل است. نوع مفسران در ذیل آیۀ 12 سورۀ حجرات از قول یحیی بن ارزق آورده اند که امام علیه السلام به من فرمود: «من ذکر رجلا من خلفه بما فیه ممّا عرفه النّاس لم یغنبه و من ذکره من خلفه بما هو فیه ممّا لا یعرفه النّاس اغتابه و من ذکره بما لیس فیه فقد بهته»(عروسی حویزی، 1382 ق، ج 5، ص 94)

هرکس از مردی چیزهایی که در اوست و مردم آن را می دانند، پشت سرش نقل کند، غیبت او را نکرده است و هرکس که پشت سرش آنچه در اوست و مردم نمی دانند، ذکر کند، غیبت او را کرده است و اگر آنچه در او نیست، ذکر کند، به او بهتان زده است.

4-1-1-3- شرح و توضیح آیات

بخش دیگر روایات تفسیری امام کاظم علیه السّلام به شرح و توضیح و رفع ابهام از آیات اختصاص دارد. در این نوع روایات تفسیری، شرح و توضیح امام کاظم علیه السّلام اغلب بعد از ذکر آیه آمده است. گاه نیز توضیحات امام در بین آیه و لابلای کلمات آن ذکر شده است. این روایات گاه در پاسخ به سؤال راوی وارد شده است. عبد اللّه بن جارود گوید: از امام علیه السلام دربارۀ آیۀ

«فَصِیٰامُ ثَلاٰثَةِ أَیّٰامٍ فِی اَلْحَجِّ»(بقره: 196)

پرسیدم: امام فرمود: روز قبل از ترویه، روز بعد از ترویه و روز عرفه را روزه بدارد. (عیاشی، بی تا، ج 1، ص 92)

برخی از روایات بدون طرح شدن سؤالی از سوی راوی صادر شده است. امام علیه السّلام دربارۀ آیۀ

«وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ اَلْعَتِیقِ»(حج: 29)

فرمود: «طواف الفریضة، طواف النّساء: طواف واجب، طواف نساء است». (کلینی، 1375، ج 4، ص 51)

امام کاظم علیه السّلام دربارۀ آیۀ

«وَ لاٰ یَأْبَ اَلشُّهَدٰاءُ إِذٰا مٰا دُعُوا»(بقره: 282)

فرمودند: هنگامی که مردی تو را دعوت کرد که بر دین یا حقی شهادت دهی، شایستۀ تو نیست که تأخیر کنی. (کلینی، 1375، ج 7، ص 380)

امام علیه السّلام در تفسیر آیۀ

«وَ دٰاوُدَ وَ سُلَیْمٰانَ إِذْ یَحْکُمٰانِ فِی اَلْحَرْثِ»انبیاء: 78)

فرمود: حکم داوود این است که گوسفندان را به صاحب مزرعه دهد، و آنچه را خداوند به سلیمان تفهیم کرد، این بود که: شیر و پشم همۀ آن سال را برای صاحب مزرعه حکم کند. (صدوق، 1404 ق، ج 5، ص 331)

4-1-2- روایات تأویلی[4] (بطنی)

روایات تأویلی آن دسته از روایات و گفتارهای قرآنی است که امام کاظم علیه السّلام در آن، به بیان معنای باطنی آیه می پردازد. این روایات 39 عدد است. مراد از معنای باطنی، مفاهیم گسترده و دامنه داری است که در پس ظاهر کلام قرار دارد و بی ارتباط با آن نیست. علامه طباطبایی بر آن است که ظاهر قرآن معنای آشکاری است که در آغاز از آیه فهمیده می شود و بطن آن، معنایی است که زیر آن ظاهر است چه یکی باشد و چه بیش از آن، چه نزدیک و چه دور و یبن آن واسطه باشد. (طباطبایی، 1417، ج 3، ص 74) روایات زیادی از طریق شیعه و سنی در خصوص ظاهر و باطن قرآن وارد شده است؛ برای مثال، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «و ما فی القرآن آیة إلا و لها ظهر و بطن»آیه ای در قرآن نیست مگر آنکه ظهر و بطنی دارد. دربارۀ این روایت از امام باقر علیه السّلام سؤال شد، ایشان فرمود: «ظهر قرآن، تنزیل آن و بطن آن، تأویلش است». (صفار، 1362، ص 216) مطابق این روایت، تأویل قرآن به معنای بطن قرآن است. آیت اللّه معرفت، ضمن بحث از تأویل می نویسد: تأویل، گاهی به«بطن»یعنی معنای ثانوی و پوشیده ای که از ظاهر آیه به دست نمی آید، هم تعبیر شده است، در مقابل«ظهر»یعنی معنای اولیه ای که ظاهر آیه برحسب وضع و کاربرد، آن معنا را می فهماند.»(معرفت، 1418، ج 1، ص 21)

نمونه ای از روایات تأویلی، روایتی است که علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده است. او می گوید: به موسی بن جعفر علیه السّلام عرض کردم: تأویل آیۀ

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مٰاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمٰاءٍ مَعِینٍ»(ملک: 30)

چیست؟ایشان فرمود: هنگامی که امام خود را از دست دادید، چه کسی برای شما امام تازه خواهد آورد؟ (نعمانی، بی تا، ص 176) گفتنی است ظاهر آیه مربوط به آب جاری است که مایۀ حیات موجودات زنده است، و باطن آیه مربوط به وجود امام و علم و عدالت جهان گستر اوست که آن نیز مایۀ حیات جامعه انسانی است. (مکارم، شیرازی: 1374، ج 24، ص 360)

