فرادید؛ به طور کلی خشونت خانگی در برگیرنده هرگونه رفتار در یک ارتباط نزدیک است که باعث آزار جسمی، روانی و جنسی فرد مقابل میشود. اساساً فرایندی که در آن زن به خاطر جنسیت خود و در فضای زندگی مشترک، توسط همسر یا شریک صمیمی مورد اعمال زور و تضییع یا سلب حقوق واقع میشود را خشونت خانگی علیه زنان مینامند.
از نظر ابعاد اجتماعی، در خانوادههای مواجه یافته با خشونت، فرزندانی مستبد با اعتماد به نفس پایین پرورش مییابند که مستعد هرگونه نابهنجاری هستند. بزرگسالان این خانوادهها نیز شرایطی را تجریه میکنند که سبب افزایش بروز رفتارهای نابهنجار در محیط کار و در روابط اجتماعی آنان میشود و گاهی میتواند به از دست دادن محیط کسب و کار، تمایل به استعمال دخانیات، اعتیاد، الکلیسم، خودکشی و دگرکشی منتهی شود. از آنجا که خشونت خانگی و زناشویی غالباً در منزل و در حریم خصوصی افراد رخ میدهد.
به طور کلی قربانیان همسرآزاری از مشکلات سلامت عمومی بیشتری رنج میبرند. به عبارتی بین مورد بدرفتاری واقع شدن و مشکلات روان شناختی رابطه وجود دارد. قربانیانی که مورد بدرفتاری عاطفی و فیزیکی قرار گرفته اند، در مقایسه با قربانیان خشونت اقتصادی و جنسی مشکلات بیشتری را تجربه میکنند. به صورت کلی میتوان گفت: عوامل بسیاری در سه سطح فرد خشونت دیده، عامل خشونت گر و ویژگیهای خانوادگی-اجتماعی در بروز خشونت خانگی علیه زنان دارند.
خشونت خانگی دربرگیرنده هر نوع خشونتی است که در حیطه خانواده و زندگی خصوصی افراد رخ میدهد. خشونت خانگی در میان افرادی واقع میشود که بهسبب ارتباطات خونی، خانوادگی یا قانونی با یکدیگر روابط صمیمی و پیوندهای عمیق دارند. اگرچه در تعریف عام از این لغت، خشونت خانگی میتواند مردان را هم در بر گیرد، اما بهدلایل اجتماعی ـ. تاریخی که در اینجا مجال طرح آنها نیست، خشونت خانگی عموما در مورد زنان و دختران مطرح میشود. خشونت خانگی در مورد کودکان نیز مطرح است، ولی چون مبحث کودک آزاری بهطور جداگانه یک آسیب اجتماعی بسیار مهم برای جوامع محسوب میشود و مسائل حقوقی ویژۀ خود را دارد، موضوع این مقاله حول محور خشونت خانگی علیه زنان و دختران خواهد بود.
انواع خشونت خانگی
خشونت خانگی علیه زنان، بنابر تعریف سازمان ملل عبارت است از: «هر نوع عمل خشونتآمیز مبتنی بر جنسیت که منجر به آسیب جسمی، جنسی و روانی به زنان شود.» مطابق این تعریف انواع خشونت خانگی عبارتاند از:
- خشونت جسمی؛
- خشونت جنسی؛
- خشونت عاطفی و روانی؛
- خشونت کلامی.
همچنین اخیرا مصادیق دیگری از خشونت ازجمله خشونت اقتصادی نیز جزء این دستهبندی قرار گرفتهاند. علاوه بر این، مواردی مانند ازدواج اجباری، و ازدواج و بارداری دختران زیر 18 سال نیز از مصادیق خشونت خانگی علیه زنان محسوب میشوند.
راهکارهای قانونی پیشگیری از وقوع خشونت خانگی علیه زنان یا مقابله با آن
در بندهای پیشین، تعریف و انواع خشونت خانگی مشخص شد. حال، باید دید در حقوق ایران چه راهکارهایی برای پیشگیری از وقوع خشونت خانگی علیه زنان یا مقابله با آن پیشبینی شده است.
راهکارهای قانون مدنی
در قانون مدنی ایران، در بخش مربوط به حقوق خانواده در چند مورد محدود به مسئله خشونت خانگی پرداخته شده است. بر اساس ماده 1115 قانون مدنی، اگر زنی در منزل مشترک با همسر خود مورد ضرر جانی، مالی یا شرافتی قرار گیرد، میتواند خانه همسر خود را ترک کند، بدون اینکه ناشزه (زنی که وظایف زناشوییاش را بدون عذر شرعی یا قانونی انجام نمیدهد) محسوب شود (نشوز)؛ در مقابل، مرد نیز موظف است که همچنان نفقه زن خود را بپردازد.