امام کاظم علیه السّلام دربارۀ سخن خداوند عزّ و جل

«یُحْیِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا»(روم: 19)

فرمود: زنده شدن زمین با باران نیست، و اما خداوند مردانی را برمی انگیزد که عدل را زنده می کنند، و زمین به خاطر احیای عدل زنده می شود، و برپایی حدود خداوند در زمین از باران چهل صباح سودمندتر است. (کلینی، 1375، ج 7، ص 174 / طوسی، 1364، ج 10، ص 146)

منظور از احیای زمین بعد از مردنش، آن حالتی است که زمین در فصل بهار به خود می گیرد، و گیاهان از آن بیرون می آیند و سبز و خرم می شوند. (طباطبایی، 1417، ج 16، ص 162) امام علیه السّلام در این روایت، احیای معنوی زمین به عدالت را از احیای زمین به باران سودمندتر دانسته، و در واقع معنای ژرف تر و عمیق تر از آیه بیان داشته است.

4-1-3- روایات جری و تطبیق

اصطلاح جری برگرفته از روایات است. امام باقر علیه السّلام می گوید: اگر این طور باشد که وقتی آیه ای دربارۀ قومی نازل شد، پس از آنکه همان قوم مردند، آیه نیز بمیرد، از قرآن چیزی باقی نمی ماند، اما قرآن تا آسمان ها و زمین هست، جاری است و برای هر قومی، آیه ای است که آن را می خوانند، و از آن بهرۀ نیک یابند. (عیاشی، 1380، ج 1، ص 10) علامه طباطبایی می نویسد: «هرگز مورد نزول آیه ای مخصوص آن آیه نخواهد بود. یعنی آیه ای که دربارۀ شخصی یا اشخاص معینی نازل شده، در مورد نزول خود منجمد نمانده به هر موردی که در صفات و خصوصیات با مورد نزول آیه شریک است، سرایت خواهد کرد، و این خاصه همان است که در عرف روایات به نام "جری" نامیده می شود.» (طباطبایی، 1379، ص 42) و شیوۀ اهل بیت چنین است که آیات را بر آنچه قابل تطبیق باشد، منطبق می کنند گرچه از مورد نزول آن ها خارج باشد. (همان، 1417 ق، ج 1، ص 42)

جری و تطبیق، عبارت است از انطباق الفاظ و آیات قرآن بر مصادیق، هرچند برخی جری را منحصر به مصادیقی می دانند که خارج از مورد نزول باشد. (شاکر، 1381، ص 147) به عبارت دیگر، انطباق مفاهیم آیات بر شخص یا حادثه و قضیه معین جری و تطبیق است.

لازم است ذکر شود روایات تطبیقی به فرض صحت سند و جهت صدور، هرگز عمومیت آیه را محدود نمی کند، و بیان مصداق کامل یا یک مصداق، مصادیق دیگر را نفی نمی کند، و آیه به عمومیت خود باقی می ماند، مگر در آیاتی که دارای مصادیق انحصاری است. (جوادی آملی، 1381، ج 1، ص 168)

روایات تطبیقی امام کاظم علیه السلام که 26 عدد است، به لحاظ نوع مصداق ها به سه دسته قابل تقسیم است، الف. روایاتی که مصداق انحصاری آیات را بیان می کند؛ ب. روایاتی که مصداق اکمل آیات را ذکر می کند؛ ج. روایاتی که مصداق عمومی آیات را مطرح می کند.

4-1-3-1- مصداق انحصاری

برخی از آیات قرآن، دارای مصادیق منحصر به فردند و این امر به خاطر ویژگی های آیه است که منحصرا قابل تطبیق بر مصداق خارجی است و بر غیر آن قابل تطبیق نیست، و نمی توان مصداق های دیگری برای آیه ذکر کرد. برای مثال، امام کاظم علیه السّلام در مورد آیۀ

«أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ»(نساء: 59)

فرمودند: [منظور از أولی الأمر] علی بن ابیطالب و اوصیای بعد از اوست. (عیاشی، 1380، ج 1، ص 253)

در آیه، اطاعت از اولی الأمر در کنار اطاعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ذکر شده، و این اطاعت به طور مطلق، واجب است. اطاعت مطلق از افراد در صورتی واجب است که آنان معصوم باشند، پس اولی الامر نیز مثل رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باید معصوم و مصون از خطا باشد.

بدیهی است که تنها علی بن ابی طالب علیه السلام و اوصیای بعد از ایشان، معصوم بوده و آیه، قابل انطباق بر دیگر مصادیق نمی باشد. هرچند برخی اولی الامر را به فقها و علما تفسیر کرده اند. (ر. ک: سیوطی، 1404 ق، ج 2، ص /176ابن کثیر، 1419 ق، ج 2، ص 304)

4-1-3-2- مصداق اکمل

برخی از آیات قرآن، دارای مصادیق با مراتب مختلف اند، لذا کامل ترین و عالی ترین مصداق آن آیه، مصداق اکمل آیه محسوب می شود. پرسش سلیمان بن جعفر از امام علیه السّلام در مورد آیۀ 63 و 64 فرقان از این قبیل است:

«وَ عِبٰادُ اَلرَّحْمٰنِ اَلَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى اَلْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذٰا خٰاطَبَهُمُ اَلْجٰاهِلُونَ قٰالُوا سَلاٰماً * وَ اَلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیٰاماً»

امام علیه السّلام فرمود: «هم الائمة یتقون فی مشیهم»آنان ائمه هستند که در مشی خود تقوا پیشه اند. (عروسی حویزی، 1382، ج 4، ص 26) بدیهی است ائمه علیهم السلام بارزترین مصداق آیه اند نه مصداق منحصر.

امام علیه السّلام دربارۀ آیۀ

«شَهِدَ اَللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ اَلْمَلاٰئِکَةُ وَ أُولُوا اَلْعِلْمِ قٰائِماً بِالْقِسْطِ»

فرمود: اولو العلم، امام است(عیاشی، 1380، ج 1، ص 1669) پرواضح است که مصداق اکمل و اتم دانشمندان، امامان معصوم علیهم السّلام هستند.

4-1-3-3- مصداق عمومی

گاه روایت، یکی از مصداق های عام آیه را مطرح می کند، ولی معنای آیه منحصر در آن مصداق نیست؛ برای مثال، امام دربارۀ آیۀ

«خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»(اعراف31/)

می فرماید: از آن جمله شانه زدن موها هنگام هر نماز است. (کلینی، 1375، ج 7، ص 489) این یکی از مصادیق زینت است. پوشیدن بهترین لباس از مصادیق دیگر است که در روایات ائمه علیهم السّلام به آن اشاره شده است. (ر. ک: طبرسی، 1372، ج 4، ص 637)

امام کاظم علیه السّلام دربارۀ آیۀ

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمٰالاً»(کهف: 103)

فرمود: آن ها کسانی هستند که حجة الاسلام را به تأخیر می اندازند و آن را به آینده موکول می کنند. (عروسی حویزی، 1415 ق، ج 3، ص 311) بدیهی است تأخیر حج از مصادیق خسران است.

4-1-4- روایات استشهادی

در معنای استشهادی گفته اند مثال و شاهد آوردن برای اثبات مقصودی، استدلال و احتجاج کردن(دهخدا، بی تا، ج 6، ص 2159) گواهی خواستن و به گواهی خواندن (جوهری، 1407 ق، ج 2، ص 496) منظور ما از استشهادات آن دسته از روایاتی است که امام علیه السّلام آیه یا مفهوم آیه را برای شاهد و گواه بر دیدگاه خود ذکر کرده اند. به عبارت دیگر، امام علیه السّلام اعتقاد یا اتخاذ دیدگاه خود را دربارۀ مطلبی یا موضوعی به آیه یا آیاتی از قرآن و یا مفاهیم آیات مستند کرده اند.

استشهادات ائمه علیهم السّلام به آیات قرآن کمتر مورد توجه کسانی که به روایات تفسیری ائمه علیهم السّلام پرداخته اند، قرار گرفته است. در بررسی های انجام شده در پژوهش حاضر، مشخص شد که بخش قابل ملاحظه ای از گفتارهای قرآنی امام کاظم علیه السّلام با تعداد 89 روایت به استشهادات، اختصاص می یابد. این مسئله شاید به نوعی بیانگر اوضاع و شرایط دوران امام کاظم علیه السّلام باشد.

عصر امام کاظم علیه السّلام هم زمان با اولین دوران خلافت عباسی(132-133 ق) است. این دوران، زمان اقتدار خلفای عباسی است و از نظر علم و دانش، یکی از درخشان ترین اعصار اسلامی است. از بارزترین ویژگی های عصر امام علیه السّلام حضور فرق مختلف کلامی، مذاهب فقهی و ملحدان است. در این زمان، افزون بر انحرافات گذشته که میراث امویان بود، با نفوذ فرهنگ های بیگانه، محیط فرهنگی دنیای اسلام آلوده تر شده بود. فرقه های مختلف سربرآورده، و هرکدام تحت تأثیر اندیشه های یونانی و هندی و ایرانی، به نوعی به تفسیر دین می پرداختند. فرقۀ معتزله که عقل گرایان دنیای اسلام بودند، به ده ها فرقه با باورهای مختلف تقسیم شده بودند. گروه های دیگری با تکیه بر احادیث ضعیف، خداوند را به انسان تشبیه می کردند. (جعفریان، 1387، ج 1، ص 294-295) پدیدۀ زندیق ها که دوران امویان در جامعۀ اسلامی انتشار یافت، فعالیت آنان در دوران اول عباسی شدت گرفت. ملحدان و زنادقه در جامعه، قصد فاسد کردن اجتماع اسلامی و بد جلوه دادن اسلام را داشتند؛ البته باید گفت برخی به دلیل عوامل سیاسی، متهم به بی دینی می شدند، و گاهی این اتهام وسیله ای برای از بین بردن دشمنان هاشمی خلفا بود. (قرشی، بی تا، ج 2، ص 152)

در زمینۀ فقه، دو مکتب اساسی وجود داشت. یکی مکتب اهل قیاس و رأی به پیشوایی ابو حنیفه نعمان بن ثابت(80-150 ق) که مرکز آن در عراق بود و (ر. ک: محمد بن احمد، بی تا، ج 4، ص 265) و دیگری مکتب اهل حدیث به پیشوایی مالک بن انس(179-93) که مرکز آن مدینه بود. (ر. ک: زرکلی، 1999 م، ج 5، ص 257)

در چنین فضایی، رسالت اصلی امامان، پاسداری از مرزهای فکری شیعه در زمینۀ فقه، کلام و یا تفسیر بود، و خط فکری آنان دفاع از قرآن و حدیث و نص گرایی معقول بود. (جعفریان، 1387، ج 1، ص 295) امام کاظم علیه السّلام با بیانات و مناظراتی که خود و یارانش در موقعیت های مختلف داشتند، سعی در اصلاح و پاکسازی محیط اسلامی از کفر و الحاد و عقاید گمراه کننده و نشان دادن حقایق و ارشاد و رهبری گمراهان داشتند.