همچنین مطابق ماده 1130 قانون مدنی، یکی از مواردی که مطابق آن زن میتواند از دادگاه درخواست طلاق نماید، ضربوشتم و خشونت جسمی همسر علیه اوست. قانون حمایت از خانواده در این موضوع ساکت است.
راهکارهای قانون مجازات اسلامی
در قانون مجازات اسلامی بهطور اختصاصی به خشونت خانگی علیه زنان پرداخته نشده است. فقط در صورتی که اقدامات صورتگرفته مطابق موازین این قانون جرم باشد (مثلا ضربوشتم)، دارای مجازات و البته دیه خواهد بود.
البته شاید در اینجا ذکر ماده 619 قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) ثمربخش باشد، هرچند که موضوع بحث ما در خصوص خشونت خانگی است. مطابق این ماده، «هرکس در اماکن عمومی یا معابر متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان شود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین کند، به حبس از دو تا شش ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد».
خلأهای قانونی
واضح است که راهکارهای قانونی پیشین بههیچعنوان نه برای پیشگیری از وقوع خشونت خانگی کافی است و نه برای حمایتهای بعدی از آسیبدیدگان و مجازات خاطیان. این امر زمانی روشنتر میشود که نگاه کوتاهی به آمار موجود در زمینه خشونت خانگی در ایران بیندازیم.
طبق اعلام سازمان بهزیستی، 27 درصد زنان 19 تا 49ساله در فاصلۀ سالهای 96 تا 97 مورد خشونت همسر قرار گرفتهاند. همچنین، طبق گزارش پزشکی قانونی، 90 درصد خشونتهای خانگی علیه زنان است.
همچنین پژوهش دیگری نشان میدهد ٦٦ درصد زنان ایرانی از آغاز زندگی مشترکشان تاکنون، حداقل یک بار مورد خشونت قرار گرفتهاند.
به این آمارها باید این نکته را نیز افزود که تنها کمتر از 35 درصد از خشونتهای خانگی در ایران به پلیس گزاش داده میشود.
با در نظر گرفتن همه این موارد، جامعه حقوقی کشور به این نتیجه رسید که زمان آن فرارسیده است که قانونی کامل و جامع برای مقابله با پدیده خشونت خانگی به تصویب برسد. به این ترتیب، متن «لایحه منع خشونت علیه زنان» یا «لایحه تأمین امنیت زنان» در سال 1396 تدوین شد و به قوه قضائیه ارائه گردید.
لایحه منع خشونت علیه زنان
لایحه منع خشونت علیه زنان دو هدف کلی را دنبال میکند: بازدارندگی از خشونت علیه زنان و حمایت از زنان آسیبدیده. در این لایحه خشونت علیه زنان بهطور کامل تعریف شده و مصادیق آن نیز بهتفصیل برشمرده شده است.
در این لایحه، تشکیل «شورای هماهنگی تأمین امنیت زنان» نیز پیشبینی شده است. این شورا وظیفه کلی نظارت و سیاستگذاری در موارد مرتبط را بر عهده دارد. همچنین، در این لایحه، ایجاد «صندوق حمایت از زنان» در دادگستری برای حمایت از زنان آسیبدیده یا در معرض خطر پیشبینی شده است.
برخی دیگر از ویژگیهای این لایحه عبارتاند از:
- جرمانگاری مصادیق خشونت علیه زنان؛
- تشدید مجازاتهای موجود برای مرتکبان جرائم با موضوع خشونت علیه زنان؛
- طراحی و پیشبینی نهادهای حمایتی؛
- پیشبینی برای همکاری گسترده دستگاههای عمومی مانند بهزیستی، وزارت بهداشت، وزارت آموزشوپرورش و صداوسیما.
در این لایحه تلاش شده است که با تکیه بر موارد بالا، علاوه بر آگاهیبخشی دربارۀ خشونت علیه زنان و بهویژه خشونتهای خانگی، با مرتکبان خشونت مقابله شود؛ همچنین، تا حد امکان از زنان بزهدیده و در معرض خطر و آسیب نیز پشتیبانی و حمایت به عمل آید.
این در حالی است که باوجود گذشت مدتزمان طولانی از تقدیم این لایحه به قوه قضائیه، هنوز دستگاه قضا این لایحه را برای بررسی در اختیار مجلس قرار نداده است.
به این ترتیب و با نامعلوم ماندن سرنوشت این لایحه، همچنان در کشورمان قوانین مدون و کاملی دربارۀ مبارزه با خشونت خانگی وجود ندارد؛ قوانینی که بتواند از زنان آسیبدیده ـ. که تعداد آنها کم هم نیست ـ. حمایتهایی حداقلی کند.