روایات استشهادی امام علیه السّلام به دو بخش استشهاد به نص آیات و استشهاد به مضمون آیات قابل تقسیم است.

4-1-4-1- استشهاد به نص آیات

امام کاظم علیه السّلام در برخی روایات با استدلال به نص آیه یا آیاتی از امام قرآن به بیان موضوع و مسئله ای پرداخته اند. به عبارت دیگر، امام علیه السّلام آیه یا آیات قرآن را به عنوان دلیل بر سخن خود ذکر کرده اند. این روایات اغلب به مسائل فقهی و کلامی اختصاص دارد.

4-1-4-1-1- استشهادات اعتقادی

امام علیه السّلام در مسائل اعتقادی و کلامی به آیات قرآن، استناد و آیات قرآن را دلیل بر سخن خویش ذکر کرده اند. برخی از این موارد عبارت است:

رؤیت خداوند: امام در پاسخ شخصی که از ایشان پرسید: آیا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خداوند عزّ و جل را دید؟فرمود: بله با قلبش او را دید، آیا نشنیده ای که خداوند عزّ وجل می فرماید:

«مٰا کَذَبَ اَلْفُؤٰادُ مٰا رَأىٰ»(نجم11/)

پیامبر خدا را با دیده ندید و اما او را با قلب دید. (عروسی حویزی، 1382 ق، ج، ص 153)

امامت و خلافت: خلفای عباسی، همواره سعی در مشروع جلوه دادن خلافت خویش داشته، و اقدامات مختلفی را برای مشروع نشان دادن خلافت خود انجام داده اند؛ انتسابشان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از جمله این اقدامات بود. آن ها خود را پسر عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می دانستند، و از این طریق، خلافت را حق خویش دانسته، و در مقابل، سعی در انکار این مسئله داشتند که ائمه علیهم السّلام نمی توانند ذریۀ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم محسوب شوند، زیرا ایشان فرزندان دختر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هستند و فرزندان دختر، ذریه محسوب نمی شود. علاوه بر این، انکار برتری علی علیه السّلام بر عباس عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و جد خود از دیگر اقدامات آن ها بود.

امام کاظم علیه السّلام در موقعیت های مختلف با استناد به آیات قرآن، عوام فریبی خلفای عباسی و عدم مشروعیت خلافتشان را نشان می دادند، و بر حقانیت خویش با بیانی مستدل تأکید می کردند.

روزی هارون الرشید به امام کاظم علیه السّلام گفت: چگونه و به چه دلیل می گویید ما نسل و ذریۀ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هستیم؟حال آنکه پیامبر از خود نسلی بر جای نگذاشت، و نسل انسانی از اولاد ذکور است نه اولاد اناث، و شما فرزندان دختر او هستید، درحالی که دختر نسل ندارد؟امام از پاسخ دادن معافیت خواستند، اما هارون اصرار کرد که امام از قرآن دلیل بیاورند. امام علیه السّلام فرمود:

«أعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم بسم اللّه الرّحمن الرّحیم*... مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دٰاوُدَ وَ سُلَیْمٰانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسىٰ وَ هٰارُونَ وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ. وَ زَکَرِیّٰا وَ یَحْیىٰ وَ عِیسىٰ وَ إِلْیٰاسَ کُلٌّ مِنَ اَلصّٰالِحِینَ» (انعام، 84-85)

پدر عیسی کیست؟ یا امیر المؤمنین! گفت: عیسی پدر ندارد، گفتم: پس ما او را از طریق مریم علیها السّلام به سایر فرزندان انبیا ملحق کردیم، و به همین ترتیب، ما نیز از طریق مادرمان فاطمه علیها السلام به نسل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق می شویم. (صدوق، 1378، ج 1، ص 84-85 / مفید، 1413 ق، ص 56 / حرانی، 1404 ق، ص 408)

در روایت طولانی آمده است، هارون به امام کاظم علیه السلام گفت: می خواهم دربارۀ علی و عباس از تو پرسش کنم. چرا علی برای میراث پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از عباس برتر است در حالی که عباس، عموی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و برادر تنی پدرش بود؟پس امام موسی علیه السلام به او فرمود: از من درگذر. هارون گفت: به خدا که درنمی گذرم، جوابم بده. امام علیه السلام فرمود: اگر از پاسخ گویی من درنمی گذری، پس مرا امان ده. هارون گفت: به تو امان دادم. امام علیه السلام فرمود: به درستی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای آن کس که توان هجرت را داشت، ولی هجرت نکرد، ارث نگذاشت. به راستی عباس ایمان آورد، ولی هجرت نکرد، و علی علیه السلام ایمان آورد و هجرت کرد و خداوند فرمود:

«وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهٰاجِرُوا مٰا لَکُمْ مِنْ وَلاٰیَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتّٰى یُهٰاجِرُوا»(انفال: 72)

رنگ از رخسار هارون پرید و دگرگون شد. (حرانی، 1404 ق، ص 405 / مفید، 1413 ق، ص 57)

4-1-4-1-2- استشهادات فقهی

امام علیه السلام در پاسخ به سؤالات فقهی، به آیات قرآن استناد کرده اند. در ذیل نمونه های آن ذکر می شود:

روزه: شخصی از امام علیه السّلام پرسید: روزه در ماه چگونه است؟ فرمود: سه روز در ماه، در هر ده روز یک روزه بگیرد. به درستی که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

«مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا»(انعام، 160)

سه روز در ماه روزۀ دهر(معادل روزۀ تمام عمر) است. (کلینی، 1375، ج 4، ص 93)

آیۀ مذکور در روایت یکی از نعمت های خدا بر بندگان را بیان می کند که خداوند عمل نیک را ده برابر پاداش می دهد. (طباطبایی، 1417، ج 7، ص 538) امام علیه السّلام با استناد به آیۀ مذکور، ثواب روزۀ یک روز را برابر ده روز و روزۀ سه روز را برابر روزۀ یک ماه دانسته اند.

صفوان بن یحیی الأرزق به امام کاظم علیه السّلام گفت: مردی پوست قربانی را به کسی که آن را از پوست درمی آورد، می دهد. فرمود: اشکالی ندارد، خداوند عزّ و جل می فرماید:

«فَکُلُوا مِنْهٰا وَ أَطْعِمُوا»(حج: 36)

و پوست خورده نمی شود و اطعام داده نمی شود. (عروسی حویزی، 1415 ق، ج 3، ص 499)

علی بن جعفر از برادرش موسی علیه السّلام گوید: از ایشان دربارۀ اهل مکه پرسیدم که آیا برای آن ها شایسته است که از عمرۀ تمتع به حج باز آیند/فرمود: متعه برای اهل مکه صلاح نیست و آن سخن خداوند است:

«ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِی اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ» (بقره: 196)

(عیاشی، 1380، ج 1، ص 94)

4-1-4-2- استشهاد به مضمون آیات

در برخی روایات، اشارۀ صریح به آیات نشده است. به عبارت دیگر، امام علیه السلام در بیان خویش به مفاهیم آیات قرآن بدون ذکر آیه استناد و استشهاد کرده اند. در واقع در این گونه روایات، بیان و گفتۀ امام علیه السّلام دربردارندۀ مفهوم و مضمون یک یا چند آیه از قرآن می باشد.

نفقه: عبد اللّه بن أبان گوید: از امام کاظم علیه السّلام دربارۀ نفقه بر عیال پرسیدم؟پس فرمود: نفقه آن است که بین دو مکروه است یعنی بین اسراف و اقتار. (عروسی حویزی، 1415 ق، ج 4، ص 29)

روایت مذکور ذیل آیۀ

«وَ اَلَّذِینَ إِذٰا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کٰانَ بَیْنَ ذٰلِکَ قَوٰاماً» (فرقان: 67)

آمده است. اسراف و کم کردن راجع به اندازۀ توانایی بندگان است یعنی انفاقشان در حد تعادل است نه زیاده روی می کند که بالاتر از توانایی خود بدهند، و نه کمتر از شأن انفاق می کنند. منظور از قوام حد وسط است. (قرشی، 1377، ج 15، ص 322)

انفاق: امام علیه السّلام در مورد انفاق از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده اند: «من أیقن بالخلف سخت نفسه بالنفقه.»(عروسی حویزی، 1415 ق، ج 4، ص 340)

مفسران، آیه را ذیل این آیه نقل کرده اند:

«قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلرّٰازِقِینَ»(سبأ: 39)

آیۀ مذکور، تشویق و ترغیبی بر انفاق است و بیان می کند هرچه انفاق کنید چه کم چه زیاد، خدا عوض آن را به شما می دهد یا در دنیا یا در آخرت و او بهترین روزی رسان است. (طباطبایی، 1417 ق، ج 16، ص 581) خلف(عوض) در روایت اشاره به مضمون آیه دارد.

4-1-5- روایات مربوط به علوم قرآنی

علوم قرآن، مجموعه ای مسائل است که دربارۀ قرآن بحث می کنمد(صبحی صالح، 1990 م، ص 10) یا مباحثی است متعلق به قرآن کریم(زرقانی، 1409 ق، ج 1، ص 27) مباحثی بیرونی که به درون و محتوای قرآن از جهت تفسیری کاری ندارد. (معرفت، 1378، ص 7)

اسباب النزول، علم قرائت، ناسخ و منسوخ، اعراب قرآن، غریب القرآن محکم و متشابه، اعجاز قرآن و خواص و فضایل سور و آیات از جمله مباحث علوم قرآن است.

در گفتارهای قرآنی امام کاظم علیه السلام، مباحثی مربوط به برخی از علوم قرآن مطرح شده است.

4-1-5-1- قرائت

قرائت، تلفظ الفاظ قرآن کریم است به همان صورت و کیفیتی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تلفظ می کرد، و یا عبارت است از خواندن و تلفظ قرآن به همان صورت و کیفیتی که در حضور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خوانده می شد، و آن حضرت آن تلفظ و خواندن را تأیید می کردند. (فضلی، 1378، ص 80) ائمه معصومین علیهم السّلام در موقعیت های مختلف مردم را به قرائت های متداول و معروف عصر خودشان راهنمایی و هدایت می کردند؛ به عبارت دیگر، قرائت های مشهور میان مردم را امضا می کردند. امام کاظم علیه السّلام نیز ضمن روایتی مردم را به قرائت قرآن، همان گونه که آموخته اند، دعوت می کند. ذ یکی از اصحاب امام کاظم علیه السّلام به ایشان گفت جانم فدایت، به درستی ما آیاتی در قرآن می شنویم که آن ها در نزد ما چنان نیستند که شنیده ایم و ما نمی توانیم آن را چنان که از شما به ما رسیده، نیکو بخوانیم، آیا گنهکاریم؟فرمود: نه، همان گونه که آموخته اید، بخوانید. (کلینی، 1375، ج 2، ص 633)

مطابق بررسی انجام شده تنها همین یک روایت در باب قرائت از امام کاظم علیه السّلام صادر شده است.

4-1-5-2- اسباب النزول

با توجه به بررسی انجام شده از امام کاظم علیه السلام یک حدیث در ارتباط با سب نزول رسیده است. اسباب نزول عبارت است از: اموری که یک یا چند آیه و یا سوره ای در پی آن ها و به خاطر آن ها نازل شده است و این امور در زمان نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روی داده باشد. (حجتی، 1386، ص /20نیز ر. ک: حکیم، 1403 ق، ص 37، بابایی، 1387، ص 121)

محمد بن فضیل از امام کاظم علیه السلام دربارۀ آیۀ

«لاٰ أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً »(جن: 21)

پرسید. امام علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردم را به ولایت علی علیه السّلام دعوت کرد، قریش گرد او جمع شدند و گفتند: ای محمد ما را از آن معاف دار. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: این کار با خداست، با من نیست، او را متهم ساختند و از نزد او بیرون رفتند. پس خداوند عزّ و جل این آیه را نازل کرد:

«قُلْ إِنِّی لاٰ أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً»

(عروسی حویزی، 1382 ق، ج 5، ص 440)

4-1-5-3- خواص و فضایل سور

نوع دیگر از گفتارهای قرآنی موسی بن جعفر علیه السّلام روایاتی است که امام علیه السّلام در آن به بیان برخی از فضایل و خواص سور و آیات قرآن می پردازد. منظور از فضیلت ثواب و آثار اخروی، قرائت آیات و سوره های قرآن است. (ر. ک: مرکز الثقافة و المعارف القرآنیة، 1416 ق، ص 261 و 269)

منظور از خواص، آثار دنیوی آیات و سوره های قرآن کریم است(ر. ک: همان، ص 279) که در آن برای محفوظ ماندن از دزد و درنده و امراض توصیه هایی شده است.

امام کاظم علیه السّلام در فضیلت سورۀ فرقان فرمود: قرائت آیۀ

«تَبٰارَکَ اَلَّذِی نَزَّلَ اَلْفُرْقٰانَ عَلىٰ عَبْدِهِ»

را ترک مکن. هرکسی آن را در هر شب قرائت کند، هرگز عذاب نمی شود و مورد حسابرسی قرار نمی گیرد و منزل او در فردوس اعلی است. (عروسی حویزی، 1382 ق، ج 4، ص 2)

امام علیه السّلام فرمود: هر کس در تعقیب نماز صبح و نماز مغرب قبل از آنکه پاهایش را دو لا کند یا با کسی سخن بگوید، بگوید:

«إِنَّ اَللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى اَلنَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»(احزاب: 56)

اللهمّ صلّ علی محمّد و ذریته، خداوند صد حاجت از او را، هفتاد در دنیا و سی در آخرت برآورده کند. راوی گوید: گفتم: اما معنی درود خدا و ملائکه و مؤمن چیست؟فرمود: درود خداوند، رحمتی از جانب خداست و درود ملائکه، ستایشی از آنان برای اوست، و درود مؤمنان، دعا از جانب آنان برای اوست. (عروسی حویزی، 1415 ق، ج 4، ص 302)

موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: هرکسی در سفر باشد و از دزد و درنده بترسد، باید بر یال مرکبش بنویسد:

«لاٰ تَخٰافُ دَرَکاً وَ لاٰ تَخْشىٰ»(طه: 77)

پس او به اذن خداوند عزّ و جل امان یابد. (عروسی حویزی، 1382 ق، ج 3، ص 385)

نتیجه گیری

شناخت گفتارهای قرآنی ائمه علیهم السّلام و گونه های آن از اهمیت به سزایی برخوردار است. امام موسی کاظم علیه السلام(ش 183) فقیه ترین اهل زمان خود و حافظترین مردم نسبت به قرآن بود. او در دوران امامت سی و پنج سالۀ خویش، با وجود همۀ محدودیت ها نقش ارزنده ای در احیای معارف قرآنی ایفا کرد.

گفتارهای قرآنی امام کاظم علیه السلام که 275 روایت است، قابل تقسیم به انواعی است: 1- روایات تفسیری 2- روایات تأویلی 3- روایات تطبیقی 4- استشهادات 5- روایات مربوط به علوم قرآنی.

بخش اعظم گفتارهای قرآنی ایشانرا روایات تفسیری تشکیل می هد که 112 روایت است، یعنی روایاتی که در طی آن، امام علیه السّلام معنای ظاهری آیات را بیان کرده است. استشهادات امام علیه السّلام به قرآن از حیث فراوانی در مرتبۀ بعد از روایات تفسیری است که 81 روایت است. این استشهادات در مورد موضوعات کلامی و فقهی است که خود ناشی از اوضاع و شرایط عصر امام علیه السّلام یعنی وجود مکاتب فقهی و مذاهب کلامی متعدد است.

روایات تأویلی، آن دسته از روایاتی است که به بیان معنای باطنی آیه اختصاص دارد و 39 روایت است.

روایات تطبیقی، روایاتی است که به بیان مصداق انحصاری، عمومی و یا اکمل آیات می پردازد و 26 عدد است. کوچک ترین بخش گفتارهای قرآنی امام علیه السّلام روایات علوم قرآنی است که 17 روایت است و در سه محور اسباب نزول، فضایل و خواص سور و قرائت عرضه شده است.

منابع

1- ابراهیم حسن، حسن؛ تاریخ سیاسی اسلام؛ ابو القاسم پاینده، چ 9، تهران: جاویدان، 1376.

2- ابن حنبل، احمد؛ المسند؛ بیروت، دار صادر، بی تا.

3- ابن صباغ، محمد بن مالکی؛ الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمه؛ نجف: مطبعة العدل، بی تا.

4- ابن کثیر، محمد؛ البدایة و النهایة؛ چ 4، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1408 ق.

5- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، 1419 ق.

6- ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ چ 3، بیروت: دار صادر، 1414 ق.

7- احسانی فر لنگرودی، محمد؛ اسباب اختلاف الحدیث؛ قم: دار الحدیث، 1385.

8- امین، محسن؛ اعیان الشیعه؛ بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406 ق.

9- بابایی، علی اکبر و دیگران؛ روش تفسیر قرآن؛ به کوشش محمود رجبی، چ 3. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387-

10- بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تهران: بنیاد بعثت، 1416 ق.

11- جرجانی، علی بن محمد؛ التعریفات؛ بیروت: دار الکتب البستانی، 1411 ق.

12- جعفریان، رسول؛ تاریخ ایران اسلامی؛ چ 7، تهران: کانون اندیشه جوان، 1387.

13- جوادی آملی، عبد اللّه؛ تسنیم: تفسیر قرآن کریم؛ چ 3، قم: نشر اسراء، 1381.

14- الجوهری؛ الصحاح؛ چ 4، بیروت: دار العلم للملایین، 1407 ق.

15- حجتی، محمد باقر؛ اسباب النزول؛ چ 13، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1386.

16- حرانی، ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول؛ چ 2، قم: جامعۀ مدرسین، 1404 ق.

17- حکیم، محمد باقر؛ علوم القرآن؛ تهران: المجمع العلمی الاسلامی: 1403 ق.

18- دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه؛ تهران: دانشگاه تهران، بی تا.

19- دیاری بیدگلی، محمد تقی؛ «نقش و کارکرد روایات تفسیری معصومان علیه السلام با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی»؛ دو فصلنامه حدیث پژوهی، سال سوم، شمارۀ 5، بهار و تابستان 1390.

20- ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال؛ دار الکفر، بی تا.

21- ذهبی، محمد حسین؛ التفسیر و المفسرون؛ بیروت: دار الارقم، بی تا.

22- زحیلی، وهبة بمن مصطفی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ بیروت: دار الفکر المعاصر، 1418 ق.

23- زرقان، محمد عبد العظیم؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، 1409 ق.

24- زرکلی، خیر الدین؛ الاعلام؛ بیروت: دار العلم للملایین، 1999 م.

25- سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور؛ قم: کتابخانۀ آیت اللّه مرعشی، 1404 ق.

26- شاکر، محمد کاظم و علی اکبر بابایی؛ باطن و تأویل قرآن؛ چ 1، قم: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزۀ علمیه، 1381 ش.

27- صبحی صالح؛ مباحث فی علوم القرآن؛ چ 18، بیروت: دار العلم للملایین، 1990 م.

28- صدوق، محمد بن علی بن بابویه؛ عیون اخبار الرضا؛ چ 1، تهران: نشر جهان، 1378 ق.

29- صدوق، محمد بن علی بن بابویه؛ من لا یحضره الفقیه؛ چ 2، قم: جامعۀ مدرسین، 1404 ق.

30. صفار، محمد بن حسن؛ بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد؛ تهران: منشورات الاعلمی، 1362 ش.

31- طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چ 5، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1417 ق.

32- طباطبایی، محمد حسین؛ قرآن در اسلام؛ چ 9، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1379 ش.

33- طبرسی، فضل بن حسن؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1417 ق.

34- طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تهران، ناصر خسرو، 1372.

35- طبرسی، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع؛ تهران: دانشگاه تهران، 1377.

36- طبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ بیروت: دار المعرفة، 1412 ق.

37- طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین؛ تحقیق سید احمد حسینی، چ 2، مکتبة النشر الثقافة الاسلامیة، 1367 ش.

38- طوسی، محمد بن حسن؛ تهذیب الاحکام؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1364 ش.

39- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ نور الثقلین؛ قم: اسماعیلیان، 1415 ق.

40. علی بخشی، معصومه؛ «روش شناسی گفتارهای قرآنی امام موسی بن جعفر علیه السّلام»؛ پایان نامۀ دورۀ کارشناسی ارشد، استاد راهنما: بی بی سادات رضی بهابادی، دانشگاه الزهرا، 1388.

41- عیاشی، محمد بن مسعود؛ تفسیر العیاشی؛ تهران: علمیه، 1380.

42- رازی، فخر الدین محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب؛ دار احیاء التراث العربی، 1420 ق.

43- فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین؛ قم: هجرت، 1410 ق.

44- فضلی، عبد الهادی؛ مقدمه ای بر تاریخ قرائت قرآن کریم؛ ترجمۀ سید محمد باقر حجتی، ج 3، بی جا: اسوه، 1378.

45- فیض کاشانی، ملا حسین؛ تفسیر الصافی؛ تهران: الصدر، 1415 ق.

46- قرشی، شریف باقر؛ تحلیلی از زندگانی امام موسی کاظم علیه السّلام؛ ترجمۀ محمد رضا عطایی، قم: کنگرۀ جهانی امام رضا علیه السلام، بی تا.

47- قرشی، سید علی اکبر؛ احسن الحدیث؛ چ 3، تهران: بنیاد بعثت، 1377.

48- قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن: تهران: ناصر خسرو، 1364.

49- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ الکافی؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1375.

50. مرکز الثقافة و المعارف القرآنیه؛ علوم القرآن عند المفسرین؛ قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1416 ق.

51- معرفت، محمد هادی؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب؛ مشهد، الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیه، 1418 ق.

52- معرفت، محمد هادی؛ التمهید فی علوم القرآن؛ چ 3، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416 ق.

53- معرفت، محمد هادی؛ علوم قرآنی؛ قم: مؤسسۀ فرهنگی التمهید، 1378.

54- مفید، محمد بن محمد بن النعمان؛ الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد؛ سید هاشم رسولی محلاتی، چ 2، بی جا: انتشارات علمیه اسلامیه، بی تا.

55- مفید محمد بن محمد بن النعمان؛ الاختصاص؛ قم: کنگره شیخ مفید، 1413 ق.

56- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1374.

57- مهریزی، مهدی؛ «روایات تفسیری شیعه، گونه شناسی و حجیت»؛ مجلۀ علوم حدیث، دانشکده علوم حدیث، شمارۀ 59، 1389.

58- نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ الغیبة للنعمانی؛ چ 1، تهران: نشر صدوق، 1379 ق.

پی نوشت ها:

[1] برای مثال،«ما أرسلنا من قبلک إلاّ رجالا نوحی إلیهم فسئلوا أهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون»(نحل: 43)

در روایات زیادی آمده است مراد از اهل ذکر در آیۀ اهل بیت علیهم السّلام هستند. (بحرانی، 1416 ق، ج 3، ص /423عروسی حویزی، 1415 ق، ج 3، ص 55) بیشتر مفسران با در نظر گرفتن سیاق آیه، مخاطب را مشرکین دانسته و اهل ذکر را اهل کتاب تفسیر کرده(ابن کثیر، 1419 ق، ج 4، ص /493 زحیلی، 1418 ق، ج 14، ص /143قرطبی، 1364، ج 11، ص /108رازی، 1420 ق، ج 20، ص /211 طبرسی، 1377، ج 2، ص /289طباطبایی، 1417، ج 12، ص 285) اما فیض کاشانی، روایات را بر سیاق آیات ترجیح می دهد، و بر آن است که ازاین روایات استفاده می شود. مخاطب آیه مؤمنان اند نه مشرکان، و این در صورتی صحیح است که آیه در ردّ سخن مشرکان نباشد و یا جملۀ «فسئلوا...» را جملۀ استینافیه در نظر بگیریم. قابل قبول نیست مشرکینی که خدا و رسول را قبول ندارند، امر شوند از اهل بیت علیهم السّلام سؤال کنند. (فیض کاشانی، 1415 ق، ج 3، ص 136) علامه طباطبایی ضمن توجه به سیاق در تفسیر آیه، روایات را نیز به زیباترین وجه توضیح داده اند. ایشان مخاطب آیه را پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قومش می دانند، به این معنا که مشرکان سؤال می پرسند، و مؤمنین بی نیاز از پرسش اند. اهل ذکر در این آیه، اهل کتاب به ویژه یهودند. (طباطبایی، 1417، ج 12، ص 257) ایشان روایات را ناظر به مورد آیه نمی دانند و بر آن اند اگر آیه با قطع نظر از مورد در نظر گرفته شود، قول عام است و هر سائل، مسئول و مورد سؤالی را شامل می شود و روایات متعرض مورد آیه نشده است. بدیهی است که مورد به تنهایی مخصص نیست، پس مسئول هرچند از نظر مفهوم عام است. از نظر مصداق خاص است و مراد از آن، اهل بیت علیهم السّلام است. علامه با توجه به مفهوم ذکر در قرآن، اهل بیت را بارزترین مصداق اهل ذکر می داند. (همان، ج 12، ص 285) معرفت نیز با بیانی زیبا روایات را مفاد باطن آیه دانسته است. (معرفت، 1418، ج 1، ص 470-471)

[2] ر. ک: علی بخشی، 1388.

[3] ر. ک: علی بخشی، 1388.

[4] معانی مختلفی برای تأویل ذکر کرده اند: 1- تفسیر کلام(طبری، 1412 ق، ج 1، ص /39قرطبی، 1364، ج 4، ص 15) 2- برگرداندن معنای ظاری لفظ به معنای غیر ظاهر(جرجانی، 1411 ق، ص 65) 3- باطن لفظ. برداشت از ظاهر قرآن، تفسیر و فهم باطن قرآن، تأویل آن است. (معرفت، 1416 ق، ج 3، ص 15) و...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